مختصری از تعالیم عالیه اسلام
اینک اندکی از تعالیم عالیه اسلام که سعادت دارین و فوز نشأتین را نصیب پیروان خود نموده است.
اسلام پس از اینکه به وسیله توجه دادن آدمی به آیات انفسی و آفاقی روح انسانی را به بالاترین مرتبه عروج پرواز میدهد و او را به وجود خدای مهیمن و مسیطر بر همه اشیاء و آفریننده و مدبر کائنات معترف و معتقد مینماید و شخص یقین میکند که خلقت او در این جهان به عبث و بیهوده نیامده آغاز او از روی مشیّت او دارای هدف و غایتی است و بعثت انبیا را یک امری ضروری و لازم دانسته برای طی طریق کمال تبعیت ایشان را میپذیرد بدین اسلام رهنمائی میشود که خلاصه و نتیجه تعالیم تمام ادیان حقه و مذاهب الهیه بوده است.
وقتی به تعالیم این دین حنیف دقیق میشود مییابد که حقاً اتصال او به منبع الوهیت و ارتباط آن به ملکوت آسمانی است، میبیند پس از دورانی که بشر درنتیجه جهل خود و القائ ارباب اغراض هزاران کند و زنجیرهها از عادات زشت و خرافات بدست و پای خود بسته، پیغمبری نجات بخش از جانب پروردگار آمده و تمام آن غل و زنجیرها را از دست و پای او میگیرد چنانکه در آیه ۱۵۷ اعراف میفرماید:
﴿ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِيَّ ٱلۡأُمِّيَّ ٱلَّذِي يَجِدُونَهُۥ مَكۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ يَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَيَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِي كَانَتۡ عَلَيۡهِمۡۚ فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٥٧﴾[الأعراف: ۱۵۷]
«کسانى که از رسولى پیروى مىکنند که پیامبر درس ناخواندهاى است که نام او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مىیابند. آنان را به [کارهاى] پسندیده فرمان مىدهد و آنان را از [کارهاى] ناپسند باز مىدارد. و پاکیزهها را براى آنان حلال مىگرداند و ناپاکیزهها را بر آنان حرام مىشمارد و بار گرانشان و قید [و بند] هایى را که بر [عهده] آنان بود، از [دوش] شان بر مىدارد. پس آنان که به او ایمان آوردند و او را گرامى داشتند و او را یارى دادند و از نورى که با او فرو فرستاده شده است پیروى کردند، آنانند که رستگارند»
اگر در آیات شریفۀ دیگر قرآن دقیق شویم میبینیم مثلا یهود و نصاری چه قید و بندهای ساختگی به عنوان عبادت و رهبانیت بنام تعلیمات دین بر خود بافته و ساخته بودند ﴿وَرَهۡبَانِيَّةً ٱبۡتَدَعُوهَا مَا كَتَبۡنَٰهَا عَلَيۡهِمۡ﴾[الحديد: ۲۷] از یک طرف یک سلسله احکامی که اصلا خدا بدان دستور نداده بود بنام احکام دینی در مذهب خود ابداع و اختراع نموده بودند تا حدّی که بزرگترین نعمت فطری و طبیعی یعنی ازدواج و آمیزش با زنان را در پارهای اوقات بر خود حرام و در صورت جواز آن را منحصر به یک زن کرده بودند و از طرف دیگر احکامی را که در شرع آنها معین بود بنام احوط چنین است، این احتیاط ترک نشود، بر خود سخت و دشوار گرفته بودند تا جائیکه طلاق را یک سره بر خود حرام و پارهای از غذهای مباح وحلال را تحریم وحفظ و و لذایذ مشروعه را ممنوع و ترک نموده بودند و ملایان آنها یا برای اظهار آقائی و یا به عنوان جلب رضای الهی مناسک و عباداتی برای آنها وضع و آداب و اذکاری اختراع کرده بودند، اسلام با تمام آنها به مبارزه پرداخت و برای نجات و رهائی فرزند آدم از عبودیت یکدیگر، جهد بلیغ بکار برد و آنان را از تقلید آباء و امهات ملامت کرد و از تسلیم شدن به خرافات بافتۀ آخوندهایشان بر حذر داشت وچنین اطاعتی را از آنان به منزلۀ شرک دانسته فرمود: ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ﴾[التوبة: ۳۱]، در دین اسلام نه تنها تمتع و بهره وری از لذایذ و نعمای الهی جایز بلکه در بعضی موارد واجب و اکثراً مؤکد و موجب تقرب به دربار احدیت است شما در همین امر ازدواج وتمتع زن و مرد از یکدیگر به آداب اسلامی بنگرید که چگونه نجام این خواهش فطرت و ارادۀ طبیعت را موجب قربت الهی دانسته و تارکین و معرضین آن را با خطابی تقریباً آمیخته به زجر مورد عتاب قرار داده میفرماید: ﴿قُلۡ مَنۡ حَرَّمَ زِينَةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِيٓ أَخۡرَجَ لِعِبَادِهِۦ وَٱلطَّيِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزۡقِۚ﴾[الأعراف: ۳۲] و برای اینکه روح شریف انسانی اسیر وساوس شیطانی بنام دین و احکام آن نشود و بداند که راه خدا وسیعترین طرق و آسانترین آنهاست میفرماید: ﴿وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖۚ﴾[الحج: ۷۸]
در جای دیگر میفرماید: ﴿مَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيَجۡعَلَ عَلَيۡكُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمۡ﴾[المائدة: ۶] و صریحاً فریاد میزند که خدای متعالی از دین و آیین برای شما راحت و سعات را خواسته نه زحمت و مشتق را ﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ﴾[البقرة: ۱۸۵] ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَعَلَيۡهَا مَا ٱكۡتَسَبَتۡۗ﴾[البقرة: ۲۸۶] و برای اینکه هدف دین معلوم شود که مقصود از آن برای خدمت به بشر است نه اینکه آسایش بشر وقف دین شود میفرماید: ﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُمۡۚ وَخُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ ضَعِيفٗا٢٨﴾[النساء: ۲۸] و در تمام موارد دین را نعمت و رحمت و هدایت و شفا میخواند نه زحمت و مشقت و ریاضت و عناء؟!
و همان احکامی هم که در دین مبین وضع شده جز رحمت و سعادت نیست مثلا در اسلام احکام الهی بر طبق شمارشی که در اخبار شده پنج چیز است: نماز و روزه و زکوه و حج وجهاد، شما تنها در نماز آن دقت کنید که انسانی که میبیند موجودی است ناتوان و محیط بهزاران آفات و بلیات سماوی و ارضی که از هر طرف امواج بلا و حوادث با او روی آورده او را به نیستی و فنا تهدید مینمایند اما وقتی که انسان معتقد شد که تمام این کثرات ونمودها وحوادث و پیشآمدها از یک منبع ویک قدرت ویک مشیّت سرچشمه میگیرد و بعبارت ساده از جانب خدای واحد است، آنگاه برای وصول بدان قدرت و جلب رحمت آن و ایجاد وسیله آسایش و اطمینان در جستجوی وسیلهایست که قطره وجود متزلزل و لرزان و مشرف به فنای خود را بدان دریای ابدیت متصل سازد در شریعت فرض نماز پنجگانه شده تا این مقصود به حصول پیوند دو انسان ضعیف عاجز ناتوان خود را به خدای قادر مهربان نزدیک و متصل نماید، و فواید معنوی و صحی روزه علاوه بر ایجاد روح اراده وتصمیم و تسلط بر خواهشهای نفسانی و اطلاع از حال گرسنگان و فقرا بر کسی مخفی نیست و زکات را آن طور که شرع مقرر فرموده برای تأمین حوائج فقر او مساکین و از پا افتادگان به شرط آنکه بر طبق دستور شرع تحت نظر حاکم به مصرف نیازمندی تنکدستان و شکستگان برسد فوایدی است که محاسب اندیشه از احصاء آن عاجز و ناتوان است و چون در فواید حج و جهاد تفصیلی کافی قبلا گذشت به شرح بیشتری خود را نیازمند نمیبینیم.
عبادتهای اسلامی غیر عبادات ادیان منسوخه و مذاهب باطله است که در آن هیچ فائده مادّی و معنوی نمیتوان یافت و تنها مقایسه قربانی اسلام با قربانی یهود و روزه مسلمین با ریاضت هنود حقیقت را آشکارا مینماید. برخلاف نظر انتقاد کنندگان ما، که تصور میکردند ما فریفتۀ تمدن اروپا شدهایم و میخواهیم مسلمانها هم پیروی از اروپائیان نمایند و آن تمدن را اخذ کنند چنانکه قبلا گفتیم ما به تبعیت از دین مقدس خود هر عمل خوب و رویۀ مستحسنی را میپذیریم، ما نه تنها دعویدار این هستیم که اسلام مخالف با تمدن نیست بلکه مدعی هستیم که تمدن کامل و حقیقی تنها در اسلام است. زیرا اسلام آدمی را شریفترین و فاضلترین موجودات ارضی میداند و این اصیلترین پایۀ ترقی و تمدن است از آن نظر که اگر انسان وجود خود را والاترین موجودات نداند نمیتواند به عالیترین درجات نائل شود و اروپا هنوز این حقیقت را درک نکرده است و دین مبین اسلام است که میفرماید: ﴿لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِيٓ أَحۡسَنِ تَقۡوِيمٖ٤﴾[التين: ۴] ﴿۞وَلَقَدۡ كَرَّمۡنَا بَنِيٓ ءَادَمَ وَحَمَلۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ كَثِيرٖ مِّمَّنۡ خَلَقۡنَا تَفۡضِيلٗا٧٠﴾[الإسراء: ۷۰] و او را مسجود ملائکه مقرب و فرشتگان آسمانی میداند و زمین و آسمان را مسخر و جولانگاه فعالیت آدمی میشمارد كه ﴿أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَأَسۡبَغَ عَلَيۡكُمۡ نِعَمَهُۥ ظَٰهِرَةٗ وَبَاطِنَةٗۗ﴾[لقمان: ۲۰] ﴿هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا﴾[البقرة: ۲۹] و برای اینکه مایۀ سعادت و ترقی را بداند کجاست او را به نفس خود مرجوع میدارد تا از اتکل و اتکاء به اصل و نسب و این و آن بپرهیزد میفرماید: ﴿وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ٣٩ وَأَنَّ سَعۡيَهُۥ سَوۡفَ يُرَىٰ٤٠﴾[النجم: ۳۹-۴۰] و میفرماید: ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَعَلَيۡهَا مَا ٱكۡتَسَبَتۡۗ﴾[البقرة: ۲۸۶] و برای آنکه معلوم شود شقاوت و سعادت هر فرد و جمعیتی در آستین خود اوست میفرماید: ﴿أَوَلَمَّآ أَصَٰبَتۡكُم مُّصِيبَةٞ قَدۡ أَصَبۡتُم مِّثۡلَيۡهَا قُلۡتُمۡ أَنَّىٰ هَٰذَاۖ قُلۡ هُوَ مِنۡ عِندِ أَنفُسِكُمۡۗ﴾[آل عمران: ۱۶۵] و ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ لَمۡ يَكُ مُغَيِّرٗا نِّعۡمَةً أَنۡعَمَهَا عَلَىٰ قَوۡمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡ﴾[الأنفال: ۵۳] و ﴿ظَهَرَ ٱلۡفَسَادُ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ بِمَا كَسَبَتۡ أَيۡدِي ٱلنَّاسِ﴾[الروم: ۴۱] و ﴿وَمَآ أَصَٰبَكُم مِّن مُّصِيبَةٖ فَبِمَا كَسَبَتۡ أَيۡدِيكُمۡ وَيَعۡفُواْ عَن كَثِيرٖ٣٠﴾[الشورى: ۳۰]
اسلام برخلاف آنچه بین مسلمین شایع است و موجب طعن دشمنان بر آن شده، بنده را آزاد و مختار میداند و مجبور و پای بست قضا و قدر نمیداند و در بیشتر آیات قرآن فعل بنده را که باعث تغییر سرنوشت او میشود مقدم بر فعل خود میشمارد و فعل خدا را متأخر میگیرد و میفرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ جَٰهَدُواْ فِينَا لَنَهۡدِيَنَّهُمۡ سُبُلَنَاۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَمَعَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ٦٩﴾[العنكبوت: ۶۹]، و ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ لَا يَهۡدِيهِمُ ٱللَّهُ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ١٠٤﴾[النحل: ۱۰۴] ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ يَهۡدِيهِمۡ رَبُّهُم بِإِيمَٰنِهِمۡۖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُ فِي جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ٩﴾[يونس: ۹] و ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِيدٗا٧٠﴾[الأحزاب: ۷۰] ، و ﴿فَلَمَّا زَاغُوٓاْ أَزَاغَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡۚ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِينَ﴾[الصف: ۵] و دهها آیات دیگر تا معلوم دارد که هر بندهای بر سرنوشت خود مسلط است و هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت، حالا اگر تعالیم جوکهای هند و صوفیه روح عاری و تنبلی در مردم ایجاد کرده باشد مربوط به اسلام نیست از اصیلترین پایههای تعالیم اسلامی آن است که بشر را در حقوق مساوی میشمارد و به اعتبارات موهوم از نژاد و نسبت و شغل و مقام اهمیتی نمیگذارد و میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ﴾[النساء: ۱] و در جای دیگر میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٞ١٣﴾[الحجرات: ۱۳] و در سنت نبوی میفرماید: «كلكم من آدم وآدم من تراب» –«لا فضل لعربي على عجمي ولا إلا بیض على الأسود إلا بالتقوی»پس هر گونه مزایای نژادی و افتخار نسبی یادگار دوران جاهلیت و میراث و ملتهای ظالمی است که بدین دستاویز دیگران را برده و کنیز خود میخواستند تاریخ مقدس اسلام مشحون از ابطال و نابودکردن این موهوم میشوم است. مشهور است که اولین ظلمی که در اسلام رخ داد کلمه «تنحّی عن الطریق»یعنی پس رو و پیش رو بود که زائیده همین عقیده زشت مزایای نژادی و مقامی است.
یکی از بزرگترین بلیه که از ناحیۀ ادیان در تاریخ بشر بر انسان وارد شده تنفیر و عداوت و اکراه و اجبار مذهبی است که تاریخ بشریت را ننگین کرده است ولی اسلام جز با مشرکین که آفتی بزرگ برای جامعه انسانی و سنگ و سدّ راه ترقی میباشند با سایر ملل با کمال مماشات و مهربانی رفتار کرده و آنان را در مذاهب خود آزاد گذارده به مسلمین اجازه میدهد که با آنان به عدل و انسانیت سلوک کنند آنجا که میفرماید: ﴿لَّا يَنۡهَىٰكُمُ ٱللَّهُ عَنِ ٱلَّذِينَ لَمۡ يُقَٰتِلُوكُمۡ فِي ٱلدِّينِ وَلَمۡ يُخۡرِجُوكُم مِّن دِيَٰرِكُمۡ أَن تَبَرُّوهُمۡ وَتُقۡسِطُوٓاْ إِلَيۡهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ٨﴾[الممتحنة: ۸] و مسئله طهارت و نجاست کفار اهل در اسلام دارای اصلی نیست زیرا هم کتاب وهم سنت خلاف آن را ثابت میکند و تنها علتی که برای آن میتوان یافت همان اختلافی است که اهل کتاب و مسملین در طهارت و نجاست عرضی اهل کتاب میشود و حتی نجاست مشرکین هم به عقیده پارهای از محققین جز سیاست موقتی اسلام نبوده است اسلام مسلمین را به تغییر عقیده دیگران مجبور نمیکند واساساً بنای عالم را روی اختلاف میداند و میفرماید: ﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ ٱلنَّاسَ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗۖ وَلَا يَزَالُونَ مُخۡتَلِفِينَ١١٨ إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمۡۗ﴾[هود: ۱۱۸-۱۱۹] ﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ لَأٓمَنَ مَن فِي ٱلۡأَرۡضِ كُلُّهُمۡ جَمِيعًاۚ﴾[يونس: ۹۹] ﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَآ أَشۡرَكُواْۗ﴾[الأنعام: ۱۰۷] ﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَمَعَهُمۡ عَلَى ٱلۡهُدَىٰۚ﴾[الأنعام: ۳۵] پس درصدد وحدت عقیده بودن از هر حیث برای جامعه انسانی درب محال کوبیدن است و اختلاس اساس و پایه ترقی و تکامل است به شرط آنکه در محیطی آرام و بدون زحمت انجام گیرد بلی اسلام رسالت آسمانی و مأموریت الهی دارد که جمیع جهانیان را به نور اسلام و قرآن دعوت نماید اما این کار بیشتر به وسایل سهل و محبتآمیز و عوامل شوق انگیز انجام میگیرد و در این باره میفرماید:
﴿ٱدۡعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِٱلۡحِكۡمَةِ وَٱلۡمَوۡعِظَةِ ٱلۡحَسَنَةِۖ وَجَٰدِلۡهُم بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُۚ﴾[النحل: ۱۲۵] ﴿فَذَكِّرۡ إِنَّمَآ أَنتَ مُذَكِّرٞ٢١ لَّسۡتَ عَلَيۡهِم بِمُصَيۡطِرٍ٢٢﴾[الغاشية: ۲۱-۲۲] ﴿إِنَّ هَٰذِهِۦ تَذۡكِرَةٞۖ فَمَن شَآءَ ٱتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ سَبِيلٗا٢٩﴾[الإنسان: ۲۹] ﴿أَفَأَنتَ تُكۡرِهُ ٱلنَّاسَ حَتَّىٰ يَكُونُواْ مُؤۡمِنِينَ﴾[يونس: ۹۹] و فقط آن موقع شمشیر تنبیه از نیام میکشد که برای شنیدن حقایق اسلام مزاحم و مانعی ایجاد شود و خس و خاشاکی مانع جریان عین الحیات معالم قرآنی به کشتزار مزارع وجود انسان شود اما اعتقاد و یقین از امور قلبی است و هیچکس نمیتواند با زور و جبر در دل کسی یقین و اعتقاد ایجاد نماید اسلام و مسلمین را عزیز و ارجمند و آقا و سربلند میخواهد که علاوه بر اینکه فرزند آدم و مسجود ملائکه مقرّبند بهترین امتی هستند که برای هدایت جهانیان و رهبری کاروان انسن به سوی مقاصد و غایات نهائی عالم امکان بوجود آمدهاند و میفرماید: ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ﴾[آل عمران: ۱۱۰] ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ﴾[البقرة: ۱۴۳] و عزت و برتری و سادت و سروری آنان را تا سر حد مقام الوهیت بالا میبرد که «العزة لله ولرسوله وللمؤمنین»و از همین رهگذر است که مؤمن شریف در هیچ حال از این ارزش و عزت و شرافت و قیمت خود غافل نیست و هرگز خود را به اعتبارات موهوم و مال و جاه فانی نمیفروشد بلکه اگر سلطنت زمین را به او بدهند که کوچکترین مخالفتی از احکام دین خود کند هرگز نخواهد کرد خلاصه آنکه اسلام در احکام و آیاتش این هدف را دارد که عالیترین و راقیترین جامعه را در توده انسانی پدید آورد و چنانکه در طی بیانات خود گفتیم بدین منظور توفیق یافته و قرنهای متمادی جهان و جهانیان را در زیر بال علم و دانش و تقوی و عدالت، به سوی حقیقت رهبری کرده است و این کیفیت با این وصف بوده که هنوز افراد قابلیت و استعداد درک حقایق را نداشته و مذاقشان نمیتوانست طعم شیرین تعالیم اسلامی را دریابد اما امروز با شرحی که از عوامل مترو که و علل موجوده دادیم اگر جامعۀ اسلامی بتواند آن را درک کرده بکار بندد یعنی به تحصیل علم و حکمت بر حسب دستور شریعت بپردازد، و حکومت اسلامی را آن چنانکه شرحش رفت تشکیل دهد و جمعه و جهاد و حدود و دیات را بر طبق دستور بکار بندد و خرافات و موهومات که چون قاذورات و خبائث چهره نورانی حقایق را پوشانیده و ما نمونههائی از آن در این کتاب آوردیم بدور افکند و به جای آن همت به جانشیننمودن تعالیم مترو که دین گمارد و اعداد قوا کند واز حواشی گمراهکننده به متن واقع پبدازد، آن روز است که دیده خواهد شد که مصداق ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ كَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمۡ دِينَهُمُ ٱلَّذِي ٱرۡتَضَىٰ لَهُمۡ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعۡدِ خَوۡفِهِمۡ أَمۡنٗاۚ يَعۡبُدُونَنِي لَا يُشۡرِكُونَ بِي شَيۡٔٗاۚ﴾[النور: ۵۵] صورت وقوع مییابد و قافلۀ بشریت به سرعت برق باد به سوی هدفی که پروردگار جهان او را برای آن آفریده است میشتابد و زندگی تلخ و معیشت ضنک کنونی آدمی مبدل به بهشت سعادت و رضوان میگردد. برای حصول این منظور و لا اقل روشنشدن این حقیقت ما قبول این زحمت و تحمل آن همه تهمت کردیم و چون در این راه جز رضای پروردگار خود را جویا نیستیم از این تهمت و اذیتها نه، تنها آزرده نمیشویم بلکه چون خاص و خالص بدون هیچ شائبه باری خاطر حق و رضای خدا آرامش وجدان بدین کار پرداختیم کمال خوشنودی و رضا را خواهیم داشت زیرا اگر هر چیز را در این مورد فراموش کنیم قضایای برجسته تاریخ را که همواره عاشقان حقیقت دچار تهمت و نفرت این گونه افراد بودهاند فراموش نخواهیم کرد، و همان برای تسلی ما کافی است، در خاتمه این مقال یادآوری چند نکته لازم است.
۱- آنچه در این اوراق از نظر خوانندگان گذشت عقیدهای است که نویسنده این سطور در اثر مطالعه و تفکر در این باره دارا شده و دلایل آن از عقل و نقل تا حدی روشن گشت و البته هر کسی به عقل و فهم خود مأخوذ و مواخذ است.
۲- با اینکه مدعای ما در این رساله همه متکی به آیات و اسناد و سیره مسلمین صدر اول است معهذا اگر انتقاد به جائی برسد با کمال میل آن را پذیرفته و به ضمیمه همین رساله منتشر میکنیم تا جبران خطائی اگر مرتکب گشته باشیم شده باشد و نیز معلوم شود که ما غرضی جز یافتن حق و بیان آن نداریم اینک بر کسانیکه به خطائی از ما واقف شوند واجب است که ما را بدان بیاگاهانند تا هم ادای وظیفه شرعی کرده وهم هدایت گمراهان را دریابند.
۳- چون این مختصر اولین رساله در اینگونه موضوعات و هم اولین تألیف مستقل نگارنده است بدیهی است که از هر جهت کامل نیست بنابر این امیدواریم که به توفیق الهی در آتیه به تکمیل آن پرداخته و در هر یک هر یک از موضوعات کتابی علیحده تألیف و بوجهی کافی از عهد بیان و روشنکردن هر موضوع برآئیم هر چند همین اندازه برای ارباب هوش کافی است.
۴- کسانی که از راه عناد و لجاج باستهزاء و ارعاب ما میپردازند باید یقین بدانند که ما قبلا حساب آنها را کرده ایم و بنابراین کوچکترین ارزش و اهمیت برای آنها و اعمالشان قائل نیستیم و تا زندهایم هدف خود را تعقیب و در صورت هرگونه صدمه و لطمهای خود را مثاب و مأجور دانسته بلکه در این راه تا پای جان در آرزوی شهادتیم.
۵- چون یقین داریم به مذاق عدهای که جهل مردم را در این موضوع بنفع خود میدانند این گونه تألیف تلخ است لذا ممکن است درصدد تیرهکردن اذهان برآیند ما نیز از همین حالا خود را برای مدافعه و دفاع از عقاید خود به آیات و روایات بیشتری مسلح کردهایم.
۶- آثار و تألیفات آتیه ما در پیرامون همین مطالب و امثال آن خواهد بود زیرا به نظر ما این قبیل مطالب از مهمترین مطالب است.
۷- ما نظریات پارهای از علمای بزرگ و دانایان روشن و مطلع را در پیرامون این مطالب خواستهایم که پس از وصول، ضمیمه خواهیم نمود حق آن بود که ما نام این رساله را (تنزیه المعصومین) مینهادیم زیرا ترک حکومت و تعطیل جهاد وجمعه و حدودا را که اهل آراء یا اهواء نسبت بائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین دادهاند در حقیقت آن بزگواران را که خود از بزرگترین مؤبدین شریعت و هادیان امت بودهاند بعنوان ناسخین قوانین و تعطیل کنندگان احکام دین و بعبارتی دیگر پیغمبران بعد از خاتم النبیین جمعرفی کردهاند و حال اینکه دامن مقدس ایشان از نسبت چنین گناهانی که علاوه بر متزلزلنمودن عصمت و ایمان آنان را العیاذ بالله در ردیف محرّفین قرآن مبین و مضیعین احکام دین در میآورد منزه و مطهر است اما چون آن را مقدمه پارسی رساله الجمعه قرار دادیم و نماز جمعه را (ارمغان الهی) و هدیه آسمانی پیغمبر مختار علیه وآله سلام الله الملک الجبار میدانیم لذا آن را بنام (ارمغان آسمان) نامیدیم و بالله التوفیق و چون خاتمه این کتاب در لیالی قدر در ماه رمضان سال ۱۳۸۰ هجری اتفاق افتاد از فرستنده قرن در شب قدر مسئلت میکنیم که آن را وسیله هدایت و جبنش پیروان قرآن قرار دهد و ما را در این راه دشوار از طریق حق منحرف نکرده هدایت و توفیق خود را از ما بانگیرد و بیان ما را در روشننمودن حقایق بدون هیچ غرضی جز رضای او چنانکه تاکنون چنین بوده بکار وادارد و سرانجام در راه خدمت بدین خود، شهادت روزی نموده یا ثواب شهیدان عطا فرماید «بمنّه وجوده وكرمه إنه ذوالفضل العظیم والبر الرّحیم وصلى الله على سیدنا محمّد وآله الطاهرین».
اسفندماه ۱۳۳۹ قم حیدر علی قلمداران