نظر حضرت علی دربارۀ خلافت
فإن کنت بالشورى ملکت أمورهــم
فکيف بهذا والـمشيرون غيب
وإن کنت بالقربى حججت خصيمهم
فغيرك أولى بالنبي وأقرب
[۴۷]
[حضرت علی÷]
اگر خلافت به شوری بود پس چرا ما غایب بودیم و اگر به قرابت بود پس ما به پیامبر نزدیکتر بودیم.
دقت کنید که عمده ایراد حضرت علی که به کرات و در مواقف مختلف به آن اشاره داشتهاند عدم حضور ایشان در سقیفه بوده است.
به هوش باشید سوگند به آفریدگاری که دانه را شکافت و به جنبندهها جان بخشید اگر: حضور انبوه مردم در صحنه نبود و اگر وجود اینهمه یاران حجت را تمام نمیکرد. و اگر نبود آن تعهدی که خدا از دانشمندان گرفته است تا در برابر شکمبارگی ستمگر و گرسنگی مظلوم بیتفاوت نمانند، مهار شتر خلافت را بر کوهانش میافکندم و آخرین شتر این کاروان را به کاسۀ اولین آن سیراب میکردم [۴۸].
- شاید لازم به ذکر نباشد که حضرت ابوبکر با رای اکثریت انتخاب شد و در زمان حکومتش نیز تبعیض و ستمی نه از نظر مالی و نه از جنبههای دیگر به کسی روا نداشت.
- در اشارات و دلایل حضرت علی÷برای پذیرفتن خلافت، هیچ کجای تاریخ، نکتهای مبنی بر وجود نص و حتی تاکید پیامبرجو... نمیبینیم.
- حضرت علی پس از شهادت حضرت عثمان با وجود هجوم انبوه مردم این چنین انزجار خود را از خلافت اعلام میکنند چگونه ممکن است پس از رحلت پیامبرجوقتی اکثریت خواهان خلافت دیگری بودند ایشان طالب خلافت بوده باشد؟
در سال ۳۷ هجری در صفین شخصی از طایفه بنی اسد از حضرت علی÷پرسید چگونه شما را از آن مقام که سزاوارتر از همه بودید کنار زدند؟ آن حضرت فرمود:
«ای برادر بنی اسدی تو مردی پریشان و مضطربی که نا به جا پرسش میکنی لیکن تو را حق خویشاوندی است و حقی که در پرسیدن داری و بیگمان طالب دانستنی. پس بدان که آن استبدادی که نسبت به خلافت بر ما تحمیل شد در حالیکه ما را نسب برتر و پیوند خویشاوندی با پیامبر استوارتر بود
ما میدانیم که انسان در رابطه با دیگران یکی از ۵ موضع زیر را دارد:
دوستی و همکاری ۲- بیتفاوتی ۳- رقابت ۴- مخالفت ۵- دشمنی
با مطالعه تمامی سخنان و عملکردهای حضرت علی÷که در ارتباط با خلفاء بیان کردهاند متوجه میشویم ایشان موضع دشمنی با آنها نداشتهاند. رقابتی هم در کار نبوده چون خلافت در نزد ایشان از آب دماغ بز کمتر بوده. ولی به ترتیب در روش ایشان: بیعلاقه گی، بیتفاوتی، و همکاری دیده میشود. بیعلاقه گی به ریاست از آنجا که ایشان در طول ۲۵ سال هیچ سمت دایمی را قبول نکرده و در هیچ جنگی شرکت نمیکنند. و همکاری از آنجا که مرتب طرف شور و مشورت قرار میگرفتهاند. به حضرت عمر دختر میدهند. حسن و حسین را برای دفاع پشت در خانه حضرت عثمان میفرستند و...
البته طبق منطق خوارج زمانه، انسان یا با دیگران دوست است و یا دشمن. ولی این سطحینگری مخصوص انسانهای بسیار باهوش است. زیرا جرج بوش نیز میگوید: هر کس با ما نیست با تروریستهاست!!!.
• من به قدری درباره تاریخ صدر اسلام فکر و تحقیق انجام دادم گویی یکی از آنها شدم و اکنون به این نتیجه رسیدهام که پس از خلافت ابوبکر، مناسبات میان حضرت علی÷و عمر رو به گرمی میگراید و جریانات سقیفه فراموش میشود. ولی متاسفانه برادران شیعه من هنوز پس از ۱۴۰۰ سال، دست بردار نیستند درحالیکه حضرت علی پس از خلافت حضرت عمر، همه چیز را فراموش میکند. دلایل من برای این ادعا:
- میدانیم که حضرت علی÷هیچ علاقهای به حکومت و خلافت نداشته و دنیا و مافیها در نظر او کمتر از آب دماغ بز و بیارزشتر از کفشی کهنه بوده است. اینکه ایشان در جریان پر آشوب سقیفه، اعتراض میکند به علت عدم حضور در مراسم انتخابات در سقیفه بوده یعنی اعتراض به شیوۀ انتخابات و نه اصل انتخابات. و اینکه قصد خلافت داشتهاند برای حفظ و حراست از آیین حضرت محمد بوده ولی وقتی پس از ۲سال خلافت حضرت ابوبکر مشاهده میکند که حضرت ابوبکر با اقتدار شورش اهل رده را سرکوب نموده، به اقوام خود منصبی نداده، ذرهای از بیت المال برنداشته، قرآن را بدون ذرهای تحریف جمع آوری کرده.... و دقیقاً راه و روش پیامبرجرا در پیش گرفته به همین دلیل پس از مرگ حضرت ابوبکر بدون کوچکترین مخالفتی با عمر بیعت میکند (در اینجا دیگر نمیتوان مصلحت اسلام را بهانه کرد زیرا نه منافقی در مدینه بوده و نه شورش اهل ردهای و نه...) به همین دلیل نشانههای گرمی روابط ایشان با خلفاء، پس از فوت حضرت ابوبکر به قرار زیر ور به افزایش میگذارد:
- ازدواج با اسماء همسر حضرت ابوبکر و تربیت محمد فرزند حضرت ابوبکر. (علی: محمد پسر من است از صلب ابوبکر)
- پس از خلافت و بیعت با عمر، ازدواج عمر با ام کلثوم (دختر حضرت علی÷از فاطمه) انجام میگیرد.
- در فاصله زمانی که حضرت عمر برای تسلیم اورشلیم به همراه عدهای از مدینه میرود حضرت علی÷، عهده دار حکومت و جانشین او میشوند [۴۹].
- حضرت علی÷نام سه فرزندش را عمر و ابوبکر و عثمان میگذارد که دو نفر از آنها (عثمان ابن علی و ابوبکر ابن علی) در کربلا شهید شدند! دقت کنید که یکی از سفارشات اکید پیامبرجکه جزو وظایف پدر و مادر است گذاشتن نام نیکو بر فرزند است [۵۰].
- به قدری در زمان خلافت حضرت عمر به او مشورت میدهد که عمر بارها گفته «لولا علي لهلك عمر»!.
- در جنگ با ایران و روم با مشورتی که به حضرت عمر میدهد جلوی رفتن او به نبرد با این دو کشور را گرفته و مانع کشته شدن احتمالی او میشود.
- پس از مرگ حضرت عمر، خطبه لله بلاد فلان (که در فوق به آن اشاره شده را میخواند).
- مرتب (که ۸۰ سند ان به دست ما رسیده) در زمان خلافت خودشان برای خلفا روی منبر، طلب آمرزش میکردهاند.
ما در احادیث مختلف میخوانیم که انسان نباید زیر بار ظلم برود و باید صریح و رک و راستگو باشد و... پس چرا معتقدیم حضرت علی÷نشست تا به ایشان ظلم کنند و یا تقیه و توریه کرد یا عناوینی مانند مصلحت و مماشات را به ساحت پاک ایشان میبندیم. من علتش را میدانم: تقیه و مظلوم واقع شدن و... در مواردی مجاز است که فقط راجع به یک نفر و یک شخص باشد و بیم کشته شدن باشد. ولی اگر مصالح جمع و اجتماع در خطر باشد تقیه و توریه و مماشات و مصلحت و مظلوم واقع شدن به هیچ وجه جایز نیست و انسان بدون شک در پیشگاه خداوند مورد بازخواست قرار میگیرد. شهادت امام حسین و صلح امام حسن و بیعت حضرت علی÷با خلفاء فقط بر همین مبنا قابل تفسیر است. زیرا اگر ظلم و ستمی به اسلام و یا جامعه روا میگردید حضرت علی÷یک لحظه هم سکوت نمیکردند [۵۱]. ضمن اینکه تقیه متعلق به بعد از امام صادق÷بوده و آن هم برای شیعیانی که جانشان در خطر قرار میگرفته است.
با جمع بندی و مطالعه همه جانبه متوجه میشویم که موضع حضرت علی در برخورد با خلفاء به ترتیب: انتقاد، دوستی (مشورت) بوده و نه دشمنی و حتی رقابت [۵۲].
اما برخورد على با کسانى که او را بر ابوبکر و عمر ترجیح میدادند این بود که فرمود: هرکس مرا بر ابوبکر و عمر دهد من بر او حد افتراء جارى میکنم (یعنى هشتاد ضربه شلاق میزنم) این روایت متواتر است و بیش از هشتاد روایت از این طریق نقل شده است که حضرت علی فرموده است: بهترین و برترین این امّت بعد از پیامبر ابوبکر و عمر هستند، [فتح البارى: ۷/۲۰ و مسند احمد تحقیق احمد شاکر أحادیث شمارهء ۸۳۳ و ۸۳۷و ۸۷۱ و ۸۷۸ و۸۷۹ و ۸۸۰ و ۱۰۵۴ ج۲ و منهاج السنة: ابن تیمیه ۱/۲۱۹ و ۲۲۰].
چند دلیل مختصر در اثبات ازدواج ام کلثوم با حضرت عمر ۱- صفی الدین محمد ابن تاج الدین معروف به ابن الطقطقی الحسنی متوفای ۷۰۹ هجری نسب شناس و مورخ معروف در کتاب سیر اعلام النبلاء ۲/۱۵۲ زیر عنوان دختران امیر المونین علی÷مینویسد: یکی دیگر از دختران حضرت علی ام کلثوم میباشد که مادرش فاطمه دختر رسول الله است که عمر ابن خطاب با وی ازدواج کرد و فرزندی به نام زید از او به دنیا اورد و پس از عمر به عقد عبدالله ابن جعفر درآمد. ۲- محقق سید مهدی رجایی در المجدی: آنچه از این روایات میتوان بدان اعتماد کرد مطلبی است که اکنون از نظر گذشت که عباس ابن عبدالمطلب ام کلثوم را با رضایت و اجازه پدرش به ازدواج عمر درآورد و از عمر فرنزدی به نام زید به دنیا آورد. ۳- ملاباقر مجلسی!!! مینویسد: همچنین است انکار شیخ مفید از اصل جریان ازدواج. این برای بیان این مطلب است که ازدواج از طریق آنها ثابت نشده است و الا بعد از ورود آن روایات و روایات دیگری که با سند خواهد آمد که علی÷هنگامی که عمر وفات کرد نزد ام کلثوم آمد و او را با خود به خانهاش برد و روایت دیگری که از بحارالنوار آوردهام این انکار عجیب مینماید. اصل جواب این است که این ازدواج از روی تقیه و اضطرار بوده است!!! (فکر کنم مجلسی فیلم زیاد میدیده است) ۴- فروع کافی ج ۶/۱۱۵: معاویه ابن عمار از امام صادق میپرسد: زنی که شوهرش مرده باید در خانه عده بنشیند یا هر جایی خواست برود؟ فرمود: بلکه هر جایی که خواست علی÷هنگامیکه عمر وفات کرد ام کلثوم را با خود به خانهاش برد.
حضرت علی÷: رسوایان آلوده پخش و شیوع عیبهای مردم را دوست دارند تا برای بدنامیهای خود زمینه عذر تراشی داشته باشند [۵۳].
- براستی که چه خوشنام و خوش نیت و خوش چهرهاند کسانی که برای گرمی دکان خود و منحرف کردن اذهان از تبه کاریهایشان از هر دروغ و تهمتی به دیگران رویگردان نیستند!!!.
(براستی چرا شیعه اینقدر منفی بین و منفی باف است و همیشه سیاه نمایی میکند و از خود افکار منفی منتشر میکند. براستی آیا علت اینهمه بدبیاری برای مردم ایران وجود همین روحیه تعصب و جهل و شرک و کینه در آنها نیست؟).
[۴۷] علی کیست.ص ۷۳ فضل الله کمپانی ۱۳۸۰دارالکتب الاسلامیه - تهران. [۴۸] نهج البلاغه. الخطب ۳. [۴۹] تشیع در مسر تاریخ، دکتر سیدحسین محمد جعفری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص ۸۵. [۵۰] البته آقایان، حرف بسیار کثیفی میزنند و از آنجا که دیگر نمیتوانند بگویند حضرت علی تقیه و توریه کردند یا مصلحت و... میگویند: علی نام سه فرزندش را عمر و عثمان و ابوبکر گذاشت که هر و قت خواست خلفاء را لعنت کند کسی نفهمد. ولی سئوال من اینجاست: آیا سایر ائمه نیز به همین دلیل نامهای خلفاء را بر فرزندانشان میگذاشتند؟ یا اینکه میخواستند به کسانی که فریب شیعیان غالی را میخورند درسی و تذکری داده باشند؟ [۵۱] به خصوص اگر نظر شیعه مبنی بر انحراف اسلام و بدبختی مسلمین در قرون بعدی را خلافت حضرت عمر و ابوبکر بدانیم این موضوع حتمیتر میشود. [۵۲] موضع انسان در رابطه با دیگران از این ۶ حالت خارج نیست: دوست، منتقد، مخالف، بیتفاوت، رقیب، دشمن. [۵۳] غررالحکم ۱: ۴۰۷ فصل ۳۲ ح ۳۷.