پژوهشی در مصحف ابیبن کعب س
ابیبن کعب بن قیس از قبیله بنیعمرو بن مالک بن نجار از انصار و پیشگامترین آنها در اسلام است که با هفتاد نفر شاهد بیعت عقبه بود. قبل از اسلام، زمانی که کتابت در میان عرب اندک بود، نوشتن میدانست. از کاتبان وحی هم بوده است. جایگاه وی چنان است که خداوند به پیامبرجفرمان داد تا قرآن را بر ابی سقرائت کند و پیامبرجبا ستایش از او، دربارهاش میفرمود: «قاریترین امت من، ابی است»[۳۴۵] .
ابی سشاهد جنگهای بدر، احد و خندق بوده است، وی در تمام صحنهها با پیامبرجبود و بعد از وفات پیامبر جیکی از کسانی بود که قرآن را از راه حافظه [جمع به معنای حفظ] جمعآوری نمود. عمر سنزد او میآمد و پیوسته با او مصاحبت میکرد و منزلتش را گرامی میداشت. روزی ابی س از عمر سپرسید: چرا مرا به کاری نمیگماری؟ عمر گفت: نمیپسندم که دینت آلوده گردد. ابی در طول زندگیاش قرآن را در هر هشت شب ختم میکرد.
از مسایل ثابت و قطعی آن است که ابی سیکی از کسانی بود که در روزگار ابوبکر[۳۴۶] و عثمان بدر گردآوری و نسخهپردازی مصحف شرکت داشته است. در اخبار گروهی که به جمع قرآن پرداختهاند، این مطلب تأیید میشود، چنان که ابن سعد میگوید: عارم بن فضل میگوید: حماد بن زید از ایوب و هشام از محمدبن سیرین آوردهاند که عثمان دوازده نفر از قریش و انصار را برای جمعآوری قرآن فرامیخواند که ابیبن کعب و زیدبن ثابت در میان آنها بودند[۳۴۷] . همچنین خبر مشارکت وی در روزگار ابوبکر سدر جمعآوری قرآن را بیان کردیم که مردانی مینوشتند و ابیبن کعب بر آنان املا میکرد[۳۴۸] .
در گذشته از حسین بن فارس نقل کردیم که از هانی روایت کرد که وی میگفت: نزد عثمان بودم که افراد گروه، مصاحف را عرضه و تطبیق مینمودند، عثمان مرا با استخوان شانه گوسفندی که در آن نوشته شده بود: «لم یتسن»، «فأمهل الکافرین» و «لاتبدیل للخلق» نزد ابیبن کعب فرستاد. هانی میگوید: ابی دوات را خواست و یکی از لامها را حذف کرد و نوشت: «لخلق الله» و «فأمهل» را حذف کرد و نوشت، «فمهل» و به «لم یتسن» هایی افزود (لم یتسنه)[۳۴۹] . ابی سدر دو خبر نخست یکی از نویسندگانی است که برای انجام این وظیفه مهم، یعنی نوشتن و املا کردن، انتخاب شده بودند، در خبر سوم نیز وی بازبینی بود که آنچه که باید در مصحف نمونه [امام] حذف یا نوشته میشد، حذف یا ابقا میکرد. این چنین است شأن کاری که قصد شده بیعیب و نقص باشد چه گروهی آن را بر عهده گرفته بودند و گروهی آن را بازبینی میکردند تا مبادا حرفی در قرآن باشد که خداوند بر پیامبرش نازل نکرده و آن را نپسندیده است، و نیز تأیید این کلام الهی باشد که:
﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩﴾[الحجر: ۹] .
«بیتردید ما این قرآن را به تدریج نازل کردهایم و قطعاً نگهبان آن خواهیم بود».
در اجماع صحابه بر مصحف نمونه [امام] نه تنها ابی سکوتاهی نکرد بلکه در املا، کتابت و مراجعه و بازبینی آن هم مشارکت ورزید.
جنبه دیگری که سخن ما را تأیید میکند، تحقیق در سندهای قاریان هفتگانه مشهور است که در آن به اتصال سند قرائت شش تن آنان با ابیبن کعب سآگاه میشویم، آن شش تن عبارتند از:
۱- نافع بن ابینعیم: بر هفتاد تن از تابعین قرائت کرد، از سعیدبن مسیب که وی نیز بر ابن عباس و ابوهریره و عبدالله بن عیاش بن ابیربیعه مخزومی قرائت کرد. و همه این سه نفر نیز بر ابیبن کعب قرائت کردهاند و او هم بر پیامبر ج[۳۵۰] .
۲- عبدالله بن کثیر: بر عبدالله بن سائب، مجاهد بن جبر المکی و درباس، بنده آزاد شده ابن عباس، قرائت کرده و ابن عباس و ابن سائب هم بر ابیبن کعب[۳۵۱] .
۳- ابوعمرو بن علاء: از کسانی است که ابوالعالیه ریاحی بر آنان قرائت کرده که او هم بر ابیبن کعب قرائت نموده است[۳۵۲] .
۴- عاصم بن ابیالنجود: بر ابوعبدالرحمان سلمی قرائت کرد و او بر ابی[۳۵۳] .
۵- حمزه الزیات: او هم مثل عاصم با ابی ارتباط سندی دارد[۳۵۴] .
۶- کسائی: بر حمزه و نافع قرائت نمود و از طریق آن دو با ابیبن کعب اتصال سندی دارد[۳۵۵] .
اتصال سندی قرائت این ۶ تن از قراء سبعه به ابیبن کعب، غیر از آن چیزی است که راویان دیگر از وی بر گرفتهاند. این مطلب تأکید میکند که مصحفی که در دست ماست از طریق ابیبن کعب سبه ما رسیده است؛ البته در کنار راههای زیاد دیگری که از پیامبر جنقل شده است. هرگاه در تاریخ مصاحف آمده باشد که ابی س مصحف خاصی داشته است، ضروری است که با این خبر با اندکی محافظهکاری و حتی احتیاط زیاد مواجه شویم تا ما را در پذیرش قرائتهای او که مطابق با مصحف نمونهای [امام] که خود، آن را پسندیده، نوشته و بازبینی کرده است، یاری رساند. همچنین ما را در آنچه از قرائتهای او که با مصحف نمونه [امام] اختلاف دارد یاری کند تا آن قرائتها را به منابع و زمینههای سندی و تفسیری آن باز گردانیم.
بدون شک آنچه که از قرائتهای او نقل شده است و با مصحف نمونه [امام] اختلاف دارد ـ با توجه به بهترین ارزیابیها ـ از طریق خبر واحد رسیده که در نقد و بررسی روشهای آحاد در روایت قرآن گفتیم که، اگرچه در مسایل سنت در کنار احادیث صحیح قرار میگیرند و درست مینمایند ولی در مسأله روایتهای قرآن در برابر روایت متواتر قرار گرفته و کاملاً نادرست میباشند.
روایتهایی که به ابی سنسبت داده شده و مصحف خود را به واسطه آنها گردآورده، ـ به نظر ما ـ به قبل از کتابت مصحف نمونه [امام] باز میگردد، به طوری که مردم، بسیاری از حروف [قرائتها] را از وی بر گرفته و به صورت مرفوع روایت کردهاند. اما موضع او در برابر مصحف نمونه [امام] ـ به نظر ما ـ به منزله عدول از تمام آن چیزی است که در مصحف وی با آن اختلاف داشته است.
بنابراین، بعد از این مقدمه، اشکالی ندارد که به نمونههایی از قرائتهای وی که کتابهای قرائتهای شاذ آن را منسوب به مصحف وی یا قرائت وی دانستهاند، بپردازیم؛ چه او در این روایتها قرائتی تنها باشد و یا صحابه دیگر با او در این روایتها، مشارکت داشته باشند.
[۳۴۵] محمدبن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۴۹۸. [۳۴۶] ابن ابیداود السجستانی، المصاحف، ج ۱، ص ۹. [۳۴۷] ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۵۰۲. [۳۴۸] همان، ص ۱۰۶. [۳۴۹] ابن فارس، الصاحبی، ص ۹. [۳۵۰] ابن الجزری، النشر، ج ۱، ص ۱۱۲. [۳۵۱] همان، ص ۱۲۰. [۳۵۲] همان، ص ۱۳۳. [۳۵۳] ابن الجزری، النشر، ج ۱، ص ۱۵۵. [۳۵۴] همان، ص ۱۶۵. [۳۵۵] همان، ص ۱۷۲.