تحقیق در پیرامون احادیث
قبل از شروع به ذکر آن احادیث و توضیح در پیرامون آنها لازم است بدین مناسبت شرحی از وجود و پیدایش حدیث و ارزش و اهمیت آن از نظر دین مبین اسلام در معرض مطالعه خوانندگان خود بگذاریم که خود آن را باید از علل بزرگ انحطاط شمرد. این نکته بر ارباب اطلاع روشن است که وجود مقدس پیغمبر خاتم جکه مهبط وحی الهی و مبغل احکام محکمۀ اسلام بود هرچه از جانب پروردگار بر قلب نازنینش نزول مییافت آن را بدون یک حرف کم و زیاد به مردم ابلاغ میفرمود:
و چون خود آنجناب اولین مسلمانان بود ﴿وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ﴾[الأنعام: ۱۶۳] احکامی که متوجه یک نفر مسلمان است بنفس نفیس انجام میداد واز آنجا که بیان احکام را قولا و عملا عهدهدار بود ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ﴾[النحل: ۴۴] نماز و روزه و حج و جهاد و زکوه و غیره را در ضمن عمل به مردم یاد میداد و مسلمانان بر طبق فرمان آفریدگان جهان که «وما آتیكم الرسول فخذوه»مأمور بودند که اعمال و رفتار آن جناب را که متکی به وحی بود فراگیرند ومنبع تمام آنها قرآن بود و چون قرآن مجید به جهت حکمتهای بزرگی رد قالبی ریخته و در نظمی کشیده شده که بلاغت و اندیشۀ بشر از اتیان مانند آن عاجز بوده و بزرگترین معجزۀ پیغمبر آخرالزمان است از این جهت از دستبرد تصرفات فضولانۀ معاندین و صاحبان اغراض که ممکن بود روزی بدستاویز حکم خدا غرضها و مرضهای خود را به صورت قوانین الهیه درآورند و از نیروی عظیم دینی مردم به نفع یا غرض خود استفاده کنند، محفوظ ماند، اما صاحبان اغراض و امراض که در کین فرصت و انتهاز مجال بودند با ساختن احادیث وگفتگوی اینکه من از پیغمبر چنین و چنان شنیدم در همان زمانیکه خورشید نبوت در آسمان عظمت خویش تابان بود از نسبت دروغ به پیغمبر آخرالزمان خودداری نکردند تا جائیکه به فرمودۀ امیر المؤمنین در نهج البلاغه و کتب معتبره خود آن جناب جبرپا خواست و به مردم گفت که من زندهام و و دروغگویان بر من بسیار شدهاند آنچه مردم از من نقل میکنند اگر موافق قرآن است آن را اخذ وگرنه دور بیندازید و مورد اعتنا قرار ندهید. آری دشمنان چون میدیدند حریف مقابله و معارضه با قرآن نیستند لذا برای پیشرفت منظور خود متوسل به جعل حدیث میگشتند که خیلی سهل و اسان بود و بازار آن هم روز به روز رایجتر میگشت زیرا با وسعت و پیشرفت برقآسائی کهاسلام داشت و هر روز کشوری از کشورهای معمور و متمدن جهان آن روز را ضمیمیۀ قلمرو خود میکرد و آداب و سنن و عادات و رسوم مختلف ملل گوناگون ایجاب مینمود که در تطبیق احوال آنان به قرآن مراجعه کنند و چون نمیتوانستند از قرآن حوائج تشریعی خود را برآورند لذا ناچار بودند که اقوال او اعمال رسول خدا را در نظر گرفته ملاک عمل قرار دهند از ین جهت نیاز فوق العاده به کسانی داشتند که درک عصر نبوت و شرف صحبت پیغمبر را کرده باشند.
و دیگر روات هم برای خاطر خلفای وقت هزاران احادیث دروغ بافتند چنانکه جعل حدیث کبوتر از برای مهدی عباسی از مشهورات است. در این زمان کم و بیش مسلمانان درک کرده بودند که اهل بیت وحی و خاندان رسالت به احکام الهی و قوانین آسمانی که درخانهشان نازل گردیده واردترند و از کذب و جعل دورند لذا هر گاه که امکان داشت برای دانستن آن سری به خانۀ باقیماندگان عترت میزندند ولی سیاست شوم بنیامیه کار سختگیری را به جائی رسانیده بود که مردم بدبخت آن زمان از دودمان پیغمبر آن اندازه دوری گزیننند که حتی از حسین بن علی÷که بنص صریح پیغمبر یکی از سادات شباب اهل جنت است و در امان پیغمبر بزرگ شده و به آداب او مؤدب است، از میان این یک ملیون و چندصد هزار حدیث فقط دو حدیث از او روایت کنند!!
تا زمانیکه دولت بنیامیه رو به انقراض میرفت و در همین اوقات که نطفۀ خلافت بنیعباس بسته میشد اندک فرصتی دست داد که طالبان حق و حقیقت بدرب خانۀ عترت نبوت راه یافتند وبه حضور صادقین علیهما السلام مشرف گشته احادیث بسیاری از آن دو بزرگوار شنیدند و معنی حدیث را فهمیدند اما بدبختانه این آفت حقیقت سوز کذب و جعل ومطامع ارباب اغراض و امراض بدرخانه اهل بیت عصمت نیز راه یافت که تنها مغیرۀ بن سعید یکی از روات کذبه که اندک رابطۀ با حضرت باقرالعلوم÷داشت خود مدعی شد که بیش از سی هزار حدیث در احادیث آن بزرگوار دس و جعل کرده است و همچنین محمّد بن ابی الخطاب و بنان و عمر النبطی و امثالهم از قول حضرت صادق دروغهائی بافتند! تا جائیکه صادق آل محمّد را هم در ردیف اشخاص ضغیف الحدیث نمایاندند! ابوعمر وکشی در رجال خود گفته: که یحی بن عبدالحمید در کتابی که در اثبات امامت امیرالمؤمنین÷تألیف کرده گفته است که: به شریک گفتم گروه بسیاری راگان اینست که جعفر بن محمّد ضعیفالحدیث است!! شریک به من گفت من ترا از حقیقت قضیه خبر میدهم:
جعفر بن محمّد مرد صالح مسلمان پرهیزکاری بود ولی یک مشت جهال اطراف او را گرفتند که بر او داخل میشوند و وقتیکه از نزد او خارج میشوند میگویند جعفر بن محمّد ما را حدیث کرد و به احادیثی که اینان بر جعفر بن محمّد حدیث میکنند تمام آن از منکرات و دروغ و موضوع است قصدشان آنست تا بدینوسیله در میان مردم زندگی کرده و از سفرۀ مردم بخورند واز ایشان درهم ودینار بگیرند واز هین راه است که هرگونه منکری را میآورند و عوام، اینها را از آنها میشنوند، ازاینان کسانیند که هلاک میشوند و از ایشان کسانی منکر آن میشوند و این دسته (که موجب بدنامی آن حضرتند) مانند مفضل بن عمرو بنان و عمر النبطی و غیر هم است واینانند که میگویند جعفر ایشان را از قول پدرش از جدش حدیث کرده است که معرفت امام از نماز و روزه کفایت میکند!! و اینکه ایشان او را از وقایع قبل از روز قیامت خبر دادهاند... به خدا سوگند جعفر چیزی از ینها را هرگز نگفته است، جعفر نسبت به خدا دارای تقوی بوده و پرهیزکارتر از آن است که این نسبتها به او داده شود پس مردم آنها را شنیده و او را تضعیف کردند و اگر جعفر را میدیدی میدانستی که او یگانۀ مردم است.
کذبۀ رواه که از قول أئمه معصومین اخبار دروغ جعل و نقل میکردند بسیارند که تحقیق در حال آنها محتاج برجوع به کتب رجال است. مثلا یکی از اینها بشّارالشعیری است که حضرت صادق درباره او میفرماید: «الله لاسألنّ عما قال في هذا الكذاب ادعاه على یا ویله ماله ارعبه الله فلقد امن على فراشه وافزعني اقلقني عن رقادي او تدرون أني لم اقول ذالك اقول ذالك لاستقر في قبري»میفرماید به خدا قسم از آنچه این دروغگو دربارۀ من گفته است و بر من ادعا کرده است مسئول خواهم شد وای بر او، چه کار دارد؟ خدا او را بترساند، او در رختخواب خود آسوده میخوابد و مرا از خواب خود در اضطراب افکنده مگر شما نمیانید که من این چیزها را نگفتهام مگر این چیزها را میگویم تا در قبر خود استقرار یابم؟!
ازاین اشخاص شارلانان کسانی بودند که برای پیشرفت مقاصد شوم خود از هیچ گونه عمل دغلی خودداری نمیکردند مثلا محمّد بن بشر مجسمه حضرت موسی بن جعفر÷راساخته واو را رنگ زده و در صندوق خانه اطلاق خود گذاشته بود مردم را میبرد در اطاق خود و با آن مجسمه خلوت میکرد و به این حیله خود را مبلغ و مرسل از جانب آن حضرت قلمداد میکرد!!
احمد بن محمّد بن عیسی به حضرت امام حسن عسکری÷نوشت که گروهی تکلم کرده و احادیثی میخوانند و آنها را نسبت به تو و پدرانت میدهند و در میان این احادیث سخنانی است که دلها از آن مشمئزشده میرمد و بر ما جایز نیست که آنها را رد کنیم زیرا آنها را از پدران تو روایت میکنند!
حضرت به او نوشت.
«لیس هذا دیننا فاعتزله»
این دین ما نیست از آن کنارهگیری کن! و در روایت دیگر اظهار برائت از آنها میکند و میفرماید:
«فاهجروهم لعنهم الله والجاؤهم الى اضیق الطریق وان وجدت احدا منهم خلوة فاشدخ راسه بالصخرة»
یعنی از آنها کنارهگیری کنید خدا آنها را لعنت کند و مجبورشان کنید به تنگترین راه که مجال این حرفها را نداشته باشند و اگر هر کس از آنها را در خلوت یافتی سرش را با سنگ بزرگ بشکن!!
که با وجود اینکه برای مردم استفسار و استخبار از صدق و کذب حدیثی امکان داشت معهذا دروغگویان و ارباب اغراض با کمال بیحیائی به نقل حدیث دروغ حتی در نزد خود آن بزرگواران پرداختند و حتی از قول همان امام در حضور خود او از گفتن حدیث دروغ باک نداشتند چنانکه داستان میمون بن عبدالله روایت میکند که کشی آن را در رجال خود روایت کرده نمونهای از آن از است که یک مرد بصری از قول سفیان ثوری وغیره دهها حدیث از قول حضرت باقر و حضرت صادق روبروی آن حضرت نقل کرد که تمام آنها دروغ و جعل بر آن جناب بود ووقتی که حضرت به او فرمود: اگر جعفر بن محمّد به تو بگوید که این مفتریات را من نگفتهام و همه آنها دروغ است آیا از او میپذیری؟ آن محدث احمق گفت نه! زیرا آنهائی که این احادیث را گفتهاند اگر بر قتل مسلمانی شهادت دهند مسموع الکلمه و مقبول القولند من اگر تصدیق جعفر بن محمّد را در کذب و جعل این احادیث کنم تکذیب آنهاست! این وضع احادیث در زمان أئمه طاهرین است پس وای به اعصار غیبت که از آن انوار هدایت، احدی نیست و شیاین جعّال و ائمۀ ظلال برای گمراهی مسلمین و دشمنی با دین مبین راهی نزدیکتر از جعل احادیث نیافتند و گاهی دوستان نادان نیر به دوستی احمقانه، اعمالی کردند که دشمنان هم نکردند! علامه حلی درنهایه الاصول فرموده عمداً اخباری جعل و در کتب حدیث گنجانیدند تا صورت دین را زشت نموده وآنرا باطل جلوه دهند. و چون کار باین منوال رفت و هر صاحب غرض و مرضی به جعل حدیث پرداخت مخصوصاً دشمنان زیرک و حیلهباز که میدیدند سرعت نفوذ برق آسای اسلام تمام دنیای متمدن آن روز را بلعیده و درخود ضمیمه نموده! برای نجات از این وضعیت به هر وسیلهای متشبت گردیدند و چیزی آسانتر ومؤثرتر از جعل حدیث نیافتند زیرا پشت هم انداختن چند جمله قال رسول الله وقال الصادق فلان و فلان زحمتی ندارد آیات قرآن نیست که در حصار باشد بلکه کلام آدمی است و ساختن آن بسی آسان است و از حیث تأثیر هم هر سخنی که صبغۀ دینی گیرد مؤثر است چه رسد به امر و نهی امور مهمه و چون با صورت دشمنی نمیتوانستند چنین کاری انجام دهند ناچار به صورت دوست یعنی مسلمان درآمده و خود را در ردیف علما و جرگۀ محدثین درآوردند آنگاه ضربات کشندۀ خود را بر پیکر اسلام زدند با اینکه بر طبق ستور متواتره رسول اکرم جو أئمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین میبایستی احادیث واخبار وارده از ناحیه ایشانرا بر کتاب خدا عرضه کنند زیرا بهترین محک صدق و کذب اخبار قرآن مجید است لکن متأسفانه چنین عمل تاکنون صورت نگرفته و ما هنوز به کتابی از آثار علماء اسلام برنخوردهایم که احادیث را با قرآن مطابقه و مقابله کند و صحیح و سقیم آن را از این راه بسنجد. بلی فقط اقدامی که برای تشخیص صحیح و سقیم بعمل آمد جعل و احداث علم درایه و رجال است که حدیث را با وضع واحوال ناقلین آن بسنجد اگر راوی حدیث چنین و چنان بود آن حدیث صحیح و اگر چنین و چنان بود موثّق یا معتبر و اگر نه ضعیف یا مرسل یا مجهول است باید دانست که علم درایه تقریباً در قرن پنجم هجری تأسیس گشت و اولین تألیف را مطابق نقل مرحوم سید حسن صدر در کتاب (الشیعه و فنون الاسلام) ابو عبدالله محمد بن عبدالله معروف به حاکم نیشابوری متوفی ۴۰۵ در پنج جلد مسمّی به معرفت علمالحدیث در این باره نگارش داد هر چند این کار نمیتوانست به طور کامل محدثاٌ را از پرتگاه وقوع در اکاذیب و مفتریات جلوگیری و حفظ نماید زیرا چه بسا که شخصی از حیث دارابودن صفات یک نفر راوی حدیث صحیح، آن صفات را واجد باشد و معهذا خبر منقوله از او مخالف کتاب خدا باشد چنانکه در پارهای از احادیث صحیحه موجود همین عیب را میبینیم وانگهی آنکه خواست جعل حدیث کند میتواند اسم چند نفر از رجال خوشنام را در رجال حدیث خود قطار نماید برای اینکه از آن رجال خوشنام کتاب و رسالهای به خط و مهر خودشان باقی نمانده که با تطبیق به آن کذب مفتری واضح شود وکتب حدیث هم معدود و محدود نیست که نتوان از حدودآن خارج شد بلکه همه روزه میبینیم که کتاب حدیثی پیدا میشود که از وجود آن بیخبر بودیم و حدیثی میشنویم که سابقه نداشت؟!
و معذالک، با اینکه گفتیم که علم درایه و رجال نمیتواند ما را از شر جعّال و واضعین حدیث کذب، کاملاً محفوظ دارد ولی باز نفع آن زیاد بوده و نمیتوان فوائد آن را منکر شد اما بدبختانه حتی از این طریق هم تاکنون اقدامی کامل برای تشخیص و موازنه اخبار صحیح و سقیم به عمل نیآمده و آنچه میدانیم تنها علامه مجلسی اعلی الله مقدمه کتاب کافی را که شامل حدود شانزده هزار حدیث است در معرض و محک علم در آیه و رجال قرار داده و پیش از نه دهم احادیث آن را از ارزش صحت انداخته و کمتر از یک دهم آن را صحیح دانسته است.
در صورتیکه در همین احادیث صحیح، پارهای احادیث یافت میشود که مفادش مخالف با آیات قرآن است و در میان همان احادیث ضعیف و حسن و مرسل وغیره احادیثی یافت میشود که مفاد آن کاملا مطابق با آیات قرآن است و متأسفانه ما را اکنون مجال آن نیست که نمونههائی از این دو قسم در اینجا بیاوریم.
ما معتقدیم که بهترین محک برای تشخیص حدیث صحیح از سقیم همان میزانی است که خود رسول خدا و أئمه معصومین† بدست دادهاند وآن همان عرضهکردن بر کتاب خداست به شرط اینکه خود کتاب را محتاج به تفسیر احادیث ندانیم تا علاوه بر فساد دور، تهمت نقص بر کتاب خدا و نارسائی ومحتاج به مترجم و دیلماجبودن بیان الهی وارد آوریم و هر حدیثی که با کتاب موافق باشد هر چند از مخالین مذهب ما باشد بپذیریم مثلا ابوهریره در حدیثی که درموضوع با از رسول خدا جروایت نمده است که «قال رسول الله صلی الله علیه وآله لیأتین على الناس زمان لایبقی احد الا اكل الربافمن لم یأكله اصابه من غباره».
که مضمون آن این است که بر مردم روزگاری خواهد آمد که کسی باقی نمیماند مگر اینکه ربا خواهد خورد! و اگر هم آن را نخورد بالاخره گردی از آن بر وی مینشیند) ما که امروز برای العین معاملات ربوی و مؤسسات بانکی را میبینیم یقین داریم که این حدیث صحیح و یکی از آثار صدق نبوت و از معجزات آن حضرت جاست حالا راوی آن بر طبق علم درایه و رجال شخصی است که حدیث او را نمیتوان صحیح دانست ضرری ندارد و مثلاً در تفسیر طبرسی (مجمع البیان) وتفسیر البرهان در ذیل آیه ﴿إِنَّمَا جَزَٰٓؤُاْ ٱلَّذِينَ يُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ﴾[المائدة: ۳۳] از جمیل بن دراج که از ثقات اصحاب أئمه و بر طبق کتب رجال چون فهرست شیخ و خلاصۀ علامه و رجال نجاشی «اجمعت العصابة على تصحیح ما یصح منه»صحیح القول میباشد حدیثی از حضرت صادق÷آورده که آن حضرت از پدرش روایت کرده که «اعطى سلیمان بن داود ملك مشارق الارض ومغاربها فملك سبعمائة سنة وسبعة ملك اهل الدنیا كلهم من الجن والانس والشیاطین و...»که هر کس کوچکترین اطلاعی از تاریخ داشته باشد میداند این حدیث با کمال صحتش دروغ است. پس این میزان میزان صحیح و مطمئنی نیست که بتوان بدان اعتماد نمود و افسوس که ما را مجال نیست تا نمونههائی از این قبیل بیاوریم زیرا هنوز محیط و افکار مساعد نیست و شمشیر تهمت و دشنام تیز است.
پس بهترین میزان همان عرضهکردن احادیث به قرآن است هر چند گویندگان و آورندگان آن فاسق و فاجر باشند و اتفاقاً این عقیدۀ ما، مضمون حدیث شریفی است که از محمدبن مسلم از حضرت صادق روایت شده که آن حضرت فرمود: «یا محمد ماجائك في روایة من بر او فاجر یوافق القرآن فخذبه وما جائك من روایة من بر او فاجر یوافق القرآن فخذبه وما جائك من روایة من بر او فاجر یخالف القرآن فلا تأخذبه»که مضمون حدیث صداقت مشحون آن است که فرمود این محمد آنچه در روایتی میآید که آن مطلب در آن روایت موافق قرآن است حالا راوی خواه خوب نیکوکار وخواه فاجر بدکردار باشد آن مطلب را بگیر و آنچه در روایتی که بدست تو میآید که آن مخالف قرآن است خواه راوی آن آدم خوب باشد یا فاجر، آن را نگیر! پس میزان صحت و سقم احادیث به موجب عقل و شرع و احادیث متواتره عرض به کتاب خداست اینک اندکی از آن احادیث که در عرض احادیث به کتاب خدا آمده است.
۱- در کتاب شریف کافی از حضرت ابی عبدالله صادق÷روایت شده که آن حضرت فرمود!
«قال رسول الله صلى الله علیه وآله أن على كل حق حقیقة وعلى كل صواب نوراً فما وافق كتاب الله فخذوه وما خالف كتاب الله فدعوه»
رسول خدا جمیفرماید هر حقی را حقیقتی و هر سخن صحیحی را نوری است (همانطور که در حدیث ابوهریره یادآور شدیم – م) پس هرچه موافق کتاب خدا بود آن را فراگیرد و آنچه مخالف کتاب خدا بود آن را واگذارید.
۲- در تفسیر عیاشی از هشام بن الحکم از حضرت امام جعفر صادق÷روایت شده که آن حضرت فرمود: «قال رسول الله جفي خطبة بمنی او مكة یا ایها الناس ما جائكم عنی یوافق القرآن فانا قلته وما جائكم عني لایوافق القرآن فلم اقله»
رسول خدا جدر خطبهای که به مکه یا در منی خواند فرمود: ای مردم! هرچه از جانب من به سوی شما آمد اگر موافق قرآن بود آن را من گفتهام و اگر موافق نبود آن را من نگفتهام.
۳- از اسمعیل بن زیاد السکونی از حضرت صادق÷از پدر بزرگوارش از امیر المؤمنین صلوات الله علیهم روایت کرده است که آن حضرت فرمود: «الوقوف عند الشبهة خیر من الاقتحام في الهلكة وتركك حدیثا لم تروه خیر من روایتك حدیثاً لم تحصه ان على كل حق حقیقة وعلى كل صواب نوراً فما وافق الكتاب الله فخذوا به ما خالف كتاب الله فدعوه»
امیرالمؤمنین÷در این حدیث میفرماید: وقوف وتأمل در هنگام شبهه بهتر است از خود را به هلاکت انداختن وحدیثی را که روایت نکرده و ترکش نائی بهتر است از اینکه حدیثی را روایت کنی که به حقیقت آن نرسیدهای بدرستیکه هر حقی را خود حقیقتی است کو بر هر سخن صواب نوری است (یعنی خود سخن حق، دارای اثر و نور خاصی است) پس آنچه موافق کتاب خدا است آن را بگیرید و آنچه مخالف کتاب خدا است آن را واگذارید.
۴- کلیب اسدی میگوید: از حضرت امام جعفر صادق شنیدم که میفرماید:
«ما اتاكم عنا من حدیث لایصدقه كتاب الله فهو باطل»
هرچه از ما بشما میرسد اگر کتاب خدا آن را تصدیق نمیکند باطل است.
۵- سدیر میگوید: که حضرت امام محمّد باقر و حضرت امام جعفر صادق† میفرمودند: «لایصدق علینا الا بما یوافق كتاب الله وسنة نبیه»بر ما تصدیق نمیشود مگر آنچه کتاب خدا و سنت پیغمبرش با آن موافق باشد.
۶- شیخ یوسف بحرانی در کتاب حدائق خود از حضرت صادق÷روایت میکند که آن حضرت فرمود:
«لاتقبلوا علینا حدیثنا الا ما وافق القرآن السنة».
حدیثی را بر ما قبول نکنید مگر آنچه موافق قرآن و سنت باشد.
۷- در همان کتاب از حضرت رضا÷و آن جناب از حضرت صادق÷روایت میکند که فرمود: «فلا تقبلوا علینا خلاف القرآن»بر ما خلاف قرآن را قبول نکنید.
گمان نمیکنم کسی را اندکی از وجدان وانصاف روزی شده باشد و معهذا تردید کند که با این بیان دیگر میتوان به احادیثی که مضمونش خلاف قرآن است یا با آن موافق نبوده و قرآن آن را تصدیق نمیکند اعتماد کرد هر چند رجال آن مطابق کتب رجال و درایه، مؤمن وامامی و فلان و فلان باشند و هر چند با میزان در آیه احادیث صحیح باشند! ولابد خوانندگان متوجهاند که مقصود ما دراین مقام با تطویلی که رفت آن است که اگر حدیثی یا احادیثی یافت شود که جهاد را که از بزرگترین احکام اسلامی و رکن اعظم آن است موقوف و یا حرام بداند چون مخالف صریح بیش از صد آیه قرآن است اصلا قابل قبول نیست بخصوص که میدانیم مهمترین سبب ارتقاء و عظمت مسلمین همین حکم محکم جهاد بوده و دشمنان از هر حیث متوجه بودهاند که مسلمانان را از این حکم سعادت بخش الهی بازدارند حالا بهر شیوه و رویهای که بتوانند آنان را در این موضوع سست و غافل و جاهل مینمایند چنانکه کردهاند! در صورتیکه خوشبختانه حدیث صحیحی که چنین مضمونی داشته باشد در احادیث شیعه وجود ندارد و ما انشاءالله ضمن بحث از احادیثی که میگویند جهاد را مشروط به وجود امام معصوم دانسته تحقیق این مدعی مینمائیم چون در اینجا سخن از مطابقه احادیث باقر آن رفت و در اذهان پارهای بألقای شیطان یا دشمنان یا جاهلان این شبهه قوی شده که قرآن را جز امام نمیتواند و حق ندارد تفسیر کند وبدبختانه این شبهه بیاساس کار خود را کرده و در واقع قضیه را معکوس نموده یعنی به عوض اینکه احادیث راعرضه به قرآن کنیم با این شبهه باید قرآن را به احادیث عرضه کنیم!! لذا اکنون میپردازیم ببطلان این مدعی و رفع این شبهه و من الله التوفیق.