پیشگفتار
الحمدلله رب العالمن والصلوة والسلام على رسوله الأمين، وبعد:
در ماه رمضان سال ۱۴۲۳ ه دکتر ابو مهدی محمد حسینی قزوینی «استاد یکی از دانشگاههای ایران، بلکه او در هشت دانشگاه تدریس میکند – همان طوریکه خودش برایم گفته بود-» در خانهام به دیدارم آمد و اظهار علاقه کرد که با همدیگر گفتگو و بحثی در مورد قضایای مورد اختلاف اهل سنت و شیعه امامی داشته باشیم. من موافقت نمودم و سخنانی به عنوان مقدمۀ بحث ایراد نمودم که تفاصیل آن سخنان مقدماتی را کاملاً به خاطر ندارم، زیرا فکر نمیکردم که ارتباط من با او ادامه مییابد و بعد از گذشت دو سال از آن دیدار، آن سخنان را یادداشت میکنم.
اما خلاصه ای آنچه قبل از آغاز بحث به او گفتم این بود. به او گفتم که خداوند پیامبران را مبعوث میکند تا حجت را بر مردم اقامه نماید چنان که میفرماید: ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾[النساء: ۱۶۵].
«پیغمبران را فرستادیم تا مژده رسان، و بیم دهنده باشند و بعد از آمدن پیغمبران حجت و دلیلی بر خدا برای مردمان باقی نماند».
سپس خداوند محمدصرا به عنوان آخرین پیامبر فرستاد و بعد از او پیامبر نمیآید تا دین مردم را تصحیح کند به جز عیسی÷که در آخر الزمان میآید ولی از آئین پیامبر مان محمدصپیروی میکند.
پس بنابراین باید خداوند برای آخرین پیامبر اسباب موفقیت واقامه حجت را فراهم کند تا مردم عذری نداشته باشند.
و موفقیت پیامبر و اقامه حجت زمانی کاملاً انجام میشود که چند چیز متحقق باشند که برخی عبارتند از:
اول: اینکه کتابی که بر پیامبر نازل میفرماید پاسخگوی همه نیازهای دینی مردم باشد.
دوم اینکه: خداوند باید این کتاب را از هر نقص و اضافه شدن محفوظ بدارد تا بوسیله آن اقامه حجت شود.
سوم: باید مردانی را فراهم نماید که این دین را حفاظت میکنند و آن را به مردم میرسانند.
پس آیا این امور در دعوت پیامبر تحقق یافتهاند یا نه؟ از دیدگاه اهل سنت این امور تحقق یافتهاند اما از دیدگاه شیعه امامی این امور تحقق نیافتهاند. اهل سنت میگویند: کتابی که خداوند نازل فرموده برای امت کافی است، و برای شناخت دین امت را کفایت میکند و با وجود آن به دلیل دیگری نیازی نیست، و خداوند این مطلب را در چند آیه تأکید کرده است. چنان که میفرماید: ﴿إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ﴾[الإسراء: ۹].
«این قرآن به راهی رهنمود میکند که مستقیمترین راهها (برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت) است».
و خداوند میفرماید: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ﴾[محمد: ۲۴].
«آیا دربارۀ قرآن نمیاندیشند».
و میفرماید: ﴿فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخَافُ وَعِيدِ٤٥﴾[ق: ۴۵].
«کسانی را به وسیلۀ قرآن پند و اندرز بده که از بیم دادن و تهدید کردن من میترسند».
و میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ﴾[النساء: ۵۹].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا (با پیروی از قرآن) و از پیامبر اطاعت کنید و از کارداران و فرماندهان مسلمان خود پیروی کنید و اگر در چیزی اختلاف داشتید آن را به خدا و پیغمبر عرضه کنید».
و خداوند به حفظ قرآن متعهد شده است بنابراین چیزی به قرآن اضافه نمیشود و نیز چیزی از آن کم نمیگردد.
و خداوند بهترین مردم را برای همراهی پیامبرصفراهم نمود که به او ایمان آوردند و او را یاری کردند، و بعد از آن حضرت، پرچم جهاد و دعوت و تعلیم را به دوش گرفتند، و اینک میبینیم که دین اسلام یک چهارم جهان را تحت پوشش قرار داده و همواره تر و تازه است که هرکس به دنبال حق باشد بوسیله آن راهیاب میگردد.
این است عقیده اهل سنت.
اما شیعه امامیه ادعا میکنند که قرآن برای امت کافی نیست و باید امامی باشد که قرآن را برای مردم بیان میکند، اما این امام نتوانست این کار را بکند یعنی امام بود ولی قدرت اجرایی نداشت! و اغلب علمای شیعه گذشته ادعا میکنند که قرآن ناقص است، پس بنابراین نمیتوان به آن اعتماد کرد چون ما نمیدانیم که چه مطالبی از قرآن کم گردیده است، و وقتی از آن کم شد حتماً به آن چیزهائی اضافه شده است.
و همه شیعهها ادعا میکنند که اصحاب پیامبر که با توجه به آنچه در کتابها آمده تعدادشان ده هزار نفر بوده است، بعد از وفات پیامبر به جز چهار نفر همه مرتد شدهاند و به پیامبرصخیانت کردهاند.
و اینگونه شیعه حکم کردهاند که این دین از همان لحظه اول ناکام بوده و شکست خورده است:
- قرآن در تأثیر گذاری ناکام بوده و موفق نشده است.
- پیامبر نیز در تربیت موفق نشده و شکست خورده است.
این بود معنای آنچه که در آغاز بحث به او گفتم. سپس میان من و او گفتگویی شد که بقیۀ تفاصیل آن را به خاطر ندارم.
اما استاد ابو مهدی در اثنای گفتگو و بحث بسیار مؤدب بود و وقتی اسامی اصحاب برده میشد میگفت: رضی الله عنهم و هر وقت با او دیدار داشتم او به من اینگونه نشان میداد.
سپس در مورد تصحیح احادیث گفتگویی شد و این سوال را مطرح کرد که آیا وقتی علمای اهل سنت حدیثی را صحیح قرار دهند آن حدیث پذیرفته میشود؟
گفتم: علمای حدیث اهل سنت برای پذیرفتن و نپذیرفتن حدیث ضوابطی وضع کردهاند، که هر گاه همه این ضوابط در حدیث رعایت شده باشد آن حدیث مورد قبول است و اگر در این ضوابط اشکالی باشد با توجه به آن در مورد حدیث حکم میشود.
و اگر فردی از علما با این ضوابط مخالفت کند و حدیثی را صحیح قرار دهد طبق ضوابط حکم میشود، بنابراین میبینیم که عالمی حدیثی را صحیح قرار میدهد و عالمی دیگر با او مخالفت میکند و گوشزد مینماید که شرایط صحت این حدیث مشکل دارند. و گاهی عالمی یک راوی را ثقه و مورد اعتماد قرار میدهد اما عالمی دیگر به نقصی در شرایط ثقه قرار دادن او پی میبرد و با آن عالمی که او را ثقه قرار داده مخالفت میکند. بنابراین، اهل سنت دارای منهج و شیوهای هستند که این منهج به نفع یا علیه آنها حکم میکند [۱].
و در حاشیه این بحث و گفتگو در مورد اموری دیگر نیز گفتگو و بحث شد.... و سپس دیدار ما به پایان رسید، و بعد از آن دکتر قزوینی قبل از ترک مکه مکرمه نامهای دو صفحهای برای من فرستاد که در این نامه در مورد بعضی از احادیث و مسایلی دیگر پرسیده بود.
من پاسخهای مختصری به او دادم که در این پاسخها بیشتر به امور عقلی تکیه کرده بودم زیرا اقوال و گفتههای اهل سنت برای آنها قانعکننده نیست.
بعد از گذشت یک سال و سه ماه تقریباً، او فاکسی برایم فرستاد که در آن گفته بود که او تقریباً پانصد ساعت پاسخهای مرا مورد بررسی قرار داده و به کتابهای اهل سنت و شیعه مراجعه کرده است و بعد از آن در رد نامه من بحثی در پنجاه و دو صفحه نوشته است.
در نیمه ماه ربیع الثانی ۱۴۲۵هـ این پژوهش و بحث به دست من رسید، وقتی آن را مطالعه نمودم دیدم که پژوهشی شگفتآور و عجیب است. شیوه این پژوهش عجیب بود و به طرز عجیبی نتیجهگیریهایی شده بود دلایل نیز عجیب و مفاهیم آن پیچیده و عجیب و غریب بودند. از این رو لازم دیدم که این پژوهش را بررسی و مورد نقد قرار دهم و از عجایب و اشتباهات آن پرده بر دارم. بنابراین پارهای از وقتم را به این امر اختصاص داده و این بحث را که دو ماه طول کشید نوشتم، بیشتر این مطالب را در مکه به رشته تحریر در آوردم و سپس در بیرون از مکه آن را تکمیل نمودم.
و از اینکه این بحث خوب ترتیب داده نشده پوزش میطلبم، چون که از قبل برای چنین کاری برنامهریزی و آمادگی نشده بود. و بلکه رد و پاسخی بود بر پژوهشی که شامل مسایل گوناگون و متنوعی بود و گاهی ضرورت بحث اقتضا میکند که مطالبی تکرار شود، و اضافه بر این، دوست داشتم در کمترین فرصت به همراه عمره گذاران قبل از ماه رمضان در همان سال پاسخ را به استاد ابو مهدی بفرستم.
سخنان استاد ابو مهدی را به صورت پراکنده در بیش از صد و شصت پاراگراف ذکر کردهام که به هر پاراگرافی پاسخ داده شده است. و نامههایی که در طی بحث بین من و او رد و بدل شده است را آوردهام تا در آمدی بر بحث باشد.
همه این تلاشها برای آن شده است تا این پژوهش، او و هر شیعهای را بیدار کند و آنها را متوجه نماید که عقایدشان خطرناک و قواعد و اصولشان سست و ضعیف است، و هر چه زودتر قبل از رخت بر بستن از دنیا خودشان را دریابند، و این کتاب را «گفتگویی آرام با دکتر قزوینی شیعه اثناعشری» نامیدم.
از باریتعالى خواهانیم که حقیقت را به ما بنمایاند و توفیق آن دهد که در راه حقیقت قدم نهیم، و زشت و باطل را بر ملا ساخته، و ما را یاری دهد تا از آن دوری کنیم.
صلوات و سلام و درود بر پیام آور توحید و بر خاندان و یاران و پیروان بر حق او تا روز جزاء.
بقلم: استاد دکتر احمد بن سعد حمدان غامدی
مکه مکرمه
[۱] به یاری خدا در قسمت بحث منهج اهل سنت و جماعت بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت.