«بين خدا و بندگانش، هيچ وساطتي نيست»
سلام با شرک و بتپرستی جنگید و با آوردن توحید و یگانهپرستی خالص و پاک، خواست تا وساطت بین خدا و بندگانش را از میان بردارد. از این رو تکتک افراد را در ارتباط با خداوند برابر دانست، و اعلان نمود كه تمامی افراد در بشریت با هم برابرند و همگی در مقابل خداوند، بنده و عبد هستند و خدا هم، خدای همه و پروردگار جهانیان است و به شخص ویژه یا قبیله خاصّی اختصاص ندارد، و روی این معنی پافشاری و تأكید كرد تا مردم هیچ كس و هیچ چیزی ـ نه فرشتهای، نه فرزندی، نه جنّی، نه سنگی، نه فرد صالحی و نه پیامبری!! ـ را واسطه قرار ندهند، و مقداری از عبادت خود را ـ یا آنچه در معنی، عبادت است ـ به آنها متوجّه نسازند.
اگر چنانچه قرار باشد كسی بین خدا و بندگانش واسطه باشد، پیامبران الهی -علیهم السلام- از هر كس در این كار شایستهتر بودهاند؛ چرا كه همیشه با پروردگارشان در ارتباط بوده و پیام او را به مردم رسانیدهاند. آنان از هر كسی به خدا نزدیكتر و به درگاه او، آبرومندتر بودهاند، امّا اسلام این را نیز مردود میشمارد و میگوید: همه افراد ـ و لو اینكه پیامبر خدا هم باشند ـ در برابر خدا برابرند، و هیچ یک مالک نفع و ضرری برای خود و دیگران نیستند و به زمان و مكان مقید هستند. پس درخواست و خواهشها باید متوجّه خدا باشد؛ نه بندگان خدا!.
به همین جهت قرآن كریم تلاش میكند كه پیامبران را ـ همانند دیگرافراد بشر ـ در جایگاه واقعیشان قرار دهد، و آنها را نه فرشته و نه خدا معرّفی میكند، بلكه میفرماید:
﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ ١٠٦﴾[الشعراء: ۱۰۶]... ﴿عَادٍ أَخَاهُمۡ هُودٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ﴾[الأعراف: ۶۵]... ﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَٰلِحًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ﴾[النمل: ۴۵]... ﴿وَإِلَىٰ مَدۡيَنَ أَخَاهُمۡ شُعَيۡبٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ﴾[الأعراف: ۸۵]... ﴿وَقَالَ لَهُمۡ خَزَنَتُهَآ أَلَمۡ يَأۡتِكُمۡ رُسُلٞ مِّنكُمۡ يَتۡلُونَ عَلَيۡكُمۡ ءَايَٰتِ رَبِّكُمۡ﴾[الزمر: ۷۱].
«زمانی كه برادرشان، نوح بدانان گفت: هان! (از خدا) بترسید» ... «و به سوی قوم عاد، برادرشان هود را فرستادیم و به قوم خود گفت: ای قوم من! تنها خدا را بپرستید» ... «ما به سوی قوم ثمود، برادرشان صالح را روانه ساختیم تا تنها خدا را بپرستند» ... «و به سوی قوم مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم و به قوم خود گفت: ای قوم من! تنها خدا را بپرستید» ... «نگهبانان دوزخ به آنها میگویند: مگر پیامبرانی از جنس خودتان به میانتان نیامدهاند تا آیههای پروردگارتان برایتان بخوانند؟!».
همانگونه كه میبینیم، قرآن تمام انبیاء را برابر و برادر قوم خود معرّفی میكند و این یعنی اینكه آنها نیز در بشریت با همه انسانها برابرند و از جنس خودشان هستند و دارای همان خصوصیاتی هستند كه توده مردم دارا میباشند.
و امّا در مورد محمّد جكه به حق، گُل سرسبد مقرّبان درگاه الهی است ـ چنین میفرماید:
﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ﴾[التوبة: ۱۲۸]... ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡ﴾[آل عمران: ۱۴۴].
«به تحقیق پیامبری از جنس خودتان به سوی شما آمده است» ... «و محمّد نیست مگر پیامبری كه قبل از او هم پیامبرانی آمدهاند و درگذشتهاند. آیا اگر چنانچه بمیرد یا كشته شود، شما (از آیین خود) برمیگردید؟!».
و یا به او میفرماید:
﴿لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ أَوۡ يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡ أَوۡ يُعَذِّبَهُمۡ﴾[آل عمران: ۱۲۸]... ﴿وَمَا جَعَلۡنَٰكَ عَلَيۡهِمۡ حَفِيظٗاۖ وَمَآ أَنتَ عَلَيۡهِم بِوَكِيلٖ﴾[الأنعام: ۱۰۷].
«هیچ امری در دست تو (ای پیامبر) نیست. خداوند یا توبه آنان را میپذیرد و یا آنها را عذاب میدهد» ... «و ما تو را قرار ندادهایم كه حافظ و نگهبان ایشان باشی و همچنین تو وكیل و كارگزارشان نیستی».
و یا در جایی دیگر به او میفرماید:
﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ وَلَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ وَمَا مَسَّنِيَ ٱلسُّوٓءُۚ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ وَبَشِيرٞ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ ١٨٨﴾[الأعراف: ۱۸۸].
«بگو: من مالک هیچ سود و زیانی برای خود نیستم، مگر آنچه را كه خدا بخواهد. اگر چنانچه من غیب میدانستم، منافع زیادی نصیب خود میساختم و اصلاً شرّ و بلایی به من نمیرسید. من كسی جز بیمدهنده و مژدهدهنده مؤمنان نیستم!».
و یا در جایی دیگر، با بیانی تهدیدآمیز به او میفرماید:
﴿وَلَوۡلَآ أَن ثَبَّتۡنَٰكَ لَقَدۡ كِدتَّ تَرۡكَنُ إِلَيۡهِمۡ شَيۡٔٗا قَلِيلًا ٧٤ إِذٗا لَّأَذَقۡنَٰكَ ضِعۡفَ ٱلۡحَيَوٰةِ وَضِعۡفَ ٱلۡمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيۡنَا نَصِيرٗا ٧٥﴾[الإسراء: ۷۴-۷۵]... ﴿لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ﴾[الزمر: ۶۵].
«و اگر ما تو را استوار و پابرجای (بر حق) نمیداشتیم، دور نبود كه اندكی بدانان گرایش پیدا كنی. (واگر چنین میكردی) در این صورت عذاب دنیا و آخرت را (برایت) چندین برابر (میساختیم و) به تو میچشاندیم. سپس در برابر ما یار و یاوری نمییافتی» ... «اگر تو شرک بورزی، اعمالت نابود میشوند و از زیانكاران خواهی شد».
و به او امر میكند كه آیین خود را با صدایی رسا اعلام دارد:
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَدۡعُواْ رَبِّي وَلَآ أُشۡرِكُ بِهِۦٓ أَحَدٗا ٢٠ قُلۡ إِنِّي لَآ أَمۡلِكُ لَكُمۡ ضَرّٗا وَلَا رَشَدٗا ٢١ قُلۡ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ ٱللَّهِ أَحَدٞ وَلَنۡ أَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدًا ٢٢﴾[الجن: ۲۰-۲۲].
«بگو: همانا من تنها پروردگارم را به فریاد میخوانم و هیچ كسی را با او شریک نمیسازم. بگو: من نمیتوانم هیچ گونه زیان و سودی به شما برسانم و به هیچ وجه نمیتوانم گمراهتان سازم یا هدایتتان دهم. بگو: هیچ كس مرا در برابر خدا پناه نمیدهد و من پناهگاهی جز او نمییابم».
و این چنین، بعد از اینكه او را تنها پیامبری همچون پیامبران دیگر ـ كه همگی آمدهاند و رفتهاند ـ معرفی میكند، و او را مالک هیچ سود و زیانی، نه برای خود ونه برای دیگران میداند و میگوید كه هیچ امری در دست او نیست و غیب نمیداند، و اگر چنانچه خداوند او را پابرجا نمیداشت، دور نبود كه به مشركین گرایشی پیدا كند و...آنگاه به او امر میكند كه به مردم بگوید: خدای شما، خدای یگانه است و مرا خدا نپندارید؛ زیرا من هم بشری مثل خودتان هستم و مستقیماً به سوی او توجّه كنید و به غیر او ـ همچون مشركین ـ متوسّل نشوید و در یک جمله خدا را عبادت كنید و در عبادت كسی را شریک او نسازید:
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَٱسۡتَقِيمُوٓاْ إِلَيۡهِ وَٱسۡتَغۡفِرُوهُۗ وَوَيۡلٞ لِّلۡمُشۡرِكِينَ ٦﴾[فضلت: ۶]... ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠﴾[الکهف: ۱۱۰].
«بگو: من هم بشری مثل شما هستم كه تنها به من وحی میشود. همانا پروردگار شما خدای واحد است، پس مستقیماً (بدون واسطه) به او روی آورید و استغفار نمایید، و وای بر مشركین! (كه چنین نمیكنند)» ... «بگو: من فقط انسانی مثل شما هستم كه به من وحی میشود. خدای شما خدای واحدی است و بس. پس هر كس خواهان (سعادت) دیدار خدای خویش است، باید كه كارهای شایسته انجام دهد و در عبادت پروردگارش كسی را شریک او نسازد».
و یا داستان كسانی را بیان میكند كه عیسی جرا خدای خود قرار دادهاند و آنان را به كفر و نادانی سرزنش میكند:
﴿لَّقَدۡ كَفَرَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِيحُ ٱبۡنُ مَرۡيَمَۚ قُلۡ فَمَن يَمۡلِكُ مِنَ ٱللَّهِ شَيًۡٔا إِنۡ أَرَادَ أَن يُهۡلِكَ ٱلۡمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَأُمَّهُۥ وَمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا﴾[المائدة: ۱۷].
«مسلّماً كسانی كه میگویند: خدا همان مسیح پسر مریم است، كافرند! بگو: اگر خدا بخواهد مسیح پسر مریم و مادرش و تمام كسانی را كه در زمین هستند هلاک كند، چه كسی میتواند (كوچکترین) كاری بكند؟!».
قرآن كریم، این چنین در تثبیت و استحكام و روشن نمودن این عقیده پیش میرود تا جایی كه نمیگذارد مخلوقی از بندگان خدا، مخلوقی دیگر از بندگانش را به عنوان معبود خویش برگزیند و به عبادتش بپردازد. هر مخلوقی ـ اگر چه پیامبر هم باشد ـ بالاخره بندهای از بندگان خداست؛ نه خدا و معبود، و نه قبله پرستش!!.
وقتی در نزد خداوند ـ ذاتاً ـ هیچ گونه تفاوتی بین بندگانش نباشد، واسطههای بین خدا و بندگانش نیز از بین میروند. پس نه كهانتی در كار خواهد بود و نه وساطتی!.
چگونه میتوان برای خدا واسطه و نمایندهای تراشید، در حالی كه برای انجام هر كاری، یا پدید آوردن چیزی، كافی است بگوید: شو! پس میشود:
﴿إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَيًۡٔا أَن يَقُولَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ ٨٢﴾[یس: ۸۲].
«هرگاه خدا چیزی را بخواهدكه بشود، كافی است كه بگوید: شو! پس میشود».
آیا واقعاً شایسته است كه خدایی كه همه جا حاضر و ناظر است، از رگ گردن به انسان نزدیكتر است، خیانت چشم و آنچه را در سینه اوست میداند، و از طرفی بسیار آمرزگار و مهربان است، واسطه و دلالی داشته باشد تا از طریق او، بندهاش را ببخشد و یا حاجتش را برآورده سازد؟!.
هر كس بدون واسطه میتواند ـ مستقیماً و شخصاً ـ به خالق خود مرتبط گردد و شخصیت ناچیز خود را ـ هر چند گناهكار هم باشد ـ به قدرتی كه اوّل و آخر و ظاهر و باطن است، پیوند دهد و از او حوایج و درخواستها و نیازمندیهایش را بطلبد، و رحمت و لطف و عنایت پروردگارش را بچشد، آنگاه ایمان و تقوایش محكمتر گردد.
اسلام، اصرار زیادی بر تقویت و استحكام این ارتباط دارد. افراد را متوجّه میسازد كه خدا تنها برایشان كافی است و هر كس میتواند در تمام دقایق شب و روز از آن قدرت بزرگ ـ كه زمان و مكانی برایش نیست ـ استعانت جوید و به او متوسّل شود و پناهگاه خود قرار دهد:
﴿ٱللَّهُ لَطِيفُۢ بِعِبَادِهِۦ﴾[الشوری: ۱۹] ... ﴿أَلَيۡسَ ٱللَّهُ بِكَافٍ عَبۡدَهُۥ﴾ [الزمر: ۳۶]... ﴿وَهُوَ مَعَكُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ﴾ [الحدید: ۴]... ﴿وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَيۡهِ مِنۡ حَبۡلِ ٱلۡوَرِيدِ﴾ [ق: ۱۶]... ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لِي وَلۡيُؤۡمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمۡ يَرۡشُدُونَ ١٨٦﴾ [البقرة: ۱۸۶]... ﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡ﴾ [غافر: ۶۰]... ﴿وَلَا تَاْيَۡٔسُواْ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ لَا يَاْيَۡٔسُ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ﴾ [یوسف: ۸۷]... ﴿قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًا﴾ [الزمر: ۵۳].
«خداوند نسبت به بندگانش لطف دارد» ... «آیا خداوند برای بندگانش كافی نیست؟» ... «هركجا كه باشید، خدا هم با شماست» ... «و ما از شاهرگ گردن به شما نزدیکتریم» ... «و هر گاه بندگانم از تو بپرسند، پس من نزدیكم و دعای دعاكننده را هنگامی كه مرا میخواند، اجابت میكنم. پس بایستی آنها دعوتم را اجابت كنند و به من ایمان بیاورند تا هدایت یابند» ... «و پروردگارتان میگوید: مرا بخوانید، به شما پاسخ میگویم» ... «از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ زیرا از رحمت خدا مأیوس نمیشوند، مگر قوم كافران» ... «بگو: ای بندگان من! ای كسانی كه بر خودتان (با گناه كردن) زیادهوری هم كردهاید! از رحمت خدا ناامید نشوید؛ زیرا خداوند تمام گناهان را میبخشد».