حدیث دهم: حدیث «بستن درها»
زید بن ارقم روایت میکند: (برخی از یاران پیامبر صدرهایی در مسجد داشتند، روزی پیامبر فرمود: همه این درها را ببندید بجز در علی، آنگاه مردم در این مورد حرف زدند، آن وقت پیامبر خدا صایستاد و بعد از حمد و ستایش خداوند، گفت: اما بعد: من فرمان دادم همه این درها بجز درِ علی بسته شوند، و شما در مورد آن حرف زدهاید، سوگند به خدا که من چیزی را نبسته و چیزی را باز نکردهام، و بلکه به کاری فرمان یافتهام و از آن پیروی کردهام) [۵۱۶].
می گویم: پاسخ آن به چندین وجه:
اول: اینکه، در سند این حدیث، میمون ابوعبدالله قرار دارد، امام احمد در مورد او میگوید: (احادیث او منکر هستند). و ابن معین میگوید: (اعتباری ندارد). و یحیی قطان از او حدیث روایت نمیکرد [۵۱۷].
و ابن الجوزی چندین روایت را ذکر کرده و سپس گفته است: (همه این احادیث را رافضیها ساختهاند، که آنها را در مقابله با حدیث ثابتی که در رابطه با ابوبکر آمده است و همه روی آن اتفاق دارند: «همۀ درها بجز دروازۀ ابوبکر را ببندید» ساختهاند) [۵۱۸].
دوم: چرا پیامبر صدر مورد بستن درها عذر میآورد و میگوید که من از طرف خودم این فرمان را ندادهام، بلکه خدا فرمان داده است؟! مگر فرمان پیامبر صهمچون فرمان خداأنیست، در حالیکه ما فرمان یافتهایم که باید از او بصورت مستقل اطاعت کنیم؟ و کجا اصحاب از فرمان او اطاعت نمیکردند که او به آنها بگوید: این فرمان خداوندأاست؟! سبحان الله! دروغ چقدر مشخص و روشن است!
سوم: اگر حدیث صحیح میبود، آیا بر امامت دلالت میکند؟! آیا این احتمال نمیرفت که درِ او به خاطر آن باز گذاشته شده که فاطمهلبه راحتی بتواند پدرش را زیارت کند؟! و اگر هم هدف این نباشد، کجای این حدیث بر امامت دلالت میکند؟!
چهارم: واقعیت امر به صحت حدیث ابوبکر گواهی میدهد، پیامبر صدر دوران بیماریاش ابوبکر را امام مردم در نماز قرار داد، و او باید به راحتی میتوانست به مسجد بیاید تا به جای پیامبر صامام مردم شود، و این اضافه بر آن برخلافت او دلالت میکند.
[۵۱۶] المسند (۴/۳۶۹). [۵۱۷] المیزان (۴/۲۳۵). [۵۱۸] الموضوعات (۱/۳۶۳-۳۶۹)، و حدیث ابوبکر را بخاری (ح ۴۶۲)، و مسلم (ح ۶۱۲۲) روایت کرده است.