تأثیر تطبیقی این معیارها
این تأثیر را میتوان در دو مرحله خلاصه کرد:
۱- جمعآوری قرائتهایی که معیارهای سهگانه را در بر دارند.
۲- جمعآوری قرائتهایی که یکی از معیارها در آن دچار اشکال شده است.
مرحله نخست: اما مرحله نخست را میتوان در این ترتیب تاریخی که با اولین کتاب نوشته شده در باب قرائتهای صحیح، با تفاوت در درجات صحت آن، آغاز میشود، خلاصه کرد.
حرکت تألیف قرائتها در خاور زمین به ترتیب زیر بوده است:
۱- کتاب القراءات از ابوعبید قاسمبن سلام (درگذشته به سال ۲۲۴ ه. ق.) که قرائتهای بیست و پنج قاری را در کنار قرائتهای قاریان هفتگانه گرد آورده است.
۲- کتاب القراءات الخمسة، از احمدبن جبیر بن محمد کوفی (درگذشته به سال ۲۵۸ ه. ق.)؛ مقیم انطاکیه که از هر شهر یک قاری را آورده است.
۳- کتاب القراءات از قاضی اسماعیل بن اسحاق مالکی (درگذشته به سال ۲۸۲ ه. ق.) همراه و صاحب قالون [یکی از دو راوی نافع] که قرائت بیست نفر پیشوای قرائتها، از جمله قاریان هفتگانه را آورده است.
۴- الجامع فی القراءات از ابو جعفر محمدبن جریر طبری (درگذشته به سال ۳۱۰ ه. ق.) که بیست و اندی قرائت را در آن آورده است.
۵- کتاب القراءات، از ابوبکر محمدبن احمدبن عمر داجونی (درگذشته به سال ۳۲۴ ه. ق.) که قرائت ابوجعفر را به قرائتهای گردآوری طبری ضمیمه کرده است.
۶- قراءات السبعة از ابوبکر احمدبن موسی بن عباس بن مجاهد (درگذشته به سال ۳۲۴ ه. ق.) وی اولین کسی است که فقط به قرائتهای هفتگانه مشهور بسنده کرده است.
۷- کتابی در قرائات، از ابوبکر احمد بن نصر شذائی (درگذشته به سال ۳۷۰ ه. ق.)
۸- الشامل والغایة في قراءات العشرة از ابوبکر احمدبن حسین بن مهران (درگذشته به سال ۳۸۱ ه. ق.).
۹- المنتهی از ابوالفضل محمدبن جعفری خزاعی (درگذشته به سال ۴۰۸ ه. ق.) آنچه را که قبل از او جمعآوری نشده بود، گرد آورد.
سپس حرکت تألیف قرائتها در اواخر سده چهارم به سرزمین اندلس و مغرب منتقل شد و برخی از اهل اندلس و مغرب که قرائتها را روایت میکردند به مصر هجرت کردند و به ترتیب زیر قرائتها را وارد اندلس و مغرب کردند:
۱- الروضة از ابوعمر احمدبن محمد بن عبدالله طلمنکی (درگذشته به سال ۴۲۹ ه. ق.) وی نخستین کسی است که قرائتها را به اندلس وارد کرد.
۲- التبصرة و الکشف از مکی بن ابیطالب حموش القیسی (درگذشته به سال ۴۳۷ ه. ق.).
۳- التیسیر وجامع البیان از حافظ ابوعمرو عثمان بن سعید دانی. در کتاب وی جامع البیان في قراءات السبعة، بیش از پانصد روایت و طرق از قاریان هفتگانه آمده است[۶۰۹] . ملاحظه میشود که در میان این مصنفین کسانی پیش از ابن مجاهد بودهاند. قرائتهایی را که اینان جمعآوری کرده بودند، طبق معیار قرائی خود صحیح شمرده میشد که، قبل از شهرت قرائتهای سبعة ابن مجاهد، قرائتهای دیگر را شاذ تلقی میکردند.
مرحله دوم: تا آن تاریخ، تلاش قاریان در به دست دادن قرائتهای شاذ نبوده است بلکه صرفاً به روایت قرائتهای هفتگانهای مشغول بودهاند که ابن مجاهد از میان طرق فراون قاریان هفتگانه، آن را برگزیده بود چنان که این طرق در کتاب التیسیر دانی نمایان است. توجه به این قرائتهای هفتگانه که در نظر همگان بهترین روایتها از مجموعه روایات صحیح قرائتی بود در گردآوری قرائتهای شاذ تأثیر گذاشت.
با وجود این ظاهراً حرکت ثبت قرائتهای شاذ در تألیفات قرائتهای صحیح آغاز شده بود که به طور خاص در بر دارنده قرائتهای شاذ نبودهاند، مثل کتاب ابوعبیده قاسمبن سلام به نظر ما، اولین تألیفاتی که به روایتهای شاذ اختصاص دارند، کتاب قطرب، محمد بن مستنیر (درگذشته به سال ۲۰۶ ه. ق.) به نام «معانی القرآن»[۶۱۰] و به کتاب معاصر وی، ابو زکریا فراء (درگذشته به سال ۲۰۷ ه. ق.) به همین نام، معانی القرآن[۶۱۱] ، باز میگردد. بعد از این دو ابو حاتم سهل بن محمد بن عثمان سجستانی (درگذشته به سال ۲۴۸ ه. ق.) کتاب خود درباره «اختلاف المصاحف» را مینگارد. ابن جنی درباره این کتاب و کتاب قطرب میگوید: «همچنین در کتاب ابوعلی محمدبن مستنیر از قرائتهای شواذ بسیار روایت شده است. با وجود این، کتاب ابوحاتم از کتاب قطرب، جامعتر است چون تنها به ذکر قرائتها پرداخته و از تطویل و تعلیل و استشهادهایی که قطرب در آن در غلتیده و به کنه آن نرسیده خالی است[۶۱۲] .
صاحب کشف الظنون، [حاجی خلیفه] ، به «کتاب الشواذ» از ابوالعباس احمدبن یحیی معروف به ثعلب نحوی (درگذشته به سال ۲۹۱ ه. ق.) اشاره نموده و بر این ظن غالب رفته که درباره قرائتهای شاذ میباشد، چون همانگونه که حاجی خلیفه در همین جا آورده این کتاب به رساله جعبری، ابراهیم بن عمر (درگذشته به سال ۷۳۲ ه. ق.)[۶۱۳] (که در ذیالقعده سال ۷۱۸ ه. ق. نوشته است، ضمیمه بوده است). جعبری در این رساله شیوه گروهی از قاریان را رد کرده است که احرف سبعه آمده در صحیح [بخاری] را به روایتی قرائتی محدود کردهاند و با تمسک به قرائتهای هفتگانه ابن مجاهد، بقیه آن را شاذ به حساب آوردهاند [فتح الباری، ج ۹، صص ۳۹-۴۱، دارالسلام ـ دارالفیحاء] . شبهه اینان به پیشوایان زبان عربی هم سرایت کرد به طوری که ابوعلی فارسی کتاب «الحجة» را در تبیین قرائتهای شواذ یعنی قرائتهای خارج از «احرف سبعه» نوشت و مردم هم از او تبعیت کردند، به حدی که گویی گفته شده، واجبی آشکار است[۶۱۴] .
با پایان یافتن قرن سوم، در قرن چهارم ابواسحاق ابراهیم بن سری زجاج (درگذشته به سال ۳۱۰ ه. ق.) با کتاب «معانی القرآن» را مییابیم که یکی از منابع مورد استفاده ابن جنی در کتاب «المحتسب» میباشد[۶۱۵] .
بعد از او، حافظ ابوبکر عبدالله بن ابوداود سلیمان بن اشعث سجستانی (درگذشته به سال ۳۱۶ ه. ق.) با کتاب «المصاحف»[۶۱۶] میآید.
بعد از آن، ابوبکر احمدبن موسی بن مجاهد (درگذشته به سال ۳۲۴ ه. ق.) با کتابی در باب قرائتهای شاذ میآید[۶۱۷] .
ابن جنی [در مقام دفاع از شواذ] درباره او میگوید: «این کتاب نوشته ابن مجاهد است که همگان از آن متأثر گشتهاند. وی در این کتاب، بسیاری از شواذ را ثبت کرده که نه روایتی از آن داشته و نه توجیهی». نولدکه خاورشناس آلمانی میگوید: «در حقیقت، شروع مراجع قرائتهای شاذ، از مردی [ابن مجاهد] آغاز میشود که نظام قرائتهای مشهور هفتگانه را بنا نهاد و در کنار «کتاب السبعه» کتاب دیگری به نام «کتاب الشواذ» نوشت که از بین رفته است»[۶۱۸] . کتاب الشواذ، کتابی است که ابن جنی در تألیف «المحتسب» آن را مبنای کار خود قرار داده و جوهره کتاب خود را از آن گرفته است. ابن جنی این کتاب را در دفاع از شواذ به سبک کتاب استادش، ابو علی فارسی (درگذشته به سال ۳۷۷ ه. ق.) نوشته است. فارسی کتاب خود را به این منظور وضع کرده تا وجوه قرائتهای قاریان را بیان داشته و به وجوه قرائتهای کسانی بپردازد که نامشان در کتاب ابوبکر احمدبن موسی بن عباس بن مجاهد، ثبت شده است[۶۱۹] .
بعد از ابن مجاهد، حسینبن خالویه با کتاب «البدیع» میآید[۶۲۰] که مختصری از آن نزد ما موجود است و در باب قرائتهای شاذ میباشد. ملاحظه میشود که ابن خالویه شاگرد ابن مجاهد است[۶۲۱] .
بعد از ابن خالویه، ابن جنی (درگذشته به سال ۳۹۲ ه. ق.) کتاب «المحتسب في تبیین وجوه شواذ القراءات والإیضاح عنها» را نوشت و با این کتاب، قرن چهارم به پایان میرسد.
در قرن پنجم، حرکت تألیف و نگارش قرائتها، همکاری و مشارکت دانشمندان مغرب و اندلس را ثبت نموده است که در رأس آنها ابوعمرو عثمان بن سعید دانی (درگذشته به سال ۴۴۴ ه. ق.) با کتاب «المحتوی في القراءات الشواذ» قرار دارد»[۶۲۲] .
در همین دوره، ابو علی حسنبن علیبن ابراهیم اهوازی مصری (درگذشته به سال ۴۴۶ ه. ق) با دو کتاب «الموضح»[۶۲۳] و «الاقناع»[۶۲۴] میآید.
وی کتاب دیگری دارد که در آن به بررسی و علاج بین قرائتهای صحیح و شاذ به نام «جامع المشهور والشاذ» پرداخته است[۶۲۵] .
همچنین در همین دوره، ابوالفضل رازی (درگذشه به سال ۴۵۴ ه. ق.)کتاب خود درباره شواذ به نام «اللوامح» را نوشت[۶۲۶] .
نیز ابوالقاسم یوسف بن علی بن جباره هذلی (درگذشته به سال ۴۶۵ ه. ق.) کتاب ارزشمند خود، «الکامل فی القراءات» را نوشت[۶۲۷] . مثل بیشتر این کتابها گمان میرفت که این کتاب هم از بین رفته باشد ولی اخیراً نسخهای از آن در رواق المغاربه در الازهر به شماره (۳۶۹ مغاربه) پیدا شده است که در سال ۵۱۴ هجری قمری، یعنی تقریباً پنجاه سال بعد از وفات مؤلف آن (هذلی) نوشته شده است. لذا گمان میبریم که این نسخه از روی نسخه مؤلف استنساخ شده باشد. این نسخه در چهارده بخش و در یک مجلد است که ابتدای آن در بحث «فضایل القرآن» اندکی نقص دارد. نسخهای دیگر از این کتاب در هیچ جای یافت نمیشود چنان که فهرستهای دارالکتب یا مرکز نسخههای خطی و یا بروکلمان هیچ اشارهای به آن نکردهاند. شیخ عامر السید عثمان بزرگواری نمود و نسخهای از آن را که به خط خودش، استنساخ کرده بود به ما امانت داد.
صاحب کشف الظنون میگوید: «وی [هذلی] در این کتاب پنجاه قرائت از ائمه قرائات را از هزار و چهارصد و پنجاه و نه طریق گرد آورده است»[۶۲۸] . این عبارت نیز عیناً از ابن جزری آمده است[۶۲۹] . و گمان میکنم که کشف الظنون از ابن جزری نقل کرده باشد چون در این کتاب چیزی مخالف با آن وجود دارد، زیرا هذلی در پایان «کتاب الأسانید» اینگونه آورده است: «آنچه گذشت، قرائات سبعه و قاریان آنها و اختیارات قرائتی دانشمندان نقاط مختلف بود. سپس این قرائتها را دنبال کرده و اختیاری قرائتی مطابق با اختیار پیشینیان با نگاه به قواعد عربی، فقه، کلام، قرائات و تفاسیر، سنن و معانی، انتخاب کردم. امید دارم که به یاری و توفیق خداوند مفید باشد. طرق قرائتی کوفیان، چهارصد و شصت طریق است که از کسایی و دو راوی وی [اللیث ـ ابوعمرو الدوری] اندک است. تمام طرق قرائتی از شهرهای مختلف، پنج هزار و چهارصد و پنجاه و نه طریق میباشد»[۶۳۰] .
سالها بعد از هذلی، ابومعشر عبدالکریم طبری (درگذشته به سال ۴۷۸ ه. ق.) میآید که کتاب «شوق العروس»[۶۳۱] در قرائتهای شاذ را نوشته است. بدین ترتیب با این کتاب سده پنجم به پایان میرسد.
در قرن ششم، ابومحمد عبداللهبن علیبن بیر معروف به سبط الخیاط البغدادی (درگذشته به سال ۵۴۱ ه. ق.) کتاب «المبهج» را نوشت[۶۳۲] .
در مراجع شواذ کتابی به نام «الغایة» آمده که نام سه کتاب است که در قرائتهای دهگانه نوشته شده است. یکی از آنها از احمدبن حسین بن مهران (درگذشته به سال ۳۸۱ ه. ق.) و از نوشتههای قرن چهارم میباشد[۶۳۳] .
دومی از ابوجعفر احمدبن علیب مقری معروف به ابن باذش (درگذشته به سال ۵۴۰ ه. ق.) است که به شیوه ابن مهران تألیف کرده است[۶۳۴] .
و سومی از حافظ، حسنبن احمد بن سهل، ابوالعلاء همدانی (درگذشته به سال ۵۶۹ ه. ق.) است[۶۳۵] . با تمام اینها ارزش این سه کتاب را از مراجع شواذ، درنیافتیم.
در قرن ششم غیر از این کتاب، چیزی دیگر نیافتیم. همچنین در درالکتب، نسخهای خطی به نام «شرح الغاية في القراءات العشر وعللها» از ابوالحسن علیبن محمد فارسی به شماره (۳۴۴ تیمور) یافت شده است[۶۳۶] .
در قرن هفتم، ابوالبقاء عکبری (درگذشته به سال ۶۱۶ ه. ق.) را میبینیم که کتاب «اعراب القراءات الشاذ» را مینویسد[۶۳۷] . این کتاب در دارالکتب به شماره (۱۱۹۹ تفسیر) موجود است.
بعد از او ابوالقاسم عیسی بن عبدالعزیز اسکندری (درگذشته به سال ۶۲۹ ه. ق.) با کتاب «الجامع الأکبر والبحر الأزخر» است. ابن جزری درباره این کتاب، میگوید: «در بر دارنده هفت هزار روایت و طرق قرائتی است»[۶۳۸] .
«بدون شک این کتاب پر حجمترین کتاب در باب قرائات است اما ابن جزری بر او ایراد گرفته که خلط مبحث زیاد کرده و بزرگانی را آورده که شناخته شده نیستند و سندهایی را ذکر کرده که ضعیف هستند از این رو تضعیف شده و به دروغ متهم گشته است»[۶۳۹] .
چنان که ابن جزری، نقد تند ذهبی و ابوحیان به او را متعرض شده است[۶۴۰] .
ابن جزری در شرح حال وی را چنین پایان داده است: «خلاصه این که با کتاب او به نام «الجامع الاکبر» در این فن نظیر ندارد چون وی از قرائتها (چه کم و چه زیاد) چیزی را فرونگذاشته است مگر اندکی و هر کس که آن کتاب را ببیند، تعجب خواهد کرد»[۶۴۱] .
در همین دوره، عبدالرحمان صفراوی (درگذشته به سال ۶۳۶ ه. ق.) کتاب «تقریب البیان» را مینویسد. بخشی از آن در اسکوریال به شماره (۱۳۳۷) موجود است[۶۴۲] .
نولدکه به کتاب دیگری به نام «قرة عین القراء» از ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن علی قواسی مرندی اشاره میکند. وی شاگرد ابوالعلاء عطار (درگذشته به سال ۵۶۹ ه. ق.) است. نسخه خطی وی در اسکوریال به شماره (۱۳۳۷ ) موجود است. نولدکه درباره آن و کتاب عکبری میگوید: «در این دو کتاب، مطالب بیشتری از دو کتاب چاپ شده توسط برگشتراسر (المحتسب و مختصر البدیع ابن خالویه) وجود دارد. همچنین نولدکه یادآور شده که در این کتاب (قرة عین القراء) به کتابهای غیر مشهور دیگر اشارتی رفته است. از جمله «المنتهی» از محمدبن حسن آبندار قلانسی (درگذشته به سال ۵۲۱ ه. ق.) و «الکافی» از علیبن حسین طریثیثی، شاگرد الأهوازی، و «المنهاج» از ابوعمربن ظفر[۶۴۳] . همچنین در نسخه خطی کرمانی (شواذ القراءة واختلاف المصاحف) میبینیم که به کتابهایی اشاره دارد که کرمانی به آنها ارجاع داده است و یادآور شده که روایتهایش را از این کتب با تلاوت، سماع و اجازه استخراج کرده است. این کتابها عبارتند از:
۱- کتاب الشواذ از ابوعلی حسن بخاری.
۲- مفردات از ابن ابیعلیه.
۳- کتاب الغرائب فی شواذ القرآن از ابوحفص عمربن محمد بن احمد بن اشعث خباری[۶۴۴] . تلاش ما برای دستیابی به چیزی پیرامون این سه کتاب، بینیتجه ماند.
آخرین کتاب از نوشتههای شاذ به نظر ما، کتاب کرمانی است که در مقدمه از آن سخن گفتیم با این همه، نمیتوان سخن در منابع شواذ را به پایان برد ولی به نقش مفسران در ثبت قرائتهای شاذ اشاره نکرد در صدر این عنوان، زمخشری (درگذشته به سال ۵۳۸ ه. ق)[۶۴۵] در «الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل وعیون الأقاویل في وجوه التأویل» است. از میان این مفسران، ابوحیان محمدبن یوسف اندلسی (درگذشته به سال ۷۴۵ ه. ق)[۶۴۶] در «البحر المحیط» میباشد که نولدکه درباره این کتاب میگوید: «کتاب البحر المحیط، تألیف ابوعبدالله محمدبن یوسف بن حیان معروف به ابوحیان همچنان از مهمترین مراجع در قرائتهای شاذ است»[۶۴۷] . همچنین قرائتهای شاذ و فراوانی در تفسیر «الجامع لأحکام القرآن الکریم» از قرطبی (درگذشته به سال ۶۷۱ ه. ق.) و تفسیر «فتح القدیر» از امام شوکانی (درگذشته به سال ۱۲۵۰ ه. ق.) مییابیم.
درباره کتابهای شواذ به تفصیل سخن گفتیم، چون میدانیم، هیچ کس بدین صورت به آن نپرداخته است، از طرفی ما به معرفی این منابع نیازی داریم تا در پرتو آنها به ارزش قرائتهای شاذ و میزان دلالت آن بر حقیقت مشکل قرائتها که در حقیقت مشکل تاریخ قرآن است، پی بریم.
خواننده را به بخش دوم این اثر یعنی «القراءات القرآنية في ضوء علم اللغة الحدیث» فرامیخوانم تا شاید حقایقی برای او آشکار گردد و افقهای معرفتی جدیدی از اسرار زبان جاودان عربی یعنی زبان قرآن بر او گشوده شود.
[۶۰۹] در خصوص این آمار، به النشر، ج ۱، ص ۳۴-۳۵ مراجعه کردیم. [۶۱۰] عثمانبن جنی، المحتسب، ص ۳؛ القفطی، انباه الرواة، ج ۳، ص ۲۱۹-۲۲۰. [۶۱۱] درالکتب جلد اول آن را در سال ۱۹۵۵ با تحقیق استاد احمد یوسف نجاتی و محمد علی نجار چاپ کرده است. [جلد دوم این کتاب با تحقیق و بازنگری استاد محمد علی نجار و جلد سوم آن با تحقیق دکتر عبدالفتاح اسماعیل شلبی و بازنگری استاد علی النجدی از سوی الدار المصریه للتألیف و الترجمة، به زیور چاپ آراسته شده است] . [۶۱۲] ابن جنی، المحتسب، ص ۳. [۶۱۳] ابن الجزری، غایة النهایة فی طبقات القراء، ج ۱، ص ۲۱. [۶۱۴] مصطفی بن عبدالله، کاتب چلپی (حاجی خلیفه)، کشف الظنون، ج ۲، ص ۲۸۴. [۶۱۵] عثمانبن جنی، المحتسب، ص ۳. کتابهای زیادی در باب معانی القرآن با همین عنوان از بسیاری از بزرگان لغت و نحو نوشته است [ر. ک : ابن الندیم، الفهرست، صص ۵۷-۵۸] . [۶۱۶] این کتاب به همت و تحقیق [خاورشناس آمریکایی] ، آرتور جفری در سال ۱۹۳۶ م، به چاپ رسید. وی در ضمیمه این کتاب فهرستی از قرائتهای شاذ را آورده است که چند برابر حجم کتاب گشته و عنوان آن Materiasl for the History of the Text of Qura’n میباشد. [۶۱۷] ابن جنی، المحتسب، ص ۳. [۶۱۸] تئودور نولدکه، Geschichte Des Qurans (تاریخ قرآن)، ج ۳، ص ۲۲۸، ۱۹۶۱ از تکلمه پرتزل Pretzel و برگشتراسر Bergestrasser. [۶۱۹] عبدالفتاح الشلبی، ابوعلی الفارسی، ص ۱۷۶. و نیز ر. ک : ابوعلی الفارسی، الحجة، تحقیق عبدالفتاح شلبی، عبدالحلیم نجار و علی نجدی، صص ۳-۴، اول، دارالتعاون. [۶۲۰] ابن الجزری، غایة النهایة فی طبقات القراء، ج ۱، ص ۲۳۷. [۶۲۱] همان. [۶۲۲] ابن الجزری، غایة النهایة فی طبقات القراء، ج ۱، ص ۵۰۵ و نیز : نولدکه، تاریخ قرآن، ج ۳، ص ۲۲۸ به بعد. [۶۲۳] نولدکه، تاریخ قرآن، ج ۳، ص ۲۲۸ به بعد. [۶۲۴] مصطفی بن عبدالله (کاتب چلپی)، کشف الظنون، ج ۱، ص ۱۳۲. [۶۲۵] نولدکه، تاریخ قرآن، ج ۳، ص ۲۲۸ به بعد. [۶۲۶] مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، ج ۲، ص ۳۶۵ و نیز : ابن الجزری، غایة النهایة فی طبقات القراء، ج ۱، ص ۳۶۳. [۶۲۷] مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، ج ۲، ص ۴۰۱. [۶۲۸] مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، ج ۲، ص ۲۵۶. [۶۲۹] ابن الجزری، النشر، ج ۱، ص ۳۵. [۶۳۰] هذلی، الکامل، پایان کتاب الاسانید. [۶۳۱] ابن الجزری، غایة النهایة فی طبقات القراء، ج ۱، ص ۴۰۱. در این مرجع به اشتباه، «سوق» آمده است. [۶۳۲] مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، ج ۲، ص ۳۷۲ و غایة النهایة، ج ۲، ص ۴۳۴. [۶۳۳] ابن الجزری، غایة النهایة فی طبقات القراء، ج ۱، ص ۴۹. [۶۳۴] مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، ج ۲، ص ۱۴۸. [۶۳۵] ابن الجزری، غایة النهایة فی طبقات القراء، ج ۱، ص ۲۰۴. [۶۳۶] همان، ص ۵۷۹. [۶۳۷] نولدکه، تاریخ قرآن، ج ۳، ص ۲۲۸ به بعد. [۶۳۸] ابن الجزری، النشر، ج ۱، ص ۳۵. [۶۳۹] ابن الجزری، غایة النهایة فی طبقات القراء، ج ۱، ص ۶۰۹. [۶۴۰] نولدکه، تاریخ قرآن، ج ۳، ص ۲۲۸ به بعد. [۶۴۱] ابن الجزری، غایة النهایة فی طبقات القراء، ج ۱، ص ۶۰۹. [۶۴۲] نولدکه، تاریخ قرآن، ج ۳، ص ۲۲۸ به بعد [اسکوریال کتابخانهای است مشهور در شهر اسکوریال در اسپانیا، شرقشناس، موسیو درنبورگ، فهرست کتب عربی آن را با توضیحات لازم، مرتب و به چاپ رسانده است [دهخدا، لغتنامه، ذیل اسکوریال] . [۶۴۳] نولدکه، تاریخ قرآن، ج ۳، ص ۲۲۸ به بعد. [۶۴۴] الکرمانی، شواذ القراءة، مقدمه، ص ۴. [۶۴۵] ابوحیان، البحر المحیط، ج ۱، ص ۱۰. [۶۴۶] ناشر تفسیر «البحر المحیط» وفات وی را ۷۵۴ ذکر کرده که نادرست است. ابن الجزری، غایة النهایة فی طبقات القراء، ج ۲، ص ۲۸۵. [۶۴۷] نولدکه، تاریخ قرآن، ج ۳، ص ۲۲۸ به بعد.