بخش دوم: شخصیتهای برجستهای که در درون مذهب امامیه به اصلاح پرداختهاند:
در این بخش از بعضی از شخصیتهای معاصر امامیه سخن خواهیم گفت که در تقدیم قوانین اصلاحی و دعوت به اعتدال و ترک بعضی از مظاهر غلو و خرافات سهمی داشتهاند. ولی این شخصیتها از اصل مذهب یعنی اعتقاد به منصوصبودن امام و معصومبودن وی کنارهگیری نکردهاند، و فقط تحولات و قوانین اصلاحی را در داخل (در مذهب) ایجاد میکند.
قبل از شروع به بیان این تحولات پسندیده، لازم است که خواننده گرامی به مسایل زیر استحضار داشته باشد:
۱) سخن از افراد با سخن از یک فرقه و گروه فرق دارد. چون فرقه عقیدهای را بنا مینهد که بعضیها قائل به آن نیستند. همچنان که افراد با خوبیها و بدیهایشان سنجیده میشوند. بنابراین حکمکردن علیه مخالفی که بهرهای از جهاد – به معنای عام آن - برده است، با مخالفی که کاری جز رواج غلو و محاربه با اهل سنت ندارد، فرق میکند.
همچنان که لازم است بداند که ممکن است شخص معتقد به مذهب امامیه باشد، ولى خرافاتی نباشد. یا امامیه باشد، ولی جزء کسانی نباشد که در ربوبیت و الوهیت شریک قائل میشوند. بلکه حتی ممکن است امامیه باشد، و با سخنان شرکآمیز و غلو بجنگد. بلکه ممکن است این یک ارزش عمومی برای هر زمان و مکانی باشد، و ممکن است غیر از اینها باشد.
۲) لازم است که دیدگاه و حکم شرعی در مورد شخص معتقد به مذهب امامیهای که با غلو و خرافات میجنگد با شخص امامیهای که به غلو و خرافات دعوت میکند تفاوت داشته باشد، به گونهای که به هر دوی آنها یک حکم و دیدگاه داده نشود.
به عنوان نمونه برای اهمیت این نکته، در اینجا یکی از دیدگاهها را ذکر میکنم، و آن اینکه نامهای را به یکی از اهل سنت که به رد شیعه امامیه اهتمام ورزیده بود فرستادم تا از یکی از شخصیتهایی که این بخش میآید یعنی آیتالله محمد خالصی سؤال کنم. اینگونه به من جواب داد که: «کسی که مانند او به امامت معتقد باشد در منطق اهل سنت از جمله غلات است». لازم است در مورد این دیدگاه گفته شود که غلو نزد محققان اهل سنت درجاتی دارد. به گونهای که کسی که معتقد به تصرف ائمه در هستی است، با کسی که میگوید امامت منصوص است، و امام فقط معصوم از خطا میباشد، مساوی نیست. و در این بخش اخیر دقت زیادی از جانب علمای اهل سنت در تألیف این مخالفتها صورت گرفته است.
عجیب آن است که بعضیها با موافقین و مخالفین خودشان مثل نظریه «سیاه و سفید» و «همه یا هیچ» رفتار میکنند. و این از لحاظ شرعی و عقلی اشتباه میباشد. چون خداوند متعال به عدالت با مردم امر کرده است. و پیامبر جبه دادن حق هر صاحب حقی به وی راهنمایی کرده است.
۳) کسانی که صاحبان تحولات درون مذهبی هستند لازم است که شناخته شوند. چون آنها دارای دیدگاههای مهمی هستند، از جمله بارزترین آنها اعتقاد به منصوص بودن امامت و عصمت امام است. که این امر در ترازوی اهل سنت از بدعتهایی است که دلیلی برای آن وجود ندارد. و این همان چیزی است که دیدگاههای افراطی را در برابر اصحاب گرانقدر پیامبر جبنیان مینهد. همچنان که برای تصدیق ائمه به بدعتهای دیگری چون عصمت و بالا بردن مقام ائمه (رحمهم الله) روی آوردهاند. و در بخش پیشین بسیاری از مباحثات در مورد اعتقاد به امامت مطرح شد که نیازی به تکرار آنها نیست. و خواننده گرامی باید بداند که این ملاحظات را در فصول آینده تکرار نخواهم کرد. و به این اشارات پیشین اکتفا میکنم.
۴) آنچه که قابل ملاحظه است، این است که این افراد اعتقاد به امامت را به عنوان برائت از مخالف نیاوردهاند. بدین معنی که آنها همان مسلکی را که غلات به امامان میدهند، نمیدهند.
شاید کسی بگوید که چه فرقی میکند؟
جواب این است که محققان اهل سنت میان کسی که سخن جدیدی را در دین ایجاد میکند و از آن حمایت و پشتیبانی میکند، با کسی که سخن جدیدی را در دین ایجاد میکند و آن را به عنوان برائت از مخالف قرار نمیدهد، تفاوت گذاشتهاند. بدین معنی کسی که در دین بدعتی را ایجاد کند و با آن بخواهد که جماعت مسلمانان را متفرق کند، با کسی که بدعتی میآورد و آن را سبب جدایی نمیکند، مساوی نیست.
بنابراین شدیدترین اختلاف مذموم و ناپسند همان تفرقه سازی است که با وصف:
﴿وَكَانُواْ شِيَعٗا١٥٩﴾[الأنعام: ۱۵٩].
«و به دستههاى گوناگون (و مذاهب مختلف) تقسیم شدند».
موافق باشد. یعنی گروهها و حزبهایی که هر کدام از دیگری بیزاری بجویند. شاطبی(/) میگوید: شیعه شدن یعنی گروههایی که بعضی از آنها با بعضی دیگر جدا هستند. که به همدیگر مهربانی و کمک و یاری نمیکنند بلکه ضد همدیگر هستند.
بیگمان اسلام یکی است و امر و حکم آن نیز یکی است بنابراین لازم است که حکم آن بر همبستگی کامل باشد نه اختلاف.
فرقهفرقه شدن و جدایی نشان دوری قلبها از همدیگر است که به دشمنی و کینه و نفرت میانجامد. به همین دلیل خداوند متعال میفرماید:
﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْۚ١٠٣﴾[آل عمران: ۱۰۳].
«و همگى به ریسمان خدا ( قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت)، چنگ زنید، و پراکنده نشوی».
روشن است که مهربانی هنگام همبستگی و روابط حاصل میشود. ولی اگر هر حزب و دستهای به رشتهای غیر از آنچه که دیگری به آن چنگ زده است، چنگ بزند، لزوم تفرقه و جدایی ایجاد میشود. و این معنای کلام خداوند است که میفرماید:
﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦۚ١٥٣﴾[الأنعام: ۱۵۳].
«و این راه، راه مستقیم من است. از آن پیروی کنید و از راههای (باطلی که از آن نهی کردهام) پیروی نکنید که شما را از راه خدا (منحرف و) پراکنده سازد» [٧۴۱].
[٧۴۱] اعتصام ۲/٧۰۱.