ب) الکافی، کتابش را اینگونه آغاز میکند: (کتاب العقل و الجهل).
سپس روایتی از ابو جعفر آورده که در آن آمده است. (وقتی خداوند عقل را آفرید از آن خواست که حرف بزند، سپس به آن گفت: جلو بیا و عقل جلو آمد، سپس به آن گفت: پشت کن و آن پشت کرد، سپس فرمود: به عزت و شکوهم سوگند که هیچ آفریدهای نیافریدهام که از تو آن را بیشتر دوست داشته باشم و تو را فقط در کسی کامل کردهام که او را دوست دارم، آگاه باش به تو فرمان میدهم و تو را نهی میکنم و تو را مجازات میکنم و به تو پاداش میدهم).
و بعد از آن روایتی دیگر از علیسذکر کرده که در آن آمده که علی گفت: (جبرئیل بر آدم فرود آمد و گفت: ای آدم! فرمان یافتهام تا به تو بگویم که از سه چیز یکی را انتخاب کنی، پس یکی را انتخاب کن و دو تا را بگذار. آدم به او گفت: ای جبرئیل! آن سه چیز چه هستند؟ گفت: عقل و حیا و دین. آدم گفت: من عقل را انتخاب کردهام. آنگاه جبرئیل به حیا و دین گفت: بروید و عقل را فرا خواند، آنگاه حیا و دین گفتند: ما فرمان یافتهایم که هر کجا عقل باشد با او همراه باشیم. گفت: پس چنین کنید! و آنگاه جبرئیل به آسمان رفت).
و اینگونه کافی به ذکر روایاتی در مورد عقل ادامه میدهد، سپس بعد از آن فضیلت علم را بیان داشته است، و همه این روایات یا بیشتر آن از پیامبر روایت نشدهاند و کافی کتابش را نه با قرآن و نه با کلام پیامبر آغاز کرده است. فکر میکنم ائمه نبوت را منسوخ کردهاند!!