ارمغان آسمان - در بیان عوامل و علل ارتقاء و انحطاط مسلمانان

فهرست کتاب

فساد عقیده حرام بودن کار دولتی!

فساد عقیده حرام بودن کار دولتی!

جناب آقای حاج شیخ اسدالله مامقانی در کتاب (دین و شئون) خود در موضوع مأمورین جزو دولتی در ص ۴۹ چنین می‌نویسد: از علمای شیعه بعضی سلطان عادل را به شخص نبی و أئمه صلوات الله و سلامه علیهم و بعضی به نبی و امام و نایب امام تخصیص داده و مابقی را سلطان جور شناخته‌اند و هر دو فرقه قائل بر این شده‌اند که چون سلطان جائر باشد سلطنت نیز جوریه می‌گردد و چون سلطنت جور شد دولت ظالم، سلطه‌اش ظلم، معاملاتش باطل، تصرفاتش ناروا، مطاوعتش نامشروع، معاونتش اعانت بر ظالم و معصیت به خداوند می‌گردد.

صاحبان این رأی بنابر اعتقادیکه داشته‌اند مردم را از خدمت و استخدام بدول اسلامی منع کرده خدام دولت را نام (ظلمه) داده میان مردم و ایشان منافرت شدید تولید کرده‌اند.

در دهات مملکت ما ایران، سرباز، توپچی، قراسوران، پادو کدخدا، مباشر و حتی ریش‌سفیدهائی که با این قبیل اشخاص افت و خیز می‌کنند فاسقترین و فاجرترین مردم به شمار می‌روند، بنابر ذهنیتی که در خاطر عوام از این عقیده ناشی شده و زر و وبال این زمره آنقدر سنگین و آنقدر گران است که غیر از خودشان کسی نمی‌تواند تحملش بکند، و یکی از سخت‌ترین سوگندهای دهاتیان ساده‌دل اینست که (اگر من فلان کار را کرده باشم وبال کدخدا بگردان من و یا وبال فلان گمرکچی بکردن من اگر من دیگر پی فلان فکر بگردم).

در قصبه‌ها و شهرها، عسس، داروغه، حاکم، فراش، مستوفی میرزا، سردار، سپهدار وخلاصه هر آنکه از طرف دولت وظیفه ویا با دولتیان آمیزش دارد، پیش مردم، همان موقع و اعتبار را دارد که گزیر و مباشر نزد دهاتیان ساده‌لوح داشتند.

از علما آن‌ها که پرهیزگار و پارسا هستند و حتی کسانی زهد فروش و مردم‌ فریب هم به خانه این اشخاص نمی‌روند و اگر بروند روی فرش آن‌ها نمی‌نشینند و اگر بنشینند نان ایشان را نمی‌خورند و اگر نانشان را هم بخورند در خانه ایشان نماز نمی‌خوانند زیرا که دار و ندار ایشان را حرام و مال و منال‌شان را حق‌الناس می‌دانند و از مردم عوامل آن‌ها که متدین هستند اگر از عقوبت همان ظلمه نترسند البته به پیشوایان دین پیروی خواهند کرد ولی طبقه ظلام این قبیل رفتار عوام را درباره خودشان توهین می‌شمارند واغلب درصدد انتقام برمی‌آیند در همچو موقعی عوام وحتی خود علمای اعلام نیز می‌توانند تقیه کنند. و این حس منافرت از دیوانیان در خاطر مردم از آغوش ما در شروع کرده در مکاتب، در مدارس، درپای منابر وعظ، نشو و نمای خود رابا کمال رسانیده و بواسطه مخالفت مسلک و منافع و تأثیر تضییقاتی که تمام طبقات بدون شبهه و بالمجبوریه از دیوانیان خواهند دید رسوخی یافته و شکل و حالت روحیه غیرقابل تزلزلی را پیدا می‌کند البته هیچ مادر نمی‌خواهد که فرزند دلبندش فروزینۀ زبانۀ دوزخ گردد و هیچ دایۀ مهربان راضی نمی‌شود که آقازاده نازپرورده‌اش حطب لهب جهنم شود اینست که اطفال از خوردی برای اجتناب از این گونه شغل‌های پر از وزر و وبال با یک حس تنفر از طبقۀ دیوانیان تربیت داده می‌شود. و معلمین بی‌معلم مکاتب کهنه و مدرسین مدارس مندرسه نیز که اولیای روحانی اطفال ملتند! در ضمن ترتیب و تعلیم یک وظیفه دینیه دارند که باید ایفا کنند وآن هم تحکیم این عقیده باطل و مضل است در ذهن صاف و ضمیر سادۀ نوباوگان.

بنابر تلقینات این مربیان پارسا! اگر طفلی معصوم شبی در خانه برای پدرش که از دیوانیان باشد قلمی بتراشد معاونت بر ظالم کرده و انگشتانش در آتش جهنم خواهد سوخت! و برای اجتناب از عذاب روز حساب باید از اوامر پدرش، که خداوند کوچک اوست سر به پیچد، اگرچه پدرش به اندازه‌ای از وی برنجد که او را عاق نماید. و این مقاومت بی‌ادبانه و تمرد عاصیانه بچۀ ساده‌دل در نظر آخوند مکتبدار (حماست دینیه) جلوه کرده اسباب سرافرازی شاگرد فضول می‌گردد! ارباب منبر هم اهل جهنم را به طبقاتی تقسیم کرده تنها یکی دو طبقه را به کفار و فجار تخصیص داده‌اند و به قول ایشان بقیه طبقات را به التمام دیوانیان پرخواهند کرد. و در حین عبور از پل صراط پا به حاشیه سبیل غاشیه گذاشته و در درک اسفل اسفل سافلین وارد خواهند گشت.

اینست ترتیبی که افراد ایرانی در آغوش دایه و مادر، در گوشه مکتب و مدرسه و در پای وعظ ونصیحت یاد می‌گیرند!

و از اینجاست که مال دولت و دولتیان حلال افراد رعیت گردیده زارع در خرمن از خوشه و در انباراز غله می‌زدند و جایش را از سنگریزه و خاک توده پر می‌کنند، اصناف در دادن مالیات جان می‌کنند و به طفره می‌گذرانند، به گردن این و آن می‌اندازند، به رشوه و عشوه خود را معارف می‌گردانند، تجار برای آنکه بدولت گمرک ندهند، تا قاچاقچگیری تنزل می‌کنند و این را تکلیف شرعی برای خودشان فرض می‌نمایند واگر این طبقات به هیچ یک از این دستبردها موفق نشدند به مقام انتقام به طریق (تقاص) برمی‌آیند مثلا: اگر از تاجری در گمرک دولتی، حق العبوری گرفته‌اند آن تاجر می‌تواند ساعت بغلی مأمور گمرک را اگر قیمتش معادل همان حق العبور باشد بدزدد و این ساعت حلال شخص دزد است و این دزد متدین درحالیکه همان ساعت طلا در بغلش باشد می‌تواند فرایض پنجگانه را برای خدا یگانه بجای آورد!!

از طرف دیگر دیوانیانیکه مقلد همان پیشوایان هستند که خدمت به دولت را حرام می‌دانندخودشان را ملعون و مغضوب خدا می‌شمارند و مأمورین متدین، یا در حال حیات خودشان ویا بعد از ممات به وصیت مخصوص مایلملک خودشان را به واسطۀ بذل و حیل شرعی دیگر حلال می‌سازند و بعضی از مقدسترین‌شان مواجب و مستمری خود را سر هر ماه یا سر هر سال به طریق رد مظالم و غیره به تحلیل داده و به حلیت می‌رسانند. مسافرت خودشان را سفر معصیت می‌دانند نماز را تمام می‌خوانند و روزه را می‌گیرند در صورتی که هر دو باطل است زیرا که هر دو مخالف شرع انور است و همۀ آن‌ها نتیجۀ جائر دانستن دولت وحرام‌ شناختن اطاعت آن است و از نتایج آن است که این طبقه خودشان را از روز ازل دشمن خدا و پیغمبر می‌دانند. به عقیدۀ ایشان اگر مال و منال ایشان به طریق بذل وهبه حلال گردد: افعال و اعمالیکه راجع به مأموریت دارند همه از عاصی کبیره است و از مجازات و مکافات آن‌ها هیچ راه نجاتی متصور نیست و حالا که خودشان را مورد غضب خدا قرار داده‌اند و در آخرت قطعاً معذب خواهند شد، لا اقل بکوشند در دنیا به خوشی بگذارنند تا اینکه خسرالدنیا و الاخره هر دو نگردند و مسئله تزکیۀ مال وگرفتن روزه و خواندن نماز، مخصوص عدۀ خیلی کم و معدودی از ایشانست مابقی به حلال و حرام و گناه و ثواب هیچ اهمیتی نمی‌دهد.

عدل وانصاف هیچ بدردشان نمی‌خورد، مردی و نامردی، کژی و راستی در دستگاه‌شان یکی است نیک و بد اعمال ایشان ابداً فرق نمی‌کند و چون از رحمت خداوند رحمان و رحیم به کلی مأیوسند راه شیطان رجیم را در پیش گرفته در شقاوت و قساوت به جائی می‌رسند که شمر معروف جلودار ایشان نمی‌شود و اعمال شقاوت ‌کارانه ‌شان مادۀ منافرقی را که در میان خود وعوام داشته‌اند به آخرین درجه غلظت و شدت می‌رساند. پایه دولتخواهی مردم ایران و اندازۀ مردم ‌داری و وظیفه مأموریت شان از این تدقیقات به خوبی معلوم می‌شود: زیرا دوایر و ادارات دولت در دست همین اشخاص است که دشمن جانی و مالی و وجدانی ملت هستند و افراد ملت، همان مردم است که از مهد با بغض آن طبق پرورش یافته و تا لحد با عداوت آن به سر خواهد برد پس هیچ فردی از افراد ایرانی حس محبت و صمیمیتی برای دولت خود نخواهند پرورد،موقع مأموین دولت متبوعه خود راه محترم نخواهند شمرد. به خزینه دولت دیناری به میل و رغبت خود نخواهند داد و به آرزوی خود زیر بار اوامر دولت نخواهند رفت.

و همچنین هیچیک از مأمورین دولت وظیفه خود را مقدس نخواهد شناخت، به امر وجدان در پی انجام وظایف خود نخواهد بود، در مأموریت‌های خود رضای پیغمبر را منظور نخواهد کرد، حقوق وطن و ملتش را محفوظ نخواهد داشت و از ارتکاب هیچگونه خدعه وخیانتی نخواهد اندیشید. اینست تأثیرات عدم تدقیق تأملیکه باعث فساد خورد و بزرگ و موجب شقاق و نفاق آمر و مأمور گردید. طایفه شیعه را نسبت به امور ملک و ملت و دولت بیگانه داشته وتشکیلات مهم مملکت را که غایت اصلی دین و مذهب و وقایۀ عرض و ناموس مردم است بازیچه گروهی گمراه و دستخوش طایفۀ خودخواهی گردانیده است، که از قدسیت وظیفه به کلی غافل بوده مراجع و مبادی امور جمله را تقلب و منبع اخنلاس خود می‌پندارند و معلوم است که اینگونه افکار و عقاید و عادات و اخلاق، یک ملت را تا چه پایه تنزل می‌دهد و از افراد همچو ملتی تا چه اندازه امیدوار دولت خواهی ووطن ‌پرستی و وظیفه ‌شناسی و منتظر استقامت مسلک و جسارت مدینه و فداکاری می‌توان شد، و از اینجاست که ایرانیان امروزه در تغییر تابعیت هیچ محذوری نمی‌بینند و هر روز عده‌ای برای محافظه منافع شخصی و یا محض کسب قوت و زمختی و یا اینکۀ به امید صیانت مال و منال و عرض و ناموس خود از تجاوزات مأمورین بی‌باک و آدمی صورت و دیوسیرت زیر حمایت اجانب رفته حاکمیت داخلی و خارجی دولت را اخلال و حیثیت سلطنت اسلامی را رخنه‌دار می‌سازند، چه که از روی عقیده که در خاطرشان رسوخ یافته همه دول حاضره اسلامی به هر شکل و صورت باشد حکومات جورند و از نقطه‌ نظر ارباب این عقیده وقتی که حکومت، حکومت جور شد مسلم وغیر مسلمش هیچ فرقی ندارد و اگر بنا باشد که انسان تابع دولت ناحق و جائری گردد همان بهتر که متبوع زمخت و زورمندی را انتخابی کند! و حال آنکه در دین اسلام منصب نیابت عامی نبوده سلطان عادل و بر حق بشخص نبی و أئمه و نایب امام اختصاص نداشته جائر بودن سلطان، سلطنت را جوریه نمی‌کند حاکمیت دولت اسلامی در عهد سلاطین جور هم باقی و برقرار بوده رعایا تابع آنند و نه بنده سلطان، مأمورین جزو، مستخدم دولتند نه نوکر شخصی آن، اطاعت دولت ملی اسلامی در هر حال فرض و معصیت بدان معصیت به خدا و رسول است، وظالف مأمورین دولت از خورد تا بزرگ مهمترین فرایض وترک و اخلال کوچک‌ترین آن‌ها بزرگترین معاصی بوده وایفای این وظایف از ادای همه واجبات واجب‌تر و اجر انجام آن‌ها از جزای تمام خیرات و مبرات و حقوقی که در خور همان خدمت از دولت می‌گیرند مقدس‌ترین روزی‌ها و مبارکترین نفقات است.