روایتهای ابن مسعود س
۱- «محمدبن حمید رازی برای ما حدیث کرد و گفت: جریربن عبدالحمید برای ما حدیث کرد از مغیره و او از واصل بن حیان و او از کسی (عمن ذکره) و او از ابوالاحوص و او از عبداللهبن مسعود که گفت: پیامبر جفرمود: قرآن به هفت حرف بر من نازل شده است که هر حرفی از این حروف ظاهر و باطنی دارد و هر حرف حدی و هر حدی، مطلعی».
۲- «ابن حمید برای ما حدیث کرد و گفت: مهران برای ما حدیث کرد و گفت: سفیان، برده ابراهیم هجری برای ما حدیث کرد از ابوالاحوص و او از عبداللهبن مسعود و او از پیامبر جمثل حدیث (بالا) را».
۳- «یونس برایم حدیث کرد و گفت: ابن وهب به ما خبر داد و سلیمان بن بلال به من خبر داد از ابوعیسی بن عبدالله بن مسعود و او از پدرش و او از جدش عبدالله بن مسعود که پیامبر جفرمود: به من فرمان داده شد تا قرآن را بر هفت حرف قرائت کنم که همگی کافی و شافی هستند».
۴- «ابوکریب محمدبن علاء برای ما حدیث کرد و گفت: ابوبکر بن عیاس برای ما حدیث کرد و گفت: عاصم برای ما حدیث کرد و از زر او از عبدالله که گفت، دو نفر در سورهای با هم اختلاف کردند و یکی میگفت: پیامبر جبر من این چنین قرائت کرده است و دیگری میگفت: پیامبر جبر من این چنین قرائت کرده است. پس عبدالله به نزد پیامبر جآمد و به پیامبر جخبر داد. عبدالله میگوید: نزد پیامبر جمردی بود [و چون پیامبر جخبر را شنید] رنگش تغییر کرد و فرمود: همانگونه که به شما آموزش داده شد، قرائت کنید ـ [راوی میگوید] نمیدانم آیا به پیامبر جچیزی فرمان داده شد یا از پیش خود چیزی گفت ـ بدانید آنان که قبل از شما هلاک شدند به خاطر اختلاف بر پیامبرانشان بوده است. عبدالله میگوید: پس هر یک از ما در حالی که به قرائت دوستش قرائت نمیکرد از حضور پیامبر جبرخاست [طبری میگوید: عبارت اخیر نقل به معنای کلام ابن مسعود است] ».
۵- «سعید بن یحیی اموی برای ما حدیث کرد و گفت: پدرم برایم حدیث کرد و گفت: اعمش برای ما حدیث کرد و گفت: احمدبن منبع برایم حدیث کرد و گفت: یحیی بن سعید اموی برای ما حدیث کرد از اعمش ـ و او از عاصم و از زر بن حبیش که گفت: عبدالله بن مسعود میگفت: در سورهای از قرآن با هم مخالفت میکردیم و میگفتیم: یا سی و پنج آیه است یا سی و شش آیه. عبدالله گفت: نزد رسول خدا جرفتیم و علی را دیدیم که با او سخن میگوید. عبدالله میگوید: گفتیم: ما در قرائت اختلاف داریم. عبدالله میگوید: پس چهره پیامبر جسرخ شد و فرمود: گذشتگان شما به واسطه اختلاف هلاک شدند. عبدالله میگوید: آنگاه پنهانی به علی چیزی گفت و علی به ما گفت: پیامبر جبه شما دستور میدهند که همانگونه که آموزش دیدید، قرائت کنید».
۶- «یونس بن عبدالاعلی برایم حدیث کرد و گفت: به ما خبر داد ابن وهب که میگفت: هشامبن سعد به من خبر داد از علیبن ابیعلی و او از زبید و او از علقمه نخعی که گفت: چون ابن مسعود از کوفه خارج میشد، یارانش گرد وی آمدند و او از آنان خداحافظی میکرد و میگفت: در قرآن با هم نزاع نکنید، چون اختلافبردار نیست و از بین نمیرود و به رد آن دچار تغییر نمیشود، شریعت اسلام و حدود و فریضههای آن یکی است و اگر چیری از دو حرف از چیزی دیگر نهی کند، دیگری به آن فرمان میدهد و این اختلاف است، اما قرآن جامع همه اینهاست و چیزی از شریعت اسلام و حدود و فریضهها در آن با هم اختلاف ندارند در نزد پیامبر جخود را میدیدیم که دچار اختلاف بودیم ولی پیامبر جبه ما فرمان میداد تا نزد او قرائت کنیم و به ما خبر میداد که همه ما خوب قرائت میکنیم. اگر میدانستم کسی به آن چه که خداوند بر پیامبر جنازل کرده از من عالمتر است، حتماً از او طلب میکردم تا علم او به علم من بیفزاید. من از زبان رسول خدا جهفتاد سوره را قرائت کردم و میدانستم که قرآن در هر ماه رمضان بر او عرضه میشود تا سالی که پیامبر جدر آن فوت کرد که در آن قرآن دو بار بر او عرضه شد و چون از عرض قرآن فراغت مییافت بر او قرائت میکردم و به من میگفت که نیکو قرائت میکنم. پس هر کسی بر قرائت من قرائت کند، نباید از سر بیمیلی آن را ترک کند و هر کس به یکی از این حروف قرائت کند، نباید آن را ترک و از آن دوری گرداند، چون هر کس آیهای را انکار کند، همه قرآن را انکار کرده است».