ارمغان آسمان - در بیان عوامل و علل ارتقاء و انحطاط مسلمانان

فهرست کتاب

در پیرامون وضع اسف‌آور تعلیم علوم در اسلام

در پیرامون وضع اسف‌آور تعلیم علوم در اسلام

در اینجا چند نکته غزالی مصری در کتاب کیف نفهم الاسلام ص ۳۱-۳۲ می‌نویسد در مذمت دستگاه فرهنگ مصر.

نظر بوجه مشابهی که دستگاه تعلیمات دینی ما با آن دارد بلکه به مراتب عقب‌تر است در اینجا آن را یادآور می‌شویم نامبرده چنین می‌نویسد:

در کسانی که اکنون در لباس رجال دین (که خوشبختانه در دین لباس مخصوصی برای دانشمندان نیست) درآمده‌اند چند عیب وجود دارد که از انجام این امر یعنی تبلیغ دین قاصرند.

اول – فقدان خصائص نفسی و ذهنی آن‌ها، زیرا غالب کسانیکه داوطلب تحصیل علوم دینی می‌شوند اشخاص کم ‌فهم و تنگ ‌نظر و درمانده‌های اجتماع هستند که از انجام کارهای پرمنفعت عاجزند و دارای روح بلند و نظر عالی نیستند لذا اینان در مدت‌های طولانی که مشغول فحص و بحث در علوم دینی می‌شوند جز در چند رشته مقدمات که چندان احتیاج بامعان نظر و تفکر عمیق ندارد در سایر نواحی علوم دینی آنجا که مربوط به وحی یا جوانب درک معارف الهی است تخصص نمی‌یابند زیرا مغزهای کوچک و همت‌های پست نمی‌تواند معانی بلند و معالم عالی اسلامی را دریابد پس همان طور که مالال را شایسته خطیبی و ابله را درخور نجیبی نمی‌دانیم نمی‌توانیم چنین افراد وازده‌ای را که صاحب شهوات رذیله و نیت‌های فاسد و عقل‌های کند و نارسا هستند شایسته رسالت دین که باید مسیطر بر عقول و سیراب‌کنندۀ افکار عالی بوده و داعیان مردم از تیره‌گی‌های زمین به سوی ملکوت درخشان آسمان باشند بدانیم.

دوم – نقص اطلاعات جامعی که باید دارا باشند، برای اینکه ممکن نیست کسی حقیقت اسلام را درک و آن را به طور صحیح بفهمد مگر اینکه قبل از تعلیم علوم دینی تحصیل ثروت عظیمی از معارف انسانی و تحقیقات کیهانی نماید زیرا قرآن کریم و سنت نبوی متعرض تمام شئونات نفسی و کونی و مسائل اجتماعی و تشریعی و توجیهات داخلی و خارجی است، پس کسی که در این قبیل علوم تسلط و دستی نداشته باشد بفقه کامل و پخته‌ای نرسیده و مردی است مخدورالفکر و مختل‌التصور! و پرواضح است که چنین کسی نمی‌تواند و نباید در دین خدا که بر سرتا سر شئون حیات بشری حاکم است نظر دهد زیرا آن را درک نکرده و نفهمیده است. آنگاه می‌نویسد بهترین طریقه برای بوجودآوردن مبلغین دینی آن است که از بین کسانیکه از مرحلۀ تعلیمات ابتدائی و متوسطه گذشته‌اند افرادی انتخاب شوند که اقلاعلاقه و عشق به درک حقایق داشته و روح اسلامی در وی رسوخ کرده باشد و ثانیاً به بسیاری از رشته‌های علوم آشنا و اصطلاحات آن را فهمیده باشد و لازم است که دانش‌آموز دینی تسلیم طبیعت و ذوق و عملی شود که در آینده بوی واگذار می‌گردد، پس مبلغین داخلی باید غیرمبلغین خارجی باشند و تربیت‌کنندگان اطفال غیرمدرسین طبقه متوسطه و عالی. بدیهی است مطالبی که به آن‌ها گفته می‌شود کماً وکیفاً متفاوت است علاوه بر آن چیزی که لازم است به ضرورت آن عطف توجه گردد وجوب اطلاعات دامنه‌دار بر معارف اسلامی است که در علوم روانشناسی و اجتماع و اخلاق منشعب و وسعت یافته است و همچنین در علوم گیاه ‌شناسی و جانورشناسی و طبیعی و شیمی است کما اینکه ناچار است نظریه‌ای عمیق ویا لا اقل سطحی بر تاریخ جهان و نژاد و دیانات و نهضت‌های قدیم و جدید آن افکند و جولانگاه وسیعی بین امت اسلامی و امم دیگر باز کند و به هر حال جایز نیست کسی اشتغال به تعلیم دین نماید که خود از آن بی‌بهره یا قلیل‌الحظ باشد زیرا تصدی کسی به دعوت بسوی خدا یا تبلیغ رسالات الهی که خود او به طبیعت جهان و آفرینش جاهل باشد و یا دارای افکار غلط بوده باشد هیچگاه سزاوار نیست، چنین کسی قبل از آنکه به شخص خود جنایت کرده باشد به آن دینی که تعلیم می‌دهد و به آنچه مردم را به آن دعوت می‌کند جنایت می‌نماید!!.

سوم – تعالیم دینی در نزد چنین کسی معیوب بوده زیرا به جمله‌ای از حقایق اسلامی که تعلیم می‌دهد احاطه کامل ندارد و در ترتیب و تنظیم اجزاء آن یا غلو و یا تقصیر کرده است و چنانکه دیده می‌شود اکثراً فقه از مسجد واطراف آن تجاوز نمی‌کند و سنت نبوی تدریس نمی‌شود و دانشگاه الازهر که بزرگترین دانشگاه اسلامی است همش فقط مصروف در عبادات شخصی است و کوشش خود را در این باره مصروف می‌دارد در حالیکه از قانونگزاری‌های تجاری و اقتصادی و سیاسی که ملت اسلامی بدان محتاج است سخت غافل است.

همان‌طور که برزگران مصری تصور نمی‌کنند جز صحرای صاف و بیابان سبز نقطۀ دیگری در دنیا وجود داشته باشد و اعراب جزیره جز توده‌های شن و بیابان ریگستان نمی‌پندارند و ساکنان جزایر صبح و شام فقط دریائی می‌بینند که بیابان ندارد و زنگیان آفریقا جز جنگل‌های بهم پیوسته نمی‌شناسند همچنین در مقابل آن در هر طایفه‌ای روی فهم قاصر و علم محدود ای را دانستنی‌های خود می‌داند و بس! در حالیکه دینی که حقایق آن را قرآن احصا و پیغمبر بیان کرده است خیلی بزرگتر و عظیم‌تر از آن‌هاست و از قضا حقایق دینی مانند دستگاه رادیو و ماشین بهم مربوط است که اگر تمام اجهزه او حاضر باشد ولی یک پیچ بی‌مقداری که بقدر ده شاهی قیمت ندارد اگر از وی مفقود شود دیگر نمی‌تواند کار کند.

یک مرض دیگر در پاره‌ای از دانش‌آموزان دینی از وسواسی و عدم شخصیت وجود دارد و آن این است که اینان بعد از هفتاد سال تحصیل هنوز خود را قابل فهم آیات و روایات نمی‌دانند تا آن را به مرحله عمل درآورند و این صرف نظر از عدم قابلیت – یکی از وساوس شیطانی است. پیغمبر بزرگوار اسلام جفرموده است:

«إن الشيطان ربما سبقكم إلى العلم فقیل یا رسول الله وكیف ذلك قال جیقول أطلب العلم ولا تعمل حتى تعلم فلا یزال في العلم قابلا والعمل سوفا حتى یموت وما عمل»(محجه البضار فیض ص ۸۰)

می‌فرماید: باشد که شیطان بر شما به علم پیشی گیرد عرض کردند: یا رسول الله چگونه چنین می‌شود فرمود: شیطان به طالب علم می‌گوید دنبال علم برو ولی عمل مکن تا خوب بفهمی پس همواره او علم را پیش گرفته عمل را عقب می‌اندازد تا بمیرد و عمل نکرده باشد، و حضرت صادق در روایت مرویه در کتاب شریف کافی در ذیل فرمایش خدای تعالی:

﴿إِنَّمَا يَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ[فاطر: ۲۸]

«جز این نیست که از خداوند، بندگان عالمش بیم دارند»

فرمود:

یعنی: «العالم من صدق فعله قوله ومن لایصدق فعله قوله فلیس بعالم»

مقصود خدا از علماء در این آیه شریفه کسی است که کردار او گفتارش را تصدیق کند و کسی که فعلش قولش را تصدیق ننماید عالم نیست.

چهارم عیبی که در دانش‌آموزان دینی است آن است که بین علما و مبلغین و قول و فعل آن‌ها فاصله بزرگی است که احوال‌شان افعال‌شان را تصدیق نمی‌کند به سخنانی که آن‌ها از خدا و روز بازپسین و عبادت و تقوی می‌گویند مردم گوش می‌دهند اما وقتیکه کردار آن‌ها را می‌بینند حیرت ایشان را فرا می‌گیرد از این فاصله طولانی که بین قول و فعل آن‌هاست! جای تعجب است که وقتی که از طبقه دانش‌آموزان دینی انتقاد می‌شود اینان فوراً در جواب می‌گویند ما فاسدتریم یا دانش‌آموزان دیگر که در کجا و کجا تحصیل می‌کنند!؟ اینان که خود باید میزان حق و باطل باشند دیگران را مقیاس و میزان خود می‌گیرند و خود را با آنان می‌سنجند آنچه ما از این دسته زشت می‌شماریم تن‌زدن آن‌ها از ادای واجب یا لغزش آن‌ها به ارتکاب حرام نیست زیرا این گونه عصیان واضح معدود بر عموم مسلمانان زشت است لاجرم از خاصان خود آن را بسی زشت می‌شمارند و انتظار وقوع آن را از ایشان ندارند در حدیث است.

«الزبانیة أسرع إلى فسقة القراء منهم إلى عبدة الأوثان»

بلکه آنچه مورد مواخذه از علماء و مبلغین است کارهائی است که آن‌ها را به خطا یا خطاهائی می‌افکند که با رسالتی که آن‌ها بر عهده دارند مساس پیدا می‌کند و راهشان را دشوار می‌نماید بیشتر از این طایفه در یک حدود معینی از هدف‌های کوچک و پست بکار می‌پردازند آنگاه متوقف می‌شوند! یعنی همین که احساس مواجه‌ شدن با سلطه‌های جابرانه یا تقلیدهای معموله یا اوضاعی که از اصلاح آن مأیوس می‌کنند دیگر دم فرو می‌بندند مثل اینکه برای امر و نهی دائر محدودی است که در میان آن دائره هرچه از حق و باطل می‌خواهد باشد اینگونه ترس‌ها از جباران یا تقلید عوام یا سیطرۀ خرافات بسیاری از علما را بر ترک بسیاری از حدود الهی واداشته تا جائیکه احتمال آن می‌رود که آن حدود مخفی شود بلکه بسیاری از آن‌ها مخفی شده به طوریکه کمتر مسلمانی آن حکم را از احکام دین می‌داند و آنچه به مرور زمان مخفی‌شده علتش جز ترس و خیانت از اعلان به حق نبوده است، همین علت‌ها بوده که در شرایع در بین اهل کتاب پیشین باعث شد که آن شرایع از بین رفت تا وقتیکه پیغمبر اسلام آمد و مجرای آن شرایع را پاک و عمیق گردد در حالیکه اهواء و آراء باطله آن را پر کرده بود، جائیکه در آیات شریفه می‌فرماید:

﴿يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ قَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمۡ كَثِيرٗا مِّمَّا كُنتُمۡ تُخۡفُونَ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَيَعۡفُواْ عَن كَثِيرٖۚ قَدۡ جَآءَكُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٞ وَكِتَٰبٞ مُّبِينٞ١٥[المائدة: ۱۵]

«اى اهل کتاب، رسول ما به سوى شما آمده است که بسیارى از آنچه از کتاب [آسمانى‏] را که نهان مى‏داشتید، براى شما روشن مى‏سازد و از [کوتاهى‏هاى‏] بسیارى در مى‏گذرد».

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَيَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِي ٱلۡكِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِكَ يَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَيَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ١٥٩[البقرة: ۱۵۹]

«کسانى که نشانه‏هاى روشن و هدایتى را که نازل کرده‏ایم، پس از آنکه آن را براى مردم در کتاب [آسمانى‏] روشن ساخته‏ایم، پوشیده مى‏دارند، اینانند که خداوند آنان را لعنت مى‏کند و لعنت کنندگان [از مردم و فرشتگان نیز] آنان را لعنت مى‏کنند».

دانشمند نام برده در کتاب دیگرش در بحث اجتهاد یادآور می‌شود: اگر مراد از اجتهاد آن باشد که در مسائلی مانند وضو و غسل وتیمم همه روزه بحث‌های لاطائلی شروع کنیم همان بهتر که باب اجتهاد مسدود باشد زیرا اگر افتتاح باب اجتهاد نعمت و فضیلتی باشد برای آن است که دین اسلام و احکام آن با تطور زمان منطبق و قابل اجراء باشد وگرنه چه فائده‌ای دارد که باب اجتهاد برای ضربات تیمم و خرطات استبرا یا غسل حیض چنین و غسل میت چنان باشد، تطور زمان را در وضع احکام وضو و تیمم و نماز و روزه و عبادات فردی که مطمح نظر فقهاست چندان دخالتی نیست، احکامی قابل دقت‌ و در معرض تطور است که اصلا تاکنون فقها نخواسته یا نتوانسته‌اند در آن وارد و به بحث و اجتهاد در آن بپردازند مثلا در آیه شریفه :

﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ[الأنفال: ۶۰]

«و آنچه از نیرو و مهیا ساختن در توان دارید براى [مقابله با] آنان آماده سازید»

که فرمان واجب‌الاذعان خداوندی آن است که مسلمانان همواره مهیا و به قدر استطاعت خود نیروئی برای ارعاب دشمن و حشمت اسلام آماده دارند در سنت نبوی عبارت بود از تهیه تیر و کمان و شمشیر و اسب و امثال آن و پرواضح است که تطور زمان در اعصار بعد، اقتضای دیگر داشت، تا آمروز که مراد از آن تهیه بمب‌های هیدروژنی و موشک‌های قاره‌پیما و اقمار آسمان‌ رواست، و البته فقهای اسلام در این مورد باید دارای نظر و اجتهاد باشند و همچنین وسعت میدان‌های جنگ امروز که چندین برابر وسعت میدان‌های جنگ زمان‌های سابق است و وضح کار سربازان جنگی و شهدای عرصه پیکار مانند خلبانان هواپیما و سرنشینان زیردریائی‌ها که هر کدام را در میدان‌های جنگ وظایف خاصی است و هرگاه شهید شوند دارای دستورات مخصوصی‌اند، همچنین در اوضاع اجتماعی و رژیم‌های سیاسی و فنون صناعت و تغیرات تجارت و امثال آن، اگر باب اجتهاد را مفتوح بخواهیم برای اینگونه مسائل است که با در نظرگرفتن اصول، فروعی را از آن استخراج و استنباط کنیم چنانکه فرموده‌اند:

«إنما علينا أن نلقى إلیكم الأصول وعليكم التفریع»

وگرنه کوشش و بحث و دقت در اینکه تیمم بر ریگ یا خاک چگونه است مسائلی است که مفروغ ‌منه است و تطور و تغییر زمان در آن دخالتی نیست و فتوای این و آن تأثیری در نتیجه و حقیقت آن نمی‌نماید.

اکنون که سخن بدین جا رسید لازم است یادآور شود که متأسفانه وضع علمی کشورهای اسلامی مخصوصاً از نقطه‌نظر دینی بسیار اسف‌انگیز و ملالت‌آور است و بیشتر از آن جهت این موضوع مهم و قابل دقت است که دین مبین اسلام یگانه دینی است که به علم و تعلیم و عالم‌بودن امت خود اهمیت فراوان داده است و تمام علوم از نظر شارع مقدس اسلام لازم و مهم است ولی بدبختانه اخیراً جز قسمت ناقصی از فقه، آن هم نه چیزهای لازمتر، مورد بحث و گفتگو است و پاره‌ای از آن درست در نقطه مقابل نظر شارع قرار گرفته است و گفتگوهای زیاد و القاء شبهات باعث شده که ضد مقصود شارع در جریان است! مثلا یکی از آن‌ها ربا است، اهمیت حرمت این عمل جهانسوز از نظر اسلام به آن اندازه‌ای است که مباشر آن را محارب خدا و رسول دانسته و اخذی که درهم آن را بیشتر از چندین برابر عمل شنیع‌تر با محارم خود شمرده است! و در زشتی و فساد این عمل همین بس که تا امروز دو چنگ بزرگ جهانی را باعث گشت که در هر کدام در حدود صد ملیون نفوس بشری تلف و چقدر از تمدن انسانی ضایع و باطل شود و فساد و قبح آن بقدری واضح و آشکار است که هر طفل ممیزی می‌داند که رباخواران، زالوهای اجتماعی هستند که بدون هیچ گونه زحمت و مسئولیتی دسترنج دست‌های کارگر و نتایج زحمات دیگران را در مقابل هیچ بجیب‌زده سنگینی بر جامعه انسانی هستند! این مطلب به این روشنی در نزد پاره‌ای از فقهای ما به قدری مجهول و نامعلوم است که یکی از آن‌ها در کتابی که بر رد محقق ثانی نوشته صریحاً می‌نویسد.

«تحریم الربا أمر تعبدي لا یتعلق بمصلحة!!».

آنگاه راه‌های حیله را برای رباخواری پیشنهاد می‌کند که باید گفت اینگونه فتاوی از جهل به حکمت احکام است.

تو گوئی اینان مأموریت دارند که زحمات پیغمبر و برکات دین خدا را به هر قیمتی باشد از بین ببرند در حالیکه می‌دانیم که مناط احکام شرعی مصالح و مفاسد واقعی است نه صورت‌سازی! و این گونه نظرها ناشی از جهل به حکمت احکام است. یکی از علمای بزرگ شیعه در لبنان جناب آقای شیخ جواد مغنیه که از بزگان فقها و از مفاخر تشیع است در کتاب شریف مع الشیعه الامامیه ص ۱۳۱ تحت عنوان (فقه اسلامی در اسلوب جدید) می‌نویسد: در کتب فقهای شیعه و سنی احکامی دیده می‌شود که با هیچ مبدأی از مبادی اسلامی متفق نیست و بدبختانه این گونه احکام از حد احصاء متجاوز است که ما پاره‌ای از آن را از نظر خوانندگان می‌گذرانیم تا شاهد باشد بد آنچه ما می‌گوئیم. از آن جمله این است که فقهای شیعه اجماع نموده‌اند.

بر آنکه هرگاه عینی در دست کسی بوده باشد و اقرار کند که این مال دیگری است سپس اقرار کند که این مال کس دیگر است مثل اینکه بگوید این مال زید است بلکه مال عمرو است، بر اقرارکننده واجب است که عین آن چیز را به شخص اول (زید) و بهای آن را بدومی (عمرو) بپردازد زیرا در اقرار بین آن دو نفر مساوی بوده است لذا باید عین را به اولی بدهد برای اقراریکه بدان نموده و قیمتش را بدومی برای اینکه حائل بین او و حق شده است و این حیلوله به منزله تلف است.

اینگونه حکم، ضرر فاحشی بر اقرارکننده است به جهت اینکه حکم بر او، به بیش از آنچه در واقع ثابت است گردیده است! و از آن جمله اینست که باز فقهای شیعه اجماع نموده‌اند بر اینکه هرگاه شخص زورمندی کارگری را به ستم حبس کند و نگذارد او دنبال معیشت خانواده‌اش برود هرچند آن مرد زورمند گناهکار و مستوجب مذمت و عقاب است ولکن محکوم بپرداخت مبلغی که از آن کارگر فوت شده نیست! اما هرگاه چهارپائی را غصب کند منافع آن را ضامن است خواه غاصب از آن چهارپا استفاده کرده باشد خواه نکرده باشد در این حکم استناد این آقایان به این است که انسان چون خودش آزاد است به مال تقویم نمی‌شود پس منافع او نیز چنین است! به خلاف چهارپا که آن و منافعش به مال تقویم می‌شود!.

این حکم با مبدأ حریت و احترام نفوس و اموال منافی است و عرب هیچ تفاوتی بین حبس کارگر که اگر آزاد باشد تحصیل مال می‌کند و بین تعدی بر مال حاصل از او نمی‌بیند.

و از آن جمله مسئله ایست که صاحب مسالک و جواهر در باب طلاق آورده‌اند که: همینکه زنی شوهر خود را دوست نداشت و می‌خواهد عقد زناشوئی را فسخ کند راهش این است که از اسلام مرتد شود! در این صورت عقد فسخ گشته و او از شوهرش جدا می‌شود پس همینکه بعد از این به اسلام رجوع کند از او قبول می‌شود و حیله‌اش کامل و تمام شده است!! بکاربردن مانند این حیله‌ها را برای تحقق اهوأ و شهوات، هیچ عقل و شرع آسمانی و هیچ قانون زمینی اجازه نمی‌دهد پایان منظور!.

شما را به خدا ببینید اینان چگونه سعی دارند که راه‌ و رخنه‌هائی برای تخریب حصار شرع پیدا کنند و آن را بدین روزی که می‌بینید درآورند. هرگاه دین دچار چنین دانشمندانی شود همان بهتر که دانشمند نداشته باشد.

و این همان مصیبتی است که قرآن کریم همواره اولوالعلم را که تولید اختلاف و بغی می‌کنند مورد مذمت قرار می‌دهد. خدا ملت اسلامی را به علمی که او را به حقایق اسلام رهبری کند مرزوق فرماید:

ما در صفحات بعد در بحث‌های مسائل حکومت و جهاد اندکی از این مسائل بدون هیچ دلیل را که موجب ذلت و عقب‌ماندگی مسلمانان گشته و اسلام را بدین روز سیاه نشانیده است یادآور می‌شویم. ان‌شاءالله تعالی.