پیشگامان تصحیح و اعتدال: روش و دیدگاه های آنان

فهرست کتاب

پایان

پایان

نخست: مهمترین نتایج

شاید مهمترین نتایج این کتاب اموری باشد که به صورت زیر خلاصه می‌کنیم:

۱- امامیه اصطلاحی است که منظور از آن کسانی هستند که معتقد به منصوص‌بودن ائمه دوازده‌گانه از جانب خداوند می‌باشند. و در تفاصیل این عقیده اساسی مانند اختلاف در تفاصیل عصمت، اختلاف دارند. و گروهی به این افراد ملحق می‌شوند که می‌گویند ائمه دوازده‌گانه منصوص هستند ولی در امامت و دیانت امام می‌باشند نه در سیاست. که این دیدگاه موسوی در مورد امامت روحی می‌باشد - هر چند که از سایرین بسیار کمتر می‌باشد -.

اما سایر عقاید معنای اساسی امامیه را تشکیل نمی‌دهند و آن‌ها در اثبات آن اختلاف دارند مانند اختلاف در اثبات بازگشت و عقیده تحریف قرآن و ... .

۲- بعضی از امامیه‌های معاصر غلات هستند، که این‌ها در غلوشان درجاتی دارند، و بعضی از این‌ها گروهی هستند که از غلو در ابواب توحید دفاع می‌کنند مانند نسبت‌دادن علم غیب به غیر خداوند، و عقیده تصرف ائمه در هستی «ولایت تکوینی» و عبادت‌کردن و استغاثه برای غیر خدا.

و این‌ها در درجاتی که هر کدام بر حسب چیزی که برایشان معلوم شد، اختلاف دارند.

۳- تحولات پسندیده‌ای که قبلاً از آن بحث کردیم شامل تغییر و تحول خارج از مذهب امامیه می‌شود و این امر با کنارگذاشتن عقیده امامت و عصمت می‌باشد. و گاهی وحدت با این‌ها موجب ترک انحراف‌های دیگری در مورد توحید و قرآن و صحابه و سایر تغییرات بر حسب موردی که برای هر شخصی که متحول می‌شود پیش می‌آید. اما تغییر و تحول دیگر: تغییر و تحول پسندیده در داخل مذهب می‌باشد. به معنای اینکه او عقیده امامت را کنار نگذاشته است، ولی اقدام به اصلاح بعضی عقاید دیگر می‌کند که از عقیده امامت بسیار خطرناکتر می‌باشد، مانند شرک در ربوبیت و در عبادت یا مانند عقیده تحریف قرآن و تکفیر صحابه و ... .

۴- مذهب امامیه در وهله اول به صورت فعلی نبود، بلکه به طور تدریجی تکامل یافت و تسلسل تکامل آن - طبق آنچه که برای من مشخص شده است - به شکل زیر می‌باشد:

مرحله اول: مرحله تفضیل و برتری‌دادن علیسبر سایر صحابه است. و نتیجه این مرحله شاهد انتشار تفکر و سرزنش شیخین (ابوبکر و عمرب) بود که تا آخر قرن اول ادمه داشت.

مرحله دوم: مرحله برائت از شیخین بود، به گونه‌ای که این عقیده تمام شیعیان کوفه شده بود. و این امر به طور واضح در سال ۱۲۲ه‍ و در حادثه شورش زید بن علی(/) تجلی یافت.

مرحله سوم: مرحله نص و عصمت بود. با وجود اینکه این نظریه اندکی قبل از پایان قرن اول آشکار شده بود، ولی تا زمان امام صادق ۱۲۲ه‍ تا ۱۴۸ه‍ چیزی در مورد آن نوشته نشد.

مرحله چهارم: مرحله‌ای بود که تعداد ائمه به عدد دوازده منحصر شد و این مرحله با فوت امام یازدهم «حسن بن علی عسکری(/)» بدون فرزند در سال ۲۶۰ه‍ شروع شد. که قایلین به نظریه امامت ناگزیر به ختم امامت و ادعای غیبت پناه آوردند.

۵- برجسته‌ترین افرادی که از مذهب امامیه برگشته‌اند و من به آن‌ها دسترسی داشته‌ام – در قرن اخیر – عبارتند از:

الف) آیت‌الله العظمی سید ابوالفضل برقعی.

ب) ناقد روشنفکر احمد کسروی.

ت) سید محمد یاسری.

ث) آیت‌الله العظمی اسماعیل آل اسحاق (علامه خوئینی).

ج) استاد احمد کاتب.

۶- برجسته‌ترین افرادی - در قرن اخیر - که در درون مذهب امامیه تغییر و تحولات پسندیده‌ای انجام داده‌اند و من به آن‌ها دسترسی داشته‌ام عبارتند از:

الف) آیت‌الله العظمی مبارز محمد خالصی.

ب) دکتر موسی موسوی.

ت) آیت‌الله العظمی محمد حسین فضل الله.

تمامی در سطح تغییر و تحول و اصلاحی که مطرح کرده‌اند، بر حسب آنچه که برای هر کدام از آن‌ها روشن شده است، با هم متفاوت بودند، همچنان که بعضی از آن‌ها نیکیهای بزرگی دارند، مانند: جهاد و مبارزه بر ضد کافران و افکار الحادی، و تمامی این افراد به مقدار کمی در مبارزه با بعضی بدعت‌ها و خرافات مشترک هستند.

و مهمترین اموری که در دفاع آن‌ها از دین صحیح اسلام با هم توافق داشتند عبارتند از:

الف) عقیده‌ای که می‌گوید ائمه در هستی تصرف می‌کنند. به گونه‌ای که آن را از انحراف توحید محسوب کردند.

ب) نسبت علم غیب به غیر خداوند خواه برای ائمه یا دیگران.

ت) نهی از روی‌آوردن به عبادت غیر خداوند مانند سجده و استغاثه و طلب حاجت و قراردادن واسطه برای طلب آمرزش و ... .

ث) ردکردن عقیده تحریف قرآن و ردکردن غلات امامیه که قایل به این نظر هستند.

ج) ردکردن عقیده تکفیر صحابه.

ع) ذم و سرزنش خرافات و اسطوره‌ها.

٧- بارزترین علت‌هایی که باعث تغییر باورهای این افراد شد:

الف) روی‌آوردن به تدبر و تفکر در قرآن کریم.

ب) صداقت با خداوند.

ت) داشتن دغدغه امت.

ث) گفتگو و مناظره موفق.

ج) الگوها و ناقدان پیشین.

ح) قدرت و سلطه اهل مذهب.

خ) تحقیق و بررسی خالصانه.

۸- نقد درونی در هر کدام از مذاهب یک حرکت تکاملی است، به گونه‌ای که ناقد دوم راه اولی را تکمیل می‌کند. پس لازم است که برنامه نقد موضوعی و بى‌طرفانه تقویت شود، هر چند که به طور جزئی باشد. چون این امر در نهایت و با استفاده از یک روش صحیح به وحدت شایسته می‌انجامد. و این امر در برنامه تقریب و نزدیک‌کردن صحیح و جدی مذاهب دور از هم نمود می‌یابد. و این چیزی است که لازم است بعضی از افراد اهل سنت درک کنند - افرادی که راضی به همکاری و قبول هر مصحح یا اصلاحگری نمی‌شوند - تا زمانی که بدون هر شائبه‌ای به حق مطلق نگرویده باشد.

دوم: مهمترین سفارش‌ها

۱- بررسی تحولات عینی پسندیده و ناپسند امر بسیار مهمی است و قرآن مملو از اشاره به چنین بررسی‌های است. از جمله این امور عینی این است که این تحولات را در راه افزونی یا پیروزی بر مخالف بررسی نکنند. چون این امر روحیه تعصب و نژادپرستی را حتی در میان حق‌خواهان نیز برمی‌انگیزد، چه برسد به مخالفان آنها. بلکه درست آن است که سخنان و نظرات آن‌ها با عینیت و بى‌طرفانه تام بررسی شود. به گونه‌ای که از نقد آن‌ها برای رسیدن به وحدت اسلامی روش واحدی که مطابق قرآن و سنت باشد، استفاده شود.

۲- مطالعه و بررسی واقعی پیشرفت‌های مذاهب و فرقه‌های آن‌ها، از جمله فرقه امامیه از امور بسیار جدی است. تا بنیان تعامل و احکام عادلانه و منصفانه بر افراد آن باشد، به جای اینکه به حکم عمومی در مورد آن‌ها بسنده کنیم.

در این زمینه لازم است که یک مرکز بررسی و مطالعه واقعیت فرقه‌های اسلامی و غیراسلامی معاصر برپا شود. تا در تعامل با جمیع بیشترین انصاف را داشته باشیم.

۳-پشتیبانی از کسانی که تغییر و تحول پیدا کرده‌اند و از مذهب خود برگشته‌اند، لازم است که فعالیت‌های همسانی اجرا شود تا هشدار‌دادن در مورد اشتباهات وی فراموش نشود، و جنبه‌های اصلاحی که جهادی محسوب می‌شود باید با تمام ابزارها از آن دفاع کرد، فراموش نشود و این امر سؤالی را ایجاد می‌کند که: این توازن و همسانی چگونه حاصل می‌شود؟.

نخست: رواج روحیه انصاف در حکم دادن علما، یا آنچه که ما از دیدگاه محدثین مراتب جرح و تعدیل می‌نامیم.

دوم: مردم بدانند که انسان‌ها در خیر و شر متفاوت هستند. تا جایی که علما نیز می‌توانند از این مرحله «عدم قدرت بیان کردن واقعیت یا تقویت و کمک به هر تغییر و تحول جزئی» بگذرند. بخاطر ترس از اینکه مردم تزکیه مطلق را بفهمند. این اقدام جایگاه خوبی ندارد، مخصوصاً در حالی که بسیاری از مردم در سایه رسانهه‌هاى باز و گسترده و بدون سانسور همه چیز را می‌شنوند و می‌بیند و مردم با گروه‌های متعددی رفت و آمد دارند. پس علمای فرقه‌های اسلامی و داعیان آن‌ها یا باید با مرحله و دوره‌ای که مردم در آن زندگی می‌کنند - نه طلاب و مریدان آن‌ها - همساز و هم طراز شوند، و یا باید خود را از لحاظ فکری از مردم جدا و منزوی بدانند.

سوم: ضرورت‌گشودن روابط میان شخصیت‌های برجسته اهل سنت با چنین شخصیت‌های مصلح و اصلاحگر با تمام اسلوب‌هایی که قبل از هر چیز قلبها را به هم نزدیک می‌کند، و به خاطر فتح جوى آرام و استوار براى گفتگو، و برای رسیدن به حمایت و پشتیبانی از حرکت اصلاح در میان تمام فرقه‌های اسلامی.

چهارم: سکوت در مورد این تغییر و تحولات دورترین و آخرین دیدگاه مطلوب شریعت است. چون این تحولات اگر برای امت خیر باشد، کسانی که نسبت به آن ساکت شده‌اند، آن را یاری و پشتیبانی نکرده‌اند. و اگر باطل باشد آن‌ها را ابطال یا رد نکرده‌اند، و اگر خیر و شر هر دو در آن باشد آن‌ها چیزی در مقابل شر یا خیر آن درست نکرده‌اند، همچنان که نقد ظالمانه و بدون انصاف مخالف این کلام خداوند است:

﴿ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰۖ٨[المائدة: ۸].

«عدالت کنید، که به پرهیزگارى نزدیکتر است».

پنجم: ضرورت گفتگوی دوباره اهل سنت، و مطرح‌کردن روش‌های تعمیمی به گونه‌ای که طبق روشی باشد که «هدایتگر باشد و فتنه‌انگیز نباشد». مخصوصاً سخت‌گیری و شدت با میلیونها مسلمان مخالف اهل سنت فایده‌ای ندارد. بلکه این سختی‌گری و شدت یک صورت زشت تبلیغاتی در ذهن جهانیان نسبت به اهل سنت ایجاد می‌کند، و جز انسان‌هایی که کینه اهل سنت را به دل دارند و مردم را از آن‌ها رویگردان می‌کنند، کسی فایده‌ای نمی‌برد.

پیامبر جبزرگترین الگوی ما است، وقتی از کشتن بعضی منافقانی که نفاقشان ثابت شده بود، دست کشید، در حالی که در اصل شریعت کسی که نفاقش ثابت شد می‌توان وی را به قتل رساند. و این کار پیامبر جبه این دلیل بود که قتل آن‌ها یک نامه تبلیغاتی می‌شود که مردم را از ورود به اسلام باز می‌دارد. پیامبر جبه کسی که به قتل بعضی از منافقان اشاره کرده بود، فرمود: «مردم می‌گویند که محمد جاصحاب خود را می‌کشد». متفق علیه [۱۳۳۴].

امام شاطبی(/) می‌گوید: «نگریستن در عاقبت کارها یک هدف معتبر شرعی است. خواه این افعال موافق این نگرش باشد یا مخالف آن در بیاید... و این نگریستن میدان و عرصه مجتهد است، هر چند که ورود به آن مشکل و سلیقه و ذوق‌داشتن آن سخت باشد. ولی به هر حال عاقبت نیک و پسندیده‌ای دارد که طبق مقاصد شریعت می‌باشد [۱۳۳۵].

این چیزی بود که ما در این کتاب توانستیم جمع کنیم. پس آنچه مطابق حقیقت بوده با کمک و توفیق الهی بوده است، و آنچه که اشتباه بوده است از طرف من و گمراهیهای شیطان می‌باشد. و خدا و رسولش از اشتباه بری هستند، و از خداوند منان خواستارم که به ما رحم کند، و ما را بیامرزد، و ما را مطابق آنچه که خود دوست دارد راضی بگرداند.

اللهم صل على محمد وعلى آل محمد كما صليت على إبراهيم وعلى آل إبراهيم وبارك على محمد وآل محمد كما باركت على إبراهيم في العالمين إنك حميد مجيد، والحمد لله رب العالمين.

وصلى الله على نبينا محمد وآله وصحبه وسلم.

[۱۳۳۴] البخاری، ۴۵۲۵. مسلم ۴۶۸۲. [۱۳۳۵] الموافقات ۴/۱٩۴.