موضع شیعه در برابر حدیث حروف هفتگانه
رای شیعه امامیه[۲۷] بیانگر جنبه دیگری در مسأله حروف هفتگانه است. رای شیعه را سید ابوالقاسم موسوی خویی به تفصیل و روشنی، در کتاب «البیان في تفسیر القرآن»[۲۸] آورده است. روش وی در بررسی مشکل آن است. که برخی از روایتهای حدیث را از طبری نقل نماید که این روایتها در تقسیمبندی ما، روایتهای، اول، پنجم، ششم و یازدهم از روایتهای «ابیبن کعب»، روایت پنجم از روایتهای «ابن مسعود»، روایت دوم و چهارم از روایتهای «ابوهریره»، و روایت اول از روایتهای «ابن عباس» و حدیث ابوطلحه است. در پایان به داستان «عمر» با «هشامبن حکیم» و حدیث «ابنابی بکره» اشاره کرده و بالاخره روایتی را از قرطبی به شرح زیر نقل میکند:
«قرطبی از ابیداود و او از ابی روایت کرده است که گفت: پیامبر جفرمود: ای ابی! من قرآن را خواندم و به من گفته شد: بر یک حرف یا دو حرف؟، فرشتهای که با من بود گفت: بگو: بر دو حرف. باز به من گفته شد: بر دو حرف یا سه حرف؟، فرشتهای که با من بود، گفت: بگو بر سه [حرف] تا این که به هفت حرف رسید. آنگاه گفت: اینها شافی و کافی هستند، اگر بگویی: سمیعاً، علیماً، عزیزاً، حکیماً [یعنی هر چند «سمیعاً» را به جای «علیماً» «عزیزاً» را به جای «حکیماً» بگویی] تا زمانی که آیه عذابی با رحمت و آیه رحمتی با عذاب درنیامیزد». این حدیث چیزی بر سخنان ثابت و دارای سند و صحیح پیشین که از پیامبرجنقل شده است، نیفزوده است، و هدف نویسنده [خویی] آن بوده است که اولاً بیان کند، تناقضی که در این حادیث وجود دارد به ترک آنها و پذیرش ضعف مرجع آن یا درستتر ترک روایت آن از جانب پیامبر جفرامیخواند.
همچنین بیان کند که دیدگاه شیعه درباره سندهای صحیح نزد اهل سنت، تا زمانی که از طریق اهل بیت [علیهمالسلام] نیامده باشد، همگی مردود است، لذا میبینیم که نویسنده از همان آغاز بیان میکند که همه این روایتها از طریق اهل سنت است و مخالف روایت صحیح زراره[۲۹] [صحیفه زُراره] میباشد که از قول ابو جعفر [محمد باقر] نقل کرده است که «قرآن یکی است و از جانب خدای واحد نازل شده است، اما اختلاف از جانب راویان ناشی شده است».
همچنین [امام] صادق به کذب روایت مشهور بین مردم که «قرآن بر هفت حرف نازل شده است» حکم کردهاست و فرموده: «بلکه قرآن به یک حرف و از جانب خدای واحد نازل شده است»[۳۰] (۵).
قریب به همین مضمون، روایتی است که ابن ابیداود از ابن مسعود س، هنگام رضایت از جمعآوری قرآن توسط عثمان س، روایت کرده است[۳۱] .
بدیهی است که پذیرش خبر واحد از شخص واحد یا پذیرش سخنی منسوب بدون ذکر سند مشکل است، و این در حالی است که ما تسلیم حدیث متواتر رسیده از طریق بیست و چهار صحابه با چهل و شش سند نمیشویم!.
نقد علمی ما را به این موضع میکشاند و اگر برداشتهای مذهبی در راه خرسندی شیعه به قواعد روش علمی نمیپرداخت، چارهای نداشتند که حکم را بپذیرند، چون در این دو قول [روایت امام باقر و صادق (علیهما السلام)] تواتری که از جانب پیامبر جبه معنای اصطلاحی وجود ندارد و بیشتر شبیه اقوالی است که بیانگر آرای شخصی صاحبان آن است (۶).
اما مبنایی که موضع شیعه نسبت به این حدیث و امثال آن بنا میشود، آن است که «مرجع در امور دین، بعد از پیامبر جکتاب خدا و اهل بیت است که خداوند پلیدی را از آنان زدود و پاکیزهشان گرداند»[۳۲] . اما باید گفت، حتی این سخن هم خالی از تناقض نیست، چون ترتیب مراجع در امور دین چنین است: قرآن و سنت، اما این سخن، ابتدا پیامبرج، سپس قرآن و بعد، اهل بیت ‡را مبنا قرار داده است. در هر حال، هر گروهی توجیهاتی در بیان آرای خود دارد که به آنها پایبند است (۷).
خویی میگوید: «روایتهایی که با آنچه به طور صحیح از اهل بیت آمده، مخالف باشد ارزشی ندارند، لذا اهمیتی ندارد که درباره سندهای این روایتها سخن بگوییم. این نخستین چیزی است که روایت را از اعتبار و حجیت ساقط میکند»[۳۳] .
سپس به بیان تناقض و اختلاف بین روایتهایی که آورده میپردازد و میگوید: «از جمله تناقضها این که برخی از روایتها دلالت دارد بر این که جبرئیل بر پیامبر جیک حرف را خوانده است و پیامبر جطلب زیادت کرد و او هم افزوده؛ تا این که به هفت حرف رسیده است. این مطلب دلالت دارد بر این که زیادت تدریجی بوده است و در برخی روایتها آمده که زیادت یک بار در مرتبه سوم بوده است، و در برخی هم خداوند در مرتبه سوم فرمان داده است که به سه حرف بخواند و در مرتبه چهارم، فرمان به خواندن به هفت حرف بوده است».
«از جمله این تناقضها این که، برخی از روایتها دلالت دارند که زیادت، همگی در یک جلسه بوده است، و پیامبر جبه راهنمایی میکائیل طلب زیادت کردند و جبرئیل به آن افزود تا به هفت حرف رسید. برخی دیگر هم دلالت دارند بر این که جبرئیل بارها میرفت و برمیگشت».
«باز از تناقض این که برخی از روایتها چنین میگویند که ابی وارد مسجد شد و مردی را دید که بر خلاف قرائتش، قرائت میکند. در برخی از روایتها هم آمده است که وی در مسجد بود و دو مرد به مسجد وارد شدند و بر خلاف قرائت وی، قرائت کردند و اختلاف در آنچه که پیامبر جبه ابی فرموده بود، رخ داد و ....»[۳۴] .
همچنین عدم تناسب بین پرسش و پاسخ روایت ابن مسعود از قول علی است که فرمود: «پیامبر جبه شما فرمان میدهد تا آنگونه که فراگرفتید، قرائت نمایید، بنابراین، این پاسخ ارتباطی با آنچه که محل اختلاف در باب تعداد آیات است، ندارد.
این وجوه که نویسنده برای تناقض بین روایتها ذکر کرده، تا زمانی که نتیجه موضعگیریهای روایتها، امر یا اخبار یا اجازه به قرائت بر هفت حرف باشد، انتقادهای صوری است. آنچه که شأن این انتقادها را میکاهد. کثرت طریق روایت این حدیث است بنابراین تا زمانی که اختلافات ناچیزی به وجود نیامده باشد، این کثرت طرق، مورد پردازش قرار نمیگیرد و همیشه به یک امر نهایی پایان مییابد. به نظر ما ثابت و متواتر همان نهایتی است که جمهور راویان و سندها بر آن اجماع دارند.
اما عدم تناسب میان پرسش و پاسخ، حقیقت ندارد چون اختلاف در تعداد آیات هر سوره، ناشی از این امر است که دو آیه در یک آیه ادغام شوند یا خیر، این هم مبتنی است بر شکل و نحوه دریافت. از طرفی فرمان به آنها «که هر کس آنگونه که یاد گرفته، بخواند» مناسب است با قطع اختلاف بین آنها(۸).
اما تفسیر معنای «حرف» به نظر شیعه از مواردی نیست که در برابرش درنگ کرد، چون تا زمانی که مطلب در مذهبشان به یک حرف محدود شود، معنای آن چنین است: «وجه و طریقه واحد» در این باره خویی میگوید: «حاصل آنچه که گفتیم این است که نزول قرآن به هفت حرف به معنای صحیحی باز نمیگردد و ناگزیر باید این روایتها را وانهاد؛ به ویژه بعد از دلالت احادیث صادقَیْن [امام محمد باقر و امام جعفر صادق] بر دروغ بودن آنها. قرآن فقط بر یک حرف نازل شده است و اختلاف از جانب راویان ناشی شده است»[۳۵] .
مهمترین مسأله در این متن، بعد از نفی حروف ششگانه، این سخن است. «اختلاف از جانب راویان میباشد». این سخن لازمهاش نفی حروف است. مقتضای این سخن، همچنین قایل به عدم توقیفی بودن و تحریف و بیهوده دانستن قرائتها و وجوه در قرآن از سوی راویان است. پناه بر خدا که در حق اصحاب قرآن چنین سخن گفته شود. آنها کسانی بودند که در روایت و قرائت، اهل وَرَع و دقت بودهاند (۹). شاید به این حدیث دوباره مراجعه کنیم.
[۲۷] برخی از گروههای شیعی موضع مخالف [آیةالله] سید ابوالقاسم [خویی] دارند. از جمله ابو عبدالله زنجانی در کتاب «تاریخ القرآن» که علیرغم این که شیعه است حدیث حروف هفتگانه را پذیرفته است (ر. ک : تاریخ القرآن، ص ۱۵)، مطبعة لجنة التألیف، ۱۹۳۵ [وجه اختیاری ابوعبدالله زنجانی از حروف، وجهی است که طبری گزین کرده که مشکل قرائت به معنا را به دنبال دارد] . [۲۸] البیان، ج ۱، ص ۱۱۹ به بعد، چاپ اول، المطبعة العلمیة، نجف. [۲۹] همان زراره بن اعین کوفی است : ر. ک : ابن ابیحاتم الرازی، الجرح و التعدیل، قسم دوم، ج ۱، ص ۶۰۴، شرح حال شماره ۲۷۳۱، [و نیز :] ، ابن حجر العسقلانی، لسان المیزان. [۳۰] ابوالقاسم الخویی، البیان، ج ۱، ص ۱۲۳، به نقل از [مولی محسن فیض کاشانی] ، الوافی، ج ۵، ص ۲۷۲. [۳۱] عبداللهبن ابیداود السجستانی، المصاحف، ج ۱، ص ۱۸. [۳۲] ابوالقاسم الخویی، البیان، ج ۱، ص ۱۲۳. [۳۳] همان. [۳۴] ابوالقاسم الخویی، البیان، ج ۱، ص ۱۲۳. [۳۵] ابوالقاسم الخویی، البیان، ج ۱، ص ۱۳۵.