«ورود بتپرستي به جزيرةالعرب»
بتپرستی از چند ناحیه به دل و اندیشه اعراب راه یافت و انحراف از دین ابراهیم حنیف ÷شروع شد:
مورخان ـ همگی ـ اعتقاد دارند كه بتپرستی در جزیرةالعرب، مرضی بیگانه بود كه شخصی به نام «عمرو بن لُحی» در زمانی كه قبیله «خزاعه» حكومت جزیرة العرب را در سال ۴۰۰ پیش از هجرت بر عهده داشت، آن را از روم ـ شرق اردن ـ بدانجا انتقال داد. چنانچه «ابن كثیر» در كتاب خود «البدایة والنهایة» چنین میآورد:
«آگاهان چنین برایم نقل كردهاند كه «عمرو بن لحی» به قصد شام از مكّه بیرون رفت. چون به منزلگاهی در سرزمین بلقاء ـ كه در آن زمان عمالیق در آنجا سكونت داشتند ـ رسید، آنان را در بتپرستی دید. از ایشان پرسید: این چیزهایی كه میبینم آنها را میپرستید، چیستند؟! به وی پاسخ گفتند: اینها بتهایی هستند كه پرستش میكنیم و باران را برای ما از آسمان فرود میفرستند، از آنان یاری میطلبیم و ما را كمک میرسانند. عمرو به آنان گفت: آیا بتی از این بتها را به من نمیدهید تا آن را به سرزمین عرب ببرم و اعراب نیز بپرستند؟! آنان بتی را كه «هبل» نام داشت، در اختیارش قرار دادند و او آن رابه مكّه آورد و نصب كرد و مردم را به پرستش آن دعوت نمود، و چون عمرو بن لحی پیشوای خزاعه بود و در آن روزگار بنی خزاعه كلیدداری كعبه را عهدهدار بودند و به همین سبب او قدرت امر و نهی به دیگران را داشت و مردم نیز آنچه را این خاندان بزرگ میشمرد، بزرگ میشمردند...».
این، نمونهای است حاكی از مقدّمه سرایت بتپرستی از رومیها به اعراب؛ زیرا بتپرستی موجود در شام كه عمرو بن لحی آن را از آنجا به مكّه كشاند، تنها اثری از بتپرستی رومیان بود. بتپرستی رایج در روم ـ چه قبل از مسیح و چه بعد از آن ـ در كنار اعراب بوده است و این در حالی است كه عقاید همچون امراض مُسری به نواحی همجوار سریعاً سرایت میكنند. بدین ترتیب در نتیجه آمیزش و رفت و آمدی كه از طریق مبادلات تجاری میان اعراب و رومیان برقرار میشد، عقاید دینی رومیان نیز به اعراب انتقال مییافت؛ خصوصاً اینكه حاكمیت و قدرت دولت روم از قدرت جزیرةالعرب برتر بود و حتّی برخی از قبایل عرب ـ از قبیل غسانیان ـ تحت سلطه رومیان قرار داشتند، و این تسلّط و تبعیت موجب سرایت و آمیزش میگردید.
عوامل دیگری نیز باعث رواج بتپرستی در جزیرةالعرب بوده است. چنانچه «ابن اسحاق» در سیره خود چنین بیان میكند:
«چنین اظهار میدارند: نخستین بار كه پرستش سنگها در مكّه رواج یافت، بدین ترتیب بود كه در هنگام سختی معیشت از مكّه هیچ كس در جستجوی آسایش به دیگر سرزمینها كوچ نمیكرد، مگر آن كه سنگی از سنگهای حرم را، به گرامیداشت این سرزمین، همراه خود میبرد. این مردم در هر جا فرود میآمدند، قطعه سنگ را روی زمین میگذاشتند و همانگونه كه بر پیرامون كعبه طواف میكردند، بر گرد آن طواف مینمودند. تكرار این عمل بدان منجر شد كه هر سنگی را ـ به نظر خود ـ خوب مییافتند و از آن خوششان میآمد، مورد پرستش قرار میدادند. این كار به همین نحو ادامه یافت تا زمانی كه پس از این مهاجران، نسلهای دیگر آمدند و آیینی را كه بر آن بودند، از یاد بردند و چیز دیگری را جایگزین دین ابراهیم و اسماعیل ساختند. بت پرستیدند و به همان جاهلیت و گمراهیهایی گرویدند كه دیگر ملّتها بدان گرفتار بودند...».
همچنین بازماندههایی از ادیان گذشته در سرزمین اعراب باقی مانده بود كه در آن نیز آثاری از بتپرستی وجود داشت، هر چند این ادیان در جزیرةالعرب چندان سلطه و رواجی نداشت...از جمله پیروان نوح ÷را میتوان نام برد كه هنوز در جزیرةالعرب اثرش باقی مانده بود. چنانچه «هشام بن كلبی» در كتاب خود «الاصنام» میگوید:
«اعراب، بتهای پنجگانهای را كه قوم نوح ÷میپرستیدند، به دست آوردند و پرستش آنها را در پیش گرفتند كه این بتها عبارت بودند از: «ودّ»، «سواع»، «یغوث»، «یعوق» و «نسر».
قرآن كریم درباره بتپرستی و بتهای این قوم، چنین میفرماید:
﴿وَقَالُواْ لَا تَذَرُنَّ ءَالِهَتَكُمۡ وَلَا تَذَرُنَّ وَدّٗا وَلَا سُوَاعٗا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسۡرٗا ٢٣ وَقَدۡ أَضَلُّواْ كَثِيرٗا﴾[نوح: ۲۳-۲۴].
«به آنان گفتهاند: معبودهای خود را وامگذارید، و ودّ، سواع، یغوث، یعوق و نسر را رها نسازید، و بدین وسیله بسیاری از مردم را گمراه ساختهاند!...».
بدون شک، تأثیر این باقیماندههای بتپرستی در هر جایی كه باشند، پابرجا میماند، هر چند بتپرستی سلطه و رواج هم نداشته باشد، و همیشه این گونه بوده است كه حتّی در مورد برخی از كسانی كه ادیان آسمانی را میپذیرند، پس از گردننهادن به آیین جدید، در دلهایشان بازماندههایی از آیینی كه زمانی دلهایشان را سیراب میساخته، باقی میماند و آثار و رسوبات اندیشه كهن خود را از آراء و نظریاتشان نشان میدهند و حتّی اگر این آثار و باقیماندهها به درجه یک نظریه قانعكننده نیز نرسد، ممكن است به عنوان یک عادت دنبال شود!.
البته همسایگان دیگر جزیرةالعرب، مخصوصاً ایران و بحرین و یمن نیز، در عقاید اعراب تأثیر بسزایی داشتند. چنانچه اعراب، آتشكدهها و مراسم پرستش ستارگان و سایر عقاید باقی از مجوسیت ایرانیان را از آنان به ارث بردند.
این عوامل ـ روز به روز ـ رو به فزونی نهاد تا آنجا كه بتپرستی در جزیرةالعرب، در میان ذریه ابراهیم موحّد و بتشكن÷جای گرفت و به مرور زمان این بتپرستی بر تمام شؤون آنان سایه افكند و به آن شدیداً علاقهمند شدند.