«غلوّ در افراد صالح»
این مشكلات، همه به خاطر غلوّ است! اسلام، غلوّ در هر چیزی را نهی فرموده است. عدّهای در مقام عیسی ۷ غلوّ و زیادهروی كردند تا جایی كه او را فرزند خدا، یا یكی از سه تا، و یا همان خدا نامیدند. عدّهای در مقام روحانیون و پیشوایان دینیشان ـ أحبار و رهبان ـ غلوّ كرده و آنها را ارباب خود قرار دادند و عدّهای...الخ به همین دلیل خداوند غلوّ را امری زشت و ناروا دانسته و اهل كتاب ـ و دیگران ـ را از آن برحذر داشته است:
﴿يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَا تَغۡلُواْ فِي دِينِكُمۡ وَلَا تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡحَقَّ﴾[النساء: ۱۷۱]... ﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَا تَغۡلُواْ فِي دِينِكُمۡ غَيۡرَ ٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوٓاْ أَهۡوَآءَ قَوۡمٖ قَدۡ ضَلُّواْ مِن قَبۡلُ وَأَضَلُّواْ كَثِيرٗا وَضَلُّواْ عَن سَوَآءِ ٱلسَّبِيلِ ٧٧﴾[المائدة: ۷۷].
«ای اهل كتاب! در دین خود غلوّ نكنید و درباره خدا جز حق نگویید» ... «بگو: ای اهل كتاب! به ناحق در دین خود زیادهروی و افراط مكنید و از اهواء و امیال گروهی كه پیش از این گمراه شدهاند و بسیاری را گمراه كردهاند و از راه اعراض منحرف گشتهاند، پیروی نكنید».
به همین جهت، رسول خدا جاز غلوّ در او و زیادهروی در مدح و تعظیمش نهی فرموده است:
«لاَ تُطْرُونِى كَمَا أَطْرَتِ النَّصَارَى عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ فَقُولُوا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ». «در حقّ من آن چنان غلوّ و زیادهروی نكنید، همانگونه كه مسیحیان در مورد عیسی پسر مریم غلوّ كردند. همانا من تنها یک عبد و بنده هستم، پس بگویید: بنده خدا و فرستادهاش».
قرآن كریم نیز، رسول خدا جرا ـ كه دارای بالاترین درجات نزد خداست ـ به عبد و بشر یاد كرده است و در این مورد تأكیدات فراوانی آورده است.
«نسائی» روایت میكند كه: «ولـما قال له رجل ما شاء الله وشئت قال أجعلتنی لله ندا ما شاء الله وحده؟». «و هنگامی كه مردی به او گفت: اگر خدا و تو بخواهید! فرمود: آیا مرا شریک و همتای خدا میگردانی؟! (بگو:) اگر خدا تنها بخواهد».
در روایتی دیگر آمده است كه: «بعضی از اصحاب پیامبر جدر شهری دیدند كه عدّهای از مردم، بزرگان و رهبران خود را سجده میكنند. آنان نیز از رسول خدا جاجازه خواستند تا وی را سجده كنند. رسول خدا جاز آنها پرسید: آیا شما بعد از وفاتم، قبرم را سجده میكنید؟! آنها چون میدانستند كه سجده بر قبر، اصلاً درست نیست و با توحید منافات دارد، جواب دادند: هرگز! ما قبرت را سجده نخواهیم كرد! آنگاه رسول خدا جفرمود: پس حالا هم سجده نكنید!».
یک بار هم، سلمان فارسی خواست كه برای پیامبر جسجده نماید، امّا رسول خدا جاو را از این كار نهی كرد و فرمود: «فلا تسجد لی واسجد للحی الذی لا یموت». «هر گز برای من سجده نكن، بلكه برای كسی سجده كن كه همیشه زنده و باقی است و مرگ و هرگز نمیمیرد!».
علاوه بر سجده، رسول خدا جاصحابش را همیشه از ایستادن جهت تعظیم و بزرگداشت نیز منع فرموده است. چنانچه هرگاه كسی میخواست به مجلس آنها راه یابد، شخص رسول خدا جرا نمیتوانست از اصحابش تشخیص دهد. در واقع این دستورها و تدابیر به خاطر این است كه هیچ راهی برای شرک باقی نماند و همه راههای نفوذش مسدود گردند؛ زیرا همین غلوّ در صالحین، باعث به وجود آمدن اوّلین شرک در روی زمین بوده است. شرک قوم نوح جكه در فصل اوّل از آن سخن گفتیم و روایتی از «ابن عباس» بنقل كردیم كه حاكی از این قرار بود: بتهای قوم نوح ÷اسامی مردان صالحی بوده كه بعد از مرگشان، شیطان مردم را وسوسه كرد تا مجسّمههایی از آنها بتراشند و اسامیشان را بسیار یاد كنند، ولی آنها را پرستش نمیكردند تا اینكه نسل بعدی آمد و كمكم آنها را تعظیم و عبادت نیز نمودند و چنانچه بعضی از مفسّرین گفتهاند: وقتی آنها درگذشتند، بر سر قبورشان رفتند و گنبد و بارگاه درست كردند و سپس صورتشان را تراشیدند و پس از مدّتی، آنها را عبادت و تقدیس هم كردند!.
از اینجا معلوم میشود كه غلوّ بعضی مسلمانان در اعتقادشان به افراد صالح و اولیاء خدا، مخصوصاً محبّتشان نسبت به صاحبان قبور و ضرایح و بارگاهها، منجر به انواع شرک مثل: نذر، قربانی، صدقه، استعانت، استغاثه، توسّل، طلب بخشش، سوگند یاد كردن به نامشان و...شده است، و همین غلوّ آنها را به شركی بالاتر رسانده تا جایی كه اعتقاد دارند این صاحبان قبور، همه جا حضور دارند، دارای قدرت و تأثیری ورای اسباب و قوانین طبیعی، و سلطهای مافوق بشری در وجود هستند! و لذا آنها را به تنهایی یا همراه با خدا، در دعاها و نیایشها و درخواستها میخوانند و در مشكلات به آنها پناه میبرند.
حقیقت این است كه «غلوّ» از محبّت بیش از اندازه ناشی میشود. چنان كه قرآن كریم میفرماید:
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا يُحِبُّونَهُمۡ كَحُبِّ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِ﴾[البقرة: ۱۶۵].
«برخی از مردم هستند كه غیر از خدا، خداگونههایی برمیگزینند و آنان را همچون خدا دوست میدارند، و كسانی كه ایمان آوردهاند، همه محبّتشان برای خداست (و به خاطر او و برای او، دوستان خدا را دوست میدارند)».
نكته مهم و جالبی كه در این آیه دیده میشود این است كه: این افراد، همتاهایشان را همچون خدا دوست میدارند؛ یعنی اینكه آنها خدا را شدیداً دوست دارند، ولی چون افراد دیگری را نیز در این محبّت با خدا شریک كردهاند و در محبّتشان چنان غلوّ نمودهاند كه باعث شده همانگونه كه خدا را دوست میدارند، آنها را نیز دوست بدارند، به عنوان مسلمان پذیرفته نشدهاند. پس چه رسد به افرادی كه همتاها را از خدا بیشتر دوست بدارند؟!.