آلفوس - پاسخ عقلی به دروغهای تاریخی در فرهنگ شیعه - جلد دوم

فهرست کتاب

سئوالات و شبهات شیعه

سئوالات و شبهات شیعه

۱- چگونه، نبی اکرم امت نوپای اسلامی را مانند گلۀ بی‌چوپان و بی‌سرپرست رها کرد و چگونه حضرت ابوبکر برای پس از خود جانشین تعیین کرد؟

اگر مردم جامعه‌ای از نگاه شما گوسفند باشند نباید فکر کنید که همۀ جوامع از جمله جامعۀ صدر اسلام نیز مانند گوسفند بوده است زیرا در اینصورت، غربی‌ها یا افراد ضد اسلام ممکن است فکر کنند پذیرش اسلام توسط این افراد نیز به خاطر گوسفند بودن و کم بودن شعور آنها بوده است! نه از روی فهم و درک عمیق و خودآگاهانه. و این در حالی است که طبق صریح آیات قرآن کریم و احادیث فراوان نبی اکرم، بهترین امتها امت صدر اسلام بوده است. ﴿وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ أُمَّةٞ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَيۡرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ١٠٤[آل عمران: ۱۰۴]. همچنین یکصد آیه دیگر از قرآن که در تایید و تمجید از اصحاب نبی‌اکرم نازل شده است.

حضرت علی÷پس از ضربت ابن ملجم، ۳ روز در بستر بیماری بودند و شرایط زمان ایشان نیز بسیار آشفته‌تر از زمان رحلت نبی اکرم بود. با اینهمه وقتی مردم کوفه از ایشان سئوال می‌کنند که اگر شما را از دست دادیم - که انشاء الله چنین نشود - آیا با حسن بیعت کنیم. حضرت می‌فرمایند: خود دانید خواستید بیعت کنید و خواستید بیعت نکنید و در حالی شهید شدند که امت نوپای اسلامی را در آن شرایط آشوب به حال خود رها کردند. و واعجبا که به حدیث لوح جابر که از جانب خداوند، نام هر ۱۲ امام در آن آمده بی‌توجهی و بی‌اعتنایی کردند!!! و از این عجیب‌تر وقتی که پس از قتل حضرت عثمان مردم به در خانه او ریختند در ابتدا از این مقام بسیار واجب و مهم الهی سرپیچی کرده و ابا نمودند! و....

مقایسه رفتار حضرت ابوبکر با نبی اکرم قیاس و آن هم از نوع مع الفارقش بوده و قیاس طبق حدیث امام صادق÷عمل شیطان است. نبی اکرم، فرستادۀ خدا بوده و با اشارۀ وحی و یا مشورت با اصحاب عمل می‌کرده‌اند. ولی حضرت ابوبکر این ویژگی‌ها را نداشته‌اند. به احتمال قریب به یقین، شرایط آرام زمان رحلت نبی اکرم و شرایط پرآشوب شورش رده در زمان خلافت ابوبکر و همچنین خاطرۀ تلخ آشوب سقیفه بنی ساعده در ذهن حضرت ابوبکر، باعث اتخاذ این دو روش متفاوت از سوی نبی اکرم و حضرت ابوبکر شده است. همانگوه که شما روش‌های متفاوت ائمه در برخورد با مسائل را به مقتضیات زمان نسبت می‌دهید. در غیر این صورت سنی‌ها نیز می‌توانند به راحتی ایراد بگیرند که چره امام حسن صلح کرد ولی برادرش جنگید؟

۲- چرا حضرت ابوبکر خلافت را که حق مسلم علی طی فرمان صریح و مستقیم الهی و سفارش نبی اکرم بود را غصب کرد؟

در بخش خلافت نص یا شوری به این سئوال به خوبی پاسخ دادیم که ماجرای غدیر خم تعیین خلیفه نبوده است. ولی یک سئوال بسیار ساده و کوچک و صد البته دشوار برای شما: یک نمونه بیاورید که حضرت علی در آن صریحاً فرموده باشند ابوبکر، خلافت را غصب کرد.البته استناد به خطبۀ شقشقیه بیهوده است زیرا ۱- این خطبه، خبر واحد است. ۲- راوی آن، عکرمه مولی ابن عباس از خوارج بوده است. ۳- مفاد این خطبه، ضد ۸۰ روایت متواتر دیگر است که حضرت ‌علی برای خلفای قبل از خود، طلب آمرزش کرده و ۸۰ روایت دیگری که حضرت علی می‌فرماید اگر کسی را نزد من آوردید که مرا بر عمر و ابوبکر، برتری می‌داد بر او حد مفتری می‌زنم! ۴- حتی در صورت قبول این خطبه ما می‌بینیم که موضوع مورد بحث خلافت است و نه امامت! زیرا اصولاً جاعل حدیث که در قرن اول بوده با مفهوم امامت منصوص بیگانه بوده است. ۵- در این خطبه، حضرت علی به نحو عجیبی از خودشان ستایش می‌کنند و این مخالف صدها روایت و حدیث و حتی آیات قرآن است که انسانها را از این کار، منع نموده: ﴿تُزَكُّوٓاْ أَنفُسَكُمۡ[النجم: ۳۲]. حتی از راه رفتن با خودستایی و تکبر!.

۳- غصب خلافت، توسط حضرت عمر و ابوبکر باعث انحراف مسیر اسلام در سالهای بعد و باعث انحطاط مسلمین شد!.

پس مصلحت اندیشی حضرت علی چه فایده‌ای داشت؟ آیا این تمدن و مذهب بعدها فاسد و منحرف، نابود می‌شد بهتر بود یا فاسد؟ هر عقل سالمی معتقد است چیزی نابود شود بهتر است تا فاسد شود و پس از آن، همۀ دنیا را به فساد بکشد!.

این روش تحلیل، مخالف صریح صدها آیه قرآن است: ﴿تِلۡكَ أُمَّةٞ قَدۡ خَلَتۡۖ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَلَكُم مَّا كَسَبۡتُمۡۖ وَلَا تُسۡ‍َٔلُونَ عَمَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٤١[البقرة: ۱۴۱]. (به عبارتی: سرنوشت هر امتی آنچنان است که خود به دست خویش می‌سازد مخصوصاً که یاد آور می‌شود: ﴿وَلَا تُسۡ‍َٔلُونَ عَمَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٤١[البقرة: ۱۴۱] [۲۵۰]. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوۡمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡ[الرعد: ۱۱]. (و نمی‌گوید سرنوشت هر قوم در گرو رفتار پیشینیان آن قوم است) [۲۵۱]. این یعنی اینکه یک یا دو نفر نمی‌توانند اسلام را تحریف کنند نعوذ بالله خدا با آنهمه عظمت و قدرت و محبتش می‌گوید: خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر اینکه آنها خودشان را تغییر دهند. ﴿ٱلۡيَوۡمَ يَئِسَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمۡ[المائدة: ۳]. یعنی دین شما ماندگار و ابدی شد. ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩[الحجر: ۹]. «همانا ما قرآن را فرو فرستادیم و ما خود حافظ و نگهدار آنیم».این یعنی قرآنی که در دست ماست دچار هیچ تغییر و کاهش یا افزایشی نشده. در جای دیگری از قرآن آمده: ﴿وَقَالَ ٱلرَّسُولُ يَٰرَبِّ إِنَّ قَوۡمِي ٱتَّخَذُواْ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ مَهۡجُورٗا ٣٠[الفرقان: ۳۰]. «و رسول می‌گوید ای پروردگار همانا قوم من از این قرآن دوری جستند».(یعنی دوری از قران باعث انحراف و بدبختی مسلمین شده است) از مجموع این نکات انسان می‌فهمد که: اسلام و قرآن و حتی سنت نبی اکرم، صحیح و درست به دست ما رسیده و ما نمی‌توانیم بی‌حالی و بی‌عرضه‌گی خودمان در عمل به دستورات آن را به گردن حضرت عمر و ابوبکر بیندازیم و بگوییم اسلام را تحریف کردند! بلکه جامعه خودش باید برای نجات خودش تغییر کند.

صدها آیه‌ای که پیرامون معاد است نیز تک تک انسانها را مسئول اعمال و رفتار خودشان می‌داند. ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ[الزمر: ۷]. هیچکس بار گناه دیگری را به دوش نمی‌کشد).

﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ...اگر اهل دیاری ایمان آورده و پرهیزگار شوند برکات الهی از زمین و آسمان بر آنها می‌بارد!.

اکنون نزدیک سی سال است حکومت در ایران به دست روحانیون است آیا حسب تحلیل شما: علت سقوط وحشتناک اخلاقیات و اعتقادات مردم و صعود تجمل گرایی و دنیا پرستی آنها، حاکمان ایرانند؟ به دیگر سخن هر گناهی تا قیامت در ایران واقع شود به گردن شماست!.

و بحث را با این آیۀ قاطع از کلام خداوند به پایان می‌رسانیم:

﴿ظَهَرَ ٱلۡفَسَادُ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ بِمَا كَسَبَتۡ أَيۡدِي ٱلنَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعۡضَ ٱلَّذِي عَمِلُواْ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ ٤١[الروم: ۴۱]. «فساد در دریا و خشکی آشکار شده به خاطر آنچه مردم به دست آورده‌اند تا بچشانیم به آنها برخی از(نتایج) اعمالشان را شاید برگردند».

۴- چرا حضرت ابوبکر، فدک را غصب کرد؟!.

وقتی سپاه اسلام، یهودیان خیبر و سایر نقاط را شکست می‌دهد پیامبر اکرم، سفیری به نام محیط را نزد روسای فدک می‌فرستد. یوشع بن نون، ریاست منطقه را به عهده داشته و فردی صلح طلب بوده او به پیامبر تعهد می‌دهد که هر سال، نیمی از محصول فدک را به پیامبر بدهد و بعد از این در زیر پرچم اسلام زندگی کند و بر ضد مسلمانان، دست به توطئه نزند و حکومت امنیت منطقه را تامین نماید. [از کتاب روشن‌تر از خورشید آبی‌تر از دریا، زندگی رسول اکرم. نوشته مظفر سربازی، شرکت توسعه کتابخانه‌های ایران، ۱۳۸۳].

پس بر خلاف ذهنیت اشتباه و بیمار روحانی شیعه، ملکیت فدک، در زمان رحلت نبی‌اکرم، تماماً متعلق به یهودیان بوده و فقط، نیمی از محصول به صورت سالیانه در اختیار پیامبر قرار می‌گرفته است. و ملکیت فدک متعلق به کسی نبوده که بخواهد غصب شود!.

پیامبر اکرم، این محصول را بین فقراء از جمله خاندان دخترش فاطمه تقسیم می‌کرده. احتمالاً خانوادۀ حضرت علی نیز در این وظیفه (یعنی تولیت این کار) نقش اصلی را داشته‌اند. حضرت ابوبکر و عمر نیز دقیقاً همین روش را دنبال می‌کنند.

به محض خلافت حضرت ابوبکرسشورش گسترده رده واقع می‌شود و همانگونه که در متن تعهد فوق (که از کتب شیعه نقل شده) می‌بینیم: حکومت، وظیفۀ حفظ امنیت منطقۀ فدک و سایر مناطق را عهده دار بوده و در ازای دریافت نیمی از محصول، باید امنیت را حفظ می‌کرده است. ولی تمامی قبایل از دادن زکوه خودداری می‌کنند و حکومت مجبور می‌شود عواید فدک را هزینه تجهیز سپاه برای دفع شورش رده کند (یعنی برای نجات دینی که پدر همین دختر -حضرت فاطمه- آنهمه برای آن رنج و سختی دیده بود).

ام کلثوم همسر حضرت عمر (و دختر علی) در زمان خلافت عمر هدیه‌ای را برای همسر پادشاه روم می‌فرستد و همسر پادشاه روم نیز در مقابل، گردنبندی قیمتی برای او به پیک مسلمین می‌دهد. حضرت عمر مسلمان‌ها را در مسجد جمع می‌کند و می‌پرسد: این گردنبند را چه کار کنم؟ مسلمین می‌گویند: اشکالی ندارد و این متعلق به ام کلثوم است. حضرت عمر اندکی فکر می‌کند آنگاه می‌گوید: نه! اگر قدرت مسلمین نبود و اگر پیک مسلمانها نبود ام‌کلثوم، هیچگاه چنین هدیه‌ای را دریافت نمی‌کرد. و گردن بند را به بیت المال می‌فرستد. سئوال من از آخوندهای بی‌شرم این است: اگر نبود قدرت سپاه اسلام و اگر پیامبر اکرمجدر مکه مانده بودند آیا یوشع بن نون از مدینه به مکه می‌آمد و فدک را به حضرت محمدجمی‌داد؟

آیا حضرت فاطمه در قبال دریافت نیمی از محصول فدک می‌توانستند به تعهدات پیامبر، عمل کرده و امنیت منطقه را حفظ کنند؟ و آیا دیگر خوردن چنین مالی حلال بود؟ (پس آنچه حضرت فاطمه طلب کرده همان سهم قبلی بوده که به ایشان پرداخت می‌شود و تولیت این کار که ۲ سال بعد حضرت عمر به حضرت علی پس می‌دهد).

اکنون باید برای ما مشخص کنید پیامبر اکرم، عواید فدک را در زمان حیاتشان به حضرت فاطمه، هبه کرد (یعنی بخشید) و یا این عواید به صورت ارث به حضرت فاطمه رسید. (البته به ارث رسیدن عواید نیز از آن حرف‌هاست. به احتمال فراوان حضرت فاطمه طبق نیات بشردوستانه خود می‌خواسته‌اند ثواب دریافت و تقسیم این عواید بین فقراء را عهده دار شوند که حضرت عمر نیز اینکار را ۲ سال بعد به حضرت علی رد می‌کند).

اگر هبه بوده چرا هیچیک از مردم مدینه از این موضوع مهم، خبری نداشته‌اند. زیرا فدک، ارزش مالی بالایی داشته است. این موضوع از آنجا معلوم می‌شود که به جز یک نفر، کسی حاضر نمی‌شود به نفع حضرت فاطمه در این خصوص، شهادت دهد. سئوال دوم: اگر هبه بوده چرا پیامبر اکرم، جانب انصاف و عدالت را رعایت ننموده (البته بنا به اعتقاد شما) و به همسران دیگر خود، چیزی نمی‌بخشند. با توجه به این نکته که زن، فقط از یک هشتم ابنیه و درختها (و نه زمین) ارث می‌برد. تکلیف تامین زندگی آتی همسران پیامبر چه می‌شده؟ زیرا طبق نص صریح قرآن، آنها حق نداشته‌اند پس از رحلت نبی اکرم، ازدواج کنند پس به طریق اولی، واجب‌تر بوده که به آنها چیزی بخشیده شود و نه به حضرت فاطمه که همسری کاری و دلیر داشته‌اند. و این فرض، وقتی قوت می‌گیرد که بنا به نص صریح قرآن، مردها در صورتی می‌توانند با بیش از یک زن ازدواج کنند که بین آنها عدالت را رعایت کنند! پس کو عدالت نبی اکرم (البته طبق عقیدۀ منحط و خرافی شیعه و گرنه نبی اکرم مجسمۀ عدل بوده‌اند).

اگر ارث بوده چرا حتی یک نفر از همسران پیامبر در این خصوص، ادعایی نمی‌کند؟ و همچنین چرا کسی از این موضوع، بی‌خبر بوده تا برای شهادت، حاضر شود؟

علمای شیعه می‌گویند حضرت فاطمه مانند بقیه از پدرش ارث می‌برد ولی در اصول کافی باب صفه العلم حدیثی آمده به این عنوان: همانا پیامبران درهم و دینار ارث ننهادند. در خصوص آیۀ و و رث سلیمان داوود باید بگوییم اگر منظور وراثت مادی بوده پس چرا سایر فرزندان حضرت سلیمان ارث نبرده‌اند و چرا فقط ورث داوود؟ پس معلوم است که منظور نبوت است و پاره‌ای علوم (مانند لسان طیر) حضرت زکریا خطاب به خداوند می‌گوید: ﴿رَبِّ لَا تَذَرۡنِي فَرۡدٗا وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلۡوَٰرِثِينَ ٨٩[الانبیاء: ۸۹]. یعنی: «خدایا مرا تنها مگذار که تو بهترین وارثین هستی». یعنی خدا مال به ارث می‌برد؟ حضرت ابراهیم نیز به خدا می‌گوید آیا این نبوت در ذریۀ من خواهد بود که خداوند پاسخ می‌دهد در ظالمین آنها: نه. یعنی حتی به ارث رسیدن همین علم و حکمت نیز شرایطی دارد.

پیامبرجدر برخی موارد دیگر نیز با بقیه تفاوت داشته‌اند مثلا همسران ایشان نمی‌توانسته‌اند پس از رحلت ایشان با کسی ازدواج کنند. یا ایشان از یک تاریخ معین به بعد حق ازدواج نداشته‌اند یا صدقه بر ایشان حرام بوده.

چرا وقتی ۲ سال بعد حضرت عمر، فدک را به حضرت علی پس داد بین حضرت علی و عباس، عموی پیامبر بر سر (احتمالا تولیت آن) دعوی می‌شود و وقتی آن دو نفر، دعوی را به حضرت عمر، ارجاع می‌دهند حضرت عمر، می‌گویند این دیگر به من مربوط نیست، خود دانید! پس، موضوع، همچنان لاینحل باقی می‌ماند؟

چرا حضرت علی، در زمان خلافت خودشان، فدک را تصرف نکردند؟ (البته پاسخهای جدلی و کلامی در این خصوص بی‌فایده است).

به احتمال فراوان، این نیم محصول فدک، وقف نبی اکرم بوده که حضرت علی تولیت آنرا به عهده داشته و عواید آن به مصرف فقرا می‌رسیده. حضرت ابوبکر نیز مالکیت را تصرف نمی‌کند بلکه عواید آنرا برای تجهیز سپاه در سرکوب شورش رده تصرف می‌کند و حضرت عمر نیز تولیت آنرا دو سال بعد پس می‌دهد.

روزی حضرت فاطمه حسن و حسین را به حضور نبی اکرم می‌برند و می‌گویند: چیزی برای این دو نفر به ارث بگذارید. پیامبرجمی‌فرمایند: و اما حلمم را برای حسن و اما شجاعتم را برای حسین به ارث می‌گذارم. امام صادق نیز می‌فرمایند: علماء وارثان انبیاء هستند و... این یعنی اینکه پیامبران علم و دانش و ایمان و... از خود به ارث می‌گذارند نه مال و منال!.

در دهها آیۀ قرآن، می‌خوانیم که خدا به نبی اکرم می‌فرماید: ای پیامبر به مردم بگو من مزد و اجر رسالت از شما نمی‌خواهم. چگونه ممکن است خداوند به پیامبرج، فرمان تصرف فدک را به نفع تنها دخترش، داده باشد؟ آیا در این صورت، رسالت ایشان، زیر سئوال نمی‌رود (و بعد هم، فرمان موروثی کردن خلافت در خاندان همین دختر از جانب خدا و الزام مردم به اطاعت از آن! چه مزدی بهتر از قدرت و حکومت و تصرف منطقه مرغوب و حاصلخیز فدک؟) براستی اگر قدرت اسلام و مسلمانان و مقام نبوت ایشان نبود آن یهودی، به مکه می‌آمد و فدک را به ایشان می‌داد؟

مساله دلخوری حضرت فاطمه با حضرت ابوبکر حتی اگر صحت هم داشته باشد نمی‌تواند دلیل محکمی در رد و تخطئه کسی باشد زیرا پیامبر اکرم حضرت عایشه را نیز بسیار دوست داشته‌اند. حضرت فاطمه را نیز دوست داشته‌اند. پس از رحلت نبی اکرم این دو نفر (یعنی حضرت فاطمه و حضرت عایشه) با حضرت ابوبکر و حضرت علی مخالفتهایی (اگر روایات تاریخی صحت داشته باشد) پیدا می‌کنند آیا اینکه پیامبرجآنها را دوست داشته دال بر صحت قضاوت آنهاست؟ به این سخن ام سلمه خطاب به عایشه دقت کنید: ستون دین اگر شکست با زنان برپا نشود و پراکندگی اگر در دین حاصل شد با زنان به جمعیت مبدل نگردد. در آیه صریح قرآن نیز خطاب به پیامبر اکرم که هم مرد بوده‌اند و هم پیامبر و هم سن بالایی داشته‌اند می‌فرماید: بگو من نیز بشری مانند شما هستم (با این تفاوت) که به من وحی می‌شود. چرا باید در خصوص قضاوت و تحلیل دختری ۱۸ ساله (اگر به فرض محال چنین افسانه‌های وجود داشته باشد) این همه هیاهو براه بیندازیم؟

۵- چرا حضرت عمر به خانه علی حمله کرد و در خانه را آتش زد و باعث قتل جنین داخل رحم حضرت فاطمه (محسن) شد؟

در تواریخ معتبری مانند تاریخ یعقوبی (شیعه) و تاریخ طبری آمده پیامبرجدر گوش محسن، اذان گفت و محسن در کودکی بر اثر بیماری در گذشت!.

بعلت نبودن درختی به جز نخل، جلوی اکثر درها پارچه آویزان می‌کرده‌اند و اصولا اتاقک حضرت فاطمه که داخل مسجد بوده نیازی به در نداشته است! (همچنین مراجعه کنید به آن داستانی که حضرت فاطمه پارچه رنگین آویزان کرده بودند و پیامبر از مشاهدۀ آن ناراحت شدند و داستانی که رییس آن قبیله بدون اجازه وارد اتاق پیامبر و عایشه می‌شود و آیاتی که می‌گوید پیامبر را از پشت حجرات –اتاقکها- بلند صدا نزنید و با اجازه وارد شوید و...) استاد ابوالقاسم پاینده (شیعه) در مقدمه کتاب نهج الفصاحه آورده که جلوی اتاقکهای زنان پیامبر از شدت فقر، پارچه آویزان می‌کرده‌اند. پس اصولاً دری وجود نداشته که بخواهد آتش بگیرد!!!.

شیعه می‌گوید حضرت فاطمه پس از این واقعه هر شب به همراه حضرت علی برای جلب نظر انصار به در خانه آنها می‌رفت و روزها از صبح تا شب به بقیع می‌رفت و... اگر این ضربات به شدتی بوده که باعث مرگ، شده چگونه ایشان چنین کارهایی را انجام می‌دادند؟

چگونه ام کلثوم (کوچکترین فرزند فاطمه) حاضر می‌شود با قاتل مادرش ازدواج کند؟

چگونه یک نفر از مردم مدینه یا مهاجرین، قصد ترور قاتل تنها یادگار پیامبرجرا نمی‌کنند و حتی در هیچ تاریخ معتبر قدیمی به جز کتاب جعلی سلیم ابن قیس، مردم آن زمان به این موضوع اشاره‌ای نکرده‌اند؟ (البته اشاراتی هست که حضرت عمر به افرادی که داخل خانه حضرت علی به عنوان اعتراض و حتی به نیت حمله، تجمع کرده بودند می‌گوید اگر این تجمع را بر هم نزنید خانه را آتش می‌زنم ولی فقط در همین حد تهدید و لا غیر).

آتش زدن در خانه دختر پیامبر و شهادت ایشان و سقط جنین داخل رحم و... موضوعی بسیار مهم است که باید همه متوجه آن شده و داستان‌ها و شعرها پیرامون آن بسازند (در همان زمان نه در زمان‌های بعدی) چگونه در هیچ سند تاریخی حتی اشاره مردم مدینه به این موضوع وجود ندارد.

کتاب سلیم ابن قیس که برای اولین بار به این افسانه اشاره می‌کند در اوایل قرن چهارم سرو کله‌اش پیدا می‌شود و علمای بسیاری مانند ابن غضایری، لویی ماسینیون و شیخ مفید معتقدند در این کتاب خلط و تدلیس صورت گرفته و این کتاب جعلی است.

۶- چرا حضرت عمر اجازه نداد نبی اکرم در بستر بیماری آخرین وصیت خود را بنویسد؟

در این روایت کذایی شما می‌گویید پیامبرجکه افصح عرب بوده فرموده: اکتب در حالی که بنا به اعتراف حتی محققین شیعه (مانند مطهری در کتاب پیامبر امی) نبی اکرم، سواد نوشتن نداشته‌اند و چون افصح عرب بوده‌اند باید می‌گفتند: املی لکم و نه اکتب لکم! (یعنی املاء کنم تا شما بنوسید نه اینکه خودم بنویسم).

این روایت، خبر واحد است و راوی آن ابن عباس ۱۰ یا ۱۳ ساله (یعنی فقط او چنین چیز مهمی را شنیده است!).

ما می‌دانیم ابن عباس مقام والای نزد همۀ فرق اسلامی داشته و جاعلین حدیث، همیشه برای تثبیت بهتر مجعولات خود، نام ایشان را در صدر روات قرار می‌داده‌اند. برای همین باید در پذیرش احادیثی که به نام ابن عباس، ختم می‌شود دقت زیادی داشت.

پیامبر، نهایتاً سفارش خود را به زبان می‌آورند ولی سخنی از خلافت علی نمی‌گویند؟

پس واقعۀ غدیر چه بوده است؟

چرا پیامبر اکرم در زمان سلامتی چنین امر مهمی را در مسجد و در حضور همه انجام ندادند؟

آیا پیامبر با عدم ابلاغ چنین موضوع مهمی (حد اقل زبانی که می‌شده بگویند) در همان لحظه یا در روزهای بعد در بستر یا در مسجد و... نعوذ بالله مرتکب گناه کبیره تخلف از این آیه نشده‌اند: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ «ای پیامبر هر چه از جانب خدا به تو نازل شده است را به مردم، برسان»! و اگر نگویی ابلاغ رسالت نکرده ای. پس چرا ایشان در آنهمه شکنجه و قلت یار در مکه ابلاغ کردند و در اوج قدرت در مدینه سکوت کردند و... تازه اگر دستوری از جانب خداوند بوده پیامبر موظف به بیان آن بوده نه اینکه به خاطر سخن یک نفر آنرا بازگو نکند.

۷- چرا حضرت فاطمه خواستند بدن ایشان مخفیانه دفن شود؟

بدن حضرت علی نیز مخفیانه دفن می‌شود آیا ایشان نیز با حضرت عمر و ابوبکر دشمن بوده‌اند؟

علت اینکه بدن حضرت علی را مخفیانه دفن می‌کنند به خاطر این بوده که امکان داشته عده‌ای چون شیعیان قبر آن حضرت را پرستش کنند همانطور که در زمان زنده بودن حضرت به او مقام خدایی دادند.و بعضی نیز معتقدند به خاطر خطر دشمنی خوارج با حضرت علی قبر مخفی شده.

علت اینکه حضرت فاطمه می‌خواهند بدنشان مخفیانه دفن شود این بوده که پس از رحلت نبی‌اکرم، شورش گسترده رده واقع می‌شود و هر لحظه امکان حملۀ قبایل راهزن به مدینه وجود داشته است و برای اینکه اساعۀ ادبی به قبر ایشان نشود اطرافیان ایشان چنین کردند (یا خودشان چنین خواستند) برای اینکه اگر هدف ایشان این بوده که حضرت عمر و ابوبکر بر جسد ایشان نماز نخوانند چرا پس از دفن و مثلا پس از مدتی حضرت علی قبر را نشان نمی‌دهند‌؟ (یا امام صادق و سایر امامان قبر را نشان ندادند) آیا همۀ اینها نشان نمی‌دهد که مسائلی مانند قبر در آن زمان زیاد مهم نبوده و چنین چیزهایی فقط برای شیعه بسیار حایز اهمیت است! (شاید هم از ترس غلاه بوده که آنجا را قبله کنند؟!!!).

آیا حضرت فاطمه که از شخص کور رو می‌گرفته راضی بوده بدن ایشان در روز روشن با تابوتهای آن زمان (که رو باز بوده) در جلوی انظار عمومی حمل و دفن شود؟ البته با تمامی این توصیفات اهل سنت معتقدند که قبری که در کنار قبور ائمه بقیع است همان قبر حضرت فاطمه است و شیعه برای تفرقه افکنی وجود قبر را منکر است...

هم این قبر حضرت زینب نیز معلوم نیست در دمشق است یا مصر یا مدینه پس آیا ایشان نیز با عمر و ابوبکر دشمن بوده‌اند.

۸- چرا در زمان خلافت حضرت عمر، دستور به سوزاندن احادیث و عدم کتابت آنها داده شد؟

شما به حضرت عمر، مرتب آنکه بدعت می‌زنید ما می‌دانیم در زمان حیات نبی اکرم سنت حدیث نویسی وجود نداشته است. اگر حضرت عمر دستور ثبت احادیث را می‌داد و به هر دلیل، اصالت قرآن، زیر سئوال می‌رفت آیا هم اینک همین نکته موضوعی نمی‌شد برای گرفتن ایراد توسط شیعه؟!.

شما می‌گویید پس از نبی اکرم، همۀ اصحاب، مرتد شدند به جز ۳ نفر. یعنی اگر هم در زمان حضرت عمر، احادیث، ثبت می‌شد و مخالف ذائقۀ شما بود، می‌گفتید راویان این احادیث، مرتد هستند و مورد تایید ما نمی‌باشند پس چرا از اینکه یک عده مرتد احادیث پیامبرجرا ثبت نکرده‌اند ناراحت هستید؟

حدیث معتبری از قول رسول خدا وجود دارد که به ابوسعید خدری می‌فرمایند: آن چه از من می‌شنوید را حفظ کنید و مکتوب نکنید (احتمال قریب به یقین برای مخلوط نشدن احادیث با آیات قرآن و از اصالت افتادن قرآن کریم).

اگر با کتابت احادیث، قرآن مانند سایر کتب آسمانی قبلی از اصالت می‌افتاد آیا شیعه گناه آنرا به گردن حضرت عمر نمی‌انداخت؟

چرا حضرت علی در ۲۵ سال (به قول شما خانه نشینی) و ۵ سال و نیم خلافت خود دستور کتابت احادیث را ندادند؟ (بهانۀ مشغله را پیش نکشید که حضرت ابوبکر در ۲ سال خلافت خود، با شورش گستردۀ رده و حضرت عمر نیز با فتح سه امپراطوری دست به گریبان بوده‌اند).

چرا از امامان شیعه کتاب حدیثی به جا نمانده؟ البته کتابی که همه شیعیان در صحت انتساب آن به امام خود متفق القول باشند؟

در انتها: کتاب (متاخر) بحار الانوار، حاوی حدود هفتصد هزار حدیث و اصول کافی (متقدم) نیز دارای ۱۳ هزار حدیث است. شیعیان به چه تعداد از این احادیث عمل کرده‌اند که نگران ما بقی احادیث نبی اکرم هستند؟

۹- چرا حضرت عمر اجازه خروج اصحاب از مدینه را نمی‌داد؟

حضرت علی نیز بعد از رسیدن به خلافت به طلحه و زبیر می‌گوید: شما در مدینه بمانید و یار و مشاور من باشید بهتر است تا از اینجا بروید.

پس از زنگ خطر شورش رده و اینکه هر ان ممکن است اساس اسلام بر باد فنا برود زنگ خطری در دل همه مسلمانها از جمله حضرت عمر روشن شد. تمامی دستورات حضرت عمر نیز در همین راستا بوده است. از خواندن دسته جمعی نماز تراویح. تا عدم کتابت احادیث (که ۲ قرن بعد همین موضوع یعنی احادث، باعث اختلافات شدید بین امت اسلام شد و مگر نه این است که شیعه به خاطر بدفهمی حدیث «من كنت مولاه» همیشه ساز مخالف می‌زده) و عدم خروج اصحاب از مدینه.

۱۰- حضرت عمرسنعوذ بالله ترسو بوده و...!؟.

پس چرا وقتی عمر بن عبدود در جنگ احزاب، از روی خندق به این سو می‌آید نام حضرت عمر را صدا می‌زند؟ آیا مسخره نیست جنگاورترین شخص، نام ترسوترین فرد را برای هماوردی صدا کند؟

چرا تنها کسی که آشکارا از مکه به مدینه هجرت کرد حضرت عمر بود؟ ایشان روز قبل از هجرت، طواف کعبه می‌کند و با صدای بلند می‌گوید من فردا به سمت مدینه می‌رود کسی نگوید عمر فرار کرد... (و کسی هم جرات جلوگیری پیدا نمی‌کند).

چرا وقتی ابولولوء ایشان را تهدید به ترور کرد حضرت عمر برای خود بادی گارد یا همان محافظ (مانند بعضی از شجاع‌ها در عصر حاضر!!!) قرار نداد.

البته شیعه گناهان زشت دیگری را نیز به ایشان نسبت می‌دهد که اگر صحت داشته باشد سئوال ما اینجاست: در سوره نور آیه ۲۶ آمده که زنان خبیث و ناپاک از آن مردان خبیث و ناپاک هستند. اگر گناهانی که شما به حضرت عمر نسبت می‌دهید صحت داشته باشد: چرا حضرت علی، ام کلثوم را به ازدواج حضرت عمر درآورد؟ انکار این واقعه بیهوده است زیرا در جای جای کتب تاریخی معتبر مانند تاریخ طبری به وقایعی اشاره شده که دال بر ازدواج ام کلثوم با حضرت عمر می‌باشد. به عنوان نمونه: حاصل این ازدواج پسری بوده به نام زید. روزی در حضور معاویه شخصی به حضرت علی ناسزا می‌گوید. زید با عصا به سر او می‌کوبد و او را مجروح می‌کند. معاویه به آن شخص می‌گوید در حضور این شخص به علی توهین می‌کنی در حالیکه از یکسو به علی می‌رسد و از دیگر سو به عمر!!!.

۱۱- مراد از آیه: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣[الاحزاب: ۳۳]. فقط ۵ نفر یعنی پیامبر و حضرت فاطمه و علی و حسن و حسین می‌باشند و منظور خداوند پاکی تکوینی از هر گونه خطا و اشتباه (عصمت) است.

کلمات قبلی همین آیه (و نه آیات قبل) خطاب به زنان پیامبرجاست چگونه ناگهان خطاب خداوند بر می‌گردد به حضرت فاطمه و علی و حسن و حسین!.

حتی اگر احادیثی که شما از کتب اهل سنت نقل می‌کنید صحیح باشد و منظور از اهل بیت همین ۵ نفر باشند سئوالات زیر پیش می‌آید: در برخی از آیات قرآن، اشارتی رفته که نشان می‌دهد پیامبر اکرم، حسب طبیعت بشری: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ[الکهف: ۱۱۰]. «بگو من نیز بشری مانند شما هستم» ندانسته مرتکب برخی لغزش‌های کوچک شده‌اند که سریعاً از طریق وحی به ایشان اخطار لازم داده شده مواردی مانند:

۱- تصمیم به آزادی اسرای جنگ بدر در مقابل فدیه.

۲- آیه: ﴿لِّيَغۡفِرَ لَكَ ٱللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنۢبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ[الفتح: ۲]. برای اینکه خداوند گناهان گذشته و آینده تو را ببخشد. البته شیعه در اینجا چنین استدلال می‌کند که یعنی گناهانی که کفار به تو نسبت می‌داده‌اند بر اثر صلح حدیبیه پاک شده که من به جاری هر گونه توضیح اضافه‌ای شعور خوانندگان را قاضی قرار می‌دهم.

۳-آیه: ﴿عَبَسَ وَتَوَلَّىٰٓ ١[عبس: ۱]. که پیامبر اکرم از آن شخص نابینا رو در هم کشید و خداوند ایشان را مورد عتاب سخت قرار داد. (دکتر شریعتی و پدر ایشان به خوبی ثابت کرده‌اند که بر خلاف عقیده شیعه منظور خداوند در این آیه شخص نبی اکرم بوده).

۴- موردی که پیامبر فراموش می‌کنند بگویند ان شاء الله و وحی به مدت ۴۰ روز قطع می‌شود.

۵ – و در نماز خواندن پیامبرجبر جنازه منافقین و عبدالله بن ابی.

۶ – در اول سوره تحریم و...

همه این نکات نشان می‌دهد همانگونه که علامه برقعی اشاره کرده منظور از اینکه خداوند اراده کرده شما پاک شوید اراده تشریعی است نه تکوینی. این آیه از چند قسمت تشکیل شده که شیعه فقط قسمت وسط آنرا معنی می‌کند به چند کلمۀ قبلی نگاه کنید: در خانه‌های خود بمانید و همچون جاهلیت نخستین در میان مردم ظاهر نشوید و نماز را برپادارید و زکوه را ادا کنید و خدا و رسولش را اطاعت کنید خداوند می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و شما را پاک و پاکیزه نماید. از شدت وضوح حتی نیازی به توضیح و تفسیر نیست. مشخص است که منظور خداوند این بوده که اگر این کارها را انجام دهید مشیت خداوند نیز بر پاکی شما قرار می‌گیرد و نه اینکه طبیعت و سرشت شما با پارتی بازی از سوی خداوند به گونه‌ای تنظیم شده که اصلا توانایی هیچگونه خطایی را هم نداشته باشید. که در این صورت می‌شوند فرشته و مخالف این آیه: قل انما انا بشر مثلکم... بگو من هم بشری هستم مانند شما (فقط با این تفاوت که) به من وحی می‌شود که خدای شما یکی است. [الکهف: ۱۱۰].

۱۲- ﴿ٱتۡلُ مَآ أُوحِيَ إِلَيۡكَ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِۗ وَلَذِكۡرُ ٱللَّهِ أَكۡبَرُۗ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا تَصۡنَعُونَ ٤٥[العنکبوت: ۴۵]. و خداوند مانند مورد فوق می‌فرماید نماز بخوانید که نماز شما را از (یعنی همان رجس) باز می‌دارد.

در آیه ۲۶ سوره نساء خداوند می‌فرماید: خداوند می‌خواهد (با این دستورات راههای خوشبختی و سعادت را برای شما) آشکار سازد و به سنتهای (صحیح) پیشینیان رهبری کند و شما را از گناه پاک سازد و خداوند حکیم و دانا است. (ترجمه از تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی) پس بنا بر عقیدۀ شیعه باید بگوییم خداوند اراده تکوینی داشته بر پاکی و عصمت تمام مومنان!!!.

شما می‌گویید عنکم مذکر است پس منظور خداوند زنان پیامبرجنبوده ولی:

۱- شما حضرت فاطمه را منظور اصلی خلقت و منظور اصلی در این آیه می‌دانید و ایشان زن بوده‌اند.پس ایشان چون عنکم مذکر است از شمول آیه خارج می‌شوند!.

۲- در آیۀ به قول شما: ولایت وقتی سئوال می‌شود که کلمۀ الذین جمع است پس چگونه مورد خطاب فقط حضرت علی بوده‌اند می‌گویید این از استثنائات است و برای تکریم است و... خوب اینجا هم استثناء است!.

بهترین تفسیر قرآن حسب قول حتی شیعه تفسیر آیات با یکدیگر است چرا در سایر آیات که در قرآن کریم آمده است منظور خداوند از اهل بیت،زنان و فرزندان پیامبران بوده است:۱- سوره هود آیه ۷۳ که خطاب اهل‌البیت به همسر حضرت ابراهیم شده است. ۲- سوره قصص آیه ۱۲ که خطاب اهل البیت به فرعون و همسر او شده است.

البته احادیث زیادی نیز وجود دارد که پیامبر اکرم خانواده حضرت فاطمه را خطاب اهل بیت کرده است که برای درک آن باید خودمان را به شرایط همان زمان و مکان و فرهنگ ببریم: همانگونه که از سیاق تمامی آیات فوق بر می‌آید اعراب، اهل بیت را فقط منحصر در زنان یک نفر و فرزندان پسر او می‌دانسته‌اند و حتی برای عموی یک نفر اهمیتی بسیار بالا در حد پدر آن شخص قائل بوده‌اند و دختر، اصلاً جزء هیچ کجا به حساب نمی‌آمده برای همین نیز آنها دختران خود را زنده به گور کرده و از خبر دختر دار شدن خود احساس شرم و گناه سنگین می‌کرده‌اند. پیامبرجبا این رفتار و عمل خود می‌خواسته‌اند نه تنها جایگاه دختر را در خانواده‌ها تثبیت کنند بلکه به مردم بفهمانند که دختر نیز جز اهل بیت یک خانواده به حساب می‌آید. و در حقیقت این تبعیض را از میان ببرند. جالب است که ایشان برای مدتی که برای نماز صبح به مسجد می‌رفته‌اند این آیه را پشت در اتاق فاطمه می‌خوانده‌اند و شما اگر به کلمات قبل این آیه که سفارش به نماز شده دقت کنید می‌فهیمد که منظور پیامبرجاین بوده که هم آنها را جزو اهل بیت معرفی کند و هم به ایشان یادآوری کند که خواندن نماز باعث پاکی است. نکته‌ای که تحلیل ما را قویاً اثبات می‌کند این است که پیامبرجدر موارد متعدد دیگری فرموده‌اند: سلمان منا اهل البیت: سلمان از ما اهل بیت است (خوشبختانه شیعه این روایت را کاملا قبول دارد) علت هم مشخص بوده: تثبیت موقعیت اجتماعی سلمان فارسی که عرب نبوده و خانه و خانواده‌ای هم نداشته است. و این کاملا مخالف عقیده رایج شیعه است که اهل و بیت را منحصر در ۵ نفر دانسته است و علاوه بر آن از مفاد آیه استنباط معصومیت می‌کند. دو سوال مهمی که اینجا پیدا می‌شود این است که چرا سلمان نفر ششم نباشد؟ و چرا سلمان را معصوم نمی‌دانید؟ البته با هیچ کلک و توجیهی نیز نمی‌توان پاسخ این سئوال مهم را داد!!!.

در سلسله اسنادی که روایات را منحصر در پنج نفر می‌دانند نام عطیه (ابو سعید) به چشم می‌خورد که امام احمد و نسایی و بقیه او را ضعیف می‌دانند.

شیعه این حدیث را قبول دارد که پیامبر اکرم فرموده‌اند: سلمان منا اهل البیت: سلمان از اهل بیت است ولی شما که سلمان را معصوم نمی‌دانید و می‌گویید اهل بیت فقط ۵ نفر! البته اگر بنا بر توجیه و سفسطه باشد همه چیزی را می‌توان ثابت کرد. در حدیثی نیز ابی عمار به نبی اکرم می‌گوید: آیا من هم از اهل بیت هستم؟ پیامبرجمی‌فرمایند: و انت من اهلی: و تو از اهل منی! [۲۵۲].

و اینک، نوبت شیعه است تا پاسخ دهد. پاسخی علمی و منطقی نه جدلی و کلامی

۱- مهم‌ترین عامل در انجام هر تخلف یا گناهی: انگیزه و نیت جرم است. لطفاً پاسخ بفرمایید که انگیزه حضرت ابوبکر و حضرت عمر از غصب خلافت چه بوده است؟ به عبارتی دیگر، این افراد در زمان خلافتشان مرتکب چه اعمالی شدند که ارزش جهنم رفتن را داشته باشد؟ آیا کاخی ساختند یا اقوام خود را روی کار آوردند یا به مردم، ظلم و ستم کردند یا شیوه و روشی جدید و دینی نو بنا نهادند؟ (در اینصورت آیا سکوت علی و مصلحت‌اندیشی او دیگر جایز بود و معنا و فایده‌ای داشته؟) یا خلافت را در خاندان خود موروثی کردند؟ فقط می‌ماند این بهانۀ بچه گانه که آنها حسادت کردند؟ ولی سئوال اینجاست: آیا یک نفر حسود،۷۰ مرتبه در حق رقیبش می‌گوید: «لولا علي لهلك عمر» و با دختر او ازدواج می‌کند و با او مشورت می‌کند و چندین بار به حدیث «من كنت مولاه فهذا علي مولاه» استناد می‌کند!!! که اگر معنای مولی خلیفه می‌شد محال بود هر سه خلیفه اول، چندین بار به این حدیث، اشاره کرده باشند و...

۲- چرا حضرت علی در قبال غصب خلافت، سکوت نمودند؟ اگر برای مصلحت بود پس چرا از رفتن حضرت عمر به میدان جنگ ایران و روم جلوگیری کردند؟ و چرا با فرزندان خود حسن و حسین از حضرت عثمان در برابر شورشیان دفاع نمودند؟ آیا فقط یک سکوت کافی نبود تا خود به خود، مسائل به نفع علی، حل شود؟

۳- چرا در سقیفه بنی ساعده حتی یک نفر هم به واقعۀ غدیر اشاره نمی‌کند و حتی پس از آن در ۲ سال و نیم خلافت حضرت ابوبکر و ۱۰ سال خلافت حضرت عمر؟ (البته واقعۀ غدیر صحت دارد ولی موضوع، مربوط به خلافت و تعیین جانشین، نبوده است و در آن یکی دو موردی هم که ۱۲ سال بعد در شورای حضرت عمر، به آن اشاره شده از باب عنایت پیامبر به دوستی با علی بوده و نه خلافت علی) البته محققان شیعه با عرقریزان فراوان، پاسخ‌هایی جدلی و کلامی به این سئوال بسیار ساده و در عین حال، دشوار داده‌اند ولی پاسخ آنها پاسخ این سئوال است که چرا انصار برای انتخاب خلیفه در سقیفه جمع شده‌اند. ولی سئوال ما چیز دیگری است: چرا کسی در سقیفه به واقعه غدیر اشاره نمی‌کند‌؟ مگر نمی‌گویید تعدادی از انصار در سقیفه می‌گفتند ما فقط با علی بیعت می‌کنیم پس دوست علی بودند پس چرا به واقعه غدیر و نقض بیعت و پیمان الهی و سفارشات پیامبر اکرم، اشاره‌ای نمی‌کنند؟ و فقط می‌گویند کما با علی بیعت می‌کنیم. (عجیب است مگر در غدیر خم بیعت نکرده بودند در این صورت باید می‌گفتند ما بیعت خود با علی را نمی‌شکنیم. ضمنا هنوز کسی انتخاب نشده بوده که بخواهد خفقان براه بیندازد) اگر هم بگویید: اشاره شده ولی مورخین از ترس حکومتهای سنی، ثبت نکرده‌اند پس چگونه اصل واقعه (یعنی واقعه غدیر خم) توسط ۱۱۰ نفر از صحابه، نقل و در تاریخ ثبت شده ولی اشارۀ به آن ثبت نشده است؟!!!!.

۴- شما طبق حدیثی می‌گویید: علی خیر البشر (علی بهترین بشر است. البته در اینکه حضرت علی فردی بسیار والا با کمالاتی بی‌حد بوده‌اند شکی نیست ولی چرا ما باید مقام نبی اکرم و سایر پیامبران الهی را پایین بیاوریم؟ و اگر اینها غلو نیست پس غلو چیست؟) در قرآن کریم خطاب به نبی اکرم آمده: ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ[الکهف: ۱۱۰]. «بگو من نیز بشری مانند شما هستم».پس چرا نباید پیامبرجخیر بشر باشند؟

۵- چرا شیعه در سه قرن اول هجری، اجتهاد را باطل می‌دانست (و آنرا فقط در حوزۀ صلاحیت معصوم می‌دانست) ولی پس از آن، باب اجتهاد را یکسره در فقه باز کرد؟

۶- مردی از حضرت علی قبل از جنگ جمل می‌پرسد آیا امکان دارد طلحه و زبیر و عایشه بر باطل باشند؟ حضرت علی به او می‌فرمایند: تو اشتباه کردی از آنجا که فکر می‌کنی افراد، ملاک تشخیص حق و باطلند. ولی حق و باطل را ملاکی است که افراد با آن سنجیده می‌شوند. سئوال:

چرا حضرت علی در پاسخ به این مرد، نمی‌فرمایند: علی مع الحق و الحق مع علی؟!!!

چرا در این حدیث (علی مع الحق) بر خلاف عقیده حضرت علی ایشان ملاک حق معرفی شده‌اند؟ (البته لعنت بر منکر حق بودن علی، ولی شیعه قصد دارد از این حدیث برداشت معنای عصمت بدون احتمال ذره‌ای خطا بدهد که البته فقط خداوند اینگونه است).

چگونه شخص پرسشگر از این حدیث (علی مع الحق) بسیار مهم و معروف بی‌خبر بوده است؟

۷- پیامبر اکرم دو دعا را مرتب می‌خوانده‌اند: «ربنا لا تكلنا إلى انفسنا طرفه عين ابدا» «خدایا مرا حتی برای یک لحظه به خود وامگذار». و دیگر این دعا: خدایا بر حیرت من بیفزا. اکنون بیان بفرمایید چرا دعای اول با اعتقاد به عصمت تکوینی (یعنی عدم امکان ذاتی و سرشتی حتی خطا و اشتباه) در خصوص نبی‌اکرم و مورد دوم با داشتن علم غیب در تضاد است؟ (کسی که از همه چیز و همه جا با خبر است از چه چیز باید در حیرت باشد!).

۸- آیا بین آیۀ: «لا مؤثر في الوجود إلا الله» با اعتقادات شما به توسل و وساطت تضادی وجود ندارد؟ و همچنین آیات بی‌شماری مانند: ﴿أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَ....

۹- آیا توحید که هدف اصلی است بین اینهمه قبر و مقبره و دعا و زیارتنامه و مرشد و شیخ و مجتهد و خرافه و تعصب گم نمی‌شود؟

۱۰- علت رواج و قرائت روز و شب زیارت عاشورا که در آن ۱۸ بار کلمه لعن بکار رفته چیست؟ این روایت، خبر واحد است و فقط از سه طریق، روایت شده که در دو طریق آن، اسامی افراد غالی وجود دارد و طریق سوم نیز یک نفر مشکوک به غلو در سلسلۀ روات وجود دارد؟ آیا لعن، روش خدا و پیامبرجو ائمه بوده است؟ (در ابتدای زیارت که راوی از قول امام باقر می‌گوید ثواب قرائت این زیارت هزار هزار حج و هزار و هزار شهید و... است اندیشه‌های غلو به خوبی موج می‌زند) و چگونه است که پیامبری که فرموده: من برانگیخته نشده‌ام لعن کننده بلکه دعوتی دارم همراه با رحمت «اني لم ابعث لعانا...» چگونه این حدیث به قول شما قدسی را نقل می‌کند که در آن ۱۸ بار نزدیک‌ترین و وفادارترین یاران خود را لعنت کرده است!!!! و چگونه است که علی در نبرد صفین به یاران خود می‌گوید به سپاهیان شام توهین نکنید و چرا در قرآن آمده که به خدایان کافران توهین نکنید و چرا و چرا و چرا؟

شما می‌گویید این زیارت، حدیث قدسی است و از طریق پیامبرجبه حضرت علی و سپس بقیه امامان، منتقل شده است. چرا با وجود تصریح به نام ابن زیاد در این زیارت، حضرت علی به پدر او سمتها و اختیارات فراوانی در حکومت خویش داده‌اند؟

۱۱- لطفا روند تدریجی شکل گرفتن نیابت خاصه به نیابت عامه و پس از آن ولایت فقیه و در نهایت ولایت مطلقه فقیه را در ادوار مختلف تاریخی بیان بفرمایید؟

۱۲- علت تشابه فکری و حتی ظاهری بسیار فراوان، میان خوارج با افراد مصطلح به حزب اللهی و گروه کاوه و ابوذر و... در ایران، چیست؟

۱۳- علت تشابهات حیرت انگیز، میان فریسیان و روحانیون یهود با حزب اللهی‌ها و روحانیون در چیست؟

۱۴- شما علت واقعه عاشورا را عدم تعیین حضرت علی به عنوان اولین خلیفه می‌دانید. چنانچه حسب عقیده شما این خلافت به صورت موروثی در خاندان علی مستقر می‌شد آیا پس از یک قرن همان بلایی که بنی عباس بر سر بنی امیه آورد آیا بنی امیه بر سر بنی‌هاشم نمی‌آورد؟ و آنگاه به جای ۷۲ نفر ۷۲ هزار نفر را نمی‌کشتند؟

۱۵- چرا اهل سنت، امت واحدند و حتی ۴ گروه آنها پیرو ۴ مجتهدند (یعنی اینکه با هم اختلاف عقیدتی ندارند بلکه فقط اختلاف فقهی دارند مانند پیروان دو مجتهد در شیعه) ولی شیعه پس از قتل عثمان، تا کنون به هزار و یک فرقه تقسیم شده و هزار و یک دروغ و خرافه و هزار و یک تفرقه و دشمنی با سایر مسلمین؟

۱۶- در فرهنگ گذشته شیعه، اعتقاد به تحریف قرآن و حذف نام علی از آیات قرآن و ولایت مطلقه امامان بر زمین و زمان و مشارکت آنها در ادارۀ خلقت با خداوند و... به شدت و عمق هر چه تمام‌تر، وجود داشته که البته اکنون، بسیار کمرنگ شده. اکنون، چه تضمینی وجود دارد که سایر اعتقادات شما درست باشد؟

۱۷- خدا در قرآن فرموده به جز شرک،هر گناهی را از شما می‌بخشم آیا نمی‌ترسید و حتی یک درصد احتمال نمی‌دهید که گرفتار شرک آن هم از نوع جلی باشید؟

۱۸- چرا اهل سنت در این ۱۴ قرن هر گونه اندیشه‌ای را در خودش جذب کرد و به نوعی اصلاح کرد و پذیرفت (مانند عقاید اشاعره و معتزله و...) ولی نتوانسته با شیعه کنار بیاید؟ آیا این به خاطر آن نیست که عقاید شیعه در تضاد کامل با دو اصل اساسی اسلام یعنی توحید و سنت است (زیرا دشمنی شیعه با اصحاب است و سنت رسول الله از طریق همین اصحاب و با جانفشانی آنها دست به دست گشته و به ما رسیده است).

۱۹- آیا عزاداری (به این شیوه) نوعی اعتراض به خداوند نیست؟ و اینگونه عزاداری چه جایگاهی در سنت نبوی و علوی داشته است؟ و مگر نه اینکه پیامبران اصلًا آمدند تا با مراسمات و آداب و روسم خرافی خرافی مبارزه کنند؟

۲۰- ساختن و آبادانی قبور، چه جایگاهی در سنت نبوی و علوی داشته است؟

۲۱- چرا هیچیک از آیات قرآنی مورد استناد شیعه را نمی‌توان با آیات قبل و بعد از آن، ثابت کرد یا تفسیر نمود و توضیح داد و حتماً باید معنای هر آیه را بدون در نظر گرفتن آیات قبل و بعد و فقط و فقط با مراجعه به روایات و احادیث تاریخی (آن هم به صورت گزینشی، یعنی بعضی از روایات تاریخی) فهمید؟

۲۲- خداوند در یکصد آیه از قرآن کریم از اصحاب پیامبرج، تمجید کرده است ولی شیعه معتقد است همه اصحاب، به جز سه یا پنج نفر پس از نبی اکرم مرتد شدند، تکلیف چیست؟

۲۳- چرا ام کلثوم با قاتل مادرش فاطمه (یعنی حضرت عمر) حاضر به ازدواج شد؟ (در اصول کافی حدیث صریحی در تایید این که ام کلثوم، دختر علی همسر عمر، بوده است وجود دارد).

۲۴- چرا در تاریخ یعقوبی (شیعه) می‌خوانیم که پیامبرجدر گوش محسن، اذان گفت و این نام را برای او انتخاب کرد و او در خردسالی بر اثر بیماری درگذشت؟ (شما می‌گویید حضرت عمر یا قنفذ قاتل او بوده‌اند!!!!).

۲۵- چرا نام حضرت علی، صریحاً در قرآن به عنوان خلیفه ذکر نشده است؟ (اشاره به عدم ذکر شیوه نماز، قیاس مع الفارق است و قیاس امامت که به قول شما از اصول دین است با فروع فروع دین اشتباه است. ضمن اینکه موضوع مهم امامت بالاتر از نبوت، کجا و شیوۀ نماز کجا؟).

۲۶- چرا خرافات هندی و عراقی و اسرایلیات یهودی و خرافات یهودی و مسیحی در فرهنگ ایرانی شدت و نمود بیشتری دارد تا در فرهنگ اهل سنت؟ آیا این به خاطر زمینۀ مستعد و روحیه زودباور ایرانی‌ها نیست؟

۲۷- بیشترین ظلم و ستم در تاریخ، نسبت به اهل بیت از جانب مدعیان تشیع بوده است امام حسین را همان مردم کوفه که همیشه دم از حب اهل بیت می‌زدند کشتند. حضرت علی توسط یکی از افراد سپاه خودش و شیعیان خیلی تندرو خودش، شهید شد. و... پس شیعه به چه کسی معترض است؟

۲۸- یکی از اعتراضات مکرر شما بر اهل سنت این است که قرآن در کنار امام باید فهمیده شود و قرآن به تنهایی قابل فهم نیست. سئوال اینجاست: اکنون که امامی در قید حیات نیست قاعدتاً باید به احادیث این امامان رجوع کنیم. معتبرترین و قدیمی‌ترین کتاب شیعه در این زمینه اصول کافی است. ولی علامه برقعی (مجتهد شیعه) کتابی نوشته به نام بت شکن و در این کتاب اکثر احادیث کافی را مخالف قرآن و یا از نظر سلسله روات ضعیف و ناموثق تشخیص داده است پس تکلیف، چیست؟ همچنین مسائل مستحدثه روزافزون که در احادیث نیست را چه باید کرد؟

۲۹- آیا بین امامت منصوص با خاتمیت، تعارض جدی وجود ندارد؟ با عنایت به اینکه شیعه مقام امامت را بالاتر از نبوت می‌داند آیا این تعارض شدیدتر نمی‌شود؟ اگر هم می‌گویید به خاطر عدم آمادگی مردم، لازم بوده امامت امتداد رسالت باشد چرا خداوند مثل هزاران سال قبل، نبی نفرستاد؟ و چرا پس از حضرت عیسی تا رسالت حضرت محمدجیک دورۀ ۶۰۰ ساله بدون حتی یک پیامبر و یا امام داریم که نه زمین به آسمان می‌آید و نه آسمان به زمین. پس امان زمین و زمان در آن دوران، که بوده؟! و همچنین: هادی مردم؟ در آخر: چرا حتی همین امامت که ۲۴۰ سال طول کشید هم جواب نداد؟

۳۰- بسیاری از آیات قرآن، مخالف وجود علم غیب در انسان است، پاسخ شما چیست؟ (مثل اعراف/۱۸۸).

۳۱- عدل، جزو اصول مذهب شیعه است پس چرا خداوند، جانشینی را منحصر در خاندان علی کرد؟ و چرا دستور داد فدک، فقط به حضرت فاطمه بخشیده شود؟

۳۲- ده‌ها آیۀ قرآن، می‌گوید ای پیامبر به مردم بگو من مزد و اجر رسالت از شما نمی‌خواهم اگر خلافت به صورت موروثی در خاندان دختر ایشان باشد و فدک را نیز به ایشان داده باشند تکلیف این آیات چه می‌شود؟

۳۳- لطفاً نقش خواجه نصیر الدین طوسی شیعه را در حمله هولاکو خان مغول به بغداد و کشتار یک میلیون نفر از مسلمانان آنجا را بیان نمایید؟

۳۴- تمامی آیاتی که در آن کلمۀ منافق و منافقین آمده مربوط به ده سال آخر اقامت پیامبرجدر مدینه بوده و در آیات مکی (یعنی دوران ۱۳ ساله اقامت پیامبر در مکه) حتی یک بار هم کلمه منافق وجود ندارد به کدامین دلیل، شیعه برخی از مهاجرین را مشمول منافقین می‌داند؟ آیا شیعه عالم‌تر از خداوند است؟

۳۵- لطفاً نظر خود را درباره این حدیث متواتر نبی اکرم بیان فرمایید: خداوند لعنت کند یهود و نصاری را که قبر پیامبرانشان را قبله و مسجد قرار دادند!.

۳۶- چرا پیامبرجدر نماز از مهر استفاده نمی‌کرده‌اند؟ آیا نعوذ بالله ایشان از تکنیک تبدیل خاک به مهر بی‌اطلاع بوده‌اند؟ یا اینکه وسایل آنزمان اجازۀ تولید چنین محصول استراتژیک را نمی‌داده‌است؟

۳۷- چرا پیامبر اکرم روی قبور شهدای احد به خصوص حمزه، ساختمانی بنا نمی‌کنند؟ یا روی قبر پسرش ابراهیم یا روی قبر حضرت خدیجه یا شهدای بئر معونه و... و چرا به حضرت علی فرمان می‌داده‌اند قبرها را با سطح زمین، یکی کنند؟

۳۸- آیا شباهتی بین عمل فراعنه در آبادانی و ایجاد عمارت بر روی قبور(اهرام مصر) و اهتمام یهودیان و مسیحیان و هندیها به آبادانی قبرستانها با عقاید شیعیان در این زمینه وجود ندارد؟

۳۹- شما می‌گویید نبی اکرم فرموده‌اند: نام فرزندی از ایشان که قیام می‌کند همنام ایشان و نام پدرش نام پدر ایشان (عبدالله) است چرا نام پدر امام مهدی، حسن است نه عبدالله؟

۴۰- امام در سیاق قرآن به معنای الگو است شما چگونه از آن برداشت خلافت می‌کنید؟

۴۱- شما در مورد بدعتگزار بودن خلفاء زیاد قیل و قال براه می‌اندازید لطفاً بیان فرمایید در زمان حیات رسول خدا کدام یک از موارد زیر وجود داشته:

وجود اصنافی به نام مرجع تقلید، ولی فقیه، روحانی و اینکه مردم حتما باید مقلد افرادی خاص باشند؟ (چرا ملاصدرا با تقلید مخالف بوده است و چرا علماء او را از شهر بیرون می‌کنند؟).

ساختن و تعمیر و آباد کردن قبرها و احداث بنا روی آنها.

وجود چیزی به نام مهر

عزاداری (به جز گریه) و وجود دهه‌های اول و دوم و سوم و خودآزاری و زنجیر زنی و سینه زنی و براه انداختن کارناوالهای خیابانی و قمه زنی و...

وجود جمله اشهد ان علی ولی الله در اذان. (در حالیکه شیخ صدوق در «من لايحضر الفقیه» غالیان را لعنت کرده که این جمله را -تهینا و تبرکاً- وارد اذان کرده‌اند!).

در اصول کافی حدیثی هست که زراره در آن روش وضو گرفتن را از امام محمد باقر توضیح می‌دهد. سئوال:

۱- زراره تا آن روز چگونه وضو می‌گرفته مگر پدر و مادرش سنی بوده‌اند؟

۲- مگر امام محمد باقر روزی حداقل ۵ بار وضو نمی‌گرفته‌اند و او نمی‌دیده؟

خمس (یعنی در یافت یک پنجم منافع سالیانه از مردم و نه یک پنجم غنایم جنگی) براستی چرا حتی یک روایت معتبر تاریخی(در کتب قدیمی مانند سیره ابن اسحاق یا تاریخ طبری و حتی تاریخ یعقوبی شیعه) وجود ندارد که پیامبر اکرم در ده سال حکومت در مدینه و حضرت علی در ۵ سال خلافتشان از مردم (کسبه و بازرگانان و کشاورزان و دامداران) به عنوان خمس، سود منافع سالیانه را دریافت کرده باشند ولی به کرات روایاتی را می‌بینیم که خمس غنایم جنگی را دریافت کرده‌اند؟

قرائت زیارتنامه‌های موجود در مفاتیح توسط اصحاب (به خصوص زیارات عاشورا و دعای ندبه و دعای عهد و...) آیا وجود داشته است؟

توسل اصحاب پیامبرجبه قبر حضرت حمزه یا قبر پدر و مادر نبی اکرم، آیا وجود داشته است؟

لعن و نفرین بتها و خدایان کافران.

پیامبرجبه حضرت حمزه لقب سیدالشهداء را دادند ولی شما این لقب را به امام حسین÷داده‌اید (البته من، خاک پای امام حسین هم نمی‌شوم ولی بحث بر سر بدعت و نوآوری است اگر خوب است چرا برای دیگران بد است و اگر بد است چرا شما انجام می‌دهید؟)

ارتباط با دولت‌های مشرک و کافری که خدا را قبول ندارند و حتی مبادلات گسترده تجاری با آنها. مگر این کار طبق نص صریح قرآن و احادیث متواتر، گناه کبیره و حرام نیست؟

آیا پرداخت ۲۴% سود سالانه در برخی موسسات و بانکهای ایرانی سود است یا ربا؟ اگر مضاربه یا هر چیز دیگر است چرا همیشه سود است و هیچگاه خبری از ضرر نیست؟ و چرا حتی در بانک‌های ملل کفار چنین بهره‌هایی داده نمی‌شود؟

البته برای اثبات عقاید خود به تفسیر از آیات قرآن، اشاره نکنید یا به یک خبر واحد جعلی بلکه باید در کتب معتبر تاریخی نوشته شده باشد که چنین مواردی (به تواتر) در زمان حیات رسول خدا وجود داشته و مورد تایید ایشان بوده است. اشاره به کتب متاخر و جعلی بحار و منتهی الآمال و... نیز بیهوده است.

حضرت علی وقتی ابن عباس را برای گفتگو به سوی خوارج می‌فرستد می‌گوید با آنها با آیات قرآن مجادله نکن زیرا آیات قرآن تاب تفسیرها و برداشتهای گوناگون را دارد بلکه با آنها از سنت نبوی دلیل و حجت بیاور برای همین من در مورد کل سئوالات این بخش از روحانیون می‌خواهم که از سنت متواتر و قطعی نبوی دلیل بیاورند.

۴۲- بیان فرمایید آیا وظیفۀ مجمع تشخیص مصلحت نظام، چیزی جز تصویب قوانین خلاف شرع و خلاف اسلام است؟ (یعنی همان بدعت) (زیرا این مجمع قوانینی که شورای نگهبان تشخیص داده خلاف شرع است و به مجلس برگردانده را تصویب می‌کند!) [۲۵۳].

۴۳- در زمان حکومت‌های قبلی در ایران هر گاه حاکم یا شاهی می‌خواسته از قوانین اسلام سرپیچی نماید روحانیون و علماء با انتقاد و سخنرانی و... او را سر جای خود می‌نشانده‌اند. آیا علت ضعف و انحطاط اخلاقی و سیاسی فعلی در جامعه ایران آن نیست که روحانی نمی‌تواند علیه روحانی حاکم انتقاد کند و هر کسی هم که انتقاد کند مارک وهابی و سنی و کافر و آمریکایی می‌خورد؟

۴۴- شما برخی از سخنان ائمه را که در تایید و ستایش حضرت عمر و ابوبکر وارد شده، حمل بر تقیه می‌کنید. شما معتقدید ائمه علم غیب داشته و دقیقاً می‌دانسته‌اند در کجا و کی و توسط چه شخصی به شهادت می‌رسند. پس با داشتن این علم غیب، تقیه، چه معنایی داشته است؟

۴۵- در قرآن کریم، خطاب به پیامبرجآمده بگو من بشری هستم مانند شما. در نماز نیز هر روز می‌خوانیم: اشهد ان محمد عبده و رسوله. چرا چنین عقایدی با عقاید شیعه در خصوص مقام و جایگاه حضرت علی÷از زمین تا آسمان فاصله دارد؟

۴۶- در قرآن صریحا ذکر شده که مومنین بین هیچیک از پیامبران افتراقی وجود ندارد (لا نفرق) چرا شما ائمه را از همه انبیاء حتی پیامبران اولی العزم باتر می‌دانید.

۴۷- چرا نبی اکرم با وجود حضور حضرت فاطمه و حضرت علی احادیثی دارند که به اصحاب گفته‌اند قرآن را از برخی از اصحاب فرابگیرند؟ و چرا ایشان افرادی به جز خاندان خود را برای تبلیغ اسلام به سایر قبایل می‌فرستادند؟ مگر نه اینکه فقط اهل بیت صلاحیت این کارها را دارند؟ یعنی فقط: حضرت فاطمه ۱۵ ساله و حضرت علی ۲۵ ساله و حسن و حسین ۷ و ۸ ساله؟

۴۸- اجماع یکی از ادله مسلم فقهی در نزد شیعه است. به اجماع یک میلیارد نفر از مسلمانان واقعی عقاید شما خرافی و شرک آمیز و باطل است. پس چرا شما گوش شنوا ندارید؟

۴۹- علت برخورد گزینشی شما با وقایع تاریخی چیست؟

۵۰- تمامی استنادات و تنها برگ برنده شما این است که می‌گویید دلایل ما در کتب اهل سنت نیز وجود دارد! لطفاً بیان بفرمایید اشاره به وجود ۱۳ امام و اشاره به تحریف قرآن در کتب شیعه آیا می‌تواند علیه شیعه بکار رود؟ و اینکه بگوییم: شیعه به این مسائل معتقد است؟ به هر حال تفاوت شما با اسلام شناسان مغرض غربی (که با استناد به روایات و افسانه‌های دروغین موجود در کتب تاریخی مسلمانها) اسلام را می‌کوبند در چیست؟

۵۱- آیا این شیعه نبود که با توهین به همسر مورد علاقۀ پیامبرجو خلفای اول و دوم و سوم مورد علاقۀ یک میلیارد مسلمان، بی‌احترامی و هتک مقدسات را باب کرد تا اینکه غربی‌ها کاریکاتور نبی اکرم را بکشند. پس: خدا لعنت کند کسانی را که اساس این کار را بنیان نهادند! پس: «اللهم العن أسس أساس الظلم والكذب والخرافة في إيران والإسلام».

۵۲- در قرآن کریم آمده: ﴿إِنَّ ٱلدِّينَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُ[آل عمران: ۱۹]. «دین نزد خدا فقط اسلام است».و سخنی از صدها مذهب و فرقه، ساختۀ ذهن بیمار بشر، نیامده آیا اگر روز قیامت کسی بر مذهب و راه و روشی جز دین اسلام باشد نزد خدا پذیرفته است؟

۵۳- آیا داشتن اسم مسلمانی کافی است یا اگر کسی رسم و روشش توحید و بر مبنای اصول اسلام باشد پسندیده‌تر است؟

۵۴- نظر شما (یا بهتر بگوییم سفسطه و توجیه شما) در خصوص این احادیث که در کتب معتبر و اصلی و قدیمی شیعه آمده چیست؟ در کتاب تهذیب و وسائل الشيعة بنقل از جراح مدائنی آمده که جعفرصادق فرمود: «لا تبنوا علي القبور ولا تصوروا سقوف البيوت فإن رسول الله جكره ذلك» «بر قبرها بنا نسازید و سقف خانه‏ها را پر از تصویر نکنید که رسول خداج اینکار را ناپسند شمرده است».

همچنین در مآخذ فوق و نیز در کتاب «من لا يحضره الفقيه» (از کتب اربعه‌ی شیعه) باب مناهی پیامبرجبنقل از یونس بن ظبیان آماده که جعفرصادق فرمود: «نهى رسول اللهجأن يصلي على قبر أو يقعد عليه أو يبنى عليه» «رسول اللهج نهی فرمود از این که بر قبری نماز گزارند یا برآن بنشینند و یا برآن بنا سازند».

«عن أبي الهياج الأسدي قال: قال لي علي بن أبي‏طالب: ألا أبعثك على ما بعثني عليه رسول اللهجأن لا تدع تمثالا إلا طمسته ولا قبرا مشـرفا إلا سويته». «از ابوالهیاج اسدی روایت شده که گفت: علی بن ابی‏طالب به من گفت تو را انتخاب می‏کنم بر آنچه رسول اللهجمن را بر آن انتخاب کرد وآن این است که هیچ عکس و تصویر و مجسمه‏ای را فرونگذاری جز آنکه آن را پاک نمایی و از بین ببری و هیچ قبری را فرونگذاری جز آنکه آن را تخت نمایی».

در کتاب وسائل الشيعة چاپ سنگی جلد اول ص/ ۲۰۹ از کلینی بدین صورت نقل شده است: «عن أبي‎عبد الله قال: قال الإمام علي: بعثني رسول اللهجإلى الـمدينة في هدم القبور وكسر الصور» «جعفر صادق گفت: امام علی فرمود، رسول خداجمن را جهت تخریب (بنا و گنبد) روی قبور و شکستن تصاویر و مجسمه‏ها به سوی مدینه مامور و رهسپار کرد».

همچنین امام نووی در [شرح مسلم: ج۴، ص/۳۰۱ الی ۳۰۴ ارشاد الساري] آورده است: «قال الشافعي في الأم: ورأيت الأئمة بمكة يأمرون بهدم ما يبني ويؤيد الهدم قولهج: ولا قبرا مشرفا إلا سويته …». «امام نووی می‏فرماید: امام شافعی در کتاب الام فرموده است: در مکه مشاهده نمودم که ائمه دستور دادند بنای روی قبور را ویران نمایند و این عمل را فرموده‌ی رسول اللهج که فرموده: «ولا قبرا مشرفا إل سويته» تأیید می‏کند».

۵۵- عده‌ای از سقیفه بر می‌گشتند حضرت علی از آنها می‌پرسد مهاجرین چگونه بر انصار غلبه یافتند می‌گویند با حدیث: «الأئمة من القريش». حضرت علی می‌فرماید: چرا از این حدیث استفاده نکردند که پیامبر اکرم مرتب سفارش انصار را به مهاجرین می‌کردند؟ می‌گویند از کجای این حدیث، ریاست و خلافت مهاجرین، معلوم می‌شود. حضرت علی می‌گوید: از آنجا که اگر خلافت در انصار بود پیامبر ‌اکرم، سفارش مهاجرین را به انصار می‌کردند و نه سفارش انصار را به مهاجرین. اکنون سئوال من اینجاست: آیا آنهمه که پیامبر اکرم، سفارش اهل بیت و خاندان خود را به دیگر مردم می‌کردند دلیل بر این نبوده که خلافت در خاندان ایشان نبوده است. به دیگر سخن: اگر مردم می‌دانسته‌اند که خلافت به صورت موروثی در خاندان علی است آیا نباید یک نفر تعجب کند و بلند شود و بگوید: یا رسول الله، شما باید سفارش ما را به دستگاه خلافت بکنید که هوای ما را داشته باشند و نه سفارش آنها را به ما؟!!! (ضمن اینکه چرا حضرت علی نمی‌گویند منظور از الائمه: من و فرزندان من هستند؟).

۵۶- محققین تاریخ می‌دانند چیزی به نام خطبه فدکیه وجود نداشته است (زیرا در کتاب بلاغاة النساء شخصی که دارد روایت را برای مولف می‌گوید ۱۲۰ سال قبل مرده بوده است!!!) حمله‌ای نیز به خانۀ فاطمه صورت نگرفته است و حسن و حسین را نیز ام البنین و... بزرگ کردند. علت فضیلت‌تراشی شما برای برخی شخصیت‌های تاریخی چیست؟ براستی آیا حضرت خدیجه و سمیه بانوهای اول اسلام نبوده‌اند؟ یا دختری که علیرغم محبت فراوان پیامبر نسبت به او و فرزندانش در سن ۱۸ سالگی (یا ۲۸ سالگی) وفات می‌کند؟ و تاثیری در وقایع صدر اسلام نداشته است. براستی بهترین کتاب در این مورد کتاب فاطمه فاطمه است اثر دکتر شریعتی می‌باشد من هر چه این کتاب را خواندم علیرغم نثر قوی و مطالب آموزنده آن، چیزی در خصوص فضیلت و برتری افرادی خاص، دستگیرم نشد.

۵۷- چرا شیعه برخی از احادیث عکرمه و سوید ابن غفله را قبول دارد و برخی را نه؟ (به عنوان نمونه خطبه شقشقیه از عکرمه را قبول دارد ولی روایتی که می‌گوید اهل بیت مشمول همسران پیامبر نیز می‌شده‌اند را چون راوی عکرمه است قبول ندارد. یا حدیثی که حضرت علی فرموده هر کس مرا بر ابوبکر و عمر برتری داد بر او حد مفتری می‌زنم چون راوی، سوید ابن غفله است را قبول ندارد در صورتی که بسیاری از احادیثی که مورد علاقه شیعه است متعلق به همین سوید ابن غفله است).

۵۸- شما می‌گویید: اصول دین، تحقیقی است و نه تقلیدی. پس چرا همه مردم باید در تحقیقات خودشان، پیرامون اصول دین (یعنی توحید و نبوت و معاد و اصول مذهب: عدل و امامت) دقیقاً به همان نتایجی برسند که شما بر اساس تقلید و تلقین و تعصب و کینه و پیروی از گذشته گان گمراه خود، رسیده اید؟ و آیا نام چنین روشی، تقلید است یا تحقیق؟!!!.

۵۹- شما و همه مسلمانان، خداوند را ستارالعیوب می‌دانند. چرا عقیده دارید نامه اعمال شما هر هفته به ملاحظه امامان می‌رسد؟ اینگونه آیا دارالسلام برای آنها دارالحزن نمی‌شود؟ و اینگونه ستارالعیوبی خداوند چه می‌شود؟

۶۰- آشکارترین نوع شرک آن است که صفات خالق را برای مخلوق قائل شویم چرا وقتی در متون و سخنرانی‌های شما دقیق شویم به چنین عقایدی برمی خوریم: (عدم امکان خطا و اشتباه برای ائمه - داشتن علم غیب و علم لدنی کامل - حی و حاضر بودن در همه جا و همه ساعت‌ها - شنوایی و بینایی در ممات و حیات).

۶۱- شما طی حدیثی معتقدید که هر کجا از قرآن آیه‌ای با ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْشروع شده مصداق اتم و اکمل آن حضرت علی هستند آیا نعوذ بالله حضرت علی مصداق این آیات هستند: ای کسانی که ایمان آورده اید ربا نخورید - ای کسانی که ایمان آورده اید صدایتان را جلوی پیامبر بلند نکنید - ای کسانی که ایمان آورده‌اید در حالت مستی نماز نخوانید - ای کسانی که ایمان آورده‌اید چرا می‌گویید آنچه را عمل نمی‌کنید و... البته بر منکر اینکه حضرت علی یکی از بهترین مومنان و اصحاب نبی اکرم بوده‌اند لعنت. ولی چرا دروغ و چرا جعل حدیث؟

۶۲- خداوند در قرآن کریم فرموده: کیست ظالم‌تر و ستمگرتر از کسی که بر خدا دروغ می‌بندد. در این تحقیق، ثابت شد بسیاری از تفسیرها و شان نزولهایی که شما به آن عقیده دارید و به خداوند نسبت می‌دهید دروغ است. چرا دست از سر این مردم بر نمی‌دارید؟

۶۳- حضرت علی فرموده‌اند آیات قرآن بعض آن مفسر و مبین بعض دیگر است. و قرآن را امام خود معرفی کرده‌اند. در قرآن کریم نیز کلمات متعددی دال بر این حقیقت وجود دارد. خطاب اکثر آیات: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُو «يا ايهاالـمومنون» است و دعوت به تعقل و تفکر و تدبر و آن هم دقیقا با همین واژه‌ها. بسیاری جاها گفته این کتاب نور است فرقان و وسیله جدایی حق از باطل است ذکر است تفصیل آن در خود آن است (با واژه‌های تفصیل، یفصل، بیان و...) روی چه حساب شیعه تنها مرجع توضیح قرآن را ائمه می‌داند؟ در حالیکه حتی همین ائمه به تواتر گفته‌اند اگر حدیثی از ما به شما رسید و مخالف قرآن بود آنرا به سینه دیوار بزنید! با همه اینها علامه بزرگوار سید مصطفی حسینی طباطبایی تفسیری دارد از حضرت علی در توضیح آیات قرآن کریم چرا شما به این کتاب اجازه چاپ نداده‌اید؟ و حتی سایت آنرا فیلتر کرده‌اید؟

***

در انتها برای اینکه بدانید کارمندان مذهب در همه زمانها و مکانها حضور مستمر و جدی و خطرناک، داشته و دارند، توجه شما را به سخنرانی زیر از ویکتور هوگو زمانی که در مجلس فرانسه نماینده بوده جلب می‌کنم که خطاب است به نمایندگان کاتولیکها در مجلس. (به عبارتی همان خوارج حزب اللهی خودمان) کاتولیکها می‌خواسته‌اند امر تعلیم و تربیت در فرانسه را به دست بگیرند (آیا فاجعه‌ای بزرگ‌تر از این سراغ‌دارید!) نگاه کنید ویکتور هوگو با چه جوش و حرارتی با این خوارج احمق، به مخالفت بر می‌خیزد:

ای سروران، این قانون، قانون سیاسی نیست قانون خدعۀ جنگی است. و من به فرقه‌ای که این قانون را انشاء یا القاء کرده است به آن فرقه که عیان نیست اما فعال است و نمی‌دانم در حکومت است یا در مجلس است اما می‌دانم همه جا هست و گوشش تیز است و آواز مرا می‌شنود می‌گویم: آنچه من می‌خواهم تعلیم حقیقت دین است نه اصول فلان فرقه و حزب! تزویر و ریا نمی‌خواهم. آسمان می‌خواهم. دست‌اندازی یک منبر را بر منبر دیگر روا نمی‌دارم. به جای معلم، کشیش نمی‌خواهم. تعلیم کردن، ساختمان کردن است و من از آنچه شما می‌سازید بیم دارم. ما جوانان فرانسه را به شما نمی‌دهیم! زیرا ما به امانت می‌سپاریم اما شما به ملکیت می‌گیرید. و من می‌خواهم اخلاف ما یادگار خود ما باشند و نمی‌خواهم دست شما بر سرشان و دم شما همدمشان باشد! من نمی‌خواهم آنچه پدران ما ساخته‌اند شما خراب کنید! پس از آن شرافت این ننگ را نمی‌خواهم! این رسم دیرین شماست که زنجیر به گردن می‌گذارید و می‌گویید آزادی است! عذاب می‌کنید و می‌گویید عفو عمومی است! من اشتباه نمی‌کنم. من شما را به جای دین قبول نمی‌کنم. شما انگل دین و آفت دینید! شما دیندار نیستید. عَلَم دارید و معنی آنچه می‌گویید نمی‌فهمید. شما قدس را بازی نمایش می‌کنید! و به کارهای خود و نیرنگ‌ها و خدعه‌ها و پشت‌هم‌اندازیها و هوس رانیهای خود آمیخته می‌سازید. مادر می‌گویید اما کنیز می‌خواهید! شما را به خدا، دین را به پیچ و تاب سیاست میندازید. خودتان را دین جلوه می‌دهید که آنرا تباه می‌کنید و هم اکنون به واسطه وجود شما او (یعنی دین) به تحلیل می‌رود. نفرتی که شما نسبت به خود جلب می‌کنید به او هم تاثیر می‌بخشد! حقیقت این است که او (دین) از شما بیزار است شما از او دوری بجویید تا مردم به او نزدیک شوند. بگذارید این مادر محترم، بی‌کس شود آنوقت ببینید آن بی‌کسی، چگونه مردم را به سوی آن خواهد شتابانید!!! و مسکینی او چه اندازه مایۀ توانایی و شکوه و جلال او خواهد شد... ما فرقۀ شما را می‌شناسیم قباله کهنه حزب شما پیش ما هست. می‌دانیم که شما چقدر خوب، پاسبانی دین می‌کنید! دو محافظ بزرگ که بر آن گماشته‌اید می‌شناسیم: یکی جهل است و یکی عقاید سخیف! [۲۵۴]حزب شماست که علم و معرفت را محجوب می‌کند و نمی‌گذارد مومنان از کتاب دعا تجاوز کنند! و افکار را در حدود تعلیمات خود مقید می‌سازید. تاریخ حزب شما در گزارش ترقیات انسان، ثبت است اما به خط معکوس! یعنی به صورت مزاحمت و مخالفت! آری، فرقۀ کاتولیک یا هر اسم دیگر که به خود بدهید شما را می‌شناسیم و دیرگاهی است که دل‌ها از شما آزرده و با شما مخالف است و می‌دانند که شما عقل انسان را محبوس می‌کنید و همواره می‌پرسند از جان ما چه می‌خواهید؟ اگر مغز انسان را مانند صفحه کتاب، پیش چشم شما باز کنند و به اختیار شما بگذارند همه را حک می‌کنید و خط می‌کشید. از این بالاتر بگویم کتابی که آسمان آمده است و برای مردم روی زمین مانند قرآن برای مسلمانان و ودا برای هنود، معزز و محترم است شما آن کتاب را هم حجر می‌کنید مگر نه بعضی از پاپها مردم را از خواندن تورات منع کردند!... من برای این کشور، حق و عدالت می‌خواهم و رشد دائمی و نه حقارت، قدرت می‌خواهم نه بندگی، بزرگی می‌خواهم نه کوچکی. هستی می‌خواهم نه نیستی. شما می‌خواهید فرانسه را متوقف کنید. فکر انسان را متحجر سازید نور الهی را خاموش نمایید روح را ماده کنید. شما مقتضیات زمان را نمی‌بینید و در این دوره بیگانه هستید.

***

در انتها امیدوارم، خوارج مقیم ایران از من عصبانی نشوند زیرا شما قویاً معتقدید که امام زمان، حافظ نظام و انقلاب شماست و انقلاب شما به قیام امام زمان منتهی می‌شود. آقای جنتی نیز در خطبه‌های نماز جمعۀ تهران، قویاً فرمودند که محال است اتفاقی برای انقلاب بیفتد. خداوند هم که حافظ نظام شماست و تمام مردم ایران نیز با شما هستند، به همین دلیل، از چند جمله‌ای که من یا امثال من می‌نویسند زیاد ناراحت نشوید و نخواهید افرادی مانند مرا نیز مانند علامه برقعی و حیدرعلی قلمداران و... ترور کنید!!! البته چه افتخاری بالاتر از کشته شدن به دست شقی‌ترین خلق؟ هر چند من به خاطر همان انقلاب و همان شهداء و همان اسلام، می‌سوزم و می‌نویسم. متاسفانه من و شما هر دو، یک درد مشترک داریم: غم اسلام. ولی شما با ندانم‌کاریهای خود به ریشه می‌زنید ولی تمام اندوه من و امثال من، وجود صنف شماست که روز به روز هم وجهه اسلام را خراب می‌کنید و هم مردم را از دین گریزان. هم دنیای ما را خراب کردید و هم آخرتمان را.

براستی چرا در آزادی از سر به بالای شما: ارمنی‌ها کلیسا دارند و به راحتی به خرید و فروش مشروبات الکلی مشغولند و هر کس هر خلافی را می‌تواند انجام دهد ولی وقتی علامه برقعی (مجتهد شیعه) به رفتارهای شرک آمیز شما ایراد می‌گیرد این پیرمرد ۸۰ ساله را زندانی و تبعید و ترور می‌کنید؟ یا علمای دیگر شیعه مانند حیدرعلی قلمداران، سنگلجی، غروی، مصطفی حسینی طباطبایی؟ اهل سنت که جای خود دارد چرا حتی همین علمای شیعه، حق ندارند از رادیو و تلویزیون سخنرانی کنند؟ آیا معنای آزادی از سر به بالا این است که در شهرهای بزرگ، انجام هر گونه کثافتکاری آزاد باشد و همه نوع سی دی مبتذل در دسترس باشد ولی چاپ کتاب‌های این علماء ممنوع باشد؟ و حتی مطالب آنها را در اینترنت هم فیلتر کنید؟ براستی علت اینهمه ترس و واهمۀ شما از حقیقت چیست؟ براستی این است آزادی از سر به بالای شما؟ پس چرا ما در عمل چیز دیگری می‌بینیم. در زیر لایۀ شهر، آزادی از سر به پایین به وفور وجود دارد ولی چه در پنهان و چه در ظاهر اگر کسی به سرش زد آزادی از سر به بالا داشته باشد باید قید سرش را بزند!.

من از صمیم دل، توصیه‌ای به روحانیون در ایران دارم. من دست‌های شما را دیده‌ام. دست‌هایی بسیار لطیف و ظریف و سفید که تا کنون سنگین‌تر از قلم بر نداشته. به خدا قسم، این دست‌ها تاب آتش دوزخ را ندارند. پس تو را به خدا خودتان و این مردم را بیشتر از این بدبخت نکنید.

﴿وَسَيَعۡلَمُ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ أَيَّ مُنقَلَبٖ يَنقَلِبُونَ ٢٢٧[الشعراء: ۲۲۷].

در این قسمت برای اینکه بدانید بیشترین مخالفان این کتاب در آینده چه کسانی هستند و با آنها وارد هیچگونه بحث و جدلی نشوید خصوصیات آنها را برای شما نقل می‌کنم. همین کارمندان مذهب، خوارج به ظاهر حزب اللهی نادان:

[۲۵۰] وقتی برای یکی از آقایان این آیه را خواندم فرمودند این آیه را روز قیامت در پاسخ امتهای گنهکار می‌گویند. گفتم واقعا که شما علمای عظام جه تصویر جالبی از قرآن درست کرده اید. تعداد فراوانی از آیات قرآن درباره معاد است بقیه هم که مربوط به این جهان است را هر وقت کم می‌آورید مربوط به معاد می‌کنید بقیه آیات هم که یا ناسخ و منسوخ است و یا آیات احکام است و... پس کدام آیات به کار ما می‌آید. [۲۵۱] مطمئنا این آیه مربوط به روز قیامت نیست. جزو آیات احکام یا آیات متشابه یا منسوخ و... نیست. گرچه ذهن خلاق برادران من در پتروشیمی روحانیت صفوی می‌تواند این آیه را هم براحتی توجیه و تفسیر و تاویل و... تحریف کند. [۲۵۲] مع الشیعة الاثنی عشریه، علی سالوس، دارالتقوی، مصر. [۲۵۳] البته همانطور که می‌دانید شواری نگهبان هم نماینده شرع اسلام نیست بلکه نظر عده‌ای هست که در آنجا کار می‌کنند که اتجاه سیاسی آنها هم معروف است که بی‌تأثیر بر مخالفت و موافقتشان با قوانین نیست و مولف خواسته‌اند یکی از نواقض مذهب شیعه که الآن واقعیت دارد بیان کنند. (مصحح) [۲۵۴] به خدا قسم در این لحظات که این جملات را می‌نویسم و می‌خوانم تمام بدنم می‌لرزد. زیرا با تمام وجود دارم می‌بینم و می‌چشم انچه ویکتور هوگو می‌دیده و می‌فهمیده است. ﴿وَسَيَعۡلَمُ ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ أَيَّ مُنقَلَبٖ يَنقَلِبُونَ.