تعمیر قبور در اسلام!
ما در ضمن مقالۀ (علل انحطاط مسلمین...) در روزنامه وظیفه اشارهای به وضع اسفانگیز موقوفات نموده بودیم که در نتیجه جهل و نادانی واقفین اغلب موقوفات ایران و شاید سایر کشورهای اسلامی صرف بقعه و بارگاه وخادم و قاری امام زادگان خوابی و خیالی میشود که چندان مورد نظر شرع نیست و در نتیجه موجب ویرانی آب و ملک و خرابی مملکت و بیکاری و گرسنگی مردم است. کسانی از آن انتقاد کردند که چون بیاطلاع از مبادی دین و حتی فاقد سواد مقاله نوشتن بودند چندان مورد اعتنا نبود ولی نظر به اینکه یک نفر از عمامه بسرهای قم که مشهور بدانش و فضل است و در مقالۀ خود مندرجه در شماره ۱۳۷ روزنامه وظیفه بعد از تهمتها و دشنامها استناد به حدیثی کرده است که در آن تشویق و ترغیب به تعمیر قبور شده چون وی گفته است احادیث و روایات بسیاری از زبان پاک أئمه معصومین درباره آنها رسیده با تذکر به اینکه در باب تعمیر قبور بدبختانه یا خوشبختانه در تمام کتب شیعه بیش از یک حدیث نیست و بر مدعی زیاده اثبات آن است اینک ما آن حدیث را با دقت در اسناد و مطالعه درمضمون آن از نظر خوانندگان میگذرانیم و قضاوت آن را به ارباب فضل وعقل و انصاف و وجدان وامیگذاریم (ومن الله التوفیق).
قبل از ورود در این بحث لازم است یاد آور شویم که ساختن بقعه و پرداختن دخمه و پرستش اموات یکی از آداب و سنن ادیان خرافی و باطله قبل از اسلام بوده و صفحات تاریخ بدان مشحون است مخصوصاً از ایران که دخمه برای اموات و بنای قبه و بارگاه برای شاهان و شاهزادگان از بزرگترین عادات و سنت ایرانیان است که از جمله قبر کورش اول معروف (به گور دختر) که واندنبرک کشف کرده و قبرچهای پیش و قبر راه دختر در آرامگاه پازادکاد که توسط هرسفلد مکشوف شد و طبق تحقیق باستانشناسان، تاریخ این بناها تا قرن هفتم قبل از میلاد میرسد و در شماره ۵۲۷۵ – ۹/۱۱/۳۹ روزنامۀ کیهان شرحداده شده هنوز قبر کورش کبیر در مشهد مرغاب و قبر داریوش اول در نقش رستم و تخت ما در سلیمان در ایران و اهرام فراعنه مصر ووادی مقابر الملوک در ساحل غربی نیل طبق گزارش واندنبرک نقل از روزنامه کیهان ۳ بهمن ۱۳۳۹ و جانینان چچسوت که مقبره سلاطین جبار و خدایان ستمکار مصر است در آن سرزمین خودنمائی میکند و به تحقیق مورخین مانند (ویل دورانت) قریب پنجاه قرن بر آنها میگذرد و همه روزه بوسیله باستانشناسان در سرزمینهای ایران، مصر گوری یا بقعه و بارگاه و مرقد و ضریحی از زیر خاک بیرون میآید چنانکه همین سال جاری قبر (کوری دختر) در بین کازرون و را ازجان و پنج آتشکده که عیناً شبیه به قبر کورش کبیر بود توسط پرفسور واندبرک بلژیکی کشف شد و اما در اسلام چنانکه تاریخ مقدس آن حکایت میکند نه در زمان رسول اکرم و نه در زمان خلفای راشدین و نه در زمان مسلمین صدر اول از ساختن گنبد و بارگاه و تعیین خادم و قاری برای قبر هیچیک از اولیا و بزرگان سابقهای در دست نیست. رسول خدا به زیارت شهداء احد میرفت و فاطمه زهرا قبر حمزه سید الشهداء را زیارت میکرد و امیر المؤمنین به زیارت قبور تشریف میبر و در زمان حضرتش صدها و هزارها از بزرگان صحابه رسول خدا و یاران و شیعیان آن بزگوار یا در میدان جنگ شهید و یا در بستر مرگ از دنیا رفتند ولی هیچکدام نه قبرشان تعمیر شد و نه قبه و بارگاهی داشتند و همچنین سایرین تا وقتی که کشورهای ایران و مصر و روم و امثال اینان به شمشیر سربازان اسلام مسلمانی پذیرفتند و بعد از یکی دو قرن کم کم افراد زبدۀ کشورهای نامبرده در دربار خلفا مقاماتی احراز کردند آنگاه دأب و عادت و آداب و سنّت مذاهب خود را به وسایل مرموزی وارد دین اسلام کردند مخصوصاً ایرانیان که تا توانستند آداب و سنن مجوسیت را به عناوین مختلف داخل دین اسلام کردند که عید نوروز از آن جمله است و آداب دفن اموات ما، اکثراً آلوده به مراسم مجوسیت است که از آن جمله ساختن بقعه و دخمه و روشنکردن شمع و چراغ و خیر حلوا و میوه بر سر قبر، و از این قبیل که برای تحقیق این مطالب باید به کتابهای سیر تمدن و تطور ملل، و مشرق زمین کاهواره تمدن، و میراث اسلام، آغاز تمدن بشر و صدها مانند این مؤلفات از محققین داخلی و خارجی، رجوع کرد.
اینک حدیثی که مورد استناد آقایان طرفدار تعمیر قبور امام زادگان است.
در تمام کتب معتبره شیعه یک حدیث با اندک اختلافی در عبارت در موضوع تعمیر قبور آوردهاند، متن حدیث این است.
در تهذیب شیخ طوسی به اسناد خود از محمّد بن احمد بن داود و او از محمّد بن علی بن فضل و او از حسین بن محمد فرزدق و او از موسی الاحول و او از محمّد بن ابیالسری و او از محمّأ بن عبدالبلوی و او از عماره بن یزید از ابوعامر واعظ اهل حجاز روایت میکند که او گفت آمدم خدمت حضرت صادق و گفتم چه ثواب است کسی را که زیارت کند قبر او را (یعنی قبر امیر المؤمنین را) و تربت (مزار) او را نعمیر نماید؟ حضرت فرمود یا ابا عمار پدرم مرا از جدش حسین بن علی که پیغمبر به امیر المؤمنین چنین و چنان فرمود تا میرسد به این جمله که مورد استناد است: «یا علي من عمر قبوركم وتعاهدها فكأنما أعان سلیمان بن داود على بناء بیت المقدس»
یا علی هر کس قبور شما را تعمیر کند و به آن آمد و شد و اقامت نماید همچنان است که سلیمان بن داود را بر بنای بیت المقدس کمک و یاری کرده باشد.
ما در اینجا اولا اسناد این حدیث را از روی همان علم درایه و رجال که مقبول این آقایان است مورد دقت قرار میدهیم و سپس میپردازیم به مضمون آن.
در طریق اول آن در کتاب فرحه الغریّ ابن طاوس و تهذیب شیخ طوسی عبدالله بن محمّأ البلوی است.
در کتب رجال این مرد را چنین توصیف نمودهاند در خلاصه علامه مینویسد «إنه ضعیف مطعون علیه»این بدبخت هم حدیثش ضعیف است و هم خودش مطعون است.
در رجال نجاشی هم او را ضعیف میشمارد و در رجال غضایری گفته است «عبدالله بن محمد بن عمر بن محفوظ البلوي أبو محمد كذاب وضاع للحدیث لا یلتفت الى حدیثه ولا یعبأبه»میفرماید: عبدالله البلوی بسیار دروغگو و بسیار حدیث ساز بوده به حدیث او التفاتی نمیشود و نباید بدان اعتنا نمود.
حالا ببینید این شخص خیلی محترم! از چه کسی حدیث میکند چنانکه در اسناد حدیث ملاحظه فرمودید او از عماره بن زید روایت میکند اینک جناب! عماره بن زید را بشناسید!! در رجال نجاشی مینویسد، عمارۀ بن زید الخولانی الهمدانی لایعرف من امره غیر هذا میگوید از آقای! عماره بن زید چیزی معلوم نیست که این شخص وجود داشته یا نه جز همین اسم نامسمی. در رجال ممقانی هم میگوید «ذكر الحسین بن عبیدالله أنه سمع بعض أصحابنا یقول سئل عبدالله بن محمد البلوي عن عمارة بن زید هذا الذي حدّثك؟ فقال رجل نزل من السّماء حدّثني ثم عرج»از آقای! عبدالله بن محمّد البلوی خوشنام بسیار راستگو!! که شرحش فوقاً گذشت پرسیدند که این عماره بن زیدی که ترا حدیث گفته (لابد همین حدیث بوده!؟) چه کس است! گفت مردی است که از آسمان نازل شده مرا حدیث گفته آنگاه عروج فرمود!! در رجال غضائری هم از این آقای! عماره بن زید این تعریف و توصیف شایان را میبینیم!
«أصحابنا یقولون إنه إسم لیس تحته أحد وكل ما یرویه كذب والكذب بین في وجه حدیثه»میفرماید اصحاب ما (یعنی شیعه) میگویند که عماره بن زید اسمی است بیمسما که در زیر این نام احدی نیست و هرچه را روایت میکند دروغ است و اساساً دروغ از ریخت و روی حدیثش روشن و آشکارا است!!.
در رجال داود مینویسد ضعیف است و اسمی است بدون مسمی ودر خلاصه الرجال علامه هم او را بدین صفات ممتاز! میستاید!
اینها رجال ین حدیث، در تهذیب است.
اینک رجال آن از کتاب فرحه الغری ابن طاوس روایت همین حدیث را از شیخ مفید از محمّد بن احمد بن داود عن اسحق بن محمّد عن احمد بن زکریا بن طهان عن الحسن بن عبدالله بن المغیرۀ عن علی بن حسان عن عمه عبدالرحمن عن ابیعبدالله÷.
در سند این حدیث اسحق بن محمّد است که در کتب رجال مثل خلاصه الرجال علامه و جامع الرواه اردبیلی و رجال طه و رجال غضائری او را چنین معرفی میکنند:
«إسحق بن محمد ابن أحمد أنه كان فاسد المذهب كذاباً في الروایة وضاعا للحدیث لا یلتفت الیه»
یکی از رجال آن احمد بن زکریاست اینک این بزرگوار!!
در رجال علامه مینویسد: «أحمد بن زكریا القمي من الكذابین المشهورین»
این احمد بن زکریا از حسن بن عبدالله روایت میکند اینک آقای! حسن بن عبدالله را بشناسیم! در خلاصه الرجال مینویسد:
حسن بن عبدالله القمی یرمی بالغلو که متهم بغلو و شرک است این بدبخت از علی بن حسان روایت میکند حالا برویم سراغ آقای علی بن حسان! در رجال کشی مینویسد:
«قال محمد بن مسعود سألت علي بن الحسن الفضائل عن علي بن حسان قال عن ایهما سألت أما الواسطی فهو ثقة وأما الذي عندنا یشیرانه علي بن حسان الهاشمی یروي عن عمه عبدالرحمن بن كثیر فهو كذاب وهو واقفي أیضاً لم یدرك أبالحسن موسى علیهالسلام»این علی بن حسان هاشمی که از عمویش عبدالرحمن بن کثیر همین حدیث را روایت میکند گذشته از اینکه بسیار دروغگو بوده واقفی مذهب هم بوده که امام موسی کاظم را به امامت قبول نداشته!
گل بود بسبزه نیز آراسته شد!
در خلاصه الرجال علامۀ حلی مینویسد:
«علی بن حسان الهاشمی یروي عن عمه عبدالرحمن غال ضعیف رأیت له كتاباً سماه كتاب التفسیر لا یتعلق من الاسلام بسبب ولایروي العن عمه...»
که معلوم میشود این شخص هم غالی است و هم ضعیف و تفسیری که نوشته اصلا ارتباطی و تعلقی به اسلام ندارد یعنی کفریات است بعد میفرماید:
ضعیف جداً ذکره بعض اصحابنا فی الغلاۀ فاسد الاعتقاد خوب این آقای علی بن حسان را شناختیم اینک برویم دنبال عمویش عبدالرحمن بن کثیر که این علی بن حسان فقط از او روایت میکند. در رجال نجاشی چاپ جدید تهران ص ۱۷۵ مینویسد:
«عبدالرحمن بن كثیر الهاشمی مولى... كان ضعیفاً غمز اصحابنا علیه وقالوا كان یضع الأحادیث»
این آقا! ضعیف بوده واصحاب ما (شیعیان) بر او طعنه زدهاند و گفتهاند که او احادیث وضع میکرده است!! هنرش وضع احادیث بوده! در خلاصه الرجال اضافه میکند که لیس بشی این بیچاره هیچ نیست! یعنی او را نمیتوان یک نفر آدم شمرد!
تمام اینها از ابوعامر واعظ حجاز نقل میکنند و بدبختانه! در کتب رجال از این واعظ حجاز نام و نشانی نیست! هرچند اگر آقای ابوعامر از مشاهیر عباد و زهاد و فیالمثل هم ردیف امام جعفر صادق هم بود با آن رجال سند این حدیث هیچ ارزشی نداشت و آن حدیث را از دروغ و جعل بودن خارج نمیساخت ولی معهذا خود این آقای واعظ اهل حجاز هم معلوم نیست چه کسی بوده؟! بلی از برکت این حدیث این آقایان خیلی راستگو؟! بوده که کشورهای اسلامی مملو از گنبد و بارگاه امامزادگان راست و دروغ است و کمتردهی است که یک یا چند امامزاده نداشته باشد که به سنت ایرانی و آداب مجوسی آنها را شاهزاده هم میگویند مثلا شاهزاده حمزه! شاهزاده جعفر! شاهزاده احمد! وقس علی ذالک زیرا ایرانیان شاهپرست؟ که قبل از اسلام صدها از این شاهزادهها داشتند که دارای دخمهها و گنبدها بودهاند حالا نمیتوانند بدون شاهزاده باشند و بیش از ربع آب و خاک زراعتی این سر زمین و خانه و دکاکین آن وقف این امامزادههاست و شما میتانید از قیاس خسارت همین یک عمل که به نام دین صورت میگیرد و صورت نورانی آن را در نزد عقلا مشوّه و نفرتانگیز میکند خسارت سایر اعمالی را که به نام دین انجام میشودو خوشبختانه دین از آن بیخبر بلکه بیزار است بدست آورید اینک وارد مضمون این حدیث میشویم.
ابوعامر واعظ اهل حجاز که معلوم نشد چه کی بوده! از حضرت صادق میپرسد که کسی که تربت امیر المؤمنین را تعمیر کند چه ثوابی دارد و حضرت از قول پیغمبر میفرماید که امیر المؤمنین فرمود: (یا علی کسی که قبور شما را تعمیر کند مثل کسی است که به سلمیان بن داوود در بنای بیت المقدس کمک کرده است) این مضمون صرفنظر از آن رجال بسیار معتبرش!! از چند نظر مخدوش و غیر قابل اعتنا و همانطور که سندش هم میرساند از بیخ دروغ است!!
اولا – تعمیر قبر چنانکه در احادیث صحیحه که از پیغمبر و أئمه معصومین÷رسیده و بعداً آن احادیث را خواهیم آورد عمل مشروعی نبوده که برای آن ثوابی باشد تا کسی از امام از ثواب آن بپرسد!.
ثانیاً – قبر امیر المؤمنین در زمان حضرت صادق معلوم و روشن نبود که کسی در صدد تعمیر آن برآید تا بخواهد بداند ثوابش چیست؟ مطابق تواریخ معتبر قبر امیر المؤمنین در زمان هارون الرشید با قرائتی کشف شد که خیلی بعد از حضرت صادق بود، و چیزیکه معلوم نیست پرسش از تعمیر آن بسیار بعید بلکه غیر عاقلانه است و اگر در احادیث دیده میشود که گاهی حضرت صادق به نجف تشریف برد و به آن نقاطی که قبر امیر المؤمنین احتمال داده میشد مشرف میشد به قدری گم و نامعلوم است که کسی نمیتوانست بداند قبر مطهر در کجاست، چنانکه اگر گاهی از خود حضرت صادق پرسیده میشد که قبر در کجاست؟ حضرت علامات و اشاراتی میفرمود که نقطۀ مشخصی تعیین نمیشد، مثلاً در حدیث عامر که گفت «جعلت فدلك أن الناس یزعمون أن أمیر المؤمنین دفن بالرحبة»حضرت فرمود نه قبر او در رحبه نیست، عرض کرد پس در کجاست؟ حضرت فرمود، «لما مات إحتمله الحسن فأتى به ظهر الكوفة قریباً من النجف یسرة عن الغریّ یمنة عن أحیرة فدفنه بین ذكوات أبیض»فرمود وقتی که امیر المؤمنین از دینا رفت حضرت امام حسن او را برداشت و آورد پشت کوفه نزدیک نجف دست چپ غری و دست راست حیره و آن حضرت را در بین ریگهای سفیدی (که آنها را در نجف میگویند) دفن کرد و معلوم است با چنین نشانههائی قبر کسی معلوم نمیشود؟
ثالثاً: ثواب تعمیر قبر را معلق به مجهول کرده زیرا بنای بیتالقمدس در اسلام عملی مأمور به نیست که برای آن ثوابی تعین شود و به توان اعمالی را با آن مقایسه نمود مثلاً میتوان گفت ثواب فلان عمل چند برابر حجّ یا چند برابر جهاد یا چند رکعت نماز و از این قبیل است زیرا اینها اعمال مأموربهای هستند در شرع که اتیان به آنها موجب ثواب است ولی بنای بیت المقدس آن هم در زمان سلیمان بن داود چه عملی است که مقیاس اعمال حسنه دیگر شود؟!
رابعاً – اعانت به سلیمان بن داود در بنای بیت المقدس بنصّ قرآن کار دیوان و شیاطین بوده است که:
﴿يَعۡمَلُونَ لَهُۥ مَا يَشَآءُ مِن مَّحَٰرِيبَ وَتَمَٰثِيلَ وَجِفَانٖ كَٱلۡجَوَابِ وَقُدُورٖ رَّاسِيَٰتٍۚ﴾[سبأ: ۱۳]
«برایش هر آنچه مىخواست از [قبیل] قلعهها و تمثالها و کاسههایى چون برکهها و دیگهاى استوار [در جاى خود] مىساختند»
و در ذیل همین آیۀ شریفۀ در کتاب شریف مجمع البیان چاپ جدید تهران ص ۳۸۲ جلد هشتم مینویسد وکان مما عملوه بناء بیت المقدس یعنی از جمله چیزهائی که شیاطین برای حضرت سلیمان میساختند بیت المقدس بود آنگاه مطلب را بدین بیان دنبال میکند «توفاه الله (داود) واستخلف سلیمن فأحب إتمام بیت المقدس فجمع الجن والشیاطین وقسّم علیه الأعمال». مضمون آنکه: چون خدا جان داود را گرفت سلیمان جانشین او گشت پس خواست بیت المقدس را باتمام رساند لذا جنّ و شیاطین را جمع نمود و کارهای بیت المقدس را در میان آنها تقسیم کرد که هر طائفهای بکار مخصوص بپردازد سپس کار هر دستهای را شرح میدهد و عجیب اینکه قرآن همین ساختن بیت المقدس را عذاب میهن میخواند آنجا که میفرماید:
﴿أَن لَّوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ ٱلۡغَيۡبَ مَا لَبِثُواْ فِي ٱلۡعَذَابِ ٱلۡمُهِينِ﴾[سبأ: ۱۴]
«جنّها دریافتند که اگر غیب مىدانستند در [این] عذاب خوار کننده نمىماندند»
و در ص ۳۵۳ و ۳۵۴ جلد هفتم منهج الصادقین چاپ علمی تهران شرح ساختمان بیت المقدس را به وسیله جنیان به تفصیل بیان میکند چنانکه گوئی هیچ انسانی در بنای آن دخالت نداشته و در تفسیر جمله شریفۀ ﴿مَا لَبِثُواْ فِي ٱلۡعَذَابِ ٱلۡمُهِينِ﴾مینویسد گویند هنوز یکساله کارمانده بود در بنای بیت المقدس که متقاضی اجل به سلمیان درآمد طلب ودیعه روح نمود سلیمان کسان خود را وصیت کرد که مرگ مرا فاش نکنید و مرا بر عصای من تکیه دهید که تا جن از عمل خود باز نمانند و مسجد به اتمام رسد و در جلد پنجم بحارالانوار چاپ کمپانی ص ۳۵۰ – ۳۵۱ نیز همین مضمون است پس تعمیر مزار امیر المؤمنین با کاری که جنیان و شیطاین متصدی آن بودند روی چه مقایسهای است!؟ و اگر پارهای از تعمیرکنندگان آن مزار شریف را که سلاطین جبار و سفاکان ستمکاری بودند مانند هارون الرشید، اولی بانی تعمیر و نادر شاه افشار با شیاطین مقایسه کنیم شاید غلط نباشد و مضمون حدیث را برساند!!
رابعاً – اگر تعمیر قبر امیر المؤمنین ثوابی داشته چرا خود حضرت صادق که به آن داناتر بود و قدرت مالی هم داشت (چنانکه خود آن جناب میفرماید: من ثروتمندترین اهل مدینه هستم...) قیام نکرد و گرفته شود که نفوذ معنوی نداشت میبینیم چنین نیست زیرا آن حضرت در بجبوبۀ قدرت خلفای رئیس شرطه داود بن علی ح اکم مدینه را که معلی بن خنیس را کشته بود بوسیله پسرش اسمعیل کشت (چنانکه در رجالکشی است) و کسی متعرض وی نگشت تعمیر قبر امیر المؤمنین از این کار خیلی آسانتر بود و خوف دیگری هم در بین نبود و راستی اگر تعمیر قبور علی و اولاد علی کار با ثوابی بود جا داشت که خود حضرت صادق قبر یکی از علویین ولا أقل پسر خود اسمعیل را تعمیر و قبه و بارگاه برای او بسازد تا هم کار با ثوابی را تعلیم شیعیان کرده باشد و هم از شهرت زنده بودن اسمعیل که بعد از وی اسماعیلیه قائل شدند و موجب فساد بیشماری گردیدند بکاهد و بهر صورت یکی از أئمه معصومین و یا مؤمنین میتوانست این سنت سنیه را به جا آورد تا بعداً مورد استناد دیگران قرار گیرد.
خامساً فرض کنیم که تعمیر قبور امیر المؤمنین و اولاد معصومین او سلام الله علیهم اجمعین کار ثوابی باشد دیگر گنبد و بارگاه ساختن برای هر امامزاده خواب و خیالی چرا؟ مگر اینکه بگوئید چون امامزادهها هم سادات و از اولاد امیر المؤمنیناند مشمول این حدیث بسیار شریف! وراست! میشوند که در این صورت باید گفت برای تمام سیدها که از دنیا میروند و البته یقین به موجودیتشان بیش از بیشتر امامزادههاست باید گنبد و بارگاه درست کرد ولی آیا میدانید در چنین صورت وضع این ممکلت به چه کیفیت خواهد شد؟!
چنانکه گفتیم حد اقل ثلث مسلمانان از سادات و منسوب به پیغمبر و أئمه اطهارند با قبول این معنی باید یک طاق سرتاسری به تمام ایران و کشورهای اسلامی زد و آن را قبرستان امامزادگان نامید! هر چند همین الان هم بهتر از قبرستان نیست؟!
سادساً – فساد این عمل منحصر به گور امامزادگان نیست بلکه چنان که میبینیم به طبق مترف و مسرف که خودرا اشراف کشور میدانند سرایت کرده.
الان در همین شهر قم قبرستانهای عجیب و غریبی ساختمان شده که لاشۀ گندیده ثروتمندان و دزدان اجتماعی را در آن دفن میکنند و صاحب مقبره و خادم وفاداری و فرش و چراغ و امثال آن هستند ویک نفر از پلودارهای گردن کلفت تهران لابد برای رضای خدا! مقبره خیلی مجلل در این شهر ساخته که هر بقعهای را به ثروتمندان تهران و شهرستانها بسی یا چهل هزار تومان میفروشد و آن احمقان آخر الزمان هم آنها را خریده قبلا بگل و لاله و ریحان میآرایند تا قتی که جان از جسد کثیفشان خارج شد و در زیر خروارها خاک مدفون گشتند عشاق سوخته با دختران حورش بر بالای عقد آنها بر از و نیاز پردازند و از فسق و فجوری که مرتکب میشوند بهرهای نیز نصیب صاحب قبر گردد؟!
آری این است آنچه پارهای حامیان دین از آن دفاع میکنند واین عمل مجوسی را یکی از ارکن دین خاتم النبیین جمیپندارند و اگر کسی سخن گوید او را به تیر تهمت و هرگونه صدمهای که از دستشان برآید آزار میدهند و از خدا شرم و از پیغمبر آزرم و از روز قیامت وحشتی ندارند!