اسلامی را که ما شناختیم!
اسلامی را که ما از مطاوی آیات و فحاوی روایات و سیرۀ متقدمان شناختیم در این چند جمله خلاصه میشود: مرد مسلمان پس از آشنا شدن به حقایق دین و معالم شریعت خود معتقد میشود که در تمام عالم وجود و جهان غیب و شهود، جز ذات بیزوال حضرت احدیت مؤثر و مدّبری نیست و بنابراین هیچ قدرت و مشیتی و اراده و سلطنتی بر سرتا سر عالم جز وجود مقدس باری تعالی حاکم نیست و او جلّ شأنه همه علم و همه قدرت و همه عدل و همه حکمت است از این همه عوالم بیپایان وکرات بیکرانی که آفریده و جز علم الهی چیزی و کسی به حقیقت وهدف و مبدأ و مقصد آن واقف نیست آدمی را رد یکی از این دنیاهای بیشمار در وضع خاص و کیفیت مخصوصی بوجود آورده و به او نیروها و طبایعی مرحمت فرموده که تکمیل و تکامل آن را از وی خواسه است، طبیعت و فطرت و غریزه و جبلّت هر موجودی خود زبان گویا است که این موجود برای چه آفریده شده و این آلات و اعضا چرا به او داده شده است، حوائج بیحد و شماری که انسان را احاطه کرده و آلات و ادواتی که برای مبارزه با آفات حیات به او داده شده برای موانع و مشکلاتی است که در طریق زندگی دارد و تنها چیزی که او را در مقابل محرومیتها و آفتها و گرفتاریها بخشیدهاند شعلۀ ضعیفی بنام عقل است که اگر عواطف و اوهام و احساست هم دست از سرش برداند معهذا مشکل به نظر میرسد که بتوان در صحنۀ حیات از تمتعات و لذات به طور صحیح استفاده کند اینست که احتیاج شدید او را به راهبران و پیامبرانی که دست او را گرفته و مانند کودک تازه براه افتاده قدم به قدم او را به میدان نبرد زندگی بکشند میرساند، همین احتیاج شدید که در ریشه جانش موجود بوده و هست مقتضی آن بوده که سلسلهای به نام انبیا و رسل ظهور کرده و موقعیت پذیرش و قبول یافتهاند، زیرا اگر قافله بشریت احساس احتیاج به راهبر را نداشت این همه پیغمبر در او ظهور نمیکرد! عظمت این حقیقت آن وقت جلوهگر میشود که دقیق شویم که امروز که بشر مغرور مدعی است که در نتیجۀ علم و تجربه بر بسیاری از اسرار طبیعت راه یافته و آن را نسبت به خود رام نموده والبته در همین فتوحات نیز از تعالیم انبیا بینیاز نبوده بلکه در حقیقت تمام آن مرهون تعلیمات پیغمبران است معهذا همین امروز! آری همین امروز در مقابل تعالیم عالیه و شرایع محکمه و راه و روشهای ابدی قرآن مات و مبهوت و مسخر و مسحور است در حالیکه آورنده این کتاب آسمانی به شهادت تاریخ، مردی امّی بینصیب از تعلیم و محروم حتی از تربیت عادی بوده و در میان قومی و محیطی نشو و نما کرده که در پستترین درجات و بدترین شرایط حیات زندگی مینمودند!
آری انسان پس از اقرار بوجود پروردگار عالمیان ناچار بوجود رسولان از جهت شدت احتیاج آدمی برای تعلیم وتکمیل عقل وهوش او اقرار و اعتراف خواهد نمود تا در عرصۀ حیات برای نیل به عالیترین درجات او را راهبر و رهنما باشد.