ـ بتهـای سنگی:
این انحرافات به سرعت ـ روز به روز ـ زیادتر میشدند و بالاخره باعث رواج بتپرستی گردیدند و به تدریج هر قبیله و طایفهای، و هر شهر و محلّهای بت مخصوصی برای خودشان تهیه دیدند، تا آنجا كه در هر منزلی بتی یافت میشد تا از این طریق بتوانند خدا را بدون زحمت بپرستند!.
«هشام بن كلبی» در كتاب خود میگوید: «هر یک از مردم مكّه در خانه خود، بتی داشت و آن را پرستش میكرد و وقتی میخواست به سفر برود، آخرین كارش این بود كه به عنوان تبرّک دستش را بر روی آن میكشید و سپس بر سر و صورت خود میمالید، و وقتی از سفر برمی گشت، اوّلین كارش در منزل این بود كه دوباره دستش را بر روی آن بكشد و بر سر و صورت خود بمالد!».
اعراب جاهلی عشق فراوانی به بتپرستی پیدا كردند و قلوبشان با پرستش بت، چه به صورت فرشتگان و جنّیان، و چه به صورت نیاكان و افراد صالح و نیكوكار، و یا به صورتهای دیگر آبیاری گردید!...آنهایی كه قدرت مالی داشتند، اطاقی را به بت اختصاص داده بودند! و كسانی كه قدرت مالی نداشتند، تنها برای خود بتی در نظر گرفته و آن را عبادت میكردند. امّا طبقه سوم جامعه كه فقراء بودند و قدرت ساختن اطاق و یا بت را نداشتند، سنگی را جلو كعبه و یا مكانهای دیگری نصب كرده و اطراف آن به گردش و طواف میپرداختند.
همین بتهای كوچک محلّی بود كه در قرآن با لفظ «أنصاب» و یا «نصب» یاد شدهاند و اعراب به پایشان قربانی میكردند.
كار به جایی رسید كه تمام خانهها، محلّهها، شهرها...بتهای مخصوصی داشتند. تنها در خانه كعبه كه برای پرستش خدای یگانه و یكتا توسّط ابراهیم موحّد ÷بنا شده بود، «۳۶۰» بت در آن جای گرفته بود، و این غیر از آن بتهای نامداری بود كه در بلاد مختلف جزیرةالعرب ـ از جمله مكّه و مدینه و طائف ـ واقع بودند كه بعضی از آنها در قرآن به نامهای: «لات»، «عزّی»، و «مناة» یاد شده و برخی هم در احادیث و سیرهها آمدهاند كه میتوان «هبل» را نام برد كه ابوسفیان در جنگ احد آن را به فریاد میخواند.
اعراب جاهلی، به همین مقدار بسنده نكردند و بتپرستیشان به همین جا خاتمه نیافت، بلكه كارشان چنان به انحطاط كشیده شد كه حتّی «سنگ» را هم مورد احترام قرار دادند و پارهسنگی را به پرستش گرفتند! در صحیح بخاری از «أبو رجاء العطاردی» سروایت شده كه میگوید:
«ما سنگی را میپرستیدیم و هر گاه سنگی بهتر و زیباتر از آن مییافتیم، آن را پرت كرده و دومی را میپرستیدیم، و اگر هیچ سنگی را نمییافتیم، مشتی خاک را جمع كرده و گوسفندی را میآوردیم و بر رویش شیر میریختیم، و آنگاه به دورش طواف میكردیم!».
«كلبی» نیز میگوید: «اعراب وقتی سفر میكردند و به منزلی فرود میآمدند و برای مدّتی توقّف میكردند، چهار سنگ را برمیداشتند و هر كدام كه زیباتر و بهتر بود، انتخاب كرده و خدای خویش قرار میدادند، و سه سنگ باقیمانده را برای پایههای دیگ خود قرار داده و پس از طبخ غذا ـ به هنگام كوچ ـ آنها را رها میكردند و میرفتند!».
«بیشتر این افراد، از خرمای فشرده و خمیرشده، بتی درست میكردند و چه بسا پیش میآمد كه آن بت را در سفر همراه خود میبردند و هر گاه سفرشان به درازا میكشید و توشهشان تمام میشد و گرسنگی بر آنها غلبه میكرد، آن را میخوردند!».
قرآن كریم به تمامی این معبودان چنین اشاره میكند:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٞ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن يَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا وَلَوِ ٱجۡتَمَعُواْ لَهُۥۖ وَإِن يَسۡلُبۡهُمُ ٱلذُّبَابُ شَيۡٔٗا لَّا يَسۡتَنقِذُوهُ مِنۡهُۚ ضَعُفَ ٱلطَّالِبُ وَٱلۡمَطۡلُوبُ ٧٣﴾[الحج: ۷۳].
«ای مردم! مثالی زده شده است، به آن گوش فرا دهید: آن كسانی را كه به غیر از خدا به فریاد میخوانید و پرستش میكنید، هرگز نمیتوانند مگسی را خلق كنند، اگر چه همگان (برای آفرینش آن) دست به دست هم دهند، و حتّی اگر مگس چیزی را از آنها ببرد، نمیتوانند آن را از او پس بگیرند و برهانند. هم طالب (كه مگس ناچیز است) و هم مطلوب (كه معبودان دروغین هستند) درمانده و ناتوانند!».