پژوهشی در مصحف علی س
علیبن ابیطالب، پسر عموی پیامبر جاز دوران نوجوانی یکی از پیشگامان در اسلام بود. وی در تمام حوادث و مراحل دعوت جاویدان اسلام حضور داشت و با آن زندگی میکرد و پیامبر جرا در بیشتر حوادث و جنگها همراه بود. از کسانی است که قرآن را در روزگار پیامبر جبه حفظ داشته است و علاوه بر این، از کاتبان وحی هم بوده است.
علی سیکی از کسانی است که بر مصحف نمونه [امام] اجماع کرده است، چون بنا به قول ابن ابیداود، وقتی عثمان سمصاحف را سوزاند، علی سفرمود: «اگر او چنین نمیکرد، من میکردم»[۴۲۰] . قرائت چهار تن از قاریان هفتگانه به او ختم میشود:
۱- ابوعمرو بن علاء از نصر بن عاصم و یحیی بن یعمر که هر دو از ابوالاسود آموزش قرائت دیدهاند و او هم از علی س[۴۲۱] .
۲- عاصم بن ابیالنجود از عبدالرحمن سلمی که وی مستقیماً بر علی سقرائت کرده است[۴۲۲] . امروز قرائت عاصم از طریق حفص بن سلیمان بن مغیره در بیشتر کشورهای شرقی شایع است.
۳- حمزه الزیات از [امام] جعفر صادق /و ایشان محمد باقر /و ایشان از [امام] علیزین العابدین /و ایشان از پدرشان [امام] حسین /فراگرفتهاند و [امام حسین س] هم بر پدرشان علی سقرائت کردهاند[۴۲۳] .
۴- کسائی که نزد حمزه با سند پیشین قرائت کرده است[۴۲۴] .
چه بسا در این سندها، سند قرائت حمزه از همه بیشتر جلب نظر نماید چون در این سند، سلسله راویان امامان اهل بیت شبه طور منظم آورده شده است به گونهای که در پرتو آن میتوان مطمئن شد که این نیکان از اهل بیت از اجماع مسلمانان بر مصحف نمونه [امام] خارج نشدهاند.
نشانه رضایت آنها هم این است که محتوای این مصحف را بدون کم یا زیاد کردن یا ادعایی که به کمال این اثر جاودان وحی لطمه زند، برای مردم قرائت کرده و آموزش دادهاند.
علی سرا بسیار علاقمند به حفظ سلامت متن قرآن، آن گونه که در رسم الخط عثمانی ثبت شده، مییابیم به طوری که هر کس قصد دست یازیدن به این رسم الخط را داشت نهی میفرمود.
از جمله این که ابن خالویه در ذکر قرائت علی سدر آیه «وطلع منضود» که با (عین) به جای (حاء) خوانده است (قرائت عمومی: وطلح منضود) میگوید: علی آن را بر بالای منبر قرائت کرد. به ایشان گفته شد: آیا آن را در مصحف تغییر دهیم؟ فرمود: «شایسته قرآن نیست که تغییر یابد»[۴۲۵] .
چه علاقه و اشتیاقی از این بالاتر که علی سبخواهد رسم الخط مصحف، همانگونه که هست، باقی بماند و کوچکترین تغییری در آن رخ ندهد، حتی به تبدیل «عین» به «حاء» یا «حاء» به «عین. به نظر وی، مهم آن نیست که تغییر مطابق با قرائت او باشد و لاغیر، بلکه مهم آن است که برای مردم این کار سنت نگردد، سنتی که رویه خطرناکی به حساب آمده و مردم را تشویق مینماید که هر جا ضرورت دیدند دست به تغییراتی بزنند که هوای نفس به آن حکم میراند و در نتیجه متن وحیانی دچار تحریف و تغییر گردد. علی سکسی نیست که این نکته مهم را فراموش کرده باشد که هر کس سنت بدی را پایهگذاری نماید، باید بار گناه آن و کسانی که به آن عمل کردهاند را تا روز قیامت به دوش کشد.
قطعاً خداوند وی را به پاس این سنت نیکو پاداش خواهد داد، چرا که مردم را از ایجاد تغییر در قرآن بازداشت و کتاب خداوند تا روز قیامت محفوظ ماند.
در این که در تاریخ، به علی سمصحفی نسبت داده شده است، حرف و سخنی نیست بلکه وجود ملاحظاتی سیاسی ـ تاریخی درباره این مصحف، موجب شده که تقریباً اطلاعاتی را که از مصحف ابن مسعود و ابی ببه دست دادهایم، از این مصحف به راحتی به دست ندهیم. افراطگران جعلکننده با روایتهایی که به این مصحف چسبانیدهاند و مسایلی که در پیرامون آن ساخته و پرداختهاند، آتش مشکل را شعلهور ساختهاند؛ به طوری که موجب تفرقه و جدایی مردم در چنین مسألهای شدهاند. اختلاف در چنین مسألهای، امری ساده نیست چون با لغزشگاههای اعتقادی و جدیی در ارتباط است که به تدریج آدمی را به سقوط میکشاند. این لغزشگاهها دارای دو سو است و حد وسطی ندارد یا الحاد و انحراف است و یا ایمان و استواری.
لذا لازم میدانیم، بعد از شناخت موضع علی سدر قبال مصحف نمونه [امام] ، مسأله مصحف وی را با تفصیل بیشتری از دیدگاه برخی گروههای شیعی بررسی نماییم.
در کتاباین گروههای شیعی، سه واژه وجود دارد که هر یک بیانگر چیزی است که در مکانی و نزد شخصی که همان امام منتظر باشد، مکنون است و راز این امور نامشخص، روزی آشکارا خواهد شد.
آنها بیان میکنند که [ائمه] صحیفهای به نام «جامعه» دارند. خبر صحیح آن در اصول کافی است که ابوبصیر (در روایتی طولانی) از [امام] صادق /آورده است که ایشان به او فرمود: ای ابا محمد! ما جامعه داریم و آنان [مخالفین یا اکثر شیعه] چه میدانند، جامعه چیست؟ ابوبصیر میگوید: «گفتم: قربانت گردم! جامعه چیست؟ فرمود: صحیفهای است که طول آن هفتاد ذراع [ساعد] به اندازه ذراع پیامبرج است. پیامبر جآن را املا کرده و علی ÷آن را با دست خود نگاشته است. در «جامعه» همه حلال و حرام و هر آنچه که مردم به آن نیاز دارند، حتی دیه خراشیدگی روی پوست، وجود دارد[۴۲۶] .
همچنین است در کتاب کافی در خبری صحیح به نقل از ابوعبیده که میگفت: برخی از دوستان و یارانمان از امام صادق ÷درباره «جفر» پرسیدند. امام فرمود: «پوست گاوی است لبریز از علم. گفتند: جامعه چیست؟ فرمود: صحیفهای است به طول هفتاد ذراع که عرض آن بسان ران فالج [شتر نر تنومند که دو کوهان دارد] است. در آن هر آنچه که آدمیان نیاز دارند، وجود دارد و مسألهای نیست که در آن نباشد حتی دیه خراشیدگی روی پوست»[۴۲۷] .
با ذکر این دو خبر، در برابر دو چیز به نام جامعه و جفر قرار میگیریم که لازم نیست درباره وجود تاریخی آن، بحث و مناقشه نماییم چه امری است مربوط به امور اعتقادی که حتی نظر درست دادن درباره آن دشوار است، با وجود این، محتوای آن دو به طور اجمالی به شیوهای غیبی شبیهتر است.
اما موضع مصحف علی سنسبت به این دو، موضع مبهمی است. به دیگر بیان، چه چیز از مصحف وی در جامعه و جفر وجود دارد؟ ... در کتابهایی که به این جنبه پرداختهاند، این مطلب را مبهم مییابیم اما آنچه که قدر جامع این سه چیز [مصحف علی، جامعه، جفر] است، اسرار برانگیز بودن آن در نزد این گروه شیعی است (۳۹) تأثیر این سه چیز، تأثیری وهمی است و نزد امام منتظر، محفوظ است و بنا به قول طبرسی [محدث نوری] تنها او علم این سه را داراست.
در رابطه با مصحف علی سخبری را ابن ندیم آورده است که: «در روزگارمان نزد ابویعلی، حمزه حسنی، مصحفی به خط علیبن ابیطالب دیدم که ورقهایی از آن نبود و فرزندان امام حسن ÷در گذر زمان آن را به ارث برده بودند»[۴۲۸] .
این خبری است که وجود مصحف به خط علی ÷را که در میان فرزندانش به ارث گذاشته شده است، مشخص مینماید. اما شیعیان غالی [= افراطی] آن را نمیپذیرند و از مسأله دیگری سخن میگویند، یعنی مصحفی غیر از این مصحف موجود که نسخهای از مصحف نمونه [امام] است، به طوری که از مصحف نمونه [امام] عبارتهایی ساقط شده است. در نزد این گروه، ادعاهای زیادی در این خصوص شده است. آنها معتقدند علی سقرآن مخصوصی داشته است که آن را بعد از وفات پیامبر ججمع کرده و آن را بر مردم عرضه نموده است ولی مردم از آن اعراض نمودند، لذا وی آن را از مردم پنهان نمود و به فرزندانش به ارث رسید و هر امامی آن را همچون دیگر ویژگیهای امامت و گنجینههای نبوت به ارث برد.
[طبق عقیده این شیعیان غالی] این مصحف نزد حضرت حجتبن الحسن است که بعد از ظهورش آن را برای مردم ظاهر میسازد و آنها را به قرائت آن فرمان میدهد. این مصحف، با این قرآن موجود، از حیث تألیف، ترتیب سورهها، آیات و حتی کلمات و از جهت زیادت و نقصان ـ متفاوت است»[۴۲۹] . «ترتیب این مصحف، بر حسب نزول است و ابتدا آیات مکی و سپس مدنی آمده»[۴۳۰] و «آیات منسوخ بر آیات ناسخ مقدم شده است»[۴۳۱] .
لازمه این سخن، آن است که مصحف علی سمشتمل بر زیاداتی است که در مصحف نمونه [امام] نیست و این، بدان معناست که مصحف نمونه [امام] متهم به عدم مطابقت با مصحف اصل است و این، یعنی وقوع تحریف در آن!!. طبرسی دو دلیل بر اثبات این ماجرا [تحریف در قرآن] میآورد:
۱- تحریف در همه کتابهای آسمانی از جمله تورات و انجیل رخ داده است و همه آنچه که برای امتهای پیشین واقع شده است، ناچار برای این امت نیز واقع میشود چه این سنت الهی است. آنگاه طبرسی آیات و نشانههای سنتهای هستی را به عنوان شاهد این سخن آورده و بیان میدارد که چنین امری، عادی و طبیعی است در ضمن، وی در اثبات تحریف تورات و انجیل مبسوط سخن میگوید[۴۳۲] .
اما طبرسی از این که، این استدلال علیه خودش نیز به کار میرود، غفلت کرده است چون هر آنچه که احتمال وقوع آن در مصحف نمونه [امام] به حکم این سنت الهی، باشد، احتمال وقوع آن در رابطه با مصحف علی سهم میباشد. بنابراین ادعای تحریف ضرورتاً به مصحفی که توهم شده پیوسته در غیب و نهان است؛ باز میگردد.
طبرسی از تفاوت قابل ملاحظهای که بین شرایط زمانی که انجیلها در آن تدوین یافته و بین شرایط زمانی که قرآن در آن مدون شده، یا غفلت کرده و یا خود را به غفلت زده است تا جایی که، در این خصوص، تاریخ عقیده مسیحیت در مقایسه با تاریخ ایدئولوژی، عقاید و دعوتهای دینی، مستثنی شمرده شده است.
کافی است بگوییم که طبق روال معمول، عقاید و باورها در نتیجه وجود آموزههایی وحیانی یا بشری به وجود میآیند که کتابی که اساس و مبنای آن آموزههاست، در بر دارنده آن میباشد. اما در مسیحیت وضع کاملاً برعکس است چون باورهای دینی ابتدا به واسطه پولس به وجود آمد و آنگاه وی رسالههای خود را بین سالهای ۵۵ و ۶۳ میلادی نوشت و از سال ۶۳ میلادی انجیلنویسان شروع به نوشتن انجیلهای خود کردند. تاریخ انجیلهای چهارگانه به قرار زیر است:
۱- انجیل متی (درگذشته به سال ۷۹ میلادی). متی، تألیف انجیل را در سالهای آخر عمرش آغاز کرد.
۲- انجیل مرقس (وی در سال ۶۲ میلادی به قتل رسید). در نسبت انجیل به وی اشتباه شده است چه برخی منابع اصلی آن را به استادش پطرس (درگذشته به سال ۳۱ میلادی) نسبت میدهند.
۳- انجیل لوقا (شاگرد پولس) که حدود سال ۹۰ میلادی نوشته است.
۴- انجیل یوحنا (درگذشته به سال ۱۰۰ میلادی). وی انجیل را در دهه آخر قرن اول میلادی نوشته است.
پذیرش و تصویب انجیلهای چهارگانه از میان تعداد انبوه انجیلهای موجود، در سال ۳۲۵ میلادی در مجمع بزرگان کلیسا در شهر نیکیه[۴۳۳] صورت گرفت و بقیه انجیلها سوزانده شد[۴۳۴] . پیداست که انجیلها، با این وضع، متن انجیل وحی شده به حساب نمیآیند، چون تنها داستان مسیح ÷هستند. بیشتر بخشهای این انجیلها، اصول اعتقادی مسیحیای را که در رسالههای قدیسان مسیحی وجود دارد، در بر ندارند و در طول تاریخ دچار تغییرات اصلاحی و اضافات فراوانی توسط مجامع مختلف کلیسایی شدهاند.
این درباره عهد جدید؛ اما درباره تورات (عهد قدیم) باید گفت که امروزه مباحث نقادانه ثابت کرده است که اسفار ششگانه آن، با سفر یشوع، در زمانی به مراتب چند قرن دیرتر از زمانی نوشته شدهاند که گفته شده است در آن زمان تألیف گشتهاند.
سفرهای پنجگانه [پیدایش ـ خروج ـ اعداد ـ لاویان ـ تثنیه] که به موسی÷نسبت داده شدهاند، در حقیقت حاصل گردآوری قطعههای مختلف [از سرودهای مذهبی قوم یهود، احکام و مجموعهای از نظم و نثر است] که واقعاً به زمانهای متأخرتری باز میگردد که نتیجه آن تغییر ترتیب سفرهای عهد قوم بر حسب زمان تألیف آنها بوده است، به طوری که کتب انبیا [بنوئیم] و کتب تاریخ [کتوبیم] که اعتقاد بر آن است آخرین چیز بوده که در روزگار اسارت بابلی (۵۸۶-۵۳۸ ق. م) نوشته شده بودند، قبل از تورات، قرار گرفتند.
آنچه آمد، ادعاهای محققی مسلمان که به تعصب علیه «عهد قدیم» متهم باشد، نیست بلکه نتیجه پژوهشهای طولانی و دشوار دانشمند آلمانی، جولیوس ولهوزن میباشد[۴۳۵] . بنابراین، آنچه ذکر شد با تدوین قرآن که ثبت و ضبط آن در پی نزول وحی در صحیفهها و سینهها شکل گرفته، چه نسبتی میتواند داشته باشد؟
چه نسبتی بین آن و بین روند ثبت و ضبط قرآن در روزگار ابوبکر و عثمان بوجود دارد؟ روند ثبتی که بر امانت نقل، درستی بیان و سلامت روش علمی تأکید مینماید (۴۰).
۲- دلیل دوم طبرسی آن است که کیفیت گردآوری قرآن عادتاً مستلزم وقوع تغییر و تحریف در آن است. علامه مجلسی در مرآة العقول با اشاره به این مطلب میگوید: «عقل حکم میکند که وقتی قرآن به صورت پراکنده نزد مردم باشد و غیر معصوم به گردآوری آن نپردازد، عادتاً گردآوری آن کاملاً مطابق با واقع نخواهد بود، آنگاه طبرسی میگوید: آری! در حضور پیامبر جنسخهای پراکنده در صحیفهها و حریر و کاغذها جمعآوری شده بود که علی ÷آن را به ارث برد ... [۴۳۶] .
عقلی که از بند تعصب آزاد باشد، میبنید که این قرآن کنونی که صحابه به همراه علیسآن را جمعآوری کردند و همگی به آن اعتماد داشته و کمال و درستی ثبت و ضبط آن را پذیرفته بودند غیر ممکن است که در یک حرف آن تحریف رخ داده باشد؛ چون بر درستی هر حرف آن اجماع صورت گرفته است، و امت اسلام ـ عقلاً و اصطلاحاً ـ بر گرد گمراهی جمع نمیگردند (۴۱) قبلاً درباره شیوه گردآوری و ثبت قرآن در مصاحف و روش رسمی، دشوار و پر وسواس کسانی که به این مهم پرداختند، سخن گفتهایم.
این عقل، همچنین در برابر اخبار آمده درباره مصحف علی سمتحیر میماند که چه چیز را بپذیرد و چه چیز را رد کند؟ جعلکنندگان با بافتن اخباری راجع به مصحف علیسقصد دارند تا بر حق آل علی سدر ولایت تأکید کنند و به منظور رسیدن به این هدف سیاسی دست به جعل و تزویرهایی بزنند. روایتهایی که اینان آورده و گمان کردهاند که قرآنند ولی تغییر یافته، در میان مجموعه روایتهای قرائتی که از علی سرسیده است موجود نمیباشد، به طوری که حتی یک نفر از این گروه نمیتواند این روایتها را به مصحف علی سنسبت دهد.
از این رو، اقوالی مأثور را به او نسبت داده و گاهی آن را به مصحف ابی سو گاهی به مصحف ابن مسعود س، منسوب میسازند و شاید علت این کار ـ در نظر این جعلکنندان ـ سرآمیز بودن مصحف علی سبوده که کسی به آن اطلاع ندارد.
مثلاً گاهی میگویند: «ابن مسعود چنین قرائت کرده است: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰٓ ءَادَمَ وَنُوحٗا وَءَالَ إِبۡرَٰهِيمَ(وآل محمد)﴾[آلعمران: ۳۳] . به جای «وآلعمران»[۴۳۷] .
یا ابن مسعود سقرائت کرده است ﴿وَكَفَى ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱلۡقِتَالَۚ (بعلی بن ابیطالب) وَكَانَ ٱللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزٗا﴾[الأحزاب: ۲۵] [۴۳۸] .
و یا از همو: ﴿وَرَفَعۡنَا لَكَ ذِكۡرَكَ (بعلی صهرک﴾[الشرح: ۴] [۴۳۹] .
و دیگر روایتهایی که در بر دارنده محتوایی دور از سبک، شیوه و روح قرآن هستند که تنها میتوان آنها را اضافاتی ساختگی و وارد در متن مقدس برای هدفهایی روشن بر شمرد، هدفهایی که صاحبانش، آن را میشناسد و بیشتر مردم، حتی افرادکم دانش، به آن جهلی ندارند، و مقاصد آن را با روح دموکراسی اسلامی و با طبیعت مبارزات بیهمتایی اسلامی ـ انسانی، غریبه و ناآشنا مییابند.
در رد این روایتها کافی است به سخن یکی از مجتهدین شیعه یعنی خویی در این زمینه اشاره کنیم که در اثنای آنچه که گفته شده: «علی ÷دارای مصحفی غیر از این مصحف موجود بوده که شامل بخشهایی غیر از آنچه بوده که در این قرآن میباشد (مانند عبارتهای ساختگی که در بالا آمد و بعداً به بعضی اشاره میکنیم)؛ میگوید: «درست آن است که این اضافات، تفسیری به عنوان تأویل میباشند» (۴۲)[۴۴۰] .
چنین رایی بر زبان گروهی از شیعیان جاری است که طبرسی ضمن نقد آن، اشاره کرده است که این گروه درباره مصحف نمونه [امام] گفتهاند: «از مصحف نمونه [امام] کلمه، آیه و سورهای کم نشده است بلکه آنچه که در مصحف علی ÷از باب تأویل قرآن و تفسیر معانی آن بر حقیقت نازل شده آن آمده، حذف شده است، هر چند که این عبارتها اضافی نزولی، از کلام خداوند که همان معجزه قرآن باشد، نیست. گاهی تأویل قرآن، قرآن نامیده میشود چنان که خداوند میفرماید:
﴿وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن يُقۡضَىٰٓ إِلَيۡكَ وَحۡيُهُۥۖ وَقُل رَّبِّ زِدۡنِي عِلۡمٗا﴾[طه: ۱۱۴] .
«و در [خواندن] قرآن، پیش از آن که وحی آن بر تو پایان یابد، شتاب مکن و بگو: پروردگارا بر دانشم بیفزای».
پس تأویل قرآن، قرآن نامیده میشود و در بین اهل تفسیر در این خصوص اختلافی نیست»[۴۴۱] .
در واقع روایتها در این زمینه [مصحف علی ÷] در سطوحی متفاوت قرار دارند:
۱- سطح مرسوم و معمول که ممکن است عقل آن را بپذیرد و هیچ ذوقی از آن گریزان نباشد. این سطح در روایتهایی با ویژگی لهجهای یا اختلاف نحوی یا تغییر در لفظ ـ موافق با رسم الخط ـ مجسم میگردد. این مسأله در رابطه با قرائتهای مختلف امری است مسلم که نمونههایی از آن منسوب به مصحف علی ساست، ذکر خواهد شد.
۲- سطح دوم این روایتها، مربوط به چیزی است که اختلاف در آن ممکن است چون بر دیدگاههایی عقلانی مبتنی است. در این صورت، برخی گروههای معتدل شیعه را مییابیم که آن را پذیرفته و برخی از آنها را هم نمیپذیرند. چنان که در حدیث حروف هفتگانه [الأحرف السبعة] دیدم که ابوعبداله زنجانی آن را پذیرفته است ولی خویی آن را با تکیه بر حدیث زراره [صحیفه زراره] از [امام] صادق رد کرده و چنین استدلال نموده است که قرآن واحد است و از نزد خدای واحد نازل شده است و اختلاف از ناحیه راویان است.
۳- سطح سوم این روایتها، سطح افراطی است که از حدود عقل و منطق تجاوز کرده است و بسیاری از شیعیان معتدل ـ چنان که دیدیم ـ آن را نپذیرفتهاند. به دیگر بیان، معتدلین شیعه نپذیرفتهاند که این روایتها را جزء قرآن به حساب آورند بلکه آن را روایتهایی تفسیری و توضیحی شمردهاند، در حالی که جاعلان آن را قرآن حقیقی میپندارند و ـ چنان که گذشت ـ بیان میدارند که بعضی از صحابه توطئهگر بر حق خلافت علی سآن را حذف کردهاند؛ حال آن که صحابه که علی سنیز در میان اینان هست از چنین گفتاری نامأنوس و گناهآمیز به دورند.
۴- سطحی دیگر از روایتها باقی میماند که به طور کل از عقل گذر کرده و هر منطقی را به باد تمسخر گرفته است تا جایی که به جعل و تزویر رسیده و بر تاریخ بهتان و دروغ بسته است. چنین سطحی را حتی غالیان شیعی که طبرسی از اینان است، نمیپذیرند.
باید که قصه را دوباره آغاز کنیم، گفته شده متونی از قرآن به صورت سورهای کامل یا دو سوره کامل حذف شده است که یکی از آنها سوره «النورین» با چهل و یک آیه بوده و دیگری سوره «ولایت» با هفت آیه.
طبرسی در کتابش، متن سوره «النورین» را آورده است و خاورشناس گارسن دوتاسی[۴۴۲] در دوره سیزدهم مجله آسیایی[۴۴۳] در ژانویه سال ۱۸۴۲ در صفحات ۴۳۳ تا ۴۳۶ منتشر کرده است.
این سوره در حقیقت، متنی است با ساختاری پست و نامناسب که میان اندیشههای آن پیوند و ارتباطی نیست و تنها در آن فواصل قرآنی [آخر آیات] (سمیع علیم ـ عذاب یوم عظیم) وجود دارد که در غیر ساختار آخر آیات قرآن و به صورتی زشت و متزلزل آمده است. با این همه برخی فریبخوردگان و خاورشناسان مغرض میپندارند که این عبارتها از قرآن بوده و از آن حذف شده است.
برخی از جملههای سوره «النورین» را برای خواننده میآوریم تا به ذوق خود، درباره آن داوری کند. خیالباف این متن چنین آورده است: «یا أیها الذین آمنوا آمنوا بالنورین أنزلناهما یتلوان علیکم آیاتي ویحذرانکم عذاب یوم عظیم. نوران بعضهما من بعض وأنا لسمیع علیم. إن الذین یوفون بعهد الله ورسوله فی آیات؛ لهم جنات نعیم. والذین کفروا من بعد ما آمنوا بنقضهم میثاقهم وما عاهدهم علیه، یقذفون في الجحیم. ظلموا أنفسهم وعصوا لوصي الرسول، أولئك یسقون من حمیم. إن الله الذي نور السموات والأرض بما شاء واصطفی من الـملائکة والرسل وجعل من الـمؤمنین. أولئك من خلقه، یفعل الله ما یشاء لا إله إلا هو الرحمن الرحیم» تا پایان آن، که سخنان بیهوده دروغپردازی است که عقل و ذوق ساختار و محتوای آن را نمیپذیرد. اما دو تلاش در تحقیق اصل این سوره، موفق شده تا راه را برای ما در بحث روشن کند و آن سوره را در جایگاه شایسته خودش در میان طومار جعلیات تاریخی قرار دهد.
تلاش نخست، تلاش طبرسی است که پس از نقل این سوره از صحاب کتاب «دبستان المذاهب» میگوید: «از ظاهر کلام صاحب دبستان المذاهب پیداست که آن را از کتابهای شیعی گرفته است ولی من اثری از این سوره در کتابهای شیعی نیافتهام؛ ولی از شیخ محمدبن عمر بن شهر آشوب مازندرانی در کتاب «المثالب» نقل آمده است که آنها [منظور مخالفین شیعه است] تمام سوره ولایت را از قرآن حذف کردهاند و شاید این سوره، همان سوره ولایت باشد»[۴۴۴] . سخن طبرسی از دو جنبه برای ما مفید نموده است.
۱- وی این متن جعلی را در کتابهای شیعی نیافته است و این نخستین نشانه مطرود بودن آن است.
۲- حقیقت این سوره، برای طبرسی مشخص نیست چه در نزد او این سوره، مشتبه با سورهای است که به نام سوره ولایت میباشد. خاورشناس گلدزیهر[۴۴۵] اشاره میکند که سوره ولایت با سوره نورین تفاوت داشته و دارای هفت آیه بوده است[۴۴۶] .
تلاش دوم که با دقت و تحقیق در اصل این سوره است، تلاش خاورشناس فرانسوی، بلاشر، است. وی با اطلاق عنوان جعلی و ساختگی بودن بر این سوره، یادآور شده است که این سوره به وسیله یکی از جاعلان و فریبکاران ساخته شده که در کتاب نویسنده ایرانی، محسن فانی، در قرن هفدهم آمده است»[۴۴۷] . (۴۳) وی در ادامه تحقیق خود میگوید: «این سوره برای اولین بار در اروپا به وسیله گارسن دوتاسی در خلال قرن نوزدهم منتشر شد و سپس میرزا کاظم بَک، بعد از این یک سال، یعنی در سال ۱۸۴۳، در مجله آسیایی، بخش دوم، صفحه ۴۱۴ آن سوره را آورده، متن را ویرایش کرده و جمله (آیات) را تقسیمبندی نمود و از آن ترجمهای به زبان فرانسوی به دست داد». بلاشر در ادامه میگوید: «این قطعه [سوره نورین] تقلیدی است فاحش از سبک و اسلوب قرآنی که بدون شک در قبل از قرن نهم و دهم میلادی [قرن ۳ و ۴ ه. ق] است چون مفسیر شیعی، [علیبن ابراهیم] قمی [از اعلام قرن ۳ و ۴] که در آن عصر میزیسته، آن را نمیشناخته است»[۴۴۸] .
بعد از این دیگر نمیتوان به نقد این سخنان بیهوده پرداخت، چون پژوهش درست علمی، تقریباً به واضع آن اشاره دارد که در گور تاریخ پنهان شده است.
خاورشناس گلدزیهر میگوید: «شیعیان بغداد در سال ۳۹۸ هجری قمری، متن قرآنی درستی را ارائه کردهاند که به گمانشان، مصحف عبدالله بن مسعود میباشد ولی دادگاه علمای اهل سنت به سوزاندن آن حکم داد»[۴۴۹] و مسأله پایان یافت. خداوند کتاب خود را از یاوهگوییهای جاعلان حفظ میکند و ابن مسعود سرا هم از دروغ جاعلان (۴۴).
[۴۲۰] ابن ابیداود السجستانی، المصاحف، ج ۱، ص ۱۲. [۴۲۱] ابن الجزری، النشر فی القراءات العشر، ج ۱، ص ۱۳۳. [۴۲۲] همان، ص ۱۵۵. [۴۲۳] همان، ص ۱۶۵. [۴۲۴] همان، ص ۱۷۲. [۴۲۵] حسین بن خالویه، مختصر البدیع، ص ۱۵۱ [محمد هادی معرفت، التمهید، ج ۱، ص ۳۴۲] . [۴۲۶] میرزا حسین النوری، فصل الخطاب، ص ۱۰۸ [ابوبصیر، یحیی بن ابیالقاسم از اصحاب امام باقر و صادق علیهما السلام است. امام صادق ÷گاهی او را با کنیه «ابومحمد» صدا میزدند. وی ثقه شناخته شده و در سال ۱۵۰ ه. ق. فوت کرده است. ابوالقاسم الخویی، معجم رجال الحدیث، ج ۲۰، ص ۲۸ و ص ۷۴] . [۴۲۷] النوری، فصل الخطاب، ص ۱۰۸ [الکلینی، الاصول من الکافی، ج ۱، ص ۲۳۹، باب فیه ذکر الصحیفة و الجفر و مصحف فاطمه علیها السلام. منظور از جفر، جفر ابیض است و منظور از پوست گاو هم ظرفی است که از این پوست تهیه شده تا کتابها در آن جای گیرد. چنان که در روایات دیگر از آن به جراب، اهاب، نامبردار شده است. محمد باقر المجلسی، مرآة العقول، ج ۳، ص ۵۹] . [۴۲۸] ابن الندیم، الفهرست، ص ۴۸. [۴۲۹] النوری، فصل الخطاب، ص ۹۷. [۴۳۰] النوری، فصل الخطاب، ص ۹۸. [۴۳۱] همان، ص ۲۴. [۴۳۲] همان، ص ۳۵ به بعد. [۴۳۳] Nikaia [شهری است قدیمی در آسیای صغیر] [۴۳۴] احمد شلبی، المسیحیة، ص: ۱۵۳-۱۶۰، دوم، ۱۹۶۶. [۴۳۵] Julius Wellhausen, Moscati: Die Altsemitischen Kulturen, p. ۱۴۰-۱۴۱. [۴۳۶] النوری، فصل الخطاب، ص ۷۳ [محمد باقر المجلسی، مرآة العقول، ج ۳، ص ۳۱] . [۴۳۷] النوری، فصل الخطاب، ص ۱۱۳ [آلعمران (۳)، بخشی از آیه ۳۳ و نیز : الخویی، البیان، ص ۲۳۳؛ مولی محسن فیض، الصافی، ج ۱، ص ۳۲۸ و هاشم البحرانی، البرهان، ج ۱، ص ۲۷۷] . [۴۳۸] النوری، فصل الخطاب، ص ۱۱۴ [احزاب (۳۳)، آیه ۲۵ و نیز : الصافی، ج ۴، ص ۱۸۲] . [۴۳۹] همان، ص ۱۱۰ [انشراح (۹۴)، آیه ۴] . [۴۴۰] ابوالقاسم الخویی، البیان، ج ۱، صص ۱۷۲-۱۷۳ [عبارت داخل پرانتز، از سوی مؤلف است] . [۴۴۱] النوری، فصل الخطاب، ص ۱۱۰. [۴۴۲] Garcin De Tassy. [۴۴۳] Journal Asiatique. [۴۴۴] النوری، فصل الخطاب، ص ۱۵۷ [محمد هادی معرفت، صیانة القرآن من التحریف، ص ۱۸۹] . [۴۴۵] Ignaz Goldziher. [۴۴۶] گلدزیهر، مذاهب التفسیر الاسلام، ترجمان : عبدالحلیم نجار، ص ۲۹۴. [۴۴۷] رژی بلاشر، درآمدی بر قرآن، ص ۱۸۵ [رژی بلاشر، در آستانه قرآن، ترجمان : محمود رامیار، ص ۲۱۰] . [۴۴۸] رژی بلاشر، درآمدی بر قرآن، زیرنویس صفحه ۱۸۵ [رژی بلاشر، در آستانه قرآن، ترجمان : محمود رامیار، ص ۲۱۰، زیرنویس ۲۵۸ و نیز : محمد جواد البلاغی، آلاء الرحمن، ج ۱، صص ۶۲-۶۳] . [۴۴۹] گلدزیهر، مذاهب التفسیر الاسلامی، ترجمان : عبدالحلیم النجار، ص ۲۹۵.