پیشگامان تصحیح و اعتدال: روش و دیدگاه های آنان

فهرست کتاب

علت چهارم: گفتمان موفق

علت چهارم: گفتمان موفق

اسلام به گفتگو و مناظره نیک با دیگران امر کرده است، حتی اگر چه کافر باشد. و این بخاطر نقش مثبت نیکو سخن گفتن در بیان حقیقت است. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿ٱدۡعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِٱلۡحِكۡمَةِ وَٱلۡمَوۡعِظَةِ ٱلۡحَسَنَةِۖ وَجَٰدِلۡهُم بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُۚ١٢٥[النحل: ۱۲۵].

«با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آن‌ها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن!».

و جز ظالمان کسی را استثناء نکرده است:

﴿وَلَا تُجَٰدِلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ إِلَّا بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ إِلَّا ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡۖ٤٦[العنكبوت: ۴۶].

«با اهل کتاب جز به روشى که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانى از آنان که ستم کردند».

بدون شک مذاهب اسلامی شایسته‌تر هستند برای اینکه با روش نیکو با آن‌ها بحث و گفتگو بشود. چون این نزدیکترین راه به مفاهیم و زمینه‌های مشترک است.

در اصل رابطه مسلمان با مسلمان باید مبنی بر اصل نصیحت صادقانه و محبت و خیرخواهی برای وی باشد. چون هیچ مسلمانی - هر چند که از دیدگاه ما بعضی بدعتها را داشته باشد - نیست که داخل در شمول این حدیث تمیم داریسنباشد که از پیامبر جروایت کرده است که می‌فرماید: «دین نصیحت است» و سه بار تکرار کرد. گفتیم: به چه کسی ای رسول خدا؟ فرمود: «به خدا و کتاب خدا و رسولش و ائمه مسلمانان و عامه مسلمانان» [۱۲۲٩]و خطابی گفته است: «نصیحت کلمه‌ای است که جمله‌ای از آن تعبیر می‌شود، یعنی اراده خیر برای کسی که به وی نصیحت می‌شود. و می‌گوید اصل نصیحت در لغت، خلوص است گفته می‌شود نصحت العسل: یعنی عسل از مومش پاک شد. محمد بن نصر(/) می‌گوید: «بعضی از علما می‌گویند: تفسیر نصیحت یعنی توجه قلب به کسی که به او نصیحت می‌شود هر که می‌خواهد باشد...» [۱۲۳۰].

گفتگو با طرف مقابل مبنی بر اصل صحیح تعامل است که در ادب و احترام و تقدیم اولویتها جمع می‌شود، و این تقدیم اولویت‌ها از اصولی است که در این‌جا بر آن تأکید می‌شود.

برای گفتگوی موفق مثال زنده‌ای را در داستان یاسری با دوستش محمد بن حجی کریم دیدم. وقتی که گفتگو با احترام و استقبال از طرف مقابل و رهایی از یک درد مشترک شروع شود و با اولویت‌ها «اتفاق‌نظر بر منبع قرآن» شروع شود، ثمرات و فایده‌های سالمی ‌خواهد داشت. و حمد و سپاس برای خداوند است.

بعضی‌ها معتقدند که خطاب و تعامل با مخالف نباید در هر حالی به نرمی و آرامی ‌باشد. و فرقی نمی‌کند که مخالف یک نفر باشد، یا صد میلیون نفر. و فراموش کرده‌اند که وقتی هشت هزار نفر - بعضی‌ها گفته‌اند چهارهزار نفر - بر جماعت مسلمانان خروج کردند. علی بن ابی‌طالب، ابن عباس(ب) را فرستاد تا با آن‌ها گفتگو کند، پس او آن‌ها را آورد و در طول یک گفتگوی آرام حق را برایشان بازگو کرد و نیمی از آن‌ها به آغوش اسلام بازگشتند [۱۲۳۱].

[۱۲۲٩] رواه مسلم شماره (۵۵) و ابن حبان (۴۵٧۶). [۱۲۳۰] جامع العلوم والحکم ۲۲۰-۲۱٩. [۱۲۳۱] نگا: مناظره ابن عباسبدر جامع بیان العلم، ابن عبدالبر ۲/۱۲۸-۱۲۶، دارالفکر، بیروت.