۲- تخريب حُجره و مسجد نبوی و نبش قبر شيخين
در روایت آمده: «وأجيء إلى يثرب، فأهدم الحجرة، وأخرج من بها، وهما طريّان، فآمر بهما تجاه البقيع، وآمر بخشبتين يُصلبان عليهما؛ فتورقان من تحتهما، فيفتتن الناس بهما أشدّ من الأولى» [۱۳۴].
«مهدی میگوید: به مدینه میروم، پس حجرهی رسول خداصرا تخریب میکنم و جسد آن دو (ابوبکر و عمر) را تازه و شاداب بیرون میآورم، سپس فرمان میدهم آنها را به طرف بقیع ببرند، و بر دو چوب آویزان کنند، ناگهان آن دو چوب سبز میشوند و برگ در میآورند، پس مردم از بار اوّل بیشتر فریب آنها میخورند».
روایتی دیگر: «هل تدري ما يبدأ به القائم؟ أوّل ما يبدأ به؟ يُخرج هذين رطبيين، غضّيين، فيحرقهما ويذريهما في الرّيح، ويكسر المسجد» [۱۳۵].
«آیا میدانی اوّلین اقدام و فعّالیت مهدی چیست؟ نخستین کارش بیرون آوردن آن دو با بدنهای تازه و شاداب، سپس سوزانیدن آنهاست، بعد خاکسترشان را بر روی باد پخش و پراکنده میکند، و مسجد [النبی] را میشکند».
منظور از «قائم» همان شخصی است که خمینی به حکم مذهب جدید «ولایت فقیه» همه وظایف و مأموریتهایش را بر عهده گرفت، از جمله کاری که این روایت بیان کرده است.
و منظور از (هذین) دو خلیفهی بزرگوار راشد رسول خداصهستند.
و روایت سوّم: «هذا القائم هو الّذي يشفي قلوب شيعتك من الظالمين والجاحدين والكافرين، فيخرج الّلات والعزّی طريّين فيحرقهما» [۱۳۶].
«قائم همان کسی است که با کشتن ظالمین و کافرین و منکرین دل شیعیان تو را شفا میدهد و چشمانشان را روشن میکند، و لات و عُزّی را تازه و شاداب از قبرهایشان بیرون کشیده و میسوزاند».
منظورشان از لات و عُزّی دو خلیفهی رسول اللهص(ابوبکر و عمر) است.
این نصوص و روایات شیعه به شکلی واضح و روشن بیانگر آن است که هرگاه لشکرشان به مدینه - خدا آن را حفظ کند و آرزوهایشان را ناکام گرداند- برسد، اوّلین اقدامشان انهدام حجرهی رسول اللهصو نبش آن دو قبر پاکی است که در جوار رسول خدا قرار دارند، و این کار هم صرفا به هدف انتقام و شفای قلب شیعه انجام داده میشود و شگفتا! این حقد و کینهها چقدر غلیظاند که بعد از گذشت صدها سال میخواهند از مردهها انتقام بگیرند... آیا در طول تاریخ نمونهی چنین کینههایی در جهان انسان وجود داشته است؟ بدون شک کسی که میخواهد با مردهها چنین رفتاری کند، قطعاً خشم و انزجار و کینهاش نسبت به زندههایی که از ابوبکر و عمر راضی هستند و آنها را دوست دارند، به مراتب بیشتر و به شدت شیفتهی انتقام از آنها هستند و با قتل و کشتار آنها قلبشان بهتر شفا و آرامش مییابد، همانگونه که یکی از سلف صالح فرموده: «هرکس نسبت به یکی از اصحاب رسول اللهصقلبش آکنده از خشم و بدخواهی باشد، قطعا ًنسبت به مسلمانان آکندهتر و بدخواهتر است» [۱۳٧].
همین مقدار کافی است که بدانی به نظر شیعه هرکس معتقد به مسلمان بودن ابوبکر و عمر باشد کافر محسوب میگردد [۱۳۸].
و روایاتی دارند که شفاف و روشن از آمال و آرزوهایشان تعبیر نموده، و منتظر تحقّق آنها هستند. واقعاً دشمنى، از لحن و سخنانشان آشکار است، ولی آنچه سینههایشان پنهان مىدارد بزرگتر است، و آنچه روایاتشان دربارهی نبش قبر برخی از اصحاب رسول اللهصدر بقیع ذکر میکنند تطبیق برخی از این نقشه و دسیسههاست.
و تهدیدات برخی از آیات عظام به اشغال حرمین شریفین - همانگونه که ذکر خواهد شد - برای تحقّق این هدف، و اهداف دیگر است. سپس پروتکلهای شیعه در صدد بر آمدهاند که عکس العملهای اسلامی بر علیه این عملیات جنایت کارانه ضد خلفای راشدین را تصوّر و پیشبینی کنند، تا پیروانشان آمادگی رویارویی با آن عکس العملها را داشته باشند، و بر ادامهی قتل و کشتار خونینشان تأثیرگذار نباشد. از اینجاست که برخی از پروتکلها به تأثیر نبش و تخریب، بر مسلمانان اشاره دارد و میگوید....
سپس حادثهای رخ میدهد و قریش میگویند: بیایید علیه این طغیانگر قیام کنیم و بجنگیم، به خدا سوگند اگر محمّدی یا علوی یا فاطمی بود، این کار را نمیکرد [۱۳٩].
«مجلسی» مرجع و افتخار شیعهها میگوید: «شاید منظور از «حادثه» سوزاندن شیخین ملعون!!! باشد، برای همین است که مهدی÷را طغیانگر مینامند» [۱۴۰]. تعلیق و تفسیر مجلسی بر حادثهای که مهدی یا نائبش آن را به وجود میآورند، باعث برانگیختن احساسات مسلمانان میشود، زیرا ایشان میخواهد اعلام دارد که «حادثه» همان سوزاندن قبر رسول خدا و دو خلیفهی ایشان است که آن افتراگر، از آنها نفرین کرده.
همانگونه که خود میگویند: «مجلسی» الگو و فرد معتمد اکثریت و قسمت اعظم شیعه است [۱۴۱]. به همین علت، در همه دورهها او را به «رئیس الفقها والمحدثین، پناه فقهاء و محدثین همه اعصار، پناه مجتهدین همه دورهها، أعظم أعاظم الفقهاء والمحدثین، وأفخم أفاخم علماء الدّین» توصیف و لقب دادهاند [۱۴۲].
«مجلسی» با توجه به اینکه زیر چتر دولت صفویه میزیست و دولت صفویه نیز با کمال معنی از آنها حمایت میکرد، با صراحت تمام، و بدون تقیه و مجامله بر گفتههایش تأکید کرده و هر آنچه در دل خود و فرقهاش داشته بیان نموده است. پس ایشان از رؤیایشان پیرامون حجرهی پاک رسول اللهصو آتشی که پیروانشان را به شعلهور ساختن آن وعده دادهاند، سخن رانده و طوری در خصوص آن حرف میزند که گویی حتماً اتفاق میافتد و خلاف آن محال است.
چنین به نظر میرسد اگرچه آیات عظام و مراجع بزرگ شیعه، حاکمیت دولت صفویه را در دست نداشتند، اما به علّت فرصتی که برایشان فراهم کرده بود، بسیار گستاخانه زبان گشوداند، زیرا دارای نفوذ و قدرت بودند.
این است احساس و شعور هر شیعهای!! آنها چنین وعدههایی را برای پیروانشان اظهار میدارند، گویی برای تحقّق آن، بشارت را دریافت کردهاند. آیا در پس اینها فرقهای هست که عداوت و دشمنی شدیدتری از اینها با مقدّسات مسلمانان داشته باشد؟!
امروز به نام «ولایت فقیه» و با ادعای نیابت کامل مهدی، اعلام میکنند که کارهای وی را آغاز مینمایند، و مسلمانان هیچگونه اطلاعی از خطرات این پروتکل سرّی ندارند، و نمیدانند مهدیی که رافضیه در انتظار ظهورش هستند چهکاری را انجام میدهد؟ در حالی که او هرگز ظهور نخواهد کرد، چون وجود خارجی ندارد، ولی خطر بزرگ این است که مأموریت و کشتارهای خونین آن «ذات خیالی» را شروع کنند، و گویی امروز به جای یک مهدی دهها مهدی از میان مراجع شیعه ظهور کرده است، چون به روشی بسیار خبیث و مکارانه و با ادعای «ولایت فقیه» مهدی را ظاهر کردهاند، و این برای مسلمانان بزرگترین خطر را در بر گرفته است، زیرا عملیات را شروع کردهاند.
آیا چیزی صریحتر از این روایات برای کشف و آشکار کردن نیات و اهداف، و عداوت و دشمنی رافضیه با مؤمنین، و کینه و نفرت و عداوتشان علیه اسلام، و تلاش پیگیر و مستمر برای انتقام گرفتن در هر فرصتی که فراهم گردد وجود دارد؟ که همه اینها را با شعار «ولایت فقیه» یا با شعارهای دیگر انجام میدهند، و خمینی و هوادارانش به حکم مذهب ابداعی جدید خود، در صدد اجرای اهداف و مأموریتهای مهدی موهوم از جمله: انهدام مسجد الحرام برآمده [۱۴۳].
[۱۳۴] بحار الانوار ۵۳/۱۰۴-۱۰۵. [۱۳۵] بحار الانوار ۵۲/۳۸۶. [۱۳۶] عيون اخبارالرّضا۱/۵۸، بحارالانوار ۵۲/۳۴۲. [۱۳٧] الابانة: ابن بطّه ص۴۱. [۱۳۸] الكافي ۱/۳٧۳ و تفسير عياشي ۱/۱٧۸، و البرهان: حرّانی۱/۲٩۳، و بحارالانوار ۸/۲۱۸. [۱۳٩] تفسير العياشي ۲/۵۸، بحار ۵۲/۳۴۲. [۱۴۰] بحار ۵۲/۴۶. [۱۴۱] الفيض القدسي ص۱٩-۲۰ چاپ شده همراه با بحارالانوار ج۱۰۵. [۱۴۲] منبع سابق ۲۱-۲۲-۲۳. مجلسی یکی از بنیانگذاران غلو و افراط در دین شیعه بود، تا جایی که صاحب کتاب تحفه اثنیعشریه گفته است: اگر دین شیعه دین مجلسی نامیده شود نامی کامل و شامل است، ولذا گفتهاند: نه در زمان مجلسی و نه قبل از او کسی نبوده که مانند او در ترویج دین و مذهب شیعه نقش داشته باشد. الفیض القدسی ص۱٧. [۱۴۳] در کتاب حکومت اسلامی اشاره میکند به تنی چند از کسانی که قبل از او دارای چنین نظری بودهاند، ولی نتوانستند ریاست و حکومت را بدست گیرند و مانند خمینی اقدام کنند.