آلفوس - پاسخ عقلی به دروغهای تاریخی در فرهنگ شیعه - جلد دوم

فهرست کتاب

شعور سیاسی

شعور سیاسی

دکتر شریعتی در یکی از سخنرانی‌های خود می‌گوید: اعراب در زمان رحلت پیامبر اکرم شعور سیاسی و صلاحیت انتخاب رهبر را نداشته‌اند! من با وجود ارادتی که به ایشان دارم،تعجب می‌کنم زیرا:

۱- چطور، اعراب (اعم از انصار و مهاجرین) ۲۳ سال، قبل از آن این شعور سیاسی را داشتند که به مردی ایمان بیاورند: امی و فقیر که هرچه می‌گفت نو و تازه و مخالف تمامی اعتقادات جاهلی و عمیق‌ترین فرهنگ آنها بود؟ به مردی که خانواده‌اش او را از خود رانده بود؟ به مردی که به خدایان توهین می‌کرد. (دقت کنید خدا یعنی بالاترین و مقدس‌ترین مفهوم در ذهن آدمی)‌ و نه تنها ایمان بیاورند بلکه به تصدیق قرآن کریم از جان و مال و خانواده و شهر و وطن خود بگذرند!.

۲- ما می‌دانیم که وقتی حضرت علی÷در بستر بیماری می‌افتند و مردم به ایشان می‌گویند‌: آیا پس از تو با فرزندت حسن بیعت کنیم. ایشان می‌فرمایند: هر جور خودتان صلاح می‌دانید! آیا پس از گذشت۳۰ سال، مردم شعور سیاسی پیدا کرده بودند (آن هم مردم کوفه!!!‌).

۳- چطور اصحاب، قادر به درک و فهم و عمل خالصانه به قرآن بودند ولی قادر به انتخاب رهبر نبودند؟

۴- اصحابی که پیامبرجرا به عنوان رهبر قبول کردند با تفکر جاهلی دست به چنین کاری زدند چطور ممکن است پس از چند دهه زندگی در کنار پیامبرجو تعالیم اسلامی و عمل مخلصانه به آن و در یک کلام با تفکری اسلامی دست به انتخاب غلط زده باشند؟

۵- چرا ما همیشه در تحلیل قضایا اوضاع و احوال قبل از اتفاقات را بررسی کرده و نتیجه اقدامات را فراموش می‌کنیم؟ اگر اعراب شعور سیاسی نداشته و انتخاب غلطی انجام دادند پس باید این انتخاب بد منجر به نتیجه بدتر شود و نه بهتر! چطور ابوبکر توانست شورش اهل رده را با قاطعیت سرکوب کند؟ با توجه به اینکه در نگاه مردم او نه پیامبر بود، نه معصوم و نه از تیره مهم قریش!!! ولی همین فرد، چنان زمینه را برای حضرت عمرسمهیا می‌کند که در زمان حضرت عمرسسه ابرقدرت (ایران، روم و مصر) در برابر اسلام سر تسلیم فرود می‌آورند.

۶- پیامبر اکرم، در حدیث موثقی فرموده‌اند: بهترین مردمان دوران، مردم زمان منند. در قرآن نیز آمده: و ما شما را امت میانه (الگو و نمونه) قرار دادیم [۱۸۹]. چگونه ممکن است این بهترین امت و امت نمونه، دست به بدترین انتخاب زده باشد؟!!!.

۷- دکتر شریعتی در یکی از کتابهای خود می‌نویسند مرغ جوجه‌اش را می‌زند و از خود دور می‌کند تا جوجه بتواند مستقل شود و روی پای خودش بایستد. و در ادامه می‌نویسد خاتمیت در اسلام، چنین معنایی دارد. پس اگر بناست مردم مستقل نشوند خاتمیت چه معنایی دارد؟ (‌با عنایت به اینکه شیعه مقام امامت را بالاتر از نبوت می‌داند این تعارض شدید‌تر می‌شود).

۸- شما در توجیه خاتمیت و اینکه چرا پیامبر اکرم آخرین فرستاده بوده می‌گویید: بشر در آن زمان به چنان درک بالا و بلوغ فکری رسیده بود که دیگر می‌توانست پذیرا و حافظ دین و دستورالعملهای الهی باشد و... پس چرا در مورد خلافت این سخن را نقض می‌کنید‌؟

۹- تفکر بسیار خطرناک و اشتباه متکلمین و فقهای شیعه قرون سوم و چهارم هجری آن بود که مبنای مذهب تشیع را بر وجود نص در خلافت و جانشینی بلافصل حضرت علی÷قرار دادند و پس از مدتی مجبور به تکفیر و لعن حضرت عمرسو حضرت ابوبکرسشدند. تفرقه و دشمنی در امت اسلامی نتیجه بعدی این خشت کج و بنیان غلط بود و طرفه آنکه حضرت عمرسو حضرت ابوبکرسرا متهم به انحراف کردند! در ادامه دولت صفویه روی کار آمد و کرد آنچه کرد. (اگر سلمان فارسی زنده بود به روحانیون صفوی می‌گفت: کردید و نکردید!) در این زمان غلو و انحراف دو چندان شد و تشیع علوی به طور کامل در قالب تشیع صفوی مسخ و تحریف شد. در صورتیکه تشیع واقعی و حقیقی بر مبنای عقاید و روش و سخنان والا و عمیق حضرت علی÷بوده است که برای تثبیت و قوام آن نیازی به دروغ پردازی و بنای پایه‌های آن بر دروغ و تعصب و دشنام و ناسزا نبوده است. تشیع دین مدارا و دوستی با خودی و تحمل مخالف است. تشیع دین ظلم ستیزی و مبارزه با باطل است. تشیع دین پویایی و تفکر و تدبر در جهان طبیعت و دنیای درون و آیات الهی است. اندیشه علی سراسر مملو از نکات عمیق علمی و معرفتی و روح او روح یک جنگجوی عابد و عابد جنگجو بوده است.

براستی چرا چنین کردند؟ برای انتقام از فاتحین مسلمان؟ طی نقشه زرتشتیان ایرانی و یهودیان تارو مار شده؟ یا برای اینکه پشت این تز پنهان شوند که ما نیز دوستداران علی هستیم و به ناچار شایستگی بیشتری در قبضه حکومت داریم؟ و آنگاه حکومت را غصب کردند و حضرت عمرسو حضرت ابوبکرسرا غاصب معرفی کردند!!! شاید هم می‌خواستند توده عوام متوجه اندیشه‌های ناب علوی نشوند مگر ممکن است کسی علی گونه فکر کند و آنگاه مرتب توسری بخورد و زیر بار هر خفت و خواری برود؟ مگر می‌شود بر چنین فرد جسور و گستاخی حکومت کرد؟ اصولا عامی داستانها و افسانه‌های مجعول را بهتر می‌فهمد یا این جمله علی را: عدل بهتر است از جود! یا: حق و باطل را معیاری است که با آن سنجیده شده و افراد ملاک تشخیص حق از باطل نیستند.

[۱۸۹] سوره ۲ آیه ۱۴۳.