پروتکل تخریب حرمین شریفین

فهرست کتاب

تحقير حج بيت الله و برتری‌دادن زيارت بارگاه‌های شيعه بر حج

تحقير حج بيت الله و برتری‌دادن زيارت بارگاه‌های شيعه بر حج

در این قسمت، با ذکر مجموعه مثالهایی که از منابع موثّق و معتبر شیعه نقل شده، تلاشهای شیعه برای جعل روایات را به تصویر می‌کشیم که چگونه با نسبت دادن آن دروغ و بهتانها به اهل بیت به اهداف خود خدمت می‌کنند. سپس به موضوع تخصیص روز عرفه برای زیارت کربلا و افسانه‌های شاخ و بال‌دار زیارت حسین و زائران قبر او چه می‌گویند، همان‌گونه که مناسک و زیارتنامه‌هایی را به موازات مناسک شرعی حج و عمره ساخته‌اند، و با تهاجم فکری، جهت انصراف مردم از خانه‌ی کعبه و «بیت‌الله» شریف نهایت سعی خود را به کار بسته‌اند.

ظاهراً بعد از همه‌ی سعی و کوششها به منظور برافروختن فنته و آشوب در سرزمین حرمین، چنین نگرش و افکاری را نشر و گسترش می‌دهند.

شیخ الاسلام ابن تیمیه می‌فرماید: «افراد موثوق برایم نقل کرده‌اند، که در میان شیعه کسانی هستند که سفر بسوی بارگاهها را از سفر حج «بیت‌الله» بزرگتر می‌دانند، پس شرک ورزیدن به خداوند متّعال به نظر آنها از عبادت خالصانه برتر و بزرگتر است، در حالی که بزرگترین مصداق ایمان به طاغوت همین است» [۲۴۶].

یکی از دانشمندان بزرگ اهل سنّت، با وجود این‌که‌ مدّتهای طولانی به بررسی و تحقیق در مورد شیعه و افکار و اندیشه‌هایشان پرداخته، و برای ردّ اعتقادات باطلشان تلاشهای فراوانی مبذول داشته، ‌اما موضوع اعتقاد به برتری سفر به زیارتگاه‌ها از حج «بیت‌الله» را تنها از طریق افراد موثوق به دست آورده؛ این در حالی است که‌ امروزه‌ این مسأله در دهها روایت و کتابهای اثنی عشریه ثابت و علنی شده، و با نص صریح می‌گویند: زیارت مشهد (بارگاه و مقبره‌ها) از حج «بیت‌الله» برتر و بهتر است.

در کتاب «الکافی» و ... روایت شده که: «إنّ زيارة قبر الحسين تعدل عشرين حجّة، وأفضل من عشرين عمرة وحجّة» [۲۴٧]. «زیارت قبر حسین معادل بیست حج است، و از بیست حج و عمره هم بهتر است».

وقتی که یکی از شیعیان به ‌امام خود گفت: من نوزده حج و نوزده عمره را به جا آورده‌ام، امام با سبکی تمسخرآمیز گفت: «حجّ حجّة أخری، واعتمر عمرة أخری، تُكتب لك زيارة قبر الحسين÷» [۲۴۸].

«یک حج و یک عمره‌ی دیگر به جا بیاور تا زیارت قبر حسین برایت نوشته شود!!».

گویی که می‌خواسته بگوید: چرا این قدر خود را به زحمت می‌اندازی، حال آنکه زیارت قبر حسین از کار تو بهتر است؟! سپس می‌بینی که او را توجیه می‌کند که جهت تکمیل کردن فضل و ثواب زیارت قبر حسین یک حج و یک عمره دیگر به جا آورد، تا با بیست حج و بیست عمره‌ یک زیارت کامل شود، امّا او را متوجّه زیارت حسین می‌کند، تا بیشتر او را مورد سرزنش و تمسخر قرار داده و اظهار حسرتش بیشتر باشد.

روایات شیعه، رفته رفته، در مبالغه و افزایش فضل و برتری زیارت قبر حسین و دیگر ائمه بر حج «بیت‌الله» (پنجمین ارکان اسلام) سیر صعودی داشته‌اند، تا جایی که به درجه‌ای از جنون و سفاهت، یا زندقه و الحاد رسیده‌اند که شاید کسی به چنین سطحی نرسیده باشد، طوری که هرکس به آنها توجه کافی داشته باشد می‌گوید: این دین مشرکین است نه دین مسلمین موحّد، چون دینی را عرضه می‌کنند غیر از آنچه مسلمانان شناخته‌اند. که قطعاً این دین آخوندها و آیات عظام است، نه دین ربّ العالمین؛ و تخمین و حدسیات و اوهام مردان است نه سنّت سیدالمرسلین. از این رو بیشتر به دسیسه‌ی تغییر دین اسلام، و تغییر قبله‌ی مسلمین (کعبه وخانه‌ی خدا) شبیه است تا به دین حق!!

روایات آنها این مطالب را با شیوه‌های مختلف، و روشهای متنوع ارائه می‌دهند، تا هرچه بیشتر در قلب افراد ساده لوح و نادان تأثیرگذار باشد، و نوجوانان و غیر عربها را (که به زبان قرآن آشنا نیستند) فریب دهند، که متأسفانه خیلی سریع بدعتشان مؤثر واقع می‌شود! [۲۴٩].

به ادعای افسانه‌های شیعه، مردی از اعراب بیابانی، از یمن به زیارت قبر حسین مشرّف شد؛ وقتی که با جعفر صادق شیعه (چون جعفر بن عبدالله از این تهمتها مبرّاست) ملاقات کرد، و جعفر درباره‌ی زیارت قبر حسین از مرد بیابانی سؤال می‌کند، در جواب می‌گوید: آثار خیر و برکت این سفر را در وجود خود و خانواده و اولاد و اموال، و برآورده شدن نیازهایم احساس می‌کنم. ابوعبدالله می‌گوید: ای برادر یمنی! آیا فضل دیگری را به فضیلتهای این زیارت نیفزایم؟ گفت: برایم زیاد کن ای پسر رسول خداص! گفت: زیارت اباعبدالله برابر با یک حج مقبول و مبرور به‌ همراه رسول خداصاست. مرد، بسیار تعجّب کرد. دوباره جعفر گفت: آری به خدا برابر است با دو حج مبرور و مقبول و پاک همراه با رسول خدا. باز هم مرد تعجّب کرد. پی درپی ادامه داد تا رسید به ‌اینکه گفت: برابر است با سی حج مبرور و مقبول و پاک همراه رسول خداص [۲۵۰].

با این سبک و شیوه‌ی عجیب و غریب که بیشتر به بازی و شوخی بچه‌ها شبیه است، جعفرشان ثابت کرده که زیارت بارگاه و مقبره‌ها از سی حج بزرگتر است. همچنین با افترا و دروغ بر زبان رسول اللهصبا همان روش، این شرک را تأکید و تأیید می‌کنند، امَا الفاظ آن روایت، خود دروغ بودنش را اثبات می‌کنند چه رسد به مفهوم و محتوای آن؛ آنجا که می‌گوید: «كان الحسين÷ ذات يوم في حجر النبيّ(ص)، وهو يلاعبه، ويضاحكه، وأنّ عائشة قالت: يارسول الله ما أشدّ إعجابك بهذا الصبيّ!! فقال لها وكيف لا أحبّه وأعجب به وهو ثمرة فؤادي، وقرّة عيني، أمّا إنّ أمّتي ستقتله،..فمن زاره بعد وفاته، كتب الله له حجّة من حججي، قالت: يا رسول الله حجّة من حججك؟ قال نعم، وحجّتين، قالت وحجّتين، قال نعم وأربعاً، فلم تزل تزده وهو يزيد حتّی بلغ سبعين حجّة من حجج رسول الله (ص) بأعمارها» [۲۵۱].

«روزی حسین در آغوش رسول خدا بود و با او بازی می‌کرد و می‌خندید، عائشه گفت: ای رسول خدا! چقدر به ‌این بچه علاقمندی و دوستش داری!! رسول اللهصفرمود: چگونه دوستش نداشته باشم در حالی که او ثمره‌ی قلب من و نور چشمانم است، اما امّتم او را خواهند کشت، و هرکس قبرش را زیارت کند، خدا برایش یک حج می‌نویسد. عائشه با تعجّب پرسید: یک حج تو؟ فرمود: بله، دو حج من، عائشه دوباره پرسید: دو حج تو؟ فرمود: بله سه حج من، و و و، به همان ترتیب ادامه دادند تا رسید به ‌اینکه فرمود بله هفتاد حج من همراه با هفتاد عمره برایش نوشته می‌شود!!!».

در روایت دیگری به جایی می‌رسد که می‌گوید: «من زار قبر أبي عبدالله كتب الله له ثمانين حجّة مبرورة» [۲۵۲].

«هرکس قبر ابو عبدالله را زیارت کند خدا هشتاد حج مبرور را برایش می‌نویسد».

و روایتی دیگر می‌افزاید: «من أتی قبر الحسين÷ عارفاً بحقّه، كان كمن حجّ مائة حجّة مع رسول الله(ص [۲۵۳].

«هرکس به زیارت قبر حسین برود، و حق او را بشناسد، مانند کسی است که هشتاد حجّ را همراه با رسول خدا به جا آورده باشد».

روایاتشان همچنان بر سر افزایش اعداد به رقابت می‌پردازند تا از رقم صدها گذشته و به هزارها می‌رسند، و از این هم به اجر و پاداش ملیونی می‌رسند، گویی دین تنها و تنها زیارت قبر حسین و ایستادن بر بارگاه اوست!

در کتاب «وسائل الشیعه» و ... از محمد بن مسلم و او هم از ابی جعفر روایت می‌کند که گفت: «لو يعلم النّاس ما في زيارة الحسين من الفضل لماتوا شوقاً، وتقطّقت أنفسهم عليه حسرات، قلت وما فيه؟ قال: من زاره تشوّقاً إليه كتب الله له ألف حجّة متقبّلة، وألف عمرة مبرورة، وأجر ألف شهيد من شهداء بدر، وأجر ألف صائم، وثواب ألف صدقه مقبولة، وثواب ألف نسمة أريد بها وجه الله، ولم يزل محفوظاً سَنَتهُ من كلّ آفة أهوتها الشيطان، ووكّل به ملك كريم يحفظه من بين يديه، وعن يمينه، وعن شماله، ومن فوق رأسه، ومن تحت قدمه، فإن مات من سنته، حضرته ملائكة الرّحمن يحضرون غسله وإكفانه، والاستغفار له، ويشيعونه إلى قبره بالاستغفار له، ويفسح له في قبره مدّ بصره، ويؤمّنه الله من ضغطه القبر ومن منكر ونكير يروعانه، ويفتح له باب إلى الجنة، ويعطى كتابه بيمينه، ويعطى له يوم القيامة نور يضيء لنوره ما بين المشرق والمغرب، ويناد منادٍ: هذا من زار الحسين شوقاً إليه، فلا يبقی أحدٌ يوم القيامة إلاّ يتمنّى يومئذٍ أنّه كان من زوّار الحسين÷» [۲۵۴].

«هرکس حسین را از روی شوق و علاقه زیارت کند، خدا هزار حج مقبول و هزار عمره‌ی مبرور، و اجر هزار شهید از شهدای بدر، و پاداش هزار روزه‌دار، و هزار صدقه‌ی مقبول، و هزار جان که در راه خدا فدا شده باشند، را برایش می‌نویسد و همیشه در آن سال از هر آفتی محفوظ است که ساده‌ترین آنها شیطان است، و فرشته‌ای گرامی مسئول حفظ و نگهداری او می‌شود که از راست و چپ و جلو و پشت سر، و بالای سر و زیر پا او را حفظ می‌کند، و اگر در آن سال بمیرد فرشتگان خدا برای غسل و تکفینش حاضر می‌شوند، و برایش استغفار می‌کنند، و تا قبر با طلب عفو و بخشش برای او در تشییع جنازه‌اش شرکت می‌کنند، و به مسافت دید چشم، قبرش را گشاد می‌کنند، و خدا از فشار قبر، و ترس و وحشت از فرشته‌ی منکر و نکیر او را حفظ می‌کند، و برایش دَری را به طرف بهشت باز می‌کند، و نامه‌ی عملش را به دست راستش می‌دهد، و نور و روشنی آنچنانی به او داده می‌شود که بین مشرق و مغرب را روشن می‌کند، و ندا کننده‌ای ندا سر می‌دهد: این کسی است که از روی شوق و علاقه قبر حسین را زیارت کرده، و هیچ کس در قیامت باقی نمی‌ماند که آرزو نکند که ‌ای کاش در آن روز از زائران حسین می‌بود!!!».

و در روایتی دیگر می‌گوید: «إنّ الرّجل منكم ليغتسل في الفرات ثمّ يأتي قبر الحسين عارفاً بحقّه، فيعطيه الله بكلّ قدم يرفعها أو يضعها مائة حجّة مقبولة، ومائة عمرة مبرورة، ومائة غزوة مع نبيّ مرسل، أو إمام عادل» [۲۵۵].

«هرکدام از شما در آب فرات غسل کند، سپس نزد قبر حسین رفته و حق او را بشناسد، خدا با هر قدمی که برمی‌دارد و بر زمین می‌گذارد، صد حج مقبول و صد عمره‌ی مبرور و صد غزوه و جهاد همراه پیامبر مرسل یا امام عادل را برایش می‌نویسد».

و در روایت سوّم می‌گوید: «من زار الحسين÷ يوم عاشوراء، حتّى يظلّ عنده باكياً، لقي الله عزّ وجل يوم القيامة بثواب ألفي ألف حجّة، وألفي ألف عمرة، وألفي ألف غزوة، وثواب كلّ حجّة وعمرة وغزوة كثواب من حجّ واعتمر وغزا مع رسول الله (ص) ومع الأئمّة الرّاشدين صلوات الله عليهم...» [۲۵۶].

«هر که در روز عاشورا به زیارت حسین رفته و تا پایان روز، در آنجا گریه کند، روز قیامت در حالی که به لقای خدا می‌رسد، اجر و پاداش دو ملیون حج و دو ملیون عمره و دو ملیون غزوه همراه رسول خداصیا یکی از ائمه‌ی راشدین را می‌گیرد».

سپس روایت می‌افزاید که تمام این پاداشها برای کسی هم هست که در آن روز نتواند به زیارتش برود، اما بالای بام منزلش برود و با اشاره‌ی دست به او سلام کند، و با گریه برایش مدیحه بسراید، و در تمام مدّت روز برای انجام کار و امور زندگی خود به جایی نرود [۲۵٧].

آن‌قدر از این نوع روایت‌ها دارند که دست از نقل نوشتنشان ناتوان و درمانده، و قلب از تأمل آنها خسته می‌گردد، چون همه به هدف انصراف و برگرداندن مردم از عبادت خداوند واحد و قهّار بسوی عبادت و پرستش مخلوق ضعیف و ناچیز است، که در نهایت منجر به لغو و انحلال تکالیف و شرایع دین اسلام می‌شود، چون وقتی که انسان بتواند با یک قدم که برای زیارت قبر برمی‌دارد همه اجر و پاداش‌ها را بدست آورد، چه نیازی هست تکالیف شرعی را انجام دهد!

و نتیجه‌ی چنین اعتقادی اباحی‌گری و بی‌بند و باری، و روی‌گردانی از تمام اوامر خدا، و تجاوز به حریم همه گناهان است. ولی اگر یک نکته‌ی کوچک از این‌ها راست و درست می‌بود، قطعاً خداوند در قرآن بیان می‌فرمود، زیرا چگونه موضوع حجّ در آیات متعدّدی از قرآن ذکر شده است، ولی مطلقاً بحثی از زیارت قبر امام نیست، که به ادعای آقایان هزاران مرتبه از حج «بیت‌الله الحرام» برتر و با فضیلت‌تر است!!

یکی از مراجع شیعه بعد از این‌که‌ در باره‌ی فضایل سرسام آور زیارت حسین چیزهایی از امام خود شنید گفت: از این نکته تعجّب کرده که چطور زیارت قبر حسین صدها برابر حج بزرگ و دارای اجر و ثواب آنچنان هنگفتی است، ولی در قرآن ذکر نشده؛ گفت: «قد فرض الله علی النّاس حجّ البيت، ولم يذكر زيارة قبر الحسين÷!..».

«چرا خداوند حج «بیت‌الله» را بر مردم واجب کرده ولی زیارت قبر حسین را ذکر نکرده؟!».

امام با پاسخی که آشفتگی و ناهمگونی در آن واضح دیده می‌شود گفت: «وإن كان كذلك، فإنّ هذا شيء جعله الله هكذا» [۲۵۸].

«اگرچه ‌این‌طور است، ولی این چیزی است که خدا اینطور قرار داده».

آیا این جواب دلیل بر ساختگی و افترائی بودن آن نیست؟!

رافضی با وجود این‌که‌ اهل تأویل و باطنی هستند، اما اعتراف کرده‌اند که قرآن از این بدعت خالی است، و با دست خود خانه‌هایشان را تخریب می‌کنند، همین قدر برای نقض ادعاهایشان کافی است، چون اعتراف بهترین دلیل است. و مثل این است که ‌امام در جواب گفته باشد: من پاسخی ندارم، مسأله ‌این‌طور است، خدا راه عبادت و پرهیزکاری را برای بندگان بیان نکرده).

سپس بعد از این کلام مضطرب، با ارائه جوابی دور و بی‌ربط به موضوع می‌گوید: «آیا فرموده‌ی امیرالمؤمنین را نشنیدی که فرمود: واقعاً [اگر دین به رأی بود] باطن پا بیشتر سزاوار شستن بود از ظاهر آن، ولی خدا این را بر مردم واجب کرده» [۲۵٩]. این هم اعترافی است به ‌اینکه زیارت قبر حسین مانند مسح بر قسمت پوشیده‌ی پاست، حکم فرض خدا بر آن وارد نشده. ولی در روایت صحیح مسح خف ذکر شده نه مسح پا.

سپس همان امام به عذرتراشی ادامه داده و می‌گوید: «آیا نمی‌دانی که اگر زمین عرفات در حرم قرار داشت بهتر بود، ولی خدا آن را در غیر حرم قرار داده» [۲۶۰].

این هم اعتراف است به ‌اینکه زیارت فرض نیست، اگرچه از دید آن فرقه از حج بالاتر است...، سپس در موضوع عذرتراشی طوری سخن می‌گویند که خود را رقیب تشریع خداوند ربّ العالمین قرار دهند، بدین‌صورت که اشاره می‌کنند چیزی که در اولویت بود خدا آن را در اولویت قرار نداده! چون زمین عرفات را در حرم قرار نداده!! «تعالى الله عمّا يقوله الظالمون».

این فرقه‌ی ملحد، که با جعل روایات طرفداران خود باخته‌ی خود را فریب می‌دهند، این‌چنین علیه شرع خدا گستاخی می‌کنند، و خود را وصی امر خدا می‌دانند.

این دسته از روایاتشان به حدّی زیادند، که اکنون به مجموعه‌ای سرسام‌آور از آنها دسترسی دارم، که جز کسی که در اعماق این اسطوره‌ها فرو نرود برایش باور کردنی نیست، روایات زیادی که نمی‌دانم کدامها را برگزینم و کدام را رها کنم، چون همه شگفت انگیزند، و هرکه کمترین آشنایی با کتاب ‌الله، یا به دین داشته باشد، و تعصّب، عقلش را لجام نکرده باشد، و فکرش با هوای نفس قفل نزده باشد، و به خاطر تعصّب مذهب و بدعت و فرقه‌ی خود نخوت وى را به گناه نکشاند، این‌ها را انکار می‌کند، و قبول ندارد.

اگر فرد شیعه بکوشد از این افسانه‌ها دست بردارد، که او را بسوی تاریکی سوق می‌دهند، باید برای یک لحظه هم که شده به بزرگترین خطری فکر کند که در حال گرفتار کردن اوست، برای این‌که‌ از پرتگاه شرک و تاریکی پرتش کند، تا پروردگار و آفریدگارش را فراموش کند، و به قبر مخلوق پوسیده‌ای متوسّل گردد، که برای خویش هم نه نفع و زیان، ونه مرگ و نه زندگی را در دست ندارد.

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ عِبَادٌ أَمۡثَالُكُمۡۖ فَٱدۡعُوهُمۡ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ١٩٤[الأعراف: ۱٩۴].

«در حقیقت کسانى را که به جاى خدا مى‏خوانید بندگانى امثال شما هستند، پس آنها را [در گرفتاریها] بخوانید اگر راست مى‏گویید باید شما را اجابت کنند. تا آن موقع بفهمد که بر چیزی قرار ندارد، و آن اعتقاد عین دین مشرکین است».

شگفتا که روایاتی راجع به‌ کاستن غلو در افضلیت زیارت قبر تا سرحد حج و عمره را در دست دارند، ولی «مجلسی» از مراجع شیعیان، آن روایات را به دلیل و بهانه‌ی تقیه مردود دانسته.

روایت می‌گوید: از حنان روایت است که گفت به اباعبدالله گفتم: در مورد زیارت قبر چه می‌فرمایی، از قول شما به ما ابلاغ شده که معادل حج است؟ گفت: «ما أضعف هذا الحديث، ما تعدل هذا كلّه، ولكن زوروه، ولا تجفوه، فإنّه سيّد شباب أهل الجنة...» [۲۶۱].

«من آن حدیث را تضعیف نمی‌نمایم، ولی باید بدانید که‌ زیارت قبر معادل حج نیست، امّا او را زیارت کنید، و جفایش نکنید، زیرا او سرور جوانان بهشت است».

مجلسی در تأویل این روایت - که موجب نقض و باطل گرداندن دهها روایت می‌باشد، و گمراهی آن فرقه را آشکار می‌نماید - می‌گوید: «الأظهر أنّه حمل على التقيّه» [۲۶۲].

«ظاهراً جعفر این سخن را به منظور (تقیه) و مجامله و سازش با اهل سنّت، (یعنی با دروغ)یا از ترس ایشان گفته، و دین شیعه ‌این نیست ...».

هرکدام از مراجع شیعه با روایاتی که موافق هوا و هوسشان نباشد این‌گونه با حجّت پیش ساخته‌ی «تقیه» برخورد می‌کنند، و تشیع در طول تاریخ رفته رفته توسط مراجع و آخوندها غلو و افراط خود را کسب کرده، تا به ‌امروز رسیده که کاملاً به دین آخوندها و آیات عظام تبدیل شده، و هیچ پیوندی با ائمه ندارد.

[۲۴۶] منهاج السّنة ۲/۱۲۴. [۲۴٧] فروع الكافي ۱/۳۲۴، ثواب الاعمال، ابن بابوية ص۵۲، تهذيب الاحكام، طوسي ۲/۱۶، كامل الزيارات، ابن قولوية ص۱۶۱، وسائل الشيعة، حر عاملي ۱۰/۳۴۸. [۲۴۸] تهذيب الاحكام طوسي ۲/۱۶، وسائل الشيعة حرعاملي ۱۰/۳۴۸، بحارالانوار ۱۰۱/۳۸. [۲۴٩] برای همین است که ایوب سختیانی - آنگونه که لالکائی از او نقل کرده - می‌گوید: خوشبختی نوجوان و انسان غیر عرب در این است که خدا او را موفق به یافتن یکی از علمای اهل سنّت کند شرح اصول اعتقاد اهل سنّت۱/۶۰. [۲۵۰] ثواب الاعمال ابن بابوية ص۵۲، وسائل الشيعة ، حرعاملی ۱۰/۳۵۰-۳۵۱. [۲۵۱] وسائل الشيعة، حرعاملی ۱۰/۳۵۱-۳۵۲. [۲۵۲] ثواب الاعمال، ابن بابویة ص۵۲، کامل الزیارات ص۱۶۲، وسائل الشیعة، حرعاملی ۱۰/۳۵۰. [۲۵۳] ثواب الاعمال ابن بابویة ص۵۲، وسائل الشیعة، حرعاملی ۱۰/۳۵۰. [۲۵۴] كامل الزّيارات ص۱۴۳، وسائل الشّيعة ۱/۳۵۳، بحارالانوار۱۰۱/۱۸. [۲۵۵] وسائل الشّيعة ۱۰/۳٩٧، كامل الزّيارات ص۱۸۵. [۲۵۶] بحار الانوار ۱۰۱/۲٩۰، كامل الزيارات ص۱٧۶ و بعد از آن. [۲۵٧] دو منبع سابق. [۲۵۸] بحار الانوار ۱۰۱/۳۳، كامل الزيارات ص ۲۶۶. [۲۵٩] منبع سابق. [۲۶۰] همان منبع. [۲۶۱] بحارالانوار ۱۰۱/۳۵، قرب الاسناد ص ۴۸. [۲۶۲] منبع سابق.