جنگهائی که امام زین العابدین حج را بر آن ترجیح میدهد
بعد از واقعه عاشورا در محرم سال ۶۳ هجرت که امام زینالعبادین در مدینه تشریف داشتند جنگ حره اتفاق افتاد در این موقع حضرت در خارج شهر در مزرعهای از مزارع خود ساکن بود واز قبول خلافت که اهل مدینه به حضرت عرضه داشتند خودداری فرمود وجنایات و فجایعی که در این جنگ رخ داد، از ریختن خون بیش از ده هزار نفر و قتل عام مردم و هتک نوامیس و وقوع زنا با زنان مدینه و حاملهشدن دختران عنفاً از سپاه یزید، چیزی است که روی تاریخ را سیاه کرده است.
در اوائل سال ۶۴ جنگ حصین بن نمیر با عبدالله زبیر در مکه رخ داد و به خانه کعبه منجنیق بسته سنک پرانیدند و پیراهن کعبه را سوزانیدند و در همان سال جنگ مروان در موضوع خلافت با ضحاک بن قیس که هوادار عبدالله بن زبیر بوردخ داد.
سه سال قبل از آن سلیمان بن صرد و مسیب بن نجیه فزاری و عبدالله بن سعید و عبدالله بن وال، طائفه توابین را تشکیل داده و درصدد خروج بر یزید بودند اما تا یزید زنده بود نتوانستند کاری انجام دهند.
و در سنه ۶۴ مختار به کوفه آمد و با سلیمان بن صرد در باب خروج گفتگو کرد سلیمان گفت هنوز وقت خروج نیست لذا مختار از او مأیوس شده و بدعوت بنام محمّد حنفیه قیام نمود.
سلیمان بن صرد در محرم سال ۶۵ خروج کرد و از صد هزار نفر از مردم کوفه و اطراف که با وی بیعت کرده بودند زیاد از ده هزار کس همراه او نشد و با اینکه عبدالله بن زید فرماندار عبدالله زبیر به ایشان وعده مساعدت داد نپذیرفتند و به جانب شام حرکت کردند و در عین آلورد با صین بن نمیر جنگ کردند تا تمام کشته شدند.
در سال ۶۶ مختار خروج کرده و قبل از او نافع بن ازرق خارجی رئیس خوارج خروج کرده بود و چندین مرتبه با مسلم بن عبیس القرشی و عثمان بن عمر و مهلب بن ابیصفره جنگید و سرانجام در فارس بدست مهلب کشته شد و بعد از او عبدالله مأجور رئیس خوارج شد و عمرو بن علی بن ابی طالب در رکاب مصعب و تحت پرچم محمّد بن اشعث به مختار جنگید وکشته شد! و مختار نیز در سنه ۶۷ بدست نیروی مصعب بن زبیر کشته شد در همین اوقات عبدالله بن حازم در خراسان علم طغیان برافراشته و آنجا را مسخر نمود.
ابراهیم بن مالک اشتر بعد از قتل مختار با مصعب بیعت نمود و مصعب او را محترم داشت و در رکاب او با عبدالملک مروان جنگید تا کشته شد.
در همین زمان عمرو بن سعیدالاشدق با عبدالملک مروان به خلافت مدعی بود واز جانبین در دمشق گیر و داری رخ داد تا عبدالملک او را فریفت و بعد او را در سال ۷۹ هجری کشت.
و هم در این زمان جنگ خالد بن یزید بر سر خلافت با عبدالملک اتفاق افتاد.
و از جمله جنگهای بزرگ آن زمان جنگهای مهلب بن ابیصفره با خوارج است که در اول بدستور عبدالله زبیر و اخیراً از طرف عبدالملک مروان بدین کار فرمان یافت.
در سال ۷۳ محاصره مکه و قتل عبدالله زبیر بوسیله حجاج واقع شد.
و هم در این اوقات صالح بن مسرح که از خوارج و از عباد زمان بود بر عبدالملک خروج نمود و مسیب بن یزید بدو پیوست و جنگهای خونینی بین او و سرداران حجاج رخ داد و این جنگها در سالهای ۷۵ / ۷۶ هجری بود.
و شبیب که جنگهای عظیم نمود در سال ۷۷ در آب غرق شد و بعد از آنجنگ مهلب بن ابی صفره با قطر و عبد ربه الکبیر از خوارج ازارقه است.
در سال ۷۹ جنگ رتبیل پادشاه کابل به قیادت عبیدالله بن ابیبکر و معیّت شریح بن هانی قاضی معروف کوفه اتافق افتاد ودراین جنگ شریح که بیش از صد سال عمر کرده بود کشته شد، وبعد از آن عبدالله معزول و عبدالرحمن بن محمّد بن اشعث نامزد آن جنگ از طرف حجاج گردید و با این که رتبیل حاضر به تسلیم و ادای جزیه بود معهذا عبدالرحمن راضی نشد و با او جنگ نمود و چون پیشرفت را صلاح ندانست حجاج او را مورد عتاب قرار داد و عبدالرحمن و مسلمانان از حجاج بیزاری نمودند و مسلمانان مجاهد نیز با عبدالرحمن بیعت کردند و عبدالرحمن با پادشاه کابل مصالحه نموده و روی به سیستان آورد ومتوجه حجاج گشت حجاج از شام مدد خوات و با لشگری فراوان به جنگ عبدالرحمن شتافت اما شکست سخت خورده فرار کرد ویک ملیون دره بر قشون تقسیم نمود و عبدالرحمن ببصره رسید و مردم عموماً با او بیعت کردند و عبدالملک مروان را خلع نمودند و این در سال ۸۱ بود.
در محرم سال ۸۲ جنگ بین عبدالرحمن و سپاه حجاج اتفاق افتاد و او را هزیمت دادند و وقتی که عبدالرحمن به کوفه رفت اهل بصره با عبدالرحمن بن عباس بیعت نموده و پنج شبانه روز با حجاج مقاتله کردند و عبدالرحمن بن عباس نیز در کوفه بعبد الرحمن بن محمّداشعث پیوست سعید بن جبیر و کمیل بن زیاد (صاحب دعای معروف) و شعبی وعبدالرحمن بن ابییعلی از فقهای بنام نیز تحت پرچم عبدالرحمن بن اشعث درآمدند و مدت سه ماه و سیزده روز لشگر عراق و شام با یکدیگر جنگیدند و بعد از آن عبدالرحمن هاشمی با یزید بن مهلب جنگید. در سال ۸۷ ولید بن عبدالملک به خلافت رسیدو در زمان او قتیبه بن مسلم ونصر بن سیار وقائد او طارق در ترکستان به فتوحاتی نائل آمدند و در همین سالها یعنی در سال ۹۴ که آن را سنهالفقها میگویند امام زینالعابدین÷وفات نمود.
چنانکه ملاحظه نمودید تمام این جنگهائی که در زمان حضرت سجاد÷رخ داد جنگهائی بود که مسلمانان به هواداری این وآن و غرضها و مرضهای نفسانی با یکدیگر میکردند و هیچکدام برای دعوت مردم به اسلام نبود که امام زینالعابدین بدان قیام نماید و از طرفی جهاد با کفار برای دعوت به اسلام کفائی است یعنی فرمانده سپاه اسلام هرچه را لازم دانست و به هرکه فرمان داد واجب است که اطاعت وبیعت کند. از امام زین العابدین کسی دعوت به جنگ کفار نکرد و جنگ با مسلمانان بدون وجود امام معصوم حرام است.
از اینها گذشته این آقای عباد بصری خودش چرا ترک جهاد کرده و به حج پرداخته بود و واعظ غیرمتعظ شده، فضولی میکرد؟!