نخستین عامل ارتقاء که ترک و قصور در آن علت انحطاط مسلمین گشت
نخستین وسیله و عامل ترقی هر فردی از فراد نوع انسان علم و فهم است که موجب مزیت و شرف آدمی بر جمیع موجودات روی زمین گشته و همین خاطر بوی منصب خلافت و رتبه فضیلت داده او را صدر نشین بزم هستی و یکه تازه میدان وجود نموده است. ما در فضیلت علم و عالم نمیخواهیم در این مختصر به شرح و تفصیل بپردازیم چه آن مطلبی است که امروز حتی بر حیوانات عجم فضیلتش آشکار است و فقط میخواهیم نظر اسلام را در این مورد و اهمیتی که شارع مقدس آن به علم داده و مسلمانان را به تعلیم و تعلم آن امر کید و اصرار شدید فرموده تا حدی روشن کنیم تا مسلم شود که بنیادگزار این دین مبین تا چه حد به عالمی و فهمیدگی پیروان خود علاقمند بوده است.
در اهمیت علم و عالم از نظر شارع همان بس که پروردگار جهان دانشمندان را در پس از ذکر ذات مقدس خود، فرشتگان و سپس دانشمندان را قائم بعدل میشمارد و از ساکنان کره ارض عالمان را آشنا به حقایق وجود و گواه بر وحدانیت معبود علی الاطلاق میخواند آنجا که میفرماید:
﴿شَهِدَ ٱللَّهُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَأُوْلُواْ ٱلۡعِلۡمِ قَآئِمَۢا بِٱلۡقِسۡطِۚ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ١٨﴾[آل عمران: ۱۸]
«خدا که همواره به عدل، قیام دارد، گواهى مىدهد که جز او هیچ معبودى نیست و فرشتگانِ [او] و دانشوران [نیز گواهى مىدهند که:] جز او، که توانا و حکیم است، هیچ معبودى نیست».
و هر سخنی در فضیلت علم بعد از این بیان فروغ شمع را در مقابل آفتاب تابان دارد! و در فضیلت تعلیم و تعلم همین بس که خلقت آسمان و زمین و مجموع عوالم موجوده در فضای لایتناهی را برای این میداند که مردم دانا و عالم شوند آنجا که در آخر سوره طلاق میفرماید:
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ وَمِنَ ٱلۡأَرۡضِ مِثۡلَهُنَّۖ يَتَنَزَّلُ ٱلۡأَمۡرُ بَيۡنَهُنَّ لِتَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ وَأَنَّ ٱللَّهَ قَدۡ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عِلۡمَۢا١٢﴾[الطلاق: ۱۲]
«خدا همان کسى است که هفت آسمان و همانند آنها هفت زمین آفرید. فرمان [خدا] در میان آنها فرود مىآید، تا بدانید که خدا بر هر چیزى تواناست، و به راستى دانش وى هر چیزى را در بر گرفته است».
و در مذمت بیعلمان همین بس که پروردگار سبحان بر سبیل تقریح و استفهام انکاری میفرماید:
﴿هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَۗ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾[الزمر: ۹]
«آیا کسانى که مىدانند و کسانى که نمىدانند یکسانند؟ تنها خردمندانند که پندپذیرند»
و نیز میفرماید:
﴿كَذَٰلِكَ يَطۡبَعُ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِ ٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَ٥٩﴾[الروم: ۵۹]
«این گونه، خدا بر دلهاى کسانى که نمىدانند مُهر مىنهد»
آنچه در این باب مورد نظر است فضیلت علم و عالم نیست زیرا چنانکه گفته شد این مطلب چندان محتاج تشریح و تفصیل نیست بلکه آنچه مقصود ما است اینست که این همه تأکیدات در شریعت مطهره و این قدر در فضیلت علم و عالم آیات و روایاتی که وارد شده منظور و مقصود چه بوده است؟ آیا همینکه تا چندی قبل به شدت معمول بود و هنوز هم آثار آن باقی است این بوده که به سنت زردشتیان وعادت ایرانیان قدیم یک طبقۀ مخصوصی از طبقات ممتازه کشور به نام آخوند و ملا و روحانی از هرگونه امور پرمشقت و با مسئولیت معاف و بار دوش عوام بوده آنان را به نام اینکه اینها عالم و روحانیند تا ابد تقدیس و احترام کنند و نان و آب و تجملات زندگی و آقائی آنها را تهیه و اداره نمایند! واضح است که مقصود از آن همه مدح و منقبتی که در فضیلت علم و عالم وارد شد این نبوده که طبقه خاصی آن را وسیله آب و نان و سرمایه دکان خودکنند که دراین صورت نه تنها بعلم ودانش اهمیت و احترامی گذاشته نمیشود بلکه در واقع آن را ناچیز و خوار و حقیر بیمقدار در انظار خواهد نمود زیرا در نظر مردم آب و نان و پول مطلوب و محبوب است برای آنکه بیدارترین حواس حیوان و انسان حس تشنگی و گرسنگی است و آنچه الم عطش و زحمت جوع را تسکین بخشد قهراً مطلوب است اوست و هر کس که بدان چشم داشته و بخواهد آن را از کف وی برباید چنین کسی طبعاً مبغوض و مغضوب او خواهد بود. پس آن عالمنمای بیحقیقت که پس از مدتها ادعای تحصیل و تکمیل چشمش دنبال آن باشد که آب و نان را از دست و دهان فلان عوام دهاتی یا به همان بازاری شهری برباید با اینکه مدعی است دارای علم و کمالی است که او را در ردیف فرشتگان که مدبرات امور این جهانند در آورده و خلاصه و نتیجه خلقت زمین و آسمان است! آنوقت چنین کسی برای معاش و گذران خود دست احتیاج و گدائی (هرچند به صورتی محترمانه باشد) به طرف آن کسی که چنین ادعائی ندارد اما به اولین وظیفه خلقت خود که تأمین مایحتاج است پرداخته دراز کند به طور قطع و مسلم از نظر افتاده و در باطن و حقیقت دارای هیچگونه احترام قلبی در نزد او نیست هرچند به صورت ظاهر از وی تبجیل و تجلیل کند و به هر اندازه که چنین عالمی به مردم نزدیک شود هر چند به منظور ارشاد و هدایت باشد به همان اندازه از نظر آنها افتاده و موهون میگردد و آثار نکبتبار این رویه مشئوم را هر ذیشعوری به قدر مقدورو درک کرده است و ما در اینجا نیازی به نشان و بهران نداریم لذا وجود چنین عالمی موجب ننگ و عار و مشتق و شغار علم است و از تبلیغ و ارشادش جز بیرغبتی و تنفر بدین نزاید که گفتهاند:
گر گدا پیشرو لشگر اسلام بود
کافر از بیم توقع بگریزد تا چین
پس آنکس که مدعی علم و دانش است اگر واقعا بعلم و دانش علاقمند است باید در درجه اول بکوشد تا به هر وسیلۀ مشروعی که باشد خود را از مردم بینیاز کند که فیالحقیقه اولین شرط تحصیل علم و کمال بینیازی از قدر ضروری مال است، وگرنه در مذهب عقل و وجدان علمی که تحصیل آن بر پایه احتیاج به مردم عوام و نادان باشد در حقیقت زور و وبال بلکه نقمت و نکال است و این را هر صاحب شعوری درک میکند.
و اگر کسی را بدون دسترس بر مایحتاج در خیال عروج بر معراج علم و کمال است هوس خام میپزد و عرض دانش میبرد و فرشته را در زنجیره شیطان میکشد!
پس دانسته شد که علمی که شریعت مطهرۀ اسلام به تحصیل آن ترغیب مینماید غیر این وضع و صورتی است که اکنون دیده میشود و با مطالعۀ آیات و اخبار بر هر فرد باهوش و غیرمقید به عادات محیط آشکار خواهد شد که منظور شارع غیر این کیفیت است.