گفتگویی آرام با دکتر محمد حسینی قزوینی شیعه اثنا عشری

فهرست کتاب

اول- اسباب نفاق:

اول- اسباب نفاق:

وقتی پیامبر صبه مدینه هجرت کرد و مدینه تحت حکمرانی آن حضرت قرار گرفت، در مدینه مردی بود به نام عبدالله بن ابی بن سلول که تاج او را آماده می‌کردند تا او را به عنوان پادشاه مدینه تاج گذاری کنند، آمدن پیامبر صسبب شد تا او به این مقام نرسد، بنابراین او با اسلام و مسلمین دشمن گردید [۸۳].

او ابتدا کفرش را اظهار می‌کرد اما بعد از جنگ بدر که در آن اسلام بدست یارانش پیروز شد او به این نتیجه رسید که او نمی‌تواند همچنان کفرش را اظهار کند بنابراین او ظاهراً اسلام آورد و در باطن همچنان کافر بود و گروهی اندکی از پیروانش نیز چنین کردند.

پس بنابراین نفاق در اوس و خزرج وجود داشت و هرکس از آن‌ها مسلمان می‌شد انصاری نامیده می‌شد و هرکس مسلمان نمی‌شد یا از روی نفاق تظاهر به اسلام می‌کرد انصاری گفته نمی‌شد. و لله الحمد افراد معروف اوس و خزرج منافق نبودند، بلکه افراد گمنامی که آخرین قدرتشان مکر و فریب بود منافق بودند. و همچنین در میان مهاجرین اصلاً نفاق وجود نداشت چون مهاجر خودش داوطلبانه سرزمین و دارایی‌اش را رها کرده بود، پس چگونه منافق می‌شود؟!

و چون در مدینه اگر کسی مسلمان نمی‌شد در میان اهل مدینه خوار و زشت شمرده می‌شد از این رو بعضی به خاطر دور کردن این ننگ و عار از خود فقط ظاهراً مسلمان می‌شدند. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ٨[المنافقون: ۸]. «می‌گویند: اگر به مدینه برگشتیم باید افراد با عزت و قدرت اشخاص خوار و ناتوان را از آن جا بیرون کنند. عزت و قدرت از آنِ خدا و فرستادۀ او و مؤمنان است، ولیکن منافقان نمی‌دانند».

خداوند در اینجا خبر داده که عزت از آنِ مؤمنان است و منافقان خوار و ذلیل‌اند. و هرکس که حالت اصحاب را مورد مطالعه قرار دهد می‌بیند که بزرگان اصحاب و بلکه همه و به خصوص خلفای راشدین در میان مؤمنان محترم و با عزت بودند.

[۸۳] بخاری (۴۵۶۶).