پژوهشی در مصحف ابن عباس ب
عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب، پسر عموی پیامبر جاست که پیامبر جبرای او دعا کرد که خداوند به او حکمت و تأویل کتاب عطا کند، از این رو داناترین مردم به تأویل قرآن گشت. تفسیر وی قدیمیترین تلاش برای بیان معانی قرآن است. در میان صحابه پیامبر جبعد از وفات ایشان، از همه سابقهدارتر و پیشتر، ابن عباس بود و حتی در زمان عمر و عثمان ب، تا زمان مرگش، فتوا میداد[۳۹۳] . ابن مسعود درباره او میگوید: «ابن عباس چه مترجم خوبی برای قرآن است!»[۳۹۴] . وی به لقب «البحر» شهرت داشت و عطاء بن ابیریاح در اشاره به او میگفت: «قال البحر وفعل البحر»[۳۹۵] . برخی از تابعین که روش او را در بررسی مسایل دینی بر گرفته بودند، او را به گونهای وصف کردهاند که گویی خود را در برابر دژی از درستی وحکمت مییابیم. ابن سعد در الطبقات الکبری میگوید: «سفیانبن عیینه» از عبیدالله بن ابییزید نقل میکند که میگفت: «هرگاه از ابن عباس درباره چیزی سؤال میشد اگر جواب آن در قرآن بود، از قرآن بیان میکرد و اگر در قرآن نبود و بلکه در سخنی از پیامبر جبود، بدان خبر میداد و اگر، نه در قرآن بود و نه در سخنی از پیامبر ج، از ابوبکر و عمر نقل میکرد و اگر در هیچ یک از اینها یافت نمیشد، خود اجتهاد مینمود»[۳۹۶] .
بدین ترتیب به میزان پایبندی وی به اصول و التزام به ترتیب مراتب استدلال [کتاب، سنت ...] پی برده و به میزان اخبار وی در ارتباط با تفسیر قرآن و کمک جستن او از شعر در توضیح ابهامات قرآن در کتابهای سیره واقف میشویم که فعلاً مجال اثبات یا تحلیل آن نیست.
بدون شک، ابن عباس بدر اجماع بر مصحف نمونه [امام] بوده است و این مهم، زمانی برای خواننده روشن خواهد شد که رابطه قاریان هفتگانه در سندهای مشهورشان را با وی بیان کنیم. اگر در تاریخ آمده است که او مصحفی داشته است، بایسته است در حدود اصول نقد اصطلاحی [جرح و تعدیل] و تاریخی به آن بنگریم. کافی است در این قسمت، خبری را ذکر کنیم که به نظر ما از مهمترین خبرهایی است که موضع صحابه بزرگ را به تصویر میکشد و از میان اخباری که تاکنون به ما رسیده، بیانگر این مهم است که مصحف ابن عباس ب، از مصاحف تاریخ قرآن بوده است.
شهاب خفاجی، قرائت ابن عباس باز آیه سوره ۶ سوره احزاب: ﴿ٱلنَّبِيُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡۖ﴾[الأحزاب: ۶] . [وهو ج، أب لهم] » (بدون ﴿وَأَزۡوَٰجُهُۥٓ أُمَّهَٰتُهُمۡ﴾) را ذکر کرده است و سپس در پی آن، خبر زیر را روایت کرده است که روزی عمر ساز کنار جوانی میگذشت که چنین قرائت میکرد و به او گفت: «آن را از مصحف حذف کن»[۳۹۷] .
پیداست که در دست آن جوان، مصحفی به معنای اصطلاحی آن نبوده است بلکه به طور مطلق به آن، صحیفه قرآنی، اطلاق شده است. بدون شک، آن جوان، آن متن را همان گونه که بوده فراگرفته و تلقی نموده که تماماً از قرآن است اما عمر سـ در آن روزگار اولیه ـ متوجه این نکته شده که بافت عبارتهای اضافی، غیر قرآنی است و از نوع تفسیر میباشد لذا به آن جوان فرمان داد تا آن عبارتها را از مصحف حذف نماید چه وقتی آن جوان متن قرآنی را از موارد تفسیری تفکیک نمیکرد، به گمراهی میافتاد. از این رو فرمان عمر سدر حذف این عبارتها از مصحف، ریشه فتنهای را از بن کند.
این خبر، دلالت کلی دارد که در موارد بسیاری قابل صدق است اما آنچه ما را واداشت تا آن را در این قسمت بیان کنیم، ارتباط آن با ابن عباس ببود.
اگر این ملاحظات را نصب العین قرار دهیم، در مصحف ابن عباس بچیزی که آن را از مصحف ابن مسعود و ابی بمتمایز سازد، نخواهیم یافت، بلکه مصحف او هم شامل روایتهای قرائتی با ویژگی لهجهای و روایتهایی با تغییر قرائتی [تفسیری] میباشد.
[۳۹۳] محمدبن سعد، الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۳۶۶. [۳۹۴] همان. [۳۹۵] همان. [۳۹۶] همان. [۳۹۷] احمدبن محمدبن عمر، الشهاب الخفاجی، نسیم الریاض فی شرح شفاء القاضی عیاض، ج ۱، ص ۳۰۳، اول، ۱۳۲۵ ه. ق.