حدیث سوم: «حدیث غدیر» «من کنت مولاه فعلی مولاه» [۴۹۶]
می گویم: جواب آن به چندین وجه:
اول: اینکه، علما برای این حدیث شأن ورودی ذکر میکنند، و آن اینکه ابن ابی شیبه از بریده روایت میکند که گفت: (همراه با علی به یمن رفتم، احساس کردم او با خشونت رفتار میکند، وقتی پیش پیامبر صآمدم علی را مورد انتقاد و عیبجویی قرار دادم، دیدم که چهره پیامبر صتغییر میکند و فرمود: آیا من برای مؤمنان از خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتم: بله، ای پیامبر خدا! فرمود: هرکس من مولای او هستم علی مولای اوست) [۴۹۷].
دوم: اینکه، ابن کثیر در تاریخ خود سببی دیگر برای این حدیث ذکر کرده است، و دربارۀ این حدیث و بیان کلمات صحیح و کلمات ضعیف آن در شش صفحه به طور فراگیر ذکر کرده است، او در آغاز آن میگوید:
(پیامبر صبه هنگام بازگشت از حجهالوداع نزدیک جحفه، در محلی به نام غدیر خم سخنرانی کرد، و فضیلت علی بن ابی طالب و پاک بودن او از آنچه که برخی از همراهانش در راه یمن او را متهم کرده بودند را بیان کرد، چون رفتاری که علی با همراهانش کرده بود همراهانش احساس کرده بودند که او به آنها ستم نموده و تنگچشمی و بخل میورزد، و حال آن که کار علی درست بود، بنابراین، پیامبرصوقتی مناسک حج را انجام داد و به مدینه بازگشت، در میان راه این مطلب را بیان کرد، و در هیجدهم ذیالحجه آن سال سخنرانی بزرگی در روز یکشنبه در محل غدیر خم در زیر درختی ایراد فرمود، و ایشان در این سخنرانی چیزهایی را گفت و فضائل علی و امانتداری و نزدیک بودنش را به پیامبر صمتذکر شد، و اینگونه گمانهای مردم در مورد علی برطرف شدند.
ما احادیثی را که در این مورد ذکر شدهاند بیان میکنیم و به یاری خدا صحیح و ضعیف آن را مشخص مینماییم، ابوجعفر محمد بن جریر طبری به این حدیث توجه نموده و طرق و کلمات آن را در دو جلد جمعآوری کرده است، و درست و نادرست را ذکر کرده چنان که بسیاری از محدثین چنین میکنند، و در هر موضوعی بدون تشخیص درست و نادرست همه احادیث و روایات متعلق به موضوع را گرد میآورند، و همچنین حافظ ابن عساکر احادیث زیادی در مورد این سخنرانی آورده است، و همه آن احادیث را ذکر میکنیم، و اعلام میکنیم که این برای شیعهها مستمسک و دلیلی نیست و ما به تبیین و روشنی خواهیم پرداخت و دلیل شیعه که بر گرفته از این روایت است درست نیست، پس میگوییم و بالله المستعان:
محمد بن اسحاق وقتی که حجه الوداع را بیان میکند، با سند خودش از یحیی بن عبدالله بن عبدالرحمن بن أبی عمره از یزید بن طلحه بن یزید بن رکانه روایت میکند که گفت: (وقتی علی از یمن برگشت تا در مکه با پیامبر صملاقات کند، یکی از یارانش را به عنوان جانشین خود در لشکر گذاشت، و خودش با شتاب به سوی مکه رفت، بعد از او آن مرد به هر نفر از افراد لشکر یک لباس ابریشمی از جبههایی که همراه علی بود داد، وقتی لشکر علی به مکه نزدیک شد، او از مکه بیرون آمد تا آنها را دیدار کند، وقتی به آنها رسید دید که جبه پوشیدهاند. علی گفت: وای بر تو! این چیست؟ گفت: به مردم دادم تا بپوشند و وقتی نزد مردم میروند زیبا باشند. گفت: وای بر تو! قبل از آن که این خبر به پیامبر صبرسد این لباسها را بیرون کنید. میگوید: مردم جبهها را از تن خود بیرون کشیدند، و لشکریان از عملکرد علی شکایت کردند.
ابن اسحاق از عبد الله بن عبد الرحمن بن معمر بن حزم، و او از سلیمان بن محمد بن کعب بن عجره، و او از عمۀ خود زینب بنت کعب - که خانم ابوسعید خدری بود-، و او از ابوسعید خدری روایت میکند که گفت: مردم از علی شکایت کردند، آنگاه پیامبر صدر میان ما ایستاد و سخنرانی کرد، و من از او شنیدم که میگفت: (ای مردم! از علی شکایت نکنید، سوگند به خدا که او در راه خدا سختتر از آن است که از او شکایت شود).
و امام احمد از طریق محمد بن اسحاق روایت میکند که گفت: (او برای خدا و یا در راه خدا سختتر از این است).
امام احمد از فضل بن دکین، و او از ابن ابی غنیه، و او از حکم، و او از سعید بن جبیر، و او از ابن عباس، و او از بریده روایت میکند که گفت: (به همراه علی در جنگ یمن شرکت کردم، دیدم که با من سختی مینماید، وقتی نزد پیامبر صآمدم علی را یاد کردم، و او را عیبجویی نمودم، آنگاه دیدم که چهرۀ پیامبر صتغییر میکرد. و فرمود: ای بریده! آیا من برای مؤمنان از خودشان به آنها سزاوارتر نیستم، گفتم: بله، ای پیامبر خدا! فرمود: هرکسی که من مولای او هستم علی مولای اوست).
و به همین صورت، نسائی این حدیث را از ابوداود حرانی، و از او ابونعیم فضل بن دکین، و او از عبدالملک بن ابی غنیه روایت کرده است، و این سند خوب و قوی است، و راویان آن همه ثقه هستند) [۴۹۸].
پس چنان که میبینید علت این حدیث تندی بود که بین علی و بعضی از صحابه در گرفت.
سوم: اینکه، کجا در حدیث آمده است که علی والی مسلمین است؟!
محبت و یاری کردن پیامبر صوظیفه همه مسلمین است، و نیز باید در میان خودشان چنین باشند، و همدیگر را دوست داشته باشند و یاری کنند، و بلکه این ولایت و محبت بین بندگان و پروردگارشان وجود دارد؛ خداوند میفرماید: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا﴾[المائدة: ۵۵].
«تنها خدا و پیامبر و مؤمنان یاور و دوست شمایند».
چهارم: اگر منظور از این حدیث والی و حکمفرما میبود پیامبر صآن را به صراحت بیان میکرد، چون این امر تشریع است و احتمال توریه در آن نمیرود.
پنجم: اگر پیامبر صمیخواست امر تشریعی جدیدی در خصوص فرمانروایی مسلمین بیان کند مردم را نمیگذاشت که از حج برگردند و به شهرهایشان بروند، و سپس این امر را فقط برای اهل مدینه بیان نمیکرد.
ششم: خداوند در موسم حج این آیه را نازل فرمود: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾[المائدة: ۳]. «امروز دین شما را کامل کردم».
این آیه در روز عید یا عرفه نازل شده است، و این دلیلی است که تشریع به پایان رسیده است، و همه آنچه بعد از این نازل میشود موعظه و تذکر هستند.
هفتم: این سخن و خبر جدیدی است، و حال آنکه شما ادعا میکنید که ولایت او را قبل از این گفته است، و اگر قبلاً گفته بود باید میگفت: (آنچه را قبلاً شما را از آن آگاه کردهام برایتان یادآوری میکنم، و آن ولایت علی بر شماست). وقتی این را نگفت پس دلیلی است که این امر جدیدی است و سببی دارد.
[۴۹۶] احمد، المسند (۱/۸۴) و (الفضائل ۹۴۷۹)، و غیره، و ترمذی (۳۷۱۴). [۴۹۷] المصنف (۶/۳۷۴) (ح ۳۲۱۳۲). [۴۹۸] البدایة والنهایة (۳/۲۰۴).