معنای حرف
در لسان العرب آمده است: «اصل (حرف) به معنای (طرف و جانب) است چنان که حرف الرأس یعنی دو طرف سر و حرف السفینه و الجبل یعنی کنارههای آن. جوهری میگوید: حرف کل شیء یعنی جانب، لبه و کناره چنان که حرف الجبل یعنی لبه کوه (ستیغ، پرتگاه)[۴۹۸] » ابن منظور در پرتو این معنای اصلی، واژه حرف را به «صوت هجایی» اطلاق کرده است[۴۹۹] ، چون هر صوتی، در حقیقت یکی از «سو و کنارههای» کلمه میباشد. اما اطلاق واژه «حرف» به صورت هجایی محدود نمیشود بلکه ابن منظور اطلاقات دیگری را در این واژه بسط داده که اساس آن تعمیم رابطه معنای مجازی آنها با معنای حقیقی است. این اطلاقات که چهارتاست به ترتیب زیر میباشد:
۱- حرف: اداتی است که رابطه (حرف ربط) نامیده میشود[۵۰۰] . علت این نامگذاری از آن روست که ادات ربط، طرف بیمعنای کلام را در بردارند، بر خلاف اسم و فعل و یا این که علت این تسمیه آن است که ادات ربط، مرز و کنارهای است که بین اسم و فعل رابطه ایجاد میکند و یک سوی کلام در این مرز به سوی دیگر میپیوندد.
۲- حرف: هر کلمهای که به وجوهی از قرآن قرائت شود. مثلاً میگویند: «هذا فی حرف ابن مسعود» یعنی در قرائت ابن مسعود[۵۰۱] . پیداست این متن در لسان العرب خلط بین دو معناست زیرا مراد از حرف در «هذا في حرف ابن مسعود» کلمهای نیست که بر وجوهی از قرآن قرائت میشود بلکه مراد از آن، قرائت ابن مسعود است که معنای دیگری از معنای کلمه حرف میباشد. به دیگر بیان، مراد از اطلاق حرف در این جا آن است که هر وجهی از وجوه کلمه در قرائت، حرف نامیده میشود که رابطه بین این معنا و معنای حقیقی آن روشن است.
۳- حرف: قرائتی است که بر وجوهی قرائت شود[۵۰۲] مثل حرف ابن مسعود و حرف ابی و حرف ابن عباس.
۴- حرف: لهجهای که قبیلهای به آن سخن میگوید. در حدیث رسول جاست که: «قرآن به هفت حرف نازل شده است که همگی کافی و شافی هستند» یعنی به هفت لهجه، ابوعبیده و ابوالعباس میگویند: بر هفت لهجه عرب (لغت) نازل شده است و معنای آن، این نیست که در یک حرف، هفت وجه وجود داشته باشد چه این شنیده نشده است. بلکه این لهجهها (لغات) در قرآن پراکنده است به طوری که برخی از آن به لهجه قریش و برخی به لهجه یمن و برخی به لهجه هوازن و برخی به لهجه هذیل و برخی به دیگر لهجههاست که معانی آنها یکی است»[۵۰۳] .
ما در این جا متن لسان العرب را به طور کامل آوردیم تا روشن شود که مراد از حرف در آن «لهجه» است چنان که مراد از اطلاق لغت هم در متن لسان و متن حاضر همین است.
بنابراین، در لسان العرب پنج معنای مجازی کلمه حرف آمده است که اگر به تفسیر طبری مراجعه کنیم میبینیم طبری این کلمه را در سه معنای قاموسی پیشین به کار برده است.
۱- به معنای لغت یا زبان [لغة أو لسان] . وی میگوید: «حروف هفتگانه یعنی زبانهای هفتگانه یا لغات هفتگانه[۵۰۴] [الألسن السبعة أو اللغات السبعة] .
۲- به معنای «قرائت»، او میگوید: «حرف او» یعنی «قرائت او» ... هر کس به حرف ابی یا حرف زید و یا حرف برخی از اصحاب پیامبرج، به برخی از حروف هفتگانه، قرائت کند نباید از حرف خود رو بر تافته و به حرف دیگری برگردد»[۵۰۵] .
۳- به معنای «وجه» چنان که میگوید: «ابن حمید ما را حدیث کرد و گفت:
که جریر از مغیره و او از ابراهیم و او از عبدالله روایت کرده است که عبدالله گفت:
«هر کس به حرفی از قرآن یا آیهای از آن کافر شود، به همه آن کافر شده است»[۵۰۶] .
طبری معنای وجه را تا حدی گسترش داده که آن را داخل در مراد آیه:
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَعۡبُدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ حَرۡفٖ﴾[الحج: ۱۱] .
«و از میان مردم کسی است که خدا را فقط بر یک حال [و بدون عمل] میپرستد ... ».
قرار داده است بدین معنا که حرف به معنای شک است (علی حرف = علی وجه الشك) نه بر وجه یقین و تسلیم اوامر الهی[۵۰۷] .
اما طبری «حرف» را به معنای دیگری خارج از معانی قاموسی پیشین اطلاق میکند. وی وقتی که از واژگان دخیل در زبان عرب که در قرآن آمده است سخن میگوید، برای سخنش عنوان «سخن در باب حروفی که واژگان عرب و غیر عرب از دیگر ملتها در آن هماهنگ است»[۵۰۸] مینهد. وی بعد از شمردن روایتهایی که برخی واژگان بیگانه [عجمی] را در بردارد میگوید: «پس در آنچه از احرف و امثال آن یادآور شدیم، محال نیست که احرفی عربی باشند که برخی از آن غیر عربی [عجمی] است و یا حروفی حبشی باشند که برخی از آن، عربی است زیرا استعمال آن در هر دو امت وجود داشته است»[۵۰۹] . پس مراد از «حرف» در این جا کلمهای مشترک است. همچنین ابن جنی را میبینیم که حرف را بر ساختارهای قیاسی صرفی در کلام عرب اطلاق میکند هر چند این ساختارهای صرفی را تلفظ ننموده باشد»[۵۱۰] . ابن قتیبه بسیاری از این معانی مختلف در این سخن موجزش خلاصه کرده است که «حرف بر مثالهایی قطعی از حروف قاموس، بر یک کلمه واحد، بر کلمه به معنای کلی، بر خطبه کامل و بر تمام قصیده اطلاق میشود»[۵۱۱] .
آنچه که آوردیم معانی قاموسی و اصطلاحی «حرف» بود که دانشمندان بعدی، به تمامی یا به بعضی از آنها پایبند بودهاند، از جمله مکی بنابیطالب در کتاب «الإبانة عن معانی القراءات»[۵۱۲] و ابن جزری در کتاب «النشر في القراءات العشر»[۵۱۳] کتاب «الإبانة» متنی در دفع شبهههای زیادی به شمار میآید که برخی از آن شبهات را در خلال بحث تاریخ قرآن آوردهایم.
با نظری دقیق به این اطلاقات، بدون نظر به اطلاق نحوی حرف، میبینیم که همگی به یک مفهوم باز میگردند، همسان مفاهیم لغوی که به یک مفهوم مشترک باز میگردند. در معانی حرف به «وجه، قرائت و لهجه» تنها تفاوت در عناصر آوایی یا معنایی آنهاست بدین معنا که وجهی در قرائت با وجهی دیگر در آوا و معنا مباین است چنان که قرائتی از قرائت دیگر به واسطه وجود دستهای از اختلافات وجوه قرائتی متمایز میگردد و لهجهها هم از لهجههای دیگر به میزان در برداشتن ویژگیهای آوایی و معنایی از هم متمایز میشوند. با وجود این، قدر جامع بین معنای حقیقی و اطلاق مجازی این معانی، همان طرف و سمتی بودن، میباشد که هر دو جنبه معنایی، نمایانگر وجهی مشخص به طور خاص یا عام هستند.
در پایان این بررسی، به دیدگاه خود در معنای «حرف» در حدیث رسول ج: «قرآن بر هفت حرف نازل شده است» اشاره میکنیم. در این حدیث معنای «حرف» همان «وجه» است که با وجهی دیگر متفاوت مینماید چه در بردارنده تفاوت لهجهای و به طور کلی تفاوت در سطوح بیانی میباشد. این همان معنایی است که از مقایسه روایتهایی که برای حدیث در ضمیمه آوردهایم، استنباط شده است.
[۴۹۸] ابن منظور الافریقی، لسان العرب، ج ۹، ص ۴۲. [۴۹۹] همان، ص ۴۱. [۵۰۰] ابن منظور الافریقی، لسان العرب، ج ۹، ص ۴۱. [۵۰۱] همان. [۵۰۲] همان. [۵۰۳] همان. [۵۰۴] ابن جریر الطبری، جامع البیان (تفسیر الطبری)، ج ۱، ص ۴۷. [۵۰۵] همان، ص ۵۲. [۵۰۶] همان، ص ۵۵. [۵۰۷] ابن جریر الطبری، تفسیر الطبری، ج ۱، ص ۷۰. [۵۰۸] همان، ص ۱۳. [۵۰۹] ابن جریر الطبری، تفسیر الطبری، ص ۱۷. [۵۱۰] عثمانبن جنی، الخصائص، ج ۱، ص ۳۶۰. [۵۱۱] محمدبن عبدالله بن مسلم ابن قتیبه، تأویل مشکل القرآن، ص ۲۷. [۵۱۲] این کتاب با تحقیق دکتر عبدالفتاح شلبی چلپ شده است. [۵۱۳] این کتاب با تحقیق و بازبینی مرحوم شیخ علی محمد الضباع منتشر شده است.