راههای تعامل اهل سنت با بزرگان اصلاح و اعتدال
در زیر نگاهی کلی یا جزئی به بارزترین راههای علمای اهل سنت و افراد سرشناس آنها در تعامل با صاحبان این تحولات و تغییرات پسندیده میافکنیم.
هیچ روشی که نشانگر دیدگاههای بسیاری از آنها یا اسامی عدهای از آنها باشد، اتخاذ نشده است. چون محصورکردن این روشها خیلی مشکل است. ناگفته نماند که من هم بوسیله ترسى که دارم نمیتوانم به نام بردن بعضیها یا دیدگاههای متعدد بپردازم. علاوه بر این بسیاری از علمای اهل سنت اصلاً دیدگاه واضحی را در برابر این مسأله مهم (حرکت اصلاح و اعتدال در میان امامیه) نداشتهاند، هر چند که سکوت بعضی از آنها در نهایت دیدگاه یک جریان موجود بود. به گونهای که هیچ تأیید یا مخالفتی یا ارزیابی از دیدگاههای آنها نمیشد.
شاید علل این (دیدگاه سکوت) به یکی از موارد زیر برمیگردد:
۱- شک مطلق در مورد تمامی چیزهایی که از طرف امامیه صادر میشود که تقیه باشد.
۲- باور به اینکه تمام علمای امامیه نمیتوانند از خرافات و غلو برگردند.
۳- دیدگاه پرهیز از هر نوع ستایش و اقرار به هر مزیتی برای مخالف هر چند که از بسیاری از بدعتها کنارهگیری کرده باشد و در این راه کوشیده باشد.
به طور کلی این دیدگاه اگر نشان عدم علم به افراد تغییر یافته نباشد مبنی بر اصل باورهایی است که در آن پرهیز از هر نوع تعامل با مبتدع و بدعتگزار غلبه دارد.
ممکن است که بهانههایی برای سکوت در مورد تحولات پسندیده از جانب بسیاری از این گروهها ببینیم وقتی که ساکت هستند مشغول به کارهایی هستند که مقتضی فرورفتن در امور دیگری مانند فتوی و تعلیم و سایر مصلحتها باشد. ولی این به معنای بهانه و علت اصلی کوتاهی در تعامل با این گروه نیست. همچنان که اعلام این جریان از شناخت افکار داعیان اصلاح و اعتدال معاف نیستند تا از احکام تعمیمی و ظالمانه جلوگیری شود.
در مقابل این دسته، گروه دیگری(دیدگاه علاقمند) به این تحولات توجه مهم دارند که در خلال بررسی افکار آنها و به توصیف منفی یا مثبت آنها میپردازد. و این به معنای مثبتبودن ارزیابی آنها و تأثیر آنها در امت میباشد.
کسانی که دارای این دیدگاه میباشند در نظراتشان و ارزیابی داعیان اصلاح و اعتدال اختلافنظر دارند. به طور طبیعی اختلاف در ارزیابی کسانی که در موارد جزئی کنارهگیری کردهاند (مواردی که آنها را از مذهب خارج نمیکند)، بارزتر میشود. و بدین ترتیب آنها موجبات مدح و ستایش و سرزنش خود را فراهم میکنند. اما در تغییرات کلی فکر نمیکنم کسی آن را بشناسد و قبول نکند.
در زیر دو صورت از تعامل با یکی از داعیان اصلاح و اعتدال که از او بحث کردیم میآید، و او آیتالله محمد خالصی بود به گونهای که معاصران وی دو نفر از اهل سنت عراق بودند که محمود ملاح و عبدالعزیز بدری بودند هر کدام در ارزیابی خالصی روش مختلفی داشتند. و همچنین در روش تعامل با شخصیت وی اختلاف داشتند. گویی این دو نمونه در تعامل با اهل تحولات جزئی دو مدرسه بودند. بنابراین به ارزیابی این دو نمونه اکتفا میکنیم تا به وسیله آنها مثالهایشان روشن شود.
و امیدوارم که خواننده گرامی از طولانیشدن این ارزیابی خسته نشود چون بررسی یک دیدگاه صحیح شایسته نیست که گذرا و سطحی باشد. همچنان که به طور طبیعی تفصیل اینگونه موضوعها نتایج مهمی دربردارد.