اهمیت از دیدگاه ما یا از دیدگاه الهی
بسیاری از شبهات وارده از سوی علمای شیعه از اینجاست که موضوعات را از جنبه نگاه بشری خود دیده و بررسی کرده و چون قادر به درک و فهم آن نیستند زبان به اعتراض میگشایند. از نگاه بشری پیامبر باید برای خود جانشین تعیین میکرد تا امت دچار تفرقه و اختلاف نشود پس محال است جانشین انتخاب نکرده باشد ولی از نگاه بشری بسیار مهمتر بود که پیامبر قبل از رحلت خود تکلیف جمع آوری قرآن را روشن کرده تا این کتاب مانند بقیه کتب آسمانی دچار تحریف نشود. ممکن است بگویید خداوند در قرآن حفظ قرآن را وعده داده ولی مگر پیامبرجبه آن عرب نفرمود با توکل زانوی اشتر را ببند علاوه بر این، چه بسا خداوند به پیامبرجوعده حفظ و بقای اسلام را نیز داده باشد. تمام این شبهات به این خاطر است که ما به قضایا از دید بشری خود نگاه میکنیم. مگر ممکن است پیامبرجدر گرمای شدید غدیر مردم را نگهداشته باشد که فقط بگوید علی را دوست داشته باشید؟ ولی اگر دقت کنید قبل از آن نیز خداوند برای مسائل بسیار کمتر از امکان قتل حضرت علی و یا قهر مردم با ایشان (اگر کم باشد!) نیز آیاتی را نازل کرده و این نشان میدهد اهمیت یا کم اهیمت بودن موارد از دید الهی با ما فرق میکند: آیه نازل میشده که صدایتان را جلوی پیامبر بالا نبرید. یا حدیث: الغیبه اشد من الزنا: گناه غیبت از زنا شدیدتر است. حتی پس از ۱۴۰۰ سال که برای ما شب و روز گفتهاند باز هم غیبت در بین ما رواج شدید دارد. و اهمیت شدت گناه آنرا قبول نمیکنیم.(غیبت مانند خوردن گوشت برادر مرده است. دادن ربا: اعلام جنگ با خدا و رسول! آیهای که خطاب به زنان پیامبرجاست: (که خدا ملائکه و صالح مومنین پشت سر رسول خدا هستند) تخریب مسجد ضرار. جنگ تبوک و طی صدها کیلومتر و مخارج هنگفت سپاه بدون نتیجه و جنگی باز میگرند.
از دید ما نباید پس از رحلت نبی اکرم آب از آب تکان میخورد ولی از دید منطق و واقعیات مسلم تاریخی، هنگام گذر از هر بلوغی و ورود به مراحل اولیه تکاملی تصادمات و مشکلات حادی نیز بروز میکند دقیقا مانند گذر یک نوجوان از سن بلوغ به سن رشد. و مگر محقق شیعه مانند محقق سنی معتقد نیست که اسلام آخرین دین بوده آن هم به خاطر اینکه بشر به درجهای از بلوغ فکری و معنوی رسیده بود که دیگر از آن پس نیازی به برنامهای جدید و یا پیامبری تازه نداشت؟
جالب است که اعلام تمامی این موارد در ابتدا کم اهمیت جلوه میکند و گذشت زمان، پرده از اهمیت آن بر میدارد؟ تبعات بسیار سویی که بیشتر جنبه ایجاد تفرقه و اختلاف دارد.
تشیع علوی بخوان
[۲۱۴]
تشیع صفوی بشنو
تشیع علوی فریاد
تشیع صفوی سکوت
تشیع علوی مبارزه
تشیع صفوی مظلومیت
÷
تشیع علوی عمل
تشیع صفوی دعا و نذر
تشیع علوی عمل
تشیع صفوی شفاعت
تشیع علوی تحقیق
تشیع صفوی تقلید
تشیع علوی قرآن
تشیع صفوی مفاتیح
تشیع علوی مسجد
تشیع صفوی تکیه
تشیع علوی شور و نشاط
تشیع صفوی اشک و عزا
تشیع علوی سرخ
تشیع صفوی سیاه
تشیع علوی عقل
تشیع صفوی احساس
تشیع علوی معرفت
تشیع صفوی محبت (کور)
تشیع علوی اتحاد
تشیع صفوی کینه و تفرقه
تشیع علوی علم
تشیع صفوی تعصب
تشیع علوی منطق
تشیع صفوی غلو
تشیع علوی واقعیت
تشیع صفوی خیالات و اوهام
تشیع علوی حقیقت
تشیع صفوی مصلحت
تشیع علوی صراحت
تشیع صفوی تقیه
تشیع علوی تلاش
تشیع صفوی شفاعت
تشیع علوی عزت
تشیع صفوی ذلت
تشیع علوی عفاف
تشیع صفوی حجاب
تشیع علوی جان داده به کلمات
تشیع صفوی بازی با کلمات
تشیع علوی خدا
تشیع صفوی خدایان
تشیع علوی تمت بنبینا حجته
[۲۱۵]
تشیع صفوی امام، واسطه، باب، حجه، مجتهد، روحانی، شیخ، مرشد، پیر، مراد، ولایت عامه، ولایت خاصه، ولی فقیه، ولایت مطلقه فقیه و...
تشیع علوی نبی از جنس بشر
تشیع صفوی امامت بالاتر از نبوت
تشیع علوی توحید
تشیع صفوی شرک
تشیع علوی غم امت
تشیع صفوی غم ولایت
تشیع علوی ذوب در وحدانیت
تشیع صفوی ذوب در ولایت (شما بخوانید ذوب در حماقت)
تشیع علوی اصل
تشیع صفوی استثناء و فروع بیشمار
و این چنین است که در روز قیامت، خداوندی که اصل را بر رحمت و بخشایش قرار داده به فرع (یعنی غضب و آتش) رجوع میکند و چنین اتفاق میافتد:
تشیع علوی بهشت
تشیع صفوی دوزخ
[۲۱۴] ﴿ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلَّذِي خَلَقَ ١﴾[العلق: ۱]. [۲۱۵] سخن حضرت علی در نهج البلاغه یعنی: تمام شد به پیامبر ما حجت.