ـ بتهـای گوشتی:
اعراب، علاوه بر این بتهایی كه گفتیم، بتهای دیگری داشتند كه نظام زندگی بیرونیشان ـ قوانین و ارتباطات و مناسبات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، مراسم و شعایر تعبّدی ـ ساخته و پرداخته آنان بود، و قوانین زندگی، شرایع، حلال و حرام، حدود و مقرّرات را از ایشان دریافت میكردند. به سلطه و حاكمیت، به داوری و قضاوتشان تن میدادند و از آنان اطاعت و پیروی میكردند. سرپرستی و ولایتشان را قبول داشتند و خلاصه لباس الوهیت خداوند را بر تن این بتهای گوشتی پوشانده بودند.
همانگونه كه مجسّمهها و پارهسنگها در كنار خدا مورد پرستش بودند، قوانین و عادات جاهلیت نیز به جای شریعت و حكم خدا بر خلق حكومت میكرد. بتها و طاغوتهای گوشتی اعم از رؤسا و كارگردانان قریش، سدنه و خدمه بتكدهها، كاهنان و پیشگویان غیبی، پایهگذاران سنن و تقالید منحرف، هر چه را میخواستند حرام میكردند و هر چه را میخواستند، روا میداشتند و حتّی به دلخواه خود، چیزی را در موقعی حرام و موقعی دیگر حلال میساختند:
﴿يُحِلُّونَهُۥ عَامٗا وَيُحَرِّمُونَهُۥ عَامٗا﴾[التوبه: ۳۷].
«آنان، یک سال آن را حلال میسازند و یک سال حرام میگردانند».
این بتهای گوشتی! با سوء استفاده از قدرت و نفوذ خود مردم را به خاک ذلّت مینشاندند و بر گردنشان سوار میشدند و مردم هم به قدرت و سلطهشان راضی و حكمشان را به جای حكم خدا پذیرفته بودند:
﴿أَفَحُكۡمَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ يَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُكۡمٗا لِّقَوۡمٖ يُوقِنُونَ ٥٠﴾[المائدة: ۵۰] ... ﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُ﴾[الشوری: ۲۱].
«آیا آنان حكم جاهلیت را جویا هستند و چه كسی برای افراد پرهیزگار بهتر از خدا حكم میكند» ... «یا اینكه آنان شركاء و معبودانی دارند كه برایشان قانونگذاری كرده و دینی را پدید آوردهاند كه خداوند بدان اجازه نداده است».
اكثر این افراد كه برای اعراب به صورت بت درآمده بودند، با كهانت، زجرالطیر، طرقالحصی، استقسام بالازلام و سحر آشنایی داشتند كه تمامی این پدیدهها را از اقوام مجاور خود دریافت كرده بودند.
به هر حال، وجود سحر، تماس با ارواح، اساطیر، فالگیری، جنّگیری و پیشگویی در سطح وسیعی بدانجا نفوذ كرده بود. سحر و كهانت از جمله كارهای رجال دینی و پیشوایان مذهبیشان به شمار میرفت، و از همین پدیدهها بود كه «عرافت» ـ بخشی از كهانت ـ نیز رواج و رشد پیدا كرد. كهانت به پیشگویی و غیب گفتن اختصاص داشت، در حالی كه عرافت، خبر از گذشته میداد! فعّالیتهایی كه در زمینه سحر انجام میشد و با پیشگویی و ردیابی و عیافت (زجرالطیر) و قیافهشناسی در ارتباط بود، در جزیرةالعرب رونق و رواج بسیاری داشت.
در این سرزمین، چهره ساحر در كنار چهره كاهن قرار داشت و مردم به هنگام مشكلات و سختیها، به آنها پناه میبردند و استعانت میطلبیدند و آنها نیز برای مشكلات مردم راه حلهای مسخرهای را در پس پرده غیب جستجو میكردند و تمام روشها و شیوههای كهانت و فالگیری را به كار میبردند و مردم هم ـ همانگونه كه از خدا اطاعت و پیروی میكنند ـ با جان و دل، به كارهایشان باور داشتند و از آنها اطاعت و حرفشنوی میكردند.
هرگاه یكی از اعراب، خواب وحشتناكی میدید، بلافاصله نزد كاهنی میرفت تا خوابش را تعبیر كند! اگر چنانچه چیزی را گم میكرد، به كاهنی پناه میبرد تا قیافه دزد را برایش ترسیم كند و بشناساند! ساحران با اجنّه در تماس بودند و پیوندهایی میان شیاطین و ساحران برقرار بود كه به پیوند معلّم و شاگرد میماند. آنها میتوانستند با نوشتن طلسمهایی، بین زن و شوهر را به جدایی بكشانند و برای دفع بلا و چشم زخم، تعویذهایی به گردن آویخته و یا نخها و حلقههایی به بازوها میبستند! و كارهای بسیاری دیگر كه تماماً از نظر اسلام مردود و شرک محسوب میشود. اكثر ساحران، یهودیان عرب بودند كه برجستهترین آنها را میتوان «لبید بن عاصم» و دخترانش را نام برد كه بیشترشان در «یثرب» سكونت داشتند و چه بسا مردم مكّه یا طائف، در زمان بلا و مریضی و مصیبتزدگی به آنجا مراجعه میكردند.
عقاید و افكار شرکآمیز ـ كه توسّط ساحران و كاهنان و عارفان و فالگیران و... رواج یافته بود ـ در سراسر زندگی اعراب، بسیار فراوان شده بود و آداب و سنن جاهلی و فاسد بر اساس شرک و خواستههای این بتهای گوشتی! برگزار میشد.
از جمله این عادات و مراسم، نذر و قربانیشان را میتوان نام برد كه برای غیر خدا انجام میدادند. آنان سهمی از محصولات زراعتی و كشاورزی، و سهمی از قربانی چهارپایان، و سهمی از انفاقات خود را برای معبودان خود انتخاب میكردند و میگفتند: این مقدار برای شركاء ما و این قسمت هم برای خدا!! و آن سهمی كه به شركاء میرسید، برای خداوند ـ متعال ـ و حتّی برای خودشان نیز تحریم میكردند و یا آن را فقط برای زنان خود ـ و نه مردان ـ حرام میدانستند. امّا آن سهمی كه مالِ خدا بود، به معبودان و شركاءشان میرسید و میگفتند: خدا كه بینیاز است و به این نذورات و قربانیها و انفاقات، احتیاجی ندارد! شركاء و بتهای ما نیازمند قربانی و نذورات ما هستند و از این طریق در نزد خداوند، شفاعت و وساطت ما را به جای میآورند!.
و یا اعمال دیگری همچون: قربانی و كشتن، یا سواری برخی از چهارپایان را حرام میكردند و احیاناً پسران خود را به عنوان «نذر»، برای معبودان خود تقدیم میداشتند كه فتوادهنده همه این مراسم و شعایر، كاهنان و بزرگان دینیشان بودند كه آنها نیز از ایشان ـ به عنوان قانون دینی ـ تبعیت و پیروی میكردند.
چنانچه روایت شده كه «عبدالمطلب» نذر كرده بود كه اگر دارای ده پسر شود كه حامی وی و در خدمتش حاضر باشند، و مثلاً در كارها مانند حفر زمزم رنج نبرد، یكی از آنها را در پیشگاه كعبه برای خدا قربانی كند. سالها گذشت و عدّه پسرانش به ده رسید. تمامیشان را برای وفا به نذر خود دعوت كرد و همگی اطاعت كردند. در چنین مواقعی بود كه اعراب به كاهنان و فالگیران متوسّل میشدند كه روش استقسام بالازلام را به كار میبردند تا به وسیله تیرها، رأی بتها را درباره آن كار استفسار كنند.
زمانی كه تیربان با تیرهایی كه نام پسران عبدالمطلب بر آن بود، قرعه زد تا «هبل» از آن چند نفر، یكی را برای قربانی اختیار كند، تیری كه به نام «عبداللّه» ـ پدر محمّد جكه دهمین و كوچكترین و محبوبترین فرزند عبدالمطلب بود، بیرون آمد. عبدالمطلب دستش را گرفت تا او را به قربانگاه ببرد كه با پادرمیانی كاهنی كه در یثرب سكونت داشت، عبدالمطلب را از این كار صرفنظر كرد و برای این كار در پیشگاه هبل عذری دیگر آورد، و پس از استفاده از استقسام بالازلام، به جای قربانی پسرش، صد شتر را قربانی كرد.
قرآن كریم به تمامی این عقاید شرکآمیز نیز اشاره میكند:
﴿وَجَعَلُواْ لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ ٱلۡحَرۡثِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ نَصِيبٗا فَقَالُواْ هَٰذَا لِلَّهِ بِزَعۡمِهِمۡ وَهَٰذَا لِشُرَكَآئِنَاۖ فَمَا كَانَ لِشُرَكَآئِهِمۡ فَلَا يَصِلُ إِلَى ٱللَّهِۖ وَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَىٰ شُرَكَآئِهِمۡۗ سَآءَ مَا يَحۡكُمُونَ ١٣٦ وَكَذَٰلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٖ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ قَتۡلَ أَوۡلَٰدِهِمۡ شُرَكَآؤُهُمۡ لِيُرۡدُوهُمۡ وَلِيَلۡبِسُواْ عَلَيۡهِمۡ دِينَهُمۡۖ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا فَعَلُوهُۖ فَذَرۡهُمۡ وَمَا يَفۡتَرُونَ ١٣٧ وَقَالُواْ هَٰذِهِۦٓ أَنۡعَٰمٞ وَحَرۡثٌ حِجۡرٞ لَّا يَطۡعَمُهَآ إِلَّا مَن نَّشَآءُ بِزَعۡمِهِمۡ وَأَنۡعَٰمٌ حُرِّمَتۡ ظُهُورُهَا وَأَنۡعَٰمٞ لَّا يَذۡكُرُونَ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَيۡهَا ٱفۡتِرَآءً عَلَيۡهِۚ سَيَجۡزِيهِم بِمَا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ ١٣٨ وَقَالُواْ مَا فِي بُطُونِ هَٰذِهِ ٱلۡأَنۡعَٰمِ خَالِصَةٞ لِّذُكُورِنَا وَمُحَرَّمٌ عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِنَاۖ وَإِن يَكُن مَّيۡتَةٗ فَهُمۡ فِيهِ شُرَكَآءُۚ سَيَجۡزِيهِمۡ وَصۡفَهُمۡۚ إِنَّهُۥ حَكِيمٌ عَلِيمٞ ١٣٩ قَدۡ خَسِرَ ٱلَّذِينَ قَتَلُوٓاْ أَوۡلَٰدَهُمۡ سَفَهَۢا بِغَيۡرِ عِلۡمٖ وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ ٱللَّهُ ٱفۡتِرَآءً عَلَى ٱللَّهِۚ قَدۡ ضَلُّواْ وَمَا كَانُواْ مُهۡتَدِينَ ١٤٠﴾[الأنعام: ۱۳۶-۱۴۰].
«مشركان سهمی از زراعت و چهارپایانی را كه خداوند آنها را آفریده است، برای خدا قرار میدهند و به گمان خویش میگویند: این برای خداست (و با این سهم به خدا تقرّب میجوییم و بدین منظور، آنها را به میهمانان و ناتوانان میدهیم) و این برای شركاء و معبودان ماست (و با این سهم نیز به معبودان تقرّب میجوییم و بدین منظور آن را به رؤسا و پردهداران و كاهنان و خادمان بتكدهها و معابد میدهیم). امّا آنچه به شركاء ایشان تعلّق میگیرد، به خدا نمیرسد (و صرف كردن آن در راه خدا حرام است) و آنچه متعلّق به خدا میباشد، به شركاء ایشان میرسد (و میتوان برای آنها صرف كرد و به كاهنان و رؤسا و خدمتگزاران اصنام ایشان داده شود!) واقعاً چه بد داوری میكنند! همچنین شركاء آنها، كشتن فرزندانشان را در نظر بسیاری از مشركین زیبا جلوه دادهاند (و دستهای فرزندانشان را قربانی بتها میكردند و دستهای دخترانشان را زنده به گور مینمودند) تا سرانجام آنان را هلاک كنند و آیین ایشان را بر آنان مشتبه گردانند (و یگانهپرستی را با توهّمات و خرافهپرستی بیامیزند). اگر خدا میخواست، آنان چنین نمیكردند. پس بگذار آنان (همچنان) دروغ (بر خدا) ببندند. آنان میگویند: این (قسمت از) چهارپایان و كشت و زرع ممنوع و حرام است (و فقط مخصوص معبودان است) و جز كسانی (از رؤسا و كاهنان و خادمان معبودان و بتهایی) كه ما بخواهیم، از آن نمیخورند و این (قاعده ناروا، ساخته آنان و ناشی از) توهّمات و گمانهایشان است. (همچنین میگفتند: اینها) حیواناتی هستند كه سوار شدن بر آنها حرام است و حیواناتی هستند كه به هنگام ذبح، نام خدا را بر آنها نمیرانند (بلكه نام بتها و معبودان خرافی را بر آنها میرانند و این را دستور خدا و حكمش قلمداد میكردند و) بر خدا، این چنین دروغ میبندند. هر چه زودتر كیفر افتراهای آنان را خواهیم داد. (باز هم) میگویند: جنین و نوزادی كه در شكم این حیوانات است، ویژه مردان ماست و بر زنان ما حرام است (پس اگر زنده متولّد شود، تنها باید مردان از گوشت آن بخورند و زنان از آن محرومند) و اگر جنین مرده متولّد شود، همه در آن شریكند (و مردان و زنان میتوانند از آن بخورند) هر چه زودتر خداوند كیفر این توصیفهایشان را خواهد داد؛ زیرا او حكیم و آگاه است. مسلّماً زیان میبینند كسانی كه فرزندان خود را از روی سفاهت و نادانی میكشند و چیزی را كه خدا بدیشان میدهد، با دروغ گفتن از زبان خدا بر خویشتن حرام میكنند (و به همین دلیل) بیگمان گمراه میشوند و راهیاب نمیگردند».