سخنی با هموطنان شیعه
من در این کتاب کوشش و سعی و تلاش بسیاری به خرج دادم که بدور از ذرهای تعصب، داستانهای تاریخی مورد تایید شیعه را تجزیه و تحلیل کنیم زیرا معتقدم یکی از علل اساسی و مهمی که موجب بروز تفرقه و دشمنی میان شیعه و سنی شده وجود همین داستانهای جعلی و موهوم است من در این تجزیه و تحلیل، نهایت سعی را به خرج دادم که راه افراط و تفریط را نپیموده و از دید عقل محض به مسائل نگاه کنم. و تعصبی در این زمینه نداشته باشم. کاری به اینکه ایرانی هستم نداشته باشم. کاری به اینکه عمر به کشورم حمله کرد و ما را شکست داد نداشته باشم و به قدری در این زمینه تحقیق و تامل کردم گویی یکی از همان افراد در زمان پیامبرجشدم و دقیقا با روحیات و عملکرد و شخصیت تک تک آنها آشنایی پیدا کردم. اکنون حاصل تلاش خود را برای شما نوشتم تا اندیشه شما را نیز روشن کرده باشم البته اندیشهای که با دروغهای تاریخی، خرافههای مداحان، تحلیلهای وعاظ، فرهنگ گوسفندی برخی از عوام و تجزیه و تحلیلهای نویسندگان نادان، تخدیر و پوک و سنگ، نشده باشد.
اشتباه بسیار بزرگ شیعه آن است که فکر میکند نظر پیامبر اکرم روی مصداق و فرد بوده است، (البته ایرانیها همیشه به جای فکر پرستی فرد پرست بودهاند) در صورتیکه هدف پیامبر اکرم تثبیت اسلام در شبه جزیره و گسترش آن در سطح جهان متمدن آن روز بوده است. حال تفاوتی نمیکند این هدف به دست حضرت علی صورت بگیرد یا به دست حضرت عمر یا حضرت ابوبکر. و ایکاش هموطنان من، این نکات ساده را میفهمیدند.
غرض، گشودن قفل سعادتست به جهد
چه فرق، گر زر سرخ و گر آهن است کلید
[پروین اعتصامی]
• اگر با دقت و به دور از تعصبات مذهبی وارد کنه عقایدی که در فرهنگ عوام شیعه، از طریق برخی از علماء و نویسندگان و مداحان وارد شده نگاه کنی آنجا را پر از دروغ و کینه و نفرت و سب و لعن و تعصب و نادانی و خرافه، خواهی یافت. یعنی بلایی که آقایان بر سر شیعه آوردند این بود. پس اگر جوانان از دین روگردان شدهاند نباید زیاد تعجب کنیم و گناه آن را به گردن آمریکا و اسراییل و اینترنت و ماهواره و مواد مخدر و... بیندازیم. زیرا تمام اینها به صورت بسیار گستردهتر در سایر ممالک سنی نشین نیز، وجود دارد در صورتیکه جوانان آنها از نظر پایبندی به شعائر اسلامی از تمام روحانیون ما بهترند پس عزیزان من: کرم از خود درخت است.
• برای خوانندۀ بیطرف، مسلم شد که حضرت عمر و ابوبکر، خصوصاً و سایر اصحاب، عموماً به آیات قرآن و سخنان پیامبرج، ایمان کامل داشتند. با عنایت به این نکته و با عنایت به اینکه این دو نفر در طول خلافت، حتی ذرهای سوء استفاده نکردند نمیتوان باور کرد به صرف قدرت طلبی و یا دشمنی با علی، خودشان را فقط برای ۲ سال حکومت، جهنمی کرده باشند! و اگر هم -بنا به فرض باطل و محال- چنین باشد به هیچ وجه نمیتوان قبول کرد که سایر اصحاب به خاطر خلافت یک نفر دیگر، خودشان را جهنمی کرده باشند. و باز بنا بر فرض محال نمیتوان قبول کرد با چنین بنیاد باطل اندر باطلی آنهمه موفقیت پس از نبی اکرم در همه زمینهها (از جمع آوری قرآن تا سرکوب شورش رده و شکست امپراطورهای و گسترش اسلام در جهان متمدن آن روز و...) به دست بیاورند. پس نتیجه میگیریم که تفکرات باطلی مانند غصب خلافت، زاییده ذهن مالیخولیایی غالیان و نویسندگان قرن اول و دوم هجری به بعد است!.
• شاید برای خواننده عزیز، پس از خواندن این تحقیق، مطالب آن اندکی نو و تازه و حتی عجیب و غریب، جلوه کند یکی از دلایل این امر آن است که: صنعت چاپ فقط چند دهه است که به این گستردگی وارد ایران شده و در این سالها نیز بنا به علل مختلفی (هزینه بالا - سانسور و...) حتی کتب مرجع شیعه مانند استبصار و تهذیب و من لایحضر الفقیه، ترجمه، چاپ و منتشر نگردیده است چه برسد به کتب مخالفین و منتقدین. تمامی تریبونها و رادیو و تلویزیون و کتب و... نیز در دست آقایان بوده است پس مسلم است که اکنون این مسائل برای هر خوانندۀ ایرانی عجیب و تازه جلوه کند.
• اگر هنوز هم، نسبت به مطالب این کتاب، شک داری کاری به تو یاد میدهم. یکی از بهترین کتابهای نویسندگان شیعه را انتخاب کن. و همراه این تحقیق سپس، بدون اینکه نام و مشخصات نویسندگان آنها را بنویسی این دو کتاب را به یک نفر که دین دیگری (به غیر از تشیع و تسنن) دارد، بده و از او بخواه، نظر خودش را درباره این دو کتاب به تو بگوید. من نمیدانم درباره کتاب من چه میگوید ولی مطمئن باش درباره کتاب نویسنده شیعه خواهد گفت: سراسر تعصب، کینه، کاملاً خالی از منطق و دلیل علمی، پر از اوهام و خیالات، خرافات و دروغ، توجیهات مکرر و درهم و برهم، بافتن آسمان و ریسمان برای تایید نظرات خود، آرمانگرایی شدید، فرار از واقعیت و...!.
• انسان، اگر تقلید کند، مرتباً دچار اشتباه و خطا میشود ولی اگر به قرآن و عقل خودش رجوع کند درصد اشتباهات او کمتر میشود. خداوند در قرآن کریم آیهای دارد که کاملاً مخالف تقلید و پیروی از ظن و گمان است: و لا تقف ما لیس لک به علم: این یعنی اینکه خودت باید در باره موضوعات شبه برانگیز با تحقیق و تلاش به علم و یقین برسی و با تحقیق و علم، فکر کنی، حرف بزنی و عمل کنی نه بر مبنای تقلید که سرشار از ظن و شک و تردید است که ان الظن لايغني من الله شيئا.
• این تحقیق برای خود من نیز جالب و نو و تازه بود من در جریان این تحقیق با کمال تعجب، میدیدم که چگونه بیشتر عقاید شیعه بر خلاف قرآن و غیر عقلی و غیر منطقی است و به خرافه نزدیک. عقائدی مانند: رجعت، بداء، خلافت منصوص، غیبت، عصمت، علم غیب، ولایت تکوینی، شفاعت، مناسک تدفین و عزاداریها و ساختن قبور و... براستی ایرانیها هر گاه از طریق تلویزیون و یا مطالعه کتب، عقاید عجیب و غریب سایر ملل را میفهمند لبخندی تمسخر آمیز بر لبان آنها نقش میبندد ولی چرا نوبت به خود ما که میرسد تمامی خرافات، حقیقت محض میشود؟!.
• آنچه از دین و روح اسلام به جهان تشیع فعلی رسیده و درک و فهمی که شیعه از اسلام دارد از طریق منقولات راویانی معدود بوده که بیشتر آنها به خاطر منافع سیاسی یا اقتصادی یا علمی اطراف امامان شیعه را گرفته بودهاند افرادی که بعضاً یا رانده امامان بوده یا فاسد المذهب و غالی بودهاند. ضمن اینکه نباید نقش آنها را در دستکاری و یا جعل حدیث و نسبت دادن آن به امامان شیعه نادیده گرفت. درک و استنباط اهل سنت از اسلام بر مبنای منقولات سی هزار نفر از صحابهای بوده که مدت ۱۰ یا ۲۳ سال مستقیماً با نبی اکرم در تماس بودهاند. در اینجا عنصر اجماع و تواتر و نزدیکی بیشتر به عصر پیامبرجبه نفع سنیها و عنصر خاندان اهل بیت پیامبرجبه نفع شیعهها میچرخد و شاید تنها راز بقای اندیشهها خرافی شیعه تا کنون، وجود این عقاید در پشت نقاب زیبای حب اهل بیت بوده باشد.
• من نه در جامعۀ سنی زندگی کردهام نه سنی هستم (البته تبعیت از سنت پیامبر را قبول دارم) و نه حتی از کتب و منابع اهل سنت استفاده کردهام. به هر چه رسیدهام در همینجا و میان همین مردم و از لابهلای همین کتابها بوده است. این موضوع را به دو جهت گفتم: ۱- اگر کسی به دنبال حقیقت باشد آنرا پیدا میکند، هر کجا که باشد. ۲- کسی نمیتواند مارک سنی گری به من بزند زیرا من در جای جای کتابم نسبت به حضرت علی، اظهار ارادت و علاقه کرده و مجدداً متذکر میشوم حتی اگر قطعه قطعه شوم دست از علی بر نمیدارم و همین سفارش را برای تمام دوستان و خوانندگان عزیز دارم. ولی آنگونه تشیعی که خالی از خریت و حماقت و تعصب و تقلید کورکورانه و کینه و نفرت و تفرقه و اوهام و خیالات مالیخولیایی و غلو و شرک و دروغ است. در یک کلام: تشیعی که از مداحان دروغگو و وعاظ متعصب و روحانیون نادان و نویسندگان یک بعدی، تاثیر نگرفته باشد، بلکه بر مبنای حقیقت ناب و عقل محض، استوار باشد. و محبتی هم که نسبت به علی دارم محبتی است بر پایه شناخت و معرفت، نه علاقهای کورکورانه و از روی احساس. و ترجیح میدهم اگر لیاقت محشور شدن با علی را نداشتم با حضرت عمر و حضرت ابوبکر محشور شوم ولی با روحانیون و نویسندگان و مداحان احمق و دروغگوی هموطنم، محشور نشوم زیرا شک ندارم اینها با ابوجهل و ابنملجم محشور خواهند شد. این را به شرافتم قسم میخورم.
• برای کسانی که درگیر دعواهای شیعه و سنی و برتری علی یا عمر و ابوبکر هستند شعر زیر از پروین اعتصامی را میآورم:
غرض، گشودن قفل سعادتست به جهد
چه فرق، گر زر سرخ و گر آهن است کلید
• اگر روز قیامت در پیشگاه خداوند حاضر شدی و او از تو پرسید چرا عمر و ابوبکر را لعن میکردی و من کجای قرآن، چنین چیزی گفتم و تو از کجا به این مطالب، مطمئن شدی چه جوابی داری؟ آیا میگویی در داستانهای تاریخی مطالبی را خواندم؟ آنوقت از تو میپرسند چرا فقط مطالبی که دوست داشتی را انتخاب کردی و خواندی! یا میگویی پیرو آقا بالاسرها بودم! آنگاه به تو میگویند: پس همراه همان آقا بالاسرها وارد دوزخ شو.
• من در این تحقیق نه در پی اثبات دوزخی بودن کسی بودم و نه در پی اثبات بهشتی بودن کسی! من میخواهم ثابت کنم هر آنچه آقایان میگویند بر مبنای شک و تردید است و بنابر تایید هر عقل آزاد خالی از تعصب و بنا بر آیات قرآن، نمیتوان با شک و ظن و تردید به دیگران تهمت و افتراء وارد کرد.
• انسان به حکم عقل، هیچگاه در اموری که شک دارد نباید داخل شود صریح آیه قرآن نیز میگوید: آنچه به آن علم نداری را پیروی نکن زیرا گوش و چشم و دلها همه در برابر خداوند مسئولند. اکثریت مسلمین و حتی دانشمندان غیر مسلمان، نظر مساعدی نسبت به خلفاء دارند پس نتیجه میگیریم: به حکم عقل و آیات قرآن و اجماع اکثریت مسلمین، نباید خلفاء را سب و لعن کرد. دقت کنید که عذابی که در احادیث برای زبان نقل شده شدیدترین عذاب است. و در احادیث فراوانی نیز آمده که نجات در سکوت است. خواننده منصف و منطقی با خواندن مطالب این تحقیق، متوجه شد که بسیاری از اصولی که برای او یقینی جلوه دادهاند بر مبنای داستانهای تاریخی و ظن و شک و تردید است و هیچ پایه علمی و یقینی ندارد و نمیتوان بر مبنای آنها قضاوت کرد به ناچار طبق آیه: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱجۡتَنِبُواْ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّإِثۡمٞۖ﴾[الحجرات: ۱۲]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید دوری کنید از بسیاری از گمانها همانا پارهای از گمانها گناه است».ما حق نداریم با سنیها دشمنی کنیم و با عمر و ابوبکر حتی در دل دشمن باشیم. و اگر کسی سزاوار لعنت باشد آن کسانی هستند که با عنوان کردن افسانههای ۱۴ قرن قبل در امت اسلامی ایجاد تفرقه کرده و بدگویی کسانی را میکنند که بیشترین و موثرترین نقشها را در حفظ و گسترش اسلام داشتهاند. پس اگر کسی دوزخی باشد همین آقایان هستند و اگر کسی حسود و منافق و ریاست طلب باشد نیز همینها هستند چنانچه برای بیشتر مردم ما نیز ثابت شده و انشاء الله در آینده نیز بیشتر ثابت خواهد شد.
• چنانچه شیعه علی هستی، در این تحقیق، متوجه شدی که رابطه علی با خلفاء هر چه بوده مبتنی بر دشمنی نبوده بلکه با بدترین نگاه میتوان گفت مبتنی بر انتقاد بوده است. ولی اگر پیرو مستر همفر (جاسوس انگلیسی در ممالک اسلامی) هستی میتوانی طبق یکی از مواد دستورالعمل اداره جاسوسی انگلستان،پشت بلندگو بروی و داستانهای دروغین حمله عمر به خانه علی و قلم و دوات خواستن پیامبرجرا نقل کنی که حتی اگر راست هم بود مایه وزر و وبال بود چه برسد به زمانی که مطمئن شدیم دروغ محض است.
• نکتۀ بسیار مهم: این تحقیق برای ایجاد درگیریهای بیهوده لفظی با دیگران نیست این مطالب برای این است که خلفاء را به حال خود رها کنی و در جستجوی خدا برآیی.
• من از خوانندۀ عزیز، انتظار دارم چنانچه مطالب حاضر به دلش نشست با دیگران درگیری لفظی نداشته و به شکرانه این آگاهی سعی کند دیگران را تحمل کند. زیرا یک پزشک هیچگاه مریض سرطانی خودش را با چوب کتک نمیزند بلکه برایش دل میسوزاند.
• خداوند کریم هرآنچه غیر حسی و غیر تجربی بوده را در قرآن بیان کرده است: وجود یک خدای ناپیدا، زنده شدن مردگان در قیامت، نبوت، معجزه، وجود فرشته گان، جن، طول عمر ۱۰۰۰ ساله نوح، خواب سیصدساله اصحاب کهف و... تمام این موارد از نقطه نظر تجربه و عقل و منطق بشری امور بسیار عجیب و غیرعادی است ولی چون ما به اعجاز قرآن و صداقت و شرافت و امانت حضرت محمدجایمان داریم این موارد را بیچون و چرا قبول میکنیم ولی این دلیل نمیشود که هر خرافۀ مخالف عقل دیگری را بر پایۀ قیاس و یا تطبیق با آیات قرآن و روایات تاریخی، قبول کنیم. هر خرافهای که در کتابهای تاریخی وجود دارد خواه نویسندهاش سنی باشد یا شیعه، ایرانی یا عرب، نباید جزو اعتقادات ما شود. براستی پس خداوند برای چه به انسان، عقل داده است؟ و برای چه اینهمه در قرآن و احادیث، انسان به تعقل و تفکر دعوت شده است؟ آیا تقلید از عرفهای غلط یا افکار منحط گذشته گان نیاز به تعقل و تدبر دارد؟! در یک کلام: در رابطه با قرآن: تعبد. در سایر موارد: تعقل.
• محمد جواد مغنیه عالم شیعه لبنانی در کتاب امامت علی در آینه عقل و قرآن خطابی دارد به برادران سنی که من در اینجا بسیار به جا و مناسب دیدم همین خطاب را به برادران شیعۀ هموطنم داشته باشم. ایشان میگویند:
﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَكُمۡ لِلۡحَقِّ كَٰرِهُونَ ٧٨﴾[الزخرف: ۷۸]. «اکثرشان از حق کراهت دارند».
همه میگوییم هیچ امامی جز حق نیست. اما در عین حال بیشتر کسانی که مدعی این مطلبند بدان عمل نمیکنند. یک مثال: حق میگوید پیش از آنکه تو مسئول اشتباه دیگری باشی مسئول خطای خودی و نیز حق میگوید: هر اشتباهی که دیگری مرتکب میشود تو نیز ممکن است مرتکب آن گردی زیرا گاهی خطا ناشی از خواهشهای نفسانی و زمانی از محیط یا تربیت ناصحیح و گاه دیگر به سبب تحقیقی نارسا و یا به هر علل دیگری منشاء میگیرد. تمام این اشتباهها همانطوری که بر تو رواست بر دیگران نیز ممکن است و تو مانند دیگران مصون از خطا نیستی.
اگر گمان کنی که تو صددرصد بر حق هستی و غیر از تو یکسره در خطاست بیآنکه براهین او را بنگری و تحقیق کافی درباره آن کنی در اینصورت امامی غیر از حق پذیرفتهای و در نتیجه تو در ادعای خود که: امامی جز حق نداری دروغگویی.
آری هر چند ممکن است دیگری در باور خود به خطا رود لیکن عکس آن نیز محتمل است. چه بسا ممکن است اعتقاد او بر پایه واقعیت استوار باشد و تو یقین کنی که او در اشتباه است. به خاطر زود داوری کردن میتوان حکم بر خطاکار بودن تو نمود ولی درباره او پس از تحقیق و مطالعه باید قضاوت کرد.
بنابراین اگر میخواهی در تناقض گویی نیفتی و از خطا دور بمانی بر توست که زود حکم نکنی گرچه با نظر و عقیده پدران و نیاکانت در تضاد باشد. بلکه باید راه درستی که تو را به یقین (در اثبات یا نفی آن) میرساند با تحقیق کافی انتخاب کنی. بدیهی است روشی که بر میگزینی میبایست متناسب با طبیعت آن مطلب مورد نظر باشد. چه گاهی روش وصول به واقع مشاهده عینی و گاه سمع و حس و لمس و زمانی از طریق عقل و براهین عقلی میباشد.
بیشک راه وصول به حقیقت وجود دارد لیکن چنان نیست که هر خطاکاری به اشتباه خود پی ببرد. و سپس خود را با میزان حق بسنجد و از آن برگردد. پس در برابر کسی که -عمدا یا سهوا- بر اشتباه خود پافشاری میکند چه باید کرد؟ و درمان دردش چیست؟
• متوجه شدیم که عقاید اختصاصی شیعه نه با اجماع و نه با عقل و نه با تاریخ و نه با قرآن و نه با اصول تجربی و واقعی امروز همخوانی و هماهنگی ندارد و حتی با تمام اینها در تضاد کامل است.
• اگر آموزههای روحانیون صحیح و خالی از تحریف و خرافه و دروغ بود نباید اکنون به جایی برسیم که مردم ما آدمهای لختی بیدین را مسلمانتر از آقایان خوارج حزبالهی بدانند.
• علت اینکه جامعۀ شیعی روز به روز بیشتر در مرداب خرافات فرو میرود این است که تمام برداشتهای غلط او از مباحث تاریخی مانند زنجیر به هم پیوسته است و نمیتوان یکی را نقض و بقیه را قبول کرد و او اگر یکی از خرافات را نقض کند تمامی این کاخ رویایی فرو میریزد. خلافت به امامت وصل است و امامت به علم غیب و مقام عصمت و این هر سه به تقیه و بداء و...
• براستی چرا ادعاهای شیعه فقط با بحثهای کلامی و جدلی قابل اثبات است؟
• آیا تعجب آور نیست که تمام اتهاماتی که شیعه به حضرت عمر و ابوبکر وارد میکند براحتی قابل رد است؟ آیا حداقل نباید یکی از این اتهامات قابل اثبات باشد؟ در این کتاب به خوبی مشاهده کردید که تمامی این اتهامات براحتی و با صدها دلیل و مدرک عقلی و تاریخی رد شد.
• شیعه با پافشاری بر این عقیده اشتباه که پیامبر اکرم طبق فرمان خداوند حضرت علی÷را به عنوان خلیفه (به معنای حاکم و امیر) خود معرفی کردند باعث شده که:
باز شدن باب تفرقه و نفاق در بین امت اسلامی.
لعن و تکفیر و خوار و بیمقدار ساختن تمام اصحاب نبی اکرم.
ضعیف جلوه دادن حضرت علی در تثبیت مهمترین اصل دین (البته به زعم شیعه) یعنی امامت بر مبنای خلافت.
بستن دروغ بر خدا و پیامبرجو امامان.
بی غیرت نشان دادن جامعۀ صدر اسلام.
باب شدن جواز انحصاری حکومت افرادی خاص بر مردم در طول تاریخ.
مخدوش کردن کامل اصل خاتمیت و حتی نبوت.
ناقص جلوه دادن دین اسلام که با عدم انتخاب حضرت علی ناقص ماند و طبق آیه اکمال، اکمال دین صورت نگرفت.
منحرف نشان دادن چهره اسلام فعلی. زیرا هر آنچه به ما رسیده توسط تواتر و احادیث و عملکرد اصحاب پیامبرجبوده است.
ناکارآمد جلوه دادن زحمات و تلاش ۲۳ ساله شخص نبی اکرم در تربیت و اصلاح جامعه و حتی اطرافیان نزدیک ایشان. (پس بنابر طریق اولی پس از ۱۴ قرن کسانی دیگر که پیامبر هم نیستند نمیتوانند دیگران را هدایت و اصلاح کنند و...).
عدم فصاحت آیات قرآن و حتی سخنان نبی اکرم (به خاطر ترس یا تقیه و یا...) در معرفی صریح جانشین (و به عنوان مثال استفاده از کلمه مولی با ۲۷ معنی متفاوت).
مبهم و گنگ و نارسا جلوه دادن آیات قرآن کریم که حتما نیاز است با روایات و داستانهای ضد و نقیض تاریخی تفسیر و فهمیده شود و حتی نباید به آیات قبل و بعد آن توجه کرد و.... و در نهایت بیاعتبار ساختن قرآن به عنوان کتاب نور و هدایت و وسیله اتحاد.
• در این تحقیق متوجه شدیم که هر کجا پای عقل و منطق به میان میآید بیشتر دلایل و مدارک تشیع صفوی پوج و بیاعتبار میشود.
• در این تحقیق متوجه شدیم که تمامی دلایل شیعه بدون حتی یک استثناء بر مبنای داستانها و روایات تاریخی بنا شده است چه در تایید عقاید خود و چه در رد و تکفیر اصحاب پیامبر اکرم. پس اگر تاریخ و روایات تاریخی میتواند مورد استناد قرار بگیرد در این کتاب ما نیز در تایید نظرات خود روایات بیشماری را آوردیم و هر چه بوده از بین همان کتبی است که شیعه به آنها استناد میکند. پس اگر روحانی محله به تو گفت همه اینها جعلیات و دروغهای تاریخی است به طریق اولی تمام یاوههای روحانیون نیز دروغ است زیرا منابع مورد استناد ما از کتب معتبرتر و قدیمیتر است.
• در این تحقیق این نکته به خوبی ثابت شد که پاسخهای شیعه بیشتر جنبه کلامی و جدلی و بافتن آسمان ریسمان و خروج از قواعد مسلم صرف و نحو عربی و عدم توجه به سیاق آیات قبلی و بعدی و... است. در یک کلام: محققین شیعه شاه عباسی نمیتوانند حتی برای یکی از سئوالات مطروحه پاسخی صریح و ساده و روشن و سر راست داشته باشند.
• بر خلاف تبلیغات رایج جو حاکم بر فرهنگ دینی ایران جوی کاملاً بسته و جاهلانه و متعصبانه است. به همین دلیل، خوانندهای که در این جو بزرگ شده است ممکن است با مشاهدۀ علاقه نویسنده این کتاب به حضرت علی÷و سپس مخالفت او با بسیاری از روایات تاریخی متعجب شود. ولی دوست عزیز، در این سطور تو با نهایت آزادی و آزادگی و حقیقت بینی مواجه میشوی که متاسفانه با جوی که تو در آن بزرگ شدهای کاملاً در تضاد است.
• خداوند در آیهای از قرآن میفرماید: ان الدین عندالله اسلام: دین نزد خدا اسلام است. پس عناوینی مانند سنی و شیعه بیمعنا است.
• اگر خوانندۀ عزیز به سخنان من در این کتاب مبنی بر قشری بودن محبت شیعه نسبت به اهل بیت و نبودن ذرهای معرفت در این زمینه شک دارد من میتوانم براحتی صحت سخنانم را برای شما تایید کنم. یک شب به محلی که در آن روضهخوانی است بروید (زیرا شیعیان دو آتشه در این اماکن به وفور دیده میشوند) و از افرادی که در آنجا تردد میکنند بخواهید فقط یک حدیث از یکی از ۱۴ معصوم مورد اعتقاد و علاقهشان برای شما بگویند اگر ۱۰% آنها چنین کردند من حرفم را پس میگیرم.
• یکی از علل بسیار مهمی که خرافات توسط زعمای قوم، اصلاح نمیشود آن است که آنها نمیخواهند سخنی مخالف عقائد رایج و علایق مردم بگویند و بدین ترتیب پایگاه خودشان در میان آنها را از دست بدهند.
• اگر شیعه را پیروی از علی به عنوان یک انسان متعادل تابع عقل و دین اسلام و به دور از احساسات، تعریف کنید من یک شیعه ام. ولی اگر شیعه را به معنای اعتقاد به خلافت منصوص تعریف کنید من به هیچ وجه یک شیعه نیستم.(البته بهترین نام از نظر من فقط مسلمان است).
• ممکن است این ایراد به من وارد شود که چرا اینهمه به همه چیز شک کرده و ایراد گرفته ام. ولی عزیزانم، به قول حضرت عیسی وقتی در کسی یک چیز بد دیدی بگرد باز هم چیزهای بد دیگری پیدا میکنی! علاوه بر این آتش جهنم چیزی نیست که با وجود اینهمه اشکال و ایراد وارده که روحانیون پاسخ آنرا با یک حدیث سرسری توجیه میکنند خودم را جهنمی کنم!.
• من سئوالی دارم خارج از قیل و قالهای کتابها، ۳۰ سال است تمامی شئونات کشور در دست روحانیون است از ولی فقیه تا مجلس و... بر خلاف سایر مردم، برای من گرانی نخود و لوبیا مهم نیست. حتی جنگ و کشته شدن جوانان. ولی سئوال من اینجاست در عمل به کجا رسیده ایم؟ وضعیت حجاب که الحمدلله نیازی به گفتن ندارد. اگر با اتوبوس به مسافرت بروی وضعیت نمازخوانها را هم در بین راه میفهمی. اعتیاد هم که ماشاء الله. سیگار هم که فبها. مهر و محبت و تعاون هم که حرفش را نزن. خوشی هم که نداریم. با تمام دنیا هم سرجنگ داریم. ولی از آن طرف، وضعیت مثلاً عربستان چگونه است. هم خوشند هم قوانین اسلام را مو به مو اجرا میکنند. اگر هم بنا به عقیده شما آن دنیا به جهنم بروند لااقل این دنیا که خوشند. پس وای به حال روحانیون که هم دنیای ما را نابود کردند و هم آخرتمان را.
• یکی از کاستیهایی که کتاب، نسبت به سخنرانی دارد این است که کتاب، کمتر از وقتی که انسان در جمع قرار دارد تاثیر میگذارد. انسان وقتی داخل جمع قرار گرفته حتی اگر مخالف عقیدهای باشد راحتتر آن عقیده را قبول میکند و برای همین است که وعاظ و روحانیون، سوار اعتقادات مردم شدهاند.
• من از روحانیون، خواهشی دارم. مردم ما قرنها و سالهاست که از صبح تا شب سخنان شما را شنیدهاند و کتابهای شما را خواندهاند، پس خواهش میکنم اجازه بدهید کتاب مرا هم به دور از جار و جنجال بخوانند و خودشان در نهایت قضاوت کنند.
• مبانی نظری، ایدئولوژی و تئوری شیعه بر اساس دروغهای آحاد موجود در کتب اهل سنت در قرن اول هجری شکل گرفت و بر همین مبانی در قرون بعدی بسط یافت و در سطح تودۀ شیعه به جریان درآمد.
• براستی آیا این عجیب نیست که هر کس دست به مطالعۀ بدون غرض و تعصب میزند با افکار خوارجی حزب اللهیها مخالف میشود موضوع از دو حالت خارج نیست یا انهمه حدیث و آیه درباره فضیلت علم و دانش دروغ است و یا اینکه کار حضرات، خیلی حرف دارد.
• حضرت علی÷میفرمایند چنانچه باطل به تنهایی جلوه میکرد مردم فریب نمیخوردند ولی چون با حق در میآمیزد مردم فریب میخورند و دچار اشتباه میشوند. خرافیون نادان نیز عقاید شرکآمیز خود را زیر نقاب زیبای حب اهل بیت ترویج میکنند و همین باعث فریب مردم ایران شده است.
• در مورد نبودن نام حضرت علی و یا امام زمان در قرآن کریم علمای شیعه میگویند آمدن نام گذشتگان چون ذوالقرنین در قرآن قابل قیاس با آیندگان نیست چون نسبت به آیندگان حسد و کینه و دشمنی ایجاد میشود ولی این امر نسبت به گذشتگان نیست میگوئیم پس چطور در سوره الصف آیه۶، حضرت عیسی÷به بنی اسرائیل میگوید پس از من پیامبری میآید که نامش احمد است و اسم پیامبرجبیان شده در حالیکه در آینده و نزدیک به ۶۰۰ سال بعد میآمده است، و کینه و حسدی که مورد نظر شما است باز هم نسبت به اهل بیت ایجاد شده و از نظر شما آنها همیشه مورد ظلم بودهاند، مثل امام حسین در کربلا و خوردن درب به پهلوی حضرت فاطمه و مسموم شدن امام رضا و بقیه امامان، که شما معتقد به شهادت همگی آنها هستید، پس چه حکمتی در نبودن نام آنها است.
• در اینجا برای نمونه نام چند کتاب را برای شما میآورم که توسط برخی از روحانیون آزاداندیش شیعه نوشته شده ولی به علت شدت آزادی بیان و عقیده در کشور ما [۲۵۸]اجازۀ چاپ و انتشار به آنها داده نشده است! در این کتابها نه یک کلمه حرف زشت وجود دارد و نه یک نکته انحرافی و ضد خدا و پیغمبر و تمامی مباحث با استدلال بر آیات قران و روایات و وقایع تاریخی میباشد. ولی متاسفانه دچار سانسور و خفقان شده است چون آقایان، پاسخی برای سئوالات مطروحه در این کتابها ندارند:
۱. شاهراه اتحاد (یا بررسی نصوص امامت) از حیدرعلی قلمداران
۲. بت شکن (در رد و تضعیف احادیث اصول کافی) از علامه برقعی
۳. ترجمه منهاج السنه از علامه برقعی.
۴. تابشی از قرآن از علامه برقعی.
۵. درسی از ولایت از علامه برقعی.
۶. خرافات وفور در زیارات اهل قبور از علامه برقعی.
۷. زیارت قبور بین حقیقت و خرافات از حیدر علی قلمداران.
۸. فتح البيان فيما روى علي ابن أبي طالب عن تفسير القرآن از علامه سید مصطفی حسینی طباطبایی (به فارسی و عربی).
و......
بیاییم از این پس، سخنان و تفکراتمان، بر مبنای علم و دانش تخصصی و به دور از تعصب و بهتان و تقلید کورکورانه از انسانهای احمق باشد و چنانچه کسی سخن حقی گفت حتی اگر برخلاف اندیشه رایج بود قبول کنیم. به قول خواجۀ شیراز:
مــــا نگوییم بد و میـل بـه نـاحــق نکنیــم
جـامۀ کس سیـه ودلـق خـود ازرق نکنیــم
[۲۵۹]
عـیب درویش و توانگر به کم وبیش بد است
کـار بـد مصـلحت آنـست کـه مطلـق نکنیـم
رقــم مـغلطـه بــر دفتــر دانـــش نــزنـیـم
سـرحـق بـرورق شعـبـده ملحـــق نکنـیـم
گـر بــدی گـفت حسـودی و رفیقـی رنجیـد
گو تـوخوش باش که ماگوش به احمق نکنیم
حـافـظ ار خصـم خـطا گفت نگیـریم بــر او
ور به حق گفت، جدل با سخن حق نکنیم
[۲۶۰]
من در این کتاب صدها دلیل از قرآن و حدیث و عقل و منطق آوردم ولی به قول پروین اعتصامی:
پروین به کجروان سخن از راستی چه سود
کوآنچنان کسی که نرنجد زحرف راست؟
ضمناً نویسنده این سطور به دور از هر گونه ادعایی دو نکته را بیان میکند: ۱- کسی نمیتواند بر این کتاب ردیه بنویسد. ۲- از هر دو نفر شیعهای که این کتاب را بخوانند یک نفر به مطالب آن ایمان میآورد.
در انتها لازم میدانم توضیحی مختصر، پیرامون نام این تحقیق بدهم: آلفوس.
اوژین، امپراطور روم، اصطبلی داشته با سه هزار گاو که مدت ۳۰ سال آنرا تمیز نمیکند. هرکول، خدای قدرت، رودخانه آلفوس را تغییر مسیر میدهد و داخل این اصطبل میگذارد تا اینکه همه جا پاک و تمیز میشود.
[۲۵۸] همان آزادی از سر به بالا!!!. [۲۵۹] ما به بد گویی و نکوهش کسی نمیپردازیم. و گرایشی به باطل و ناصواب نداریم. جامه تقوای هیچکس را برنگ گناه تیره و آلوده نمیسازیم و پشمینه خود را کبود رنگ نمیکنیم تا خود را در لباس صوفی نمایان به خلق خدا نشان دهیم. [۲۶۰] ای حافظ، اگر دشمن، غلط گفت و اعتراضی ناروا کرد وی را مواخذه نمیکنیم و اگر راست گفت چون جاهلان با حقیقت به ستیزه و مجادله بر نمیخیزیم.