ایده آلیسم یا رئالیسم
قـومـی متفکـرنـد انـدر ره دیـن
قـومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آنکه بانگ آیـد روزی
کی بیخبران راه نه آنست و نه این
[خیام]
جاهل را ندیدم مگر اینکه افراط کرد یا تفریط. [علی÷]
روزگار عجب معلم بدی است. اول امتحان بعد درس!
بی تجربهها
مدام از آرمانها حرف میزنند
و تاکید بر ارزشها دارند.
با تجربهها
مدام از مشکلات اجرایی حرف میزنند
و تاکید بر روشها دارند.
بی تجربهها بیشتر میگویند:
«ما باید..».
با تجربهها هم اغلب در جواب میگویند:
«قبول! ولی در عمل ما نباید به این بهانه...».
و سعی میکنند مشکلات اجرایی و مشکلات را به یاد آورند و بگویند به همین سادگیها هم نیست.
بی تجربهها هم در جواب میگویند:
«بله، اما...».
و به اقتضای بیتجربگی و آرمان خواهیشان گمان قاطع دارند که آنها اشتباهات دیگران را نخواهند کرد.
و سعی میکنند دلایلی بیاورند که موید تصمیمات مبتنی بر آرمانهایشان باشد.
برای با تجربهها صَد مَن دلیل هم جای واقعیت تجربیای که لمس کردهاند را نمیگیرد. و زبانشان نیز جملههایی درخور نمییابد که تجربهشان را منتقل کنند.
برای بیتجربهها صد من دلیل و انذار و تبشیر هم جای میل قوی و آرمانخواهشان را که در تمام وجودشان ریشه دوانده و قوای محرکشان را به کار گرفته را نمیگیرد. و خیاط زبانشان نیز جملههایی در خور نمییابد که لباس عقل بر غلیان احساسشان بپوشد. روزی که با تجربه ترهایمان به ما گفتند ما هم بیتجربگی کردیم. روزی هم ما به کم تجربه ترهایمان میگوییم....(نویسنده نامعلوم).
ایده آلیست بودن مال آن دنیاست: عدل دقیق، زندگی جاوید، خوشی و آشکار شدن ذخایردرونی زمین و مجازات شدن ستمگران و... همه مال آن دنیاست ولی در داستانها و روایات شیعه داستانهای متعددی وجود دارد که همه اینها در همین جهان اتفاق میافتد با ظهور منجی با تناسخ و با...
از نگاهی، بیشتر انسانها و برخی از مکاتب به دو دسته تقسیم میشوند. ایده آلیسم و رآلیسم. ایدهآلیسم، تفکری آرمانگراست. انسان آرمانگرا آرزوها و ایدههایی را در سر دارد که خوب و زیباست و در خواب و خیالات خود میخواهد به آنها جامه عمل بپوشاند و اگر نتوانست، بهسوی داستانهای خیال پردازانه و رمانتیک رو میکند. مسلماً طرحها و نقشهها در ذهن، براحتی قابل اجراست ولی رئالیسم پاسخ میدهد: بسیاری از نظرات مفید و آرزوهای خوب و ایدههای زیبا فقط در محدودۀ ذهن قابل اجراست ولی در مرحله عمل و در دنیای واقعی، انسان اسیر شرایطی میشود که به او اجازه عملی کردن ایدهها و تصورات ذهنی را نمیدهد.
انسان، اگر اندکی واقع بین باشد و به تجارب تاریخی جامعه و شخصی خودش مراجعه کند میبیند تا حدود زیادی حق با رئالیسم است و اگرچه این موضوع اندکی تلخ است ولی حقیقت به ناچار تلخ است. تمام انقلابها در ابتدا با طرح یکسری شعار به پیروزی میرسد ولی پس از پیروزی و در مرحله واقعیت، درصد بسیار کمی از شعارها عملی میشود. ما وقتی کودک هستیم در آرزوی خودمان، خلبان و دکتر و... میشویم ولی شرایط در بزرگسالی به نحو دیگری رقم میخورد.
حتی گاه ممکن است یک آرمان یا ایده آل، بسیار خوب و جذاب باشد ولی شرایط محیطی به نحوی باشد که رسیدن به آن آرمان را بسیار خطرناک میکند. مانند جوان مجرد۴۰ سالهای که در آرزوی خود میخواست با یک دختر ۱۴ ساله ازدواج کند و با پافشاری توانست به آرزوی خود برسد ولی پس از آن هزار و یک مشکل بوجود آمد که خود شما بهتر میدانید و در نهایت کار با دو بچه به طلاق کشیده شد مثالهای از این دست زیاد است انسانی که میخواهد ثروتمند شود ولی چون ظرفیت ثروت را ندارد پس از ثروتمند شدن خودش را گم میکند از فامیل میبرد متکبر میشود خدا را فراموش میکند و حتی ممکن است فاسد و... شود.
گوشهای از داستان شیعه و سنی نیز بر همین منوال است. برادران شیعه من همیشه در اوهام و خیالات ایده آلیستی غوطه ورند و ذهن آنها قادر به درک شرایط واقعی محیطی و اجتماعی (به خصوص در زمان رحلت پیامبر) نیست. ایده آل آنها حکومت بلافصل حضرت علی÷است که ایده آلی بسیار مناسب و زیباست ولی با نگاهی واقع بینانه و به دور از تعصب به شرایط سقیفه میفهمیم که امکان عملی شدن این ایده آل بسیار بعید بوده است. و در صورتی که اندکی درنگ در انتخاب ابوبکر به عمل میآمد، معلوم نبود دو قبیله اوس و خزرج در حول و ولای حمله قبایل راهزن به مدینه و شورش اهل رده و نقشههای ابوسفیان، چه بر سر هم میآورند. متاسفانه حتی محققین! نیز چشم را بر تمام این شرایط میبندد و فقط سخن از دسیسه چینی و کودتا و توطئه بر علیه خاندان پیامبرجمیزنند. من هر چه تحقیق کردم کوچکترین سندی مبنی بر دشمنی و خصومت شخصی میان حضرت علی÷با حضرت عمرسو حضرت ابوبکرس، نه قبل و نه پس از وفات پیامبر اکرمجپیدا نکردم. و حتی کوچکترین فایده و هدفی که برای حضرت عمر و حضرت ابوبکر در قبول خلافت باشد را نیز پیدا نکردم. و با بررسی روایات موجود متوجه شدم که خلافت جز دردسر برای آنها چیزی نداشته است.
احساسات افسارگسیخته ایده آلیستی، واقعیت را در هم نوردیده و پس از گذشتن از دنیای خیالی رمانتیسیسم به دره عمیق تعصب سقوط میکند.
آخر و عاقبت تفکر ایده آلیستی: غرق شدن در احساسات رمانتیکی و کنار گذاشتن عقل و منطق و رسیدن به فحش و ناسزا [۲۰۸]و پرتاب شدن در دره خرافات است.
زنان و کودکان، ایده آلیست و مردان (واقعی) رئالیست هستند. البته اگر مردی در مرحلۀ کودکی باقی مانده یا در محیطهای زنانه بزرگ شود یا به طایفۀ زنان، علاقه زیادی داشته باشد، ایده آلیست میشود و بر عکس.
نکته مثبت ایده آلیست آن است که گوهر شناس است. به همین دلیل، ایرانیها از عمق جان خود، بزرگی علی و وفاداری عباس و از جان گذشتگی حسین و رشادت زینب را حس میکنند [۲۰۹].
بازی با کلمات در توجیه نظرات!.
شیعه: توجه صرف به ایده آل (در تمام شرایط و مراحل). اهمال در انجام فرایض دینی. عدم قاطعیت در اجرای احکام و حدود الهی، از نظر سیاسی سرکش و قوی، تعصب و قضاوت از روی احساس در برخی موارد. دارای احساسات رمانتیک زنانه: محبت بدون معرفت [۲۱۰].
با واقعیت و رئال، میتوان به ایده آل رسید. مانند غرب که با تلاشهای واقع بینانه و بیداری و رهایی از خواب و خیال ۱۰۰۰ سالۀ کلیسا توانست با نیروی علم به ایده آل تسخیر فضا و بمب اتم و پرواز و... دست پیدا کند ولی تفکر ایده آلیستی، رئال (واقعیت) را هم به ورطه نابودی میکشاند. نمونه جالب آن: شعار فتح کربلا و پس از آن تسخیر قدس بود ولی دیدیم که در روزهای آخر جنگ، نزدیک بود کشور خودمان را هم تسلیم دشمن کنیم!!! اکنون آیا محبتهای بدون معرفت نسبت به ائمه که بعضاً به خرافات نیز آمیخته میشود چهره کل دین را خدشه دار نکرده و موجب نابودی مذهب نمیشود؟
من پیرو رئالی هستم که به ایده آل ختم شود نه ایده آلی که رئال را هم به افسانه بدل کند. همانگونه که شیعه، علی را تبدیل به افسانه کرد، عجب جادوگری است این عالم صفوی! و پیرو آن علی هستم که میشود به او اقتدا کرد و نه شبه خدا یا فرشتهای که نه تا به حال دیدهام و نه میدانم چیست و نه در توان من است که مثل او یا دنباله رو او شوم. و میدانم به همین دلیل، خداوند در قرآن در رابطه با پیامبر اکرمجمیفرماید: قل انما انا بشر مثلکم: بگو من هم بشری مانند شما هستم. [۲۱۱]و در جای دیگر میفرماید: از پیامبر الگو و سرمشق بگیرید.
ایده آلیسم: (و به تبع آن رمانتیسیسم) در این مکتب هر چیزی پر آب و رنگتر از واقعیت اصلی خود جلوهگر میشود. در داستانها و اتفاقات، یک نفر مظهر خیر مطلق میشود و یک نفر مظهر شر مطلق. یک طرف همیشه مظلوم است و یک نفر همیشه ظالم.
با ایده ال (خواب و خیال) نمیتوان به رئال (حقیقت و واقعیت) رسید و نه تنها همیشه در جا میزنی بلکه حتی ممکن است از اوج ابرها و آسمانها به درههای هولناک رمانتیک سقوط کنی! فقط با رئال میتوان به ایده آل رسید.
ایده آلیست افراطی سر از رمانتیسیسم در میآورد و ما میدانیم که در مکتب رمانتیک، مسائل و پدیدهها بزرگتر و بر جستهتر جلوه کرده و افسار احساسات گسیخته شده و هر چیزی شدیدتر و پر رنگ و لعابتر جلوه میکند. انسان خطاکار، دیو دو سر میشود و اگر یک ظلم کوچک به یک نفر شد او تبدیل به فرشته میشود. سران این مکتب بیشتر در میان زنان دیده میشوند (ایضاً پارتیهای زنانه...) یا مردانی که مانند ویکتور هوگو در جوامع زنانهای مانند پاریس رشد کردهاند. و یا کسانی که قصد گرم کردن مجامع زنانه را داشته و یا به این جنس، علاقۀ غیرمستقیم و پنهانی دارند و یا عقلشان در سن کودکی باقی مانده است و...
یکی از نتایج زیانبار سینمای هالیوود، فرو بردن جوانان در اوهام و خیالات غیر واقعی و غلو آمیز و رویایی است. دقیقا همان کاری که شیعیان غالی ۱۳۰۰ سال پیش در عراق و ایران، پایه ریزی کردند.
حضرت علی÷واقع گرا بودند که پس از قتل عثمان با مردمی که بهسوی ایشان هجوم آوردند در ابتدا بیعت نمیکردند. یا اینکه هیچ کجا سراغ نداریم ایشان جشن و عزارداری بر پا کرده یا بالای مرقد کسی گنبد و بارگاه بسازند و...
• مصادیقی از آرمانگرایی یا ایده آلیست در فرهنگ ایران:
مبارزه کشتی (در صورتیکه در میدان نبرد واقعی مبارزههایی مانند شمشیر زنی و تیراندازی و کاراته و... بیشتر کارایی دارد).
ادامه جنگ ایران و عراق تحت شعار فتح کربلا و بغداد و بعد از آن قدس (و اگر هم شد امریکا و...) در حالیکه در شرایط واقعی و در روزهای آخر جنگ، ارتش عراق مجدداً وارد خاک ایران شد و چه بسا اگر ایران صلح نمیکرد تهران هم سقوط میکرد.
از میان وقایع تاریخی که چند نقل قول مختلف دارد: گزینش نقل قولی که رمانتیکتر و دراماتیکتر و ایده آل تر است...
شعار و نمایش و تظاهر به دینداری تحت مراسم سمبلیک و نمادین سینه زنی، تعزیه، قمهزنی و... ساختن ظاهر اسلامی با عَبا و قَبا و انگشتر و...
رو آوردن به مخدراتی چون سیگار و تریاک و حشیش برای غوطه وری هر چه بیشتر در دنیاهای فانتزی و خیالی...
رهبران آرمانگرا در ایران موفقیت بیشتری دارند و اگر کسی بخواهد واقعگرا باشد او را به زمین میزنند.
در فرهنگ عمومی جامعه از شخصیتهای تاریخی تا سیاسی و... همه یا خوب کاملند یا دیو کامل. حد وسط و تحلیل واقعی از افراد وجود ندارد.
در تفکر جمعی مردم ایران یک یا دو نفر میتوانند سرنوشت جامعه را تغییر دهند ولی در تفکر رئالیستی چنین چیزی فقط با تغییر اکثریت جامعه امکان پذیر است.
آرمانگرایی راحت است ولی تن دادن به شرایط واقعی و سعی و تلاش، مشکل است برای همین ایرانی بیشتر جنبههایی از دین را میگیرد که آسان است و آرمانی: دعا، نذر، گریه، شفاعت، لعن، تولی (شما بخوانید: حب بدون عمل!) تبری (شما بخوانید: دشمنی بدون دلیل!) ولی عمل، تغییر، جهاد و... مشکل است. به قول معروف نازکی آب را میگیرند و کلفتی نان را!!!.
علاقه مندی زیاد به فالگیری و طالع بینی و خواندن کتابهای مربوطه و رفتن پیش دعا نویس و..
ایده آل میگوید: تا ابد مراقب کودک باش و او را تر و خشک کن. ولی رئال میگوید وقتی کودک به سن بلوغ رسید کاری کن که روی پای خودش بایستد.
به تبع تفکر راحت طلبانه ایده آلیستی در گذشته مشاغلی مانند: بنگاه داری و واسطه گری،
بر خلاف برادران اهل سنت اعتقاد به اینکه محال است پیامبر اکرمجو امامان حتی دچار خطا و اشتباه شوند. اعتقاد به علم غیب نزد پیامبرجو امامان.اعتقاد به معجزات بیحد و حصر.
یکی از شرایط رآلیست بودن، تحمل سختیها و تلاش و کوشش است ولی آرمانگرا در خواب و خیال و اوهام شیرین غوطه ور است و این اگر چه زیبا و خیال برانگیز است ولی انسان را وارد مرحله عمل نمیکند.
ایده آل میگوید تمام جادههای دنیا صاف است و یا باید صاف باشد. باید با سرعتی ثابت در مسیری ثابت حرکت کرد. ولی رئال میداند که جادهها پستی و بلندی و کج و راستی و پیچ و دره زیاد دارد. و هیچ کجای دنیا جاده راست نداریم. (مگر در فیلمها و رویاها و کارتونها و خواب و خیالها و اوهام و یا روی کاغذ) دقیقا به همین علت است که آدمهایی با تفکر ایده الیستی اصولا آدمهای متعصب، خشک، غیر منطقی و سختگیر و غیر قابل انعطاف و در یک کلام: نفهم، هستند.
نظر خداوند -لااقل برای جهان مادی- بر رئال است.
او جهان را مرحله به مرحله و طی هفت دوره آفرید (با اینکه میتواند کن فیکون کند).
پیامبرانش را مرحله به مرحله تا تکمیل آنها توسط رسول اکرم طی یک دوره چند هزارساله فرستاد.
هیچ یک از پیامبران او به راحتی بر مخالفین پیروز نشد و حتی بهتر بگوییم هیچ یک از پیامبران او به جز پیامبر اکرمجو حضرت موسی بر مخالفین پیروز نشدند.
امدادهای غیبی در کمک به پیامبران بسیار معدود و کمرنگ است. هر چه هست تلاش است و کوشش و سختی و رنج در راه رسیدن به هدف.
قوانین ثابتی را بر طبیعت ـ ماده، تاریخ و جوامع بشری و... ـ حاکم کرده که تمام آنها جنبه رئالیستی دارد:
﴿وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ ٣٩﴾[النجم: ۳۹].
﴿ٱللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوۡمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡ﴾[الرعد: ۱۱].
﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَرَكَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَٰكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذۡنَٰهُم بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ ٩٦﴾[الأعراف: ۹۶].
مجسم کنید شما یک نیروگاه ذغالی دارید. شخصی میآید و به شما پیشنهاد میدهد برای سوخت نیروگاه خودتان از اورانیوم غنی شدهای که او تهیه کرده استفاده کنید. هم ارزانتر و به صرفهتر است. هم هوا را آلوده نمیکند. و هم ۹۹ % آن تبدیل به انرژی میشود. شما مطمئناً به او پاسخ میدهید بله پیشنهاد شما یک ایده آل بسیار جالب و خوب است ولی به درد کار من نمیخورد. من نیروگاه ذغالی دارم و در این نیروگاه، فقط میتوان از ذغال سنگ به عنوان سوخت استفاده کرد زیرا با تمام معایبی که دارد فقط با این نوع سوخت است که نیروگاه من کار میکند. در مورد جو فرهنگی و شرایط پیچیدۀ اجتماعی پس از رحلت پیامبر اکرمجنیز اوضاع بر همین منوال بوده. جامعۀ عرب به قول خود حضرت عمرس، زبانی داشت که فقط حضرت عمر، آنرا بلد بود البته حضرت علی هم بلد بوده ولی او در زمان خلافتش به کوفیان میگوید: من راه به صلاح آوردن شما را خوب بلدم ولی چون اینکار در فساد خود من است آنرا انجام نمیدهم! آری شرایط رئال در آن زمان و مکان به خصوص، با ریاست حضرت عمرسو حضرت ابوبکرسبهتر سپری میشد همانگونه که تمامی مدارک تاریخی این نکته را قویاً اثبات میکند. مثال روشن و بارز آن سرکوب مقتدرانه شورش اهل رده و تثبیت مجدد اسلام در شبه جزیره در زمان حضرت ابوبکر و تصرف سه امپراطوری در زمان حضرت عمر شاهد محکمی بر این ادعاست. از آن سو سه جنگ داخلی در زمان خلافت حضرت علی و گلههای مداوم آن حضرت از کوفیان نیز ادعای ما را ثابت میکند. اگر هم بگویید این حادثه مرگ حضرت عثمانسبود که باعث بوجود آمدن آن شرایط آشفته برای حضرت علی شد ما در تاریخ میبینیم که پس از رحلت پیامبر اکرمجاوضاع آشفتهتر و درهمتر از زمان به خلافت رسیدن حضرت علی بوده زیرا علاوه بر اینکه اسلام مردم (به خصوص قبایل تازه مسلمان) چندان عمقی نداشته همه میدانستند پس از محمد، پیامبری فرستاده نشده و او آخرین فرستاده است و جانشین او هیچ رابطهای با آسمانها ندارد و... پس راه برای طغیان و شورش بازتر بوده است. و به قول شما علاوه بر بنیهاشم افراد دیگری نیز از اصحاب با خلافت حضرت ابوبکر موافق نبودهاند و...
• ایده آل با نگاه به وقایعی که در گذشته اتفاق افتاده و با یک نوع تقلب و با زرنگی میگوید: اگر آنطور میشد بهتر بود و نباید آنطور میشد! ولی رئال خودش دست به محک و تجربه زمان حال میزند رئالیسم در پاسخ ایده آلیست میگوید: شاید حرف تو (آن هم طبق زمان فعلی تو!)درست باشد ولی این که تو میگویی توضیح واضحات است!اگر تو خیلی زرنگی و راست میگویی به من بگو: اکنون اگر شرایط چگونه باشد یا چگونه نباشد در آینده اوضاع بهتر میشود؟! البته ۲۵ سال پیش به حرف ایده آلیستها گوش دادیم و در کمتر از ربع قرن رسیدیم به نابودی کامل فرهنگ و دین در ایران!.
[۲۰۸] یا سب و لعن؟!!!. [۲۰۹] دقت کنید گفتم حس میکنند زیرا جایگاه احساس در قلب است و جایگاه فهم در عقل. پس گوهرشناسی مادی از این قرار است که فقط میدانیم یک چیز قیمتی و با ارزش است ولی اینکه چرا قیمتی است و چرا باید قدر آنرا دانست و آن چیز چگونه قیمتی شده و به چه کار میآید و چگونه باید آنرا از گزند حوادث (خرافات) مصون نگاه داشت و... آری از این موارد شناسایی و معرفتی در کار نیست. [۲۱۰] دلیل من برای این سخن آن است که با وجود اینکه حضرت علی(ع) امام اول شیعیان است و مردم ایران به او ارادت و علاقه فراوانی نشان میدهند ولی ۹۰ درصد مردم ایران حتی ۲ تا حدیث هم از حضرت علی÷حفظ نیستند (عمل کردن که جای خود دارد). [۲۱۱] البته ممکن است آقایان بگویند: (نعوذ بالله) در اینجا قصد: تقیه و توریه و مماشات و... بوده است.