پیشگامان تصحیح و اعتدال: روش و دیدگاه های آنان

فهرست کتاب

موضع زید [٩٩]بن علی نسبت به شیخین در مقابل اکثر شیعه کوفه

موضع زید [٩٩]بن علی نسبت به شیخین در مقابل اکثر شیعه کوفه

حادثه‌ای که از تغییر معین و بسیار مهمی پرده برمی‌دارد، اینکه زید بن علی/چون در سال ۱۲۲ه‍ خروج و اعتراض خود بر هشام بن عبدالملک اعلام کرد عده‌ای از مردم کوفه را برای اخذ بیعت نزد آنان فرستاد چون بر جنگ با روش و منش علی÷اجتماع نمودند، گفتند: سخن شما را شنیده‌ایم نظر و سخنت درباره ابوبکر و عمر چیست؟ گفت: خداوند آنان را مورد رحمت و مغفرت قرار دهد. چه بگویم در مورد آنان که با بهترین شیوه هم صحبت و همیاری پیامبر جرا انجام دادند، و با وی جهجرت نمودند، و در راه خداوند جهاد نمودند، و از فردی از اهل بیت خودم نشینده‌ام که از آن‌ها برائت جوید، و چیزی جز نیکی در مورد آنان نمی‌گفتند، در جواب گفتند: پس در این صورت چگونه مطالبه دم [خون‌بهای] اهل بیت و گرفتن حقوق آن‌ها می‌نمائی، مگر اینکه شیخین بر امارت شما هجوم برده و آن را از دست‌تان ربوده و مردم را بر شما شورانده تا به امروز با شما بجنگند؟ به آنان گفت: آنچه من در جواب می‌گویم: ما از تمام مردم به خلافت شایسته‌تر بودیم و جماعت آن را از ما گرفتند، و این عمل آنان به منزله کفر قلمداد نمی‌شود، و آنان ولایت و رهبری کردند و در میان مردم عدل کردند، و به کتاب و سنت عمل نمودند، گفتند: پس چنانچه ابوبکر و عمر به شما ظلم نکرده‌اند در این صورت بنی امیّه نیز به شما ظلم ننموده‌اند؟ پس چرا [مردم را] به جنگ بنی‌امیه فرا می‌خوانید؟ و حال که آنان ظالم نیستند؟ زیرا آنان در این عمل از سنّت ابوبکر و عمر تبعیت نموده‌اند، به آنان گفت: ابوبکر و عمر همچون این‌ها نیستند؟ و این‌ها به من و شما و به خود هم ظلم کرده‌اند، و همانا شما را به عمل به کتاب و سنت پیامبر جو به سنت‌ها تا احیا، و به بدعت‌ها اینکه نابود شوند، و به خلع و تبعید ظالمان بنی‌امیّه فرا می‌خوانیم، پس اگر [دعوت] مرا اجابت کردید، سعادتمند شده، و اگر از اجابت آن خودداری کردید دچار خسران شده‌اید، و بر شما وکیل و مسئول نیستم. گفتند: اگر از آن‌ها [ابوبکر و عمر] برائت نجویی در غیر این صورت شما را ترک و رها می‌نمائیم. فرمود: الله اکبر پدرم برایم گفته است که رسول خدا جبه علی فرمود: «گروهی خواهند آمد که ادعای حب و دوستداری ما را می‌کنند آن‌ها دارای القاب معروفی هستند هرگاه به آنان برخورد نمودید با آنان بجنگید زیرا اهل شرک‌اند» بروید شما رافضی می‌باشید [۱۰۰].

این نص و سند واقعیتهایی پیرامون این فتره از آغاز قرن دوم تا اوایل سال بیستم همان قرن – آشکار می‌سازد – که عبارتند از:

۱- به خاطر رجوع تعداد فراوانی از شیعیان کوفه از زید – بن علی – زیرا وی از شیخین برائت ننموده بود نظر عموم شیعه در کوفه در این برهه از گرایش تفضیل علی بر سایر صحابه به برائت تغییر یافت [۱۰۱].

ب: مسأله انتقام حسینساز بنی‌امیه به انتقام‌گرفتن از ابوبکر و عمربتبدیل و تغییر یافت، زیرا میان شیعه کوفه انتشار یافته بود که عامل مشکلات آل بیت بر اثر زمامداری ابوبکر و عمر بوده است، و به سبب ظلم و ستم برخی از خلفای بنی‌امیه نبوده است. لهذا به زید بن علی گفتند: پس چرا خون‌بهای اهل بیت و گرفتن حقوق آنان را مطالبه می‌کنید، مگر نه اینکه ابوبکر و عمر بر قدرت و خلافت شما هجوم برده و آن را از دست شما ربودند و مردم را بر علیه شما شورانیدند، و تا به امروز با شما درستیزند؟ در تصور آنان ابوبکر و عمر مردم را بر ظلم آل بیت تحریک نموده‌اند.

ت – اختلاف میان زید/که او نوه دو امام بزرگوار (علی و حسین)ب و میان شیعیان کوفه در تعدیل سیاست شیخین [ابوبکر و عمر] بوده است از دیدگاه زید آن دو عدالت پیشه ساخته‌اند، و با قسط و مساوات حکم نموده‌اند و شیعیان کوفه بر این باورند که آنان گذشتگان و پیشرو ظالم بنی‌امیه بوده‌اند و بنی‌امیه نیز همان سیاست ابوبکر و عمر را پیاده و اجرا می‌نمایند.

ث: زید بن علی در تعدیل ابوبکر عمر و تزکیه سیاست آنان نظر و رأی خود را به آل بیت نسبت می‌دهند و می‌گوید اینکه او از اهل بیت خود نشنیده کسی جز به نیکویی از آنان چیزی بر زبان آورده باشد. در حالیکه شیعیان کوفه بر این تصورند که این با حقیقت مخالفت دارد.

سؤالاتی ضروری که می‌بایست به آن پاسخ داده شود اینکه:

آیا زید [بن علی/]از اعتقاد اهل کوفه به اینکه برائت از شیخین متضمن حقیقت تشیع است بی‌خبر بوده است؟ توجیهات و دلایل بی‌خبری وی ازاین گونه تغییر مهم چه بوده است؟ چه مسائل و فضاهایی زمینه پیدایش بدگویی و سپس برائت از ابوبکر و عمر و عثمان به وجود آورده‌اند؟ و چرا اشکال در سیاست بنی‌امیه را بر حساب آن‌ها نوشته‌اند؟

قبل از پاسخگویی به این سؤالات می‌بایست دقت شود زید ندانسته است که مسأله برائت ردی و نظر کلی شیعیان کوفه است؛ زیرا همینکه آن تعداد فراوان شیعه منسوب به آل بیت به نسبت تولی وی از ابوبکر و عمر او را رها کردند بلافاصله فرمود: الله اکبر و حدیث سابق را ذکر نمود، و این حاکی از آن است که او تا این حدّ زیاد به انتشار این مقوله در میان شیعیان کوفه اطلاع نیافته است.

همچنین تعداد زیادی از شیعیان اهل کوفه نمی‌دانستند که زید باور به برائت شیخین ندارد و اگر از این مسأله آگاه می‌بودند نامه‌های برای دعوت او به بیعت ارسال نمی‌داشتند.

همچنین کسی که با دقت بنگرد و با دانستن اینکه زید ده ماه و اندى [۱۰۲]در کوفه مانده و داعیان خود را به شهرها می‌فرستاد تا به دعوت بیعت وی فراخوانند و از حال شیعیان اهل برائت هم آگاه نیست، بیشتر تعجب می‌نماید، و دلیلی هم برای چنین حالتی هم جز پنهان‌کاری که دروغ‌پردازان فرصت‌جو بر ائمه در کوفه به وجود آورده‌اند [چیزی دیگری نیست] و [آن دروغ‌پردازان] همان کسانی بوده‌اند که کتب روایات امامیه به نقل از دو امام هم‌عصر (باقر و امام صادق) به اعلام برائت از غالیان و دروغ‌پردازانی از آنان دروغ نشر می‌نماید فراوان پرداخته است [۱۰۳]، و در این برهه زمانی تعدادی پدیده - [از قبیل] دروغ پنهانکاری، بدگوئی نسبت به شیخین و برائت از آنان – با هم سر برآوردند. که بعداً از آن بحث به میان خواهد آمد.

فضاها و شرایطی که بدگویی و برائت[جویی] از ابوبکر و عمر در آن پدید آمد

فاجعه شهادت حسینسبا صورت دردناک آن و انواع ظلم‌هایى که [سلاطین] بنی‌امیه به بسیاری از آل بیت وارد می‌ساختند. عاملی برای واقع‌شدن سختی و اندوه درون بسیاری از دوستداران اهل بیت و پیروان علی گردید، و همین عامل نزد گروهی از آنان احساس محرومیّت و میل به انتقام از عاملین در حرکت و مسیر فرزندان پیامبرجایجاد نمود، همچنین پذیرش و برپایی حکّام برای مدح ابوبکر و عمر و عثمانشو طلب رضایت برای آنان در خطبه‌ها، و در مقابل اشاره به نکوهش علیسو کسانی که با وی خروج کرده بودند فضایی تمام عاطفی و وضعیت مناسبی نزد جاهلان برای پذیرش اندیشه بدگویی و برائت از این حکام و کسانی که آن حاکمان از آنان اعلام رضایت می‌کردند، مهیّا ساخت.

شاید آنچه را که خداوند در مورد بعضی از انصار فرموده است به ما یادآوری کند آنجا که دشنام برخی از یهودیان مدینه را نسبت به عیسی÷و به علت دشنام و برائت از موسی÷ بود. از ابن عباسبنقل شده که گفت: وقتی که انصار اهل نجران نزد پیامبر جآمدند بزرگان یهود نزد آن‌ها آمدند و نزد رسول الله جبه بحث و مناظره پرداختند و رافع بن حرمله گفت: شما هیچ دینی ندارید و به عیسی بن مریم و انجیل ایمان ندارید. و مردی نجرانی گفت: شما هیچ دینی ندارید و نبوت موسی و تورات را قبول ندارید. سپس خداوند متعال این آیه را نازل فرمود:

﴿وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ لَيۡسَتِ ٱلنَّصَٰرَىٰ عَلَىٰ شَيۡءٖ وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَىٰ لَيۡسَتِ ٱلۡيَهُودُ عَلَىٰ شَيۡءٖ وَهُمۡ يَتۡلُونَ ٱلۡكِتَٰبَۗ كَذَٰلِكَ قَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَ مِثۡلَ قَوۡلِهِمۡۚ فَٱللَّهُ يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَ١١٣[البقرة: ۱۱۳] [۱۰۴].

«(یهودیان‏گفتند: مسیحیان هیچ موقعیتى (نزد خدا) ندارند، و مسیحیان نیز گفتند: یهودیان هیچ موقعیتى ندارند (و بر باطلند); در حالى که هر دو دسته، کتاب آسمانى را مى‏خوانند (و باید از این گونه تعصب‌ها برکنار باشند)افراد نادان (دیگر، همچون مشرکان) نیز، سخنى همانند سخن آن‌ها داشتند! خداوند، روز قیامت، در باره آنچه در آن اختلاف داشتند، داورى مى‏کند)».

فضا‌ها و شرایط حاصل شده و تبلیغات سراسیمه بهره‌ای جز دوری از جاده وحدت برای ناآگاهان دو طرف[غالب و مغلوب] نخواهد داشت؛ بلکه جز افزایش صدور احکام ظالمانه‌ای – در حق کسانی که مستحق چنین حکمی نیستند – دستاوردی به بار نخواهد نشست، و تمام آن‌ها با معیار عدل و راستی مخالف می‌باشند، لذا عمر بن عبدالعزیز [عمر دوم عادل راشد] چون زمامداری را برعهده گرفت به ترک دشنام‌هایی که در خطبه‌ها رواج یافته بود امر نمود و دستور داد تا خطبه‌ها را با شعار نیکوی:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَيَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ وَٱلۡبَغۡيِۚ يَعِظُكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ٩٠[النحل: ٩۰].

«خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان مى‏دهد; و از فحشا و منکر و ستم، نهى مى‏کند; خداوند به شما اندرز مى‏دهد، شاید متذکر شوید». بیارایند [۱۰۵].

[امام] ابوحامد[محمد] غزالی چه نیک می‌فرماید: بیشتر جهالت‌ها با تعصب جماعتی از جاهلان طرفدار حق در دل عوام [مردم] رسوخ نمود، و حق در معرض مبارزه و تحقیق [دیگران] اظهار نموده و به چشم حقارت به ضعیفان طرف خصومت نگریسته‌اند و انگیزه‌های دشمنی و مخالفت را در درونشان برانگیخته‌اند و اعتقادات باطل در قلوبشان فشانده‌اند و با وجود فساد آشکار، محو و ریشه‌کنی آن به وسیله دانشمندان فرهیخته هم‌ دشوار است [۱۰۶].

و [امام] شاطبی/در توضیح [این مطلب] می‌فرماید: و آن همان حقی است که عادت‌های جاری بر آن شاهد بوده و می‌بایست به اندازه توان انتقامجویی [و مقابله‌گری] را تسکین نماید [۱۰٧].

نتیجه‌گیری [از بحث مذکور]

از میان آنچه ذکر شد می‌توان گفت: که تقدیم [برتری] علی بر شیخین به دلالت قول لیث بن ابی سلیم قبل از نیمه‌های شصت [هجری] به ظهور نرسیده بود. براساس خبر عراقی‌هایی که نزد علی زین‌العابدین رفته بودند تفضیل همراه با بدگویی قبل از پایان قرن اول سر برآورد، همچنین نصوص و سندهای سابق الذکر [پرده] از روی واقعیت مهمی برمی‌دارند و آن اینکه پدیده بدگویی به دور از بزرگان اهل بیت و در جوی از کتمان و پنهان‌کاری رواج و گسترش می‌یافت تا اینکه در سال ۱۲۲ه‍ در هنگام ترک و رفض زید بن علی بن حسین رحمهم‌الله، به شکل آشکار خودنمایی کرد.

[٩٩] او ابوالحسین زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب است و به زید شهید موسوم است و از برترین اهل بیت زمان خود می‌باشد و گویند: به واصل بن عطا، پیوسته و به سلک اعتزال درآمد و نظریة قدر را پذیرفت ولی به قضیة منزلة بین المنزلتین قائل نبود, و چنان بود که برادرش محمد باقر نیز با او در این مورد مخالف بود و در پی اصابت تیر(کمان) با گروهی هنگام خروج از کوفه در سال ۱۲۲هـ کشته شد و یارانش او را دفن کردند و دشمنان او را از قبر بیرون آوردند و مدت چهار سال مطلوب و آویزان شد. ملل، نحل ۱/۱٧٩-۱۸۱ – سیر اعلام النبلاء ۵/۳۸٩، مقاتل الطالبیین ۱۲٧، تهذیب‌التهذیب ۳/۴۲۰. [۱۰۰] البداية والنهاية ٩/۳۳۰، الأکوع نیز در کتاب «الزيدية» آن را نقل کرده است ص ۱۸۴-۱۸۵، المنیة والأمل ۱۰۱. وهمچنین نگا: کتاب الزیدیه ص۱٩-۲۰ در حدیثى که از امام الهادى یحیى بن الحسن نقل کرده است. [۱۰۱] روایت است که آانى که براى بیعت با زید رفته بودند دوازه هزار تا پانزده هزار نفر بودند، و این عدد غیر از اهل مدائن و بصره و خراسان و دیگران بودند، سپس به همه عهد را شکستند و فقط پانصد نفر با او به جنگ پرداختند. نگا: (مقاتل الطالبيين ۱۳۲-۱۳۶). [۱۰۲] مقاتل الطالبيين ۱۳۲. [۱۰۳] از امام جعفر صادق آمده که بعضى از آنان را نام برد و گفت: خداوند و رسول او از مغیره بن سعید و بنان بن سمعان براءت جوید که بر ما اهل بیت دروغ بستند. نگا: جامع الرواة، اردبیلى ۲/۲۵۵، معجم رجال الحدیث، الخوئي ۱۸/۲٧۵-۲٧۶. [۱۰۴] تفسیر الطبرى ۱/۵۴۲ شماره ۱۸۱۳، و دکتر عصام الحمیدان در کتاب: (الصحيح من أسباب النزول) ۲۸. [۱۰۵] تاريخ الخلفاء ۳۲٩، سير اعلام النبلاء ۵/۱۴٧. [۱۰۶] اعتصام ۲/٧۳۲. [۱۰٧] اعتصام ۲/٧۳۲.