مبحث دوم: تحول [فکری] یاسری
محمد یاسری از ابتدای حیات خویش بسان یک فرد عامی شیعی و یا عالمی شیعی به ائمه اهل بیت عشق و محبت میورزید.
با وجود اینکه سالهای اندکی در حوزه علمیه درس خوانده بود و امام جمعه و به تدریس هم میپرداخت، ولی او بدون قصد مخالفت با کسی به برخی از اعتقادات که غلوگرایان مذهب امامیه به آن معتقد بودند اعتقاد نداشت، ولیکن همچون بسیاری از مردم از علمای مذهب تقلید میکرد و با اعتقاد توأم با حسن ظن اینکه این علما با منبع اهل بیت مبتنی بر قرآن کریم و سنت صحیح مخالفت نمینمایند.
اما ملاقات یاسری با مردی به نام محمد پسر حجی کریم مرحله جدیدی از زندگی یاسری به شمار میآید، به دلیل اهمیت آن [آنچنانکه خود نقل کرده] آن را کاملا نقل مینمایم.
ابتدای نوشتن این مطلب [یعنی کتاب: القرآن وعلماء اصول ومراجع شیعه امامیه اثناعشری] [۵۰۶]از طریق شرکت در کنفرانس اسلامی در بغداد بود که با دوستی قدیمی از اهل سنت بر خورد کردم، او ابتداء سلام کرد و گفت: حال سید یاسری چطور است؟ گفتم الحمد لله خوبم آیا مرا میشناسی؟ گفت: آیا شما سید محمد پسر سید کاظم [۵۰٧]در محله الزهرا در نجف نیستید؟ گفتم آری، ولیکن شما؟ گفت من محمد پسر حجى کریم همسایه شما در منطقه (سال ۱٩٧۵) میباشم، او را شناختم و او را بوسیدم و از حال خود و خانوادهاش سؤال کردم گفت: من مدرس هستم و میبینم که شما عمامه پوشیدهاید؟ گفتم من درس حوزوی خواندهام و اکنون امام مسجد جامع و به طلاب تدریس مینمایم. چند بار در کنفرانس با وی برخورد کردم سپس مرا به خانهاش در شهرک صدام در بغداد دعوت نمود. و چون از وضعیت کنونی امت اسلامی و مسلمانان سخن میگفت بسیار نگران و ناراحت بود، هدف و آرزوی بزرگی که اتحاد امت اسلامی باشد در سر میپروراند، به من گفت: چقدر غمگین و ناراحتم از اینکه میبینم مسلمانان و خصوصاً در عراق به سبب تأثیر دشمنان اسلام متفرق گشتهاند، گفتم: چرا علمای دینی مسلمانان ابتدا و در عراق و سپس در سطح گستردهتر برای تقرب میان دیدگاهها و اتحاد مسلمانان گام اولیه را بر نمیدارند؟ گفت سختترین مطلب را پیشنهاد دادید؟ گفتم چرا؟ گفت: عامل آن علمای مراجع شما میباشند که مذهب شما را ساخته و پرداختهاند، گفتم: این اتهام باطلی است علماء و مراجع ما بر روایات ائمه اهل بیت و با شروط اسناد خاصی بر آنان تکیه مینمایند. گفت: اگر شروط صحت روایتی از علی، حسن، حسین، باقر و سایر ائمه کامل فراهم شده باشد ما نیز آن را پذیرفته و به آن عمل مینمائیم. ولیکن این روایات دروغ و با کذب و بهتان به امام علی و اولاد او نسبت داده شدهاند، و دلیل بر دروغین بودن آن هم مخالفت آن روایات با کتاب و سنت و اصول دین اسلام است. و کسانی که آن را اخراج و روایت نموده کسانی بودهاند که به کتاب خدا و سنت پیامبر جو صحابه کرام از مهاجرین و انصار و حتی به امام علیسافترا نمودهاند، و مراجع عقائد عبدالله بن سبأ یهودی را تلفیق و غلو را نیز به آن افزودند و به امام علی و اولاد وی منتسب ساختهاند، و ائمه از آن بری و ما بطور کامل امام علی و اولاد او را از آن مبرّا مینمائیم، برای تسکین هیجانش به وی گفتم: هرکس بخواهد بر عقیده هر گروه شناخت یابد میبایست به کتابهای منبع و اصول معتمد حدیث و تفسیر آن گروه مراجعه نماید تا در حکم انصاف نموده و در نتیجهگیری از جاده عدل خروج ننماید، زیرا محور عقائد آن فرقه بر اینگونه کتابها و آثار است، لذا بر شما لازم است که در بررسی منابع کتاب و مراجع قابل اعتماد از قبیل تفسیر و حدیث با اسنادشان از ائمه طاهرین نزد ما شیعیان دوازده امامی دقت کنید، زیرا ما جز گفتار معصومین موجود در این کتابها را نمیپذیریم، به من گفت: آیا شما این منابع و اصول معتمد خود را مطالعه نمودهاید؟ و از عدم وجود افترا به کتاب و سنت رسول خدا و پیروان و شاگردان و یاران مهاجر و انصار وی اطمینان یافتهاید؟ به او گفتم حقیقتاً خیر، ولیکن تحقیق مینمایم و به شما ثابت خواهم کرد که سخت در اشتباهی و دلیلی برای اثبات گفته خود نمییابی، و در اصول و منابع ما افترای بر خدا و رسول و صحابه او وجود ندارد، و نتیجه تحقیق را به تو هدیه خواهم نمود. گفت حاضرم، و همینطور به دور از تعصب و جانبداری و به قصد وصول به حقیقت تحقیق خود را با جدیّت و تلاش آغاز نمودم.
و در شب آن روز که با خود پیمان بستم که با صدق و اخلاص کار را شروع نمایم در خواب جد [بزرگوارم] علیسرا دیدم دست راستش را روی سرم میگذاشت و نور بزرگی در برابرم میدرخشید، از شدت شادی از خواب بیدار شدم و با شادی و سرور کار را آغاز نمودم، و قبل از هر چیزی به جمعآوری مصادر و منابع اصول قابل اعتماد در تفسیر و حدیث پرداختم، و الحمد لله این منابع در کتابخانه سید حکیم - قدس سره - یافت میشد [۵۰۸].
از میان آنچه یاسری ذکر کرده است میتوان عوامل سوق وی به مرحله جدید را در دو مسأله برشمرد:
اولا: به گفتگویش با پسر حجى کریم.
دوما: رؤیت علیس[در خواب].
و حقیقتاً موضعگیری که یاسری ذکر کرده است شامل اموری است که باید مورد دقت و تأمل قرار گیرد.
۱- گفتگوی مستقیم میان یاسری (شیعی) و پسر حجى کریم (سنی)، و این گفتگو تعرض شخصیت در آن نیست، بلکه مهمانی و احترام است.
۲- آرزوی رسیدن به وحدت مسلمانان نقطه برخورد میان یاسری و ابن حجى کریم سنی است، و یاسری او را چنین توصیف مینماید که هدف و آرزوی بزرگی که همان وحدت امت اسلامی است، در سر میپروراند.
- و یاسری (شیعی) همچنانکه خود میگوید: و این [وحدت مسلمانان] بزرگترین آرزوی من بود.
- و هدف این دو گفتگو میان افراد امت و رسیدن به نتیجه مطلوب خصوصاً با دیگر گروهها است.
۳- اسری گرچه با حوزه علمیه مراوده داشته و در محیطی متدین شیعی زندگی مینماید، ولی ندانسته است مذهب شیعه با قرآن و توحید مخالف است، و یا اینکه صحابه را تکفیر مینماید.
و چنانچه یاسری را نمونهای کورکورانه - همچنانکه در اصطلاح آماری چنین است - به شمار آوریم در نتیجه طیف اندک یا فراوانی از این نوع در جامعه شیعه یافت میشوند، و این [خود] بیانگر اشتباه کسانی است که این حکم را بر تمام شیعه تعمیم میدهد.
[۵۰۶] اولین گام یاسرى در بحث حقیقت. [۵۰٧] سید کاظم نام دوم پدرش است، و اسم مشهور او در منطقه سید اسکندر است. [۵۰۸] القرآن وعلماء اصول ومراجع الشیعة الامامیة الاثنی عشریة، ص ۵.