تاریخ قرآن کریم

فهرست کتاب

۲- قرائت‌های با ویژگی تفسیری یا موافق با رسم الخط عثمانی

۲- قرائت‌های با ویژگی تفسیری یا موافق با رسم الخط عثمانی

قرائت علی س قرائت عمومی «فمن خاف من موص حیفا» (به حاء و یاء) - «جنفا»[۴۷۱] «یحرفون الکلام» «الکلم» (بدون الف)[۴۷۲] «أن یکون عبیدا لله» (به تصغیر) «عبدا لله»[۴۷۳] . «یوم حصده» (بدون الف) «یوم حصاده»[۴۷۴] «وریاشا» (با الف) «وریشا»[۴۷۵] «وإن یروا سبیل الرشاد» (با الف) «الرشد»[۴۷۶] «وعلی الثلاثه الذین خالقوا» «خلقوا»[۴۷۷] قرائت علی سو گروه بسیاری: قد شعفها» (با عین) «شغفها» (با غین)[۴۷۸] «الذین آمنوا» «أفلم ییئس»[۴۷۹] «لنثوینهم» (با ثاء) «لنبوئنهم»[۴۸۰] «ثم ننحی الذین اتقوا» (با حاء) «ننجی»[۴۸۱] (با جیم) «یا ویلنا من بعثنا» «من بعثنا»[۴۸۲] (بصورت استفهام) «جیلا» «جبلا»[۴۸۳] (با باء) تمام این نمونه‌هایی که آوردیم، تعبیراتی است درست و قابل اعتماد از ویژگی‌ تقریبی روایت‌های قرائتی که از علی سآمده است. با وجودی که در قرائت‌های وی عبارت‌های اضافی از متن قرآن وجود ندارد ولی او را می‌بینیم که همچون ابن مسعود، ابن عباس، ابی‌بن کعب شآیه ۷۹ از سوره کهف را چنین قرائت کرده است: «وکان أمامهم ملک یأخذ کل سفینة صالحة غصبا» در حالی که قرائت عمومی چنین است: ﴿وَكَانَ وَرَآءَهُم مَّلِكٞ يَأۡخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصۡبٗا[الكهف: ۷۹] [۴۸۴] . لذا این تفاوت، تنها تفاوت تفسیری است و طبق آنچه که از علی سو دیگر صحابه رسیده که مطابق مصحف نمونه [امام] قرائت می‌کرده‌اند، این فرق تنها به عنوان بیان مراد آیه، شمرده می‌شود. اما دیگر روایت‌های قرائتی وی، مطابقت دائمی با رسم الخط عثمانی دارد، هر چند که خواننده می‌پندارد متفاوت است. روایت‌های قرائتی که با «اشباع» یا «قصر الف» از قرائت عمومی متفاوت می‌نمایند. قرائت‌هایی هستند که کاملاً با رسم الخط عثمانی موافقند چون به طور معمول در رسم الخط عثمانی «الف» نگاشته نمی‌شود لذا کلمه احتمال دو تلفظ را پیدا می‌کند مانند ﴿مَٰلِكِ يَوۡمِ ٱلدِّينِ ٤که ما به صورت الف «مالک» می‌خوانیم. این کلمه (ملک) در قرائت صحیح ابوعمرو بن علاء نیز با الف است ولی در قرائت غیر او «ملک» می‌باشد. و یا مثل «کلم و کلم»، «حصاده و حصده»، «ریاشا وریشا»، «رشاد و شد» و «خالفوا و خلفوا». همچنین روایت‌های قرائتی از وی را می‌یابیم که مطابقت آن با رسم الخط عثمانی به این گونه نیست، بلکه بیانگر معنایی است که با معنای قرآنی در قرائت عمومی ناسازگار نمی‌باشد مانند «حیفا و جنفا»، «عبیدا وعبدا»، «ننحی وننجی»، «یتبین وییئس»، «لنثوینهم ولنبوئنهم» «شعفها وشغفها»، «من بعثنا ومن بعثنا؟» و «جیلا وجبلا».

با توجه به این که رسم الخط عثمانی تنها نشانه‌هایی نگاشته شده بود خالی از نقطه و اعجام، لذا احتمال هر دو وجه قرائتی روایت شده از پیامبر جرا در بر دارد؛ البته تا زمانی که روایت قرائت بدین دو وجه با توجه به آنچه گذشت و آنچه خواهد آمد، درست باشد.

با این همه، لازم است درنگی بر قرائت «أفلم یتبین» به جای «أفلم ییئس» در قرائت عمومی داشته باشیم زیرا چه بسا خواننده چنین پندارد که علیرغم پذیرش هماهنگی احتمالی با رسم الخط عثمانی، بین معنای این دو قرائت تفاوت و تعارض است بدین بیان که بین معنای ظاهری «تبین و یأس» تفاوت وجود دارد. چه بسا برخی از خوانندگان را نیز این گمان رود که اختلاف دو قرائت در رسم الخط عثمانی و معنا، مسلم است.

قبل از ورود به بررسی این دیدگاه، خوب است خواننده بداند که این قرائت [أفلم یتبین] از ابن مسعود، ابن عباس، زیدبن علی، جعفربن محمد، عکرمه، ابن ابی‌ملیکه، جحدری، علی‌بن حسین، ابو یزید مدنی، علی بن بذیمه و عبدالله بن یزید روایت شده است و همه اینها از قاریانی هستند که در منابع مختلفی که در دست ماست، این روایت قرائتی به آنها نسبت داده شده است (۴۶). این تعداد قاریان، ما را به احتیاط در صدور حکم، قبل از بیان حقیقت مسأله از دیگر وجوه، وامی‌دارد.

گام نخست در این بررسی، آن است که بدانیم این دو قرائت به یک معناست و کتاب‌های لغت آن را تأیید می‌کنند و شواهد لغوی فصیح بر آن تأکید دارند. ابوالفتح عثمان بن جنی می‌گوید: «این قرائت شامل تفسیر آیه ﴿أَفَلَمۡ يَاْيۡ‍َٔسِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْاست که به معنای «أفلم یتبینوا» می‌باشد از ابن عباس روایت شده‌ایم که گفته است: این قرائت طبق لهجه‌ای طایفه‌ای از قبیله نخع است. شاعر گفته: ألم ییأس الأقوام أني أنا ابنه
وإن کنت عن أرض العشیرة نائیاً؟[۴۸۵]
و از سحیم بن وثیل [یربوعی ریاحی] آمده: أقول لأهل الشعب إذ یأسرونني
ألم تیأسوا أني ابن فارس زهدم؟[۴۸۶]
که «الم تیأسوا» به معنای «الم تعلموا» است»[۴۸۷] .

ابوحیان می‌گوید: «یأس در این جا به نظر بیشتر مفسران به معنای علم [دانستن] است».

گویی چنین گفته شده: آیا مؤمنان ندانستند؟ قاسم بن معن می‌گوید: «این قرائت، طبق لهجه هوازن و ابن کلبی گفته است: طبق لهجه [وهبیل] طایفه‌ای از قبیله نخع می‌باشد»[۴۸۸] .

بنابراین، لغت، مشکلی در هماهنگی بین معنای دو قرائت ایجاد نمی‌کند بلکه یکی از این دو قرائت، مسئول تفسیر قرائت دیگری است که معنای آن در بافت معنایی آیه [سیاق] مبهم نموده است. اگر ـ بعد از این سخنان ـ خواننده بپندارد که بین دو قرائت اختلافی در رسم الخط عثمانی وجود دارد، ضروری است به سخن ابوحیان در دفاع از قرائت [أفلم یتبین] مراجعه کند که گفته است: «این قرائت، قرائت تفسیری ﴿أَفَلَمۡ يَاْيۡ‍َٔسِ نیست، چنان که ظاهر سخن زمخشری بر آن دلالت دارد [الکشاف، ج ۲، ص ۵۳۰] بلکه قرائتی است مستند به پیامبر جو سازگار با متن نگاشته شده اجماعی، رسم الخط عثمانی؛ چون در این رسم الخط، «ییأس» بدون همزه «ییس» نوشته می‌شود مانند قرائت «فتبینوا» و «فتثبتوا» که سازگار با رسم الخط عثمانی‌اند و هر دو در قرائت‌های قراء سبعه آمده است [النشر، ج ۲، ص ۲۵۱] . اما آن که می‌گوید: «نویسنده، ﴿أَفَلَمۡ يَاْيۡ‍َٔسِرا در حال چرت زدن نوشته و دندانه‌های «سین» را کشیده تا به صورت «أفلم یتبین» درآمده، سخن زندیقی ملحد است»[۴۸۹] .

بعد از سخنان ابوحیان، دیگر نمی‌توان چیزی افزود. حداکثر چیزی که در این خصوص می‌توان گفت، آن است که این دسته روایت‌ها به خاطر خروج از وجوه مشهور قرائت، شاذ به حساب می‌آیند.

علیرغم تمام آنچه که در جواز و دفاع از قرائت «أفلم یتبین» گفته شده است، ولی بدون شک، سند آن از سند قرائت مشهور [أفلم ییئس] ضعیف‌تر است از این رو بایسته است در همین حد بررسی و فهم اشارات لغوی و تاریخی آن، بسنده کرد. قرائتی دیگر از این دسته قرائت‌ها، قرائت او «قد شعفها حبا»[۴۹۰] نظیر قرائت عمومی ﴿قَدْ شَغَفَهَا حُبًّااست که هر دو قرائت از وی روایت شده است. با این که در رسم الخط عثمانی بین این دو قرائت تفاوتی نیست اما در معنا، تفاوتی نسبی دارند. توضیح مطلب آن که «شعف» در «شعفها» یعنی رسیدن عشق یوسف ÷به قلب زلیخا که از شدت عشق نزدیک است قلبش را آتش زند. اما «شغف» در «شغفها» یعنی گویی عشق یوسف ÷پرده قلب زلیخا را شکافته و به آن وصال یافته است[۴۹۱] . پس نتیجه یکی است، یعنی زن عزیز مصر، زلیخا، مجنون عشق به یوسف ÷گشته است. اما نمایش این دلباختگی از قرائتی تا قرائت دیگر متفاوت است.

بدین ترتیب است که برخی قرائت‌ها، با حفظ صورت نگاشته شده در مصحف عثمان، دیدگاه‌هایی در چگونگی برداشت از بافت معنایی قرآنی [سیاق] به ما می‌بخشند.

از روی عمد، سخن در باب مصحف علی سطولانی شد تا حقیقتی که در برخی از کتاب‌های قدیم و جدید شایع شده است برای همگان روشن گردد چه در این کتاب‌ها رازهایی وجود دارد که دانشمندان از ورود به آن به خاطر لاینحل بودنش پرهیز کرده‌اند چرا که سخن گفتن درباره آن همچون نبش قبر بوده و بی‌ادبی است به احساسات برخی، بدون هیچ دلیل و علتی. با توجه به آنچه گذشت، دوست دارم تأکید کنم که دیگر مسأله لاینحل و بغرنج ننموده و در بردارنده اموری اسرارآمیز و ممنوع نمی‌باشد زیرا مسأله قرآن مهم‌تر، تاریخ آن روشنتر و روحیه آن بی‌باک و شجاع است که در برابر حقارت استهزاءکنندگان، غفلت رازپردازان و یاوه‌های عالم‌نمایان، می‌ایستد.

هیچ چیز جز بیان صریح و گفتگوی آزاد، راه حل پیچیدگی‌ها و توجیهات سری که نیروهای پنهان و رازآمیز به عقل‌های ساده الهام می‌کنند؛ نیست، نیروهایی که افسانه‌ها بر آن حاکمیت می‌یابند و جسارت مقابله با نور را ندارند.

عقلانی نیست که بعضی دائماً خیالاتی در سر بپرورانند که روزی وعده‌های داده شده، تحقق می‌یابد و اینان مصحف علی سرا پس از مدتی که ناپیدا بوده، خواهند دید و محتویات آن را خواهند یافت.

رؤیاهای اینان در طول ۱۲ قرن یا بیشتر، در حالی که بر اندیشه‌هایشان چیره آمده که نه تاریخ، آن را تصدیق می‌کند نه عقل چینن چیزی را ممکن می‌شمارد، بلکه چنین سخنانی فقط از روی حقد و کینه‌ای است که امت اسلام را به تفرقه کشانده است.

امروز زمان آن رسیده است که امت اسلام در مقابل توطئه‌های چیده شده و جریان‌های دینی ملحدانه و غیر ملحدانه که کمر به نابودی آن بسته‌اند، به مقابله برخیزد.

آری! وقت آن رسیده تا این امت جاوید سرافراز در زیر پرچم علم و اندیشه‌ای باز و در زیر لوای دینی که هرگز با عقل و اندیشه تعارض ندارد، گردهم آیند و بر اساس کتاب خدا که آن را از دستبازی‌ها و تحریف‌کاری‌ها مصون داشته و راهنمایی از برای گمراهی‌ها و سرگردانی‌های انسان قرار داده، متحد گردند ....:

﴿قَدۡ جَآءَكُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٞ وَكِتَٰبٞ مُّبِينٞ ١٥ يَهۡدِي بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ وَيُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِهِۦ وَيَهۡدِيهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ١٦[المائدة: ۱۵-۱۶] .

«... قطعاً برای شما از جانب خدا، روشنایی و کتابی روشنگر آمده است. خدا هر که را از خشنودی او پیروی کند، به وسیله آن [کتاب] به راه‌های سلامت رهنمون می‌شود و به توفیق خویش، آنان را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون می‌برد و به راهی راست هدایتشان می‌کند»(۴۷).

[۴۵۰] نک: فاتحه، بخشی از آیه ۵. بنگرید به ابن خالویه، المختصر من کتاب البدیع، ص ۱؛ الکرمانی، شواذ القراءة، ص ۱۵، و ابوحیان، البحر المحیط، ج ۱، ص ۲۳. [۴۵۱] نک : فاتحه، بخشی از آیه ۵. بنگرید به : الکرمانی، شواذ القراءة، ص ۱۵ و ابن خالویه، المختصر، ص ۱. [۴۵۲] نک : بقره، بخشی از آیه ۱۶۸. بنگرید به : شواذ القراءة، ص ۳۴؛ ابوحیان، البحر المحیط، ج ۱، ص ۴۷۹؛ ابن جنی، المحتسب، ص ۲۴ و المختصر، ص ۱۱ [قرائت عمومی : خطوات ...] . [۴۵۳] نک : بقره، بخشی از آیه ۱۸۵. بنگرید به : البحر المحیط، ج ۲، ص ۴۱؛ المختصر، ص ۱۲ و شواذ القراءة، ص ۳۶ [قرائت عمومی : فلیصمه ...] . [۴۵۴] نک : بقره ، بخشی از آیه ۲۳۷. بنگرید به : المختصر، ص ۱۵؛ شواذ القراءة، ص ۴۱ و البحر المحیط، ج ۲، ص ۲۳۵ [قرائت عمومی : فنصف] . [۴۵۵] نک: آل‌عمران، بخشی از آیه ۱۴۶. بنگرید به: البحر المحیط، ج ۳، ص ۷۴؛ المختصر، ص ۲۲؛ شواذ القراءة، ص ۵۴ و المحتسب، ص ۴۰ [قرائت عمومی : ... ربیون ...] . [۴۵۶] نک: انعام، بخشی از آین ۹۹. بنگرید به: البحر المحیط، ج ۴، ص ۱۸۹؛ شواذ القراءة، ص ۸۰؛ و المختصر، ص ۳۹ [قرائت عمومی : قنوان، صنوان] . [۴۵۷] نک: هود، بخشی از آیه‌های ۱۷ و ۱۰۹. بنگرید به : المختصر، ص ۵۹؛ البحر المحیط، ج ۵، ص ۲۱۱ و شواذ القراءة، ص ۱۱۱ [قرائت عمومی : فی مریة] . [۴۵۸] نک: یوسف، بخشی از آیه ۴. بنگرید به : شواذ القراءة، ص ۱۱۵؛ البحر المحیط، ج ۵، ص ۲۷۹؛ المختصر، ص ۶۲؛ المحتسب، ص ۸۰ [قرائت عمومی : احد عشر] . [۴۵۹] نک : مؤمنون، بخشی از آیه ۶۶. بنگرید به : شواذ القراءة، ص ۱۶۸؛ المختصر، ص ۹۹ و البحر المحیط، ج ۶، ص ۴۱۲ [قرائت عمومی : تنکصون] . [۴۶۰] نک: رحمن، بخشی از آیه‌های ۵۶ و ۷۴. بنگرید به : البحر المحیط، ج ۸، ص ۱۹۸ و شواذ القراءة، ص ۲۳۶ [قرائت عمومی : لم یطمثهن] . [۴۶۱] نک: واقعه ، بخشی از آیه ۲۹. بنگرید به : البحر المحیط، ج ۸، ص ۲۰۶؛ المحتسب، ص ۱۵۱ و شواذ القراءة، ص ۲۳۷ [قرائت عمومی : وطلح منضود] . [۴۶۲] نک: نبأ، بخشی از آیه ۲۸ و ۳۵. بنگرید به : البحر المحیط، ج ۸، ص ۴۱۴؛ المحتسب، ص ۱۶۵؛ شواذ القراءة، ص ۲۵۸ [قرائت عمومی: کذاباً] . [۴۶۳] عثمان بن جنی، المحتسب، ص ۴۰. [۴۶۴] ابوحیان، البحر المحیط، ج ۵، ص ۲۱۱. [۴۶۵] همان، ج ۴، ص ۱۸۹ و الکرمانی، شواذ القراءة، ص ۸۰. [۴۶۶] ابراهیم انیس، في اللهجات العربیة، ص ۹۱، سوم، ۱۹۶۵. [۴۶۷] حسین بن خالویه، مختصر البدیع (المختصر من کتاب البدیع)، ص ۱. [۴۶۸] عبدالصبور شاهین، الأصوات في قراءة ابی‌عمرو بن العلاء، (رساله فوق لیسانس)، ص ۳۱۵. [۴۶۹] علی‌بن برهان‌الدین الحلبی، إنسان العیون في سیرة الامین المأمون (السیرة الحلبیة)، ج ۱، ص ۹۹. [۴۷۰] علی‌بن برهان‌الدین الحلبی، إنسان العیون في سیرة المأمون (السیرة الحلبیة)، ج ۱، ص ۹۹. [۴۷۱] بقره ، بخشی از آیه ۱۸۲ [حاف ـ حیفا = جنف ـ جنفا = ظلم] بنگرید به : ابوحیان، البحر المحیط، ج ۲، ص ۲۴. [۴۷۲] نساء، بخشی از آیه ۴۶. بنگرید به: البحر المحیط، ج ۳، ص ۲۶۳؛ ابن خالویه، المختصر، ص ۲۶ و الکرمانی، شواذ القراءة، ص ۶۱. [۴۷۳] نساء، بخشی از آیه ۱۷۲. بنگرید به : شواذ القراءة، ص ۶۷ و البحر المحیط، ج ۳، ص ۴۱۲. [۴۷۴] انعام، بخشی از آیه ۱۴. بنگرید به: الکرمانی، شواذ القراءة، ص ۸۲. [۴۷۵] اعراف، بخشی از آیه ۲۶. بنگرید به: شواذ القراءة، ص ۸۵؛ ابن خالویه، المختصر، ص ۴۳، ابوحیان، البحر المحیط، ج ۴، ص ۲۸۲ [الریش = الریاش = الخیر و الحالة الجمیلة] . [۴۷۶] اعراف، بخشی از آیه ۱۴۶. بنگرید به: شواذ القراءة، ص ۸۹ و المختصر، ص ۴۶. [۴۷۷] توبه، بخشی از آیه ۱۱۸. بنگرید به: البحر المحیط، ج ۵، ص ۱۱۰؛ المختصر، ص ۵۵؛ شواذ القراءة، ص ۱۰۵؛ ابن جنی، المحتسب، ص ۷۴. [۴۷۸] یوسف، بخشی از آیه ۳۰. بنگرید به: شواذ القراءة، ص ۱۱۷؛ المحتسب، ص ۸۲ و البحر المحیط، ج ۵، ص ۳۰۱. [۴۷۹] رعد (۱۳)، بخشی از آیه ۳۱. بنگرید به: البحر المحیط، ج ۵، ص ۳۹۳؛ المختصر، ص ۶۷؛ شواذ القراءة، ص ۱۲۴ و المحتسب، ص ۸۷. [۴۸۰] نحل ، بخشی از آیه ۴۱. بنگرید به : المحتسب، ص ۹۱؛ شواذ القراءة، ص ۱۳۲ و البحر المحیط، ج ۵، ص ۴۹۲ [ثوی = بوا = أقام = اتخذ منزلاً] . [۴۸۱] مریم، بخشی از آیه ۷۲. بنگرید به : [ننحی = ننجی = لأن فیهما نوع من الصرف] بنگرید به : ابوحیان، البحر المحیط، ج ۶، ص ۲۱۰. [۴۸۲] یس ، بخشی از آیه ۵۲. بنگرید به: البحر المحیط، ج ۷، ص ۳۴۱؛ ابن خالویه، المختصر، ص ۱۲۵؛ الکرمانی، شواذ القراءة، ص ۲۰۳؛ ابن جنی، المحتسب، ص ۱۳۶. [۴۸۳] یس، بخشی از آیه ۶۲. بنگرید به : البحر المحیط، ج ۷، ص ۳۴۴ و شواذ القراةء، ص ۲۰۴. [۴۸۴] کهف، بخشی از آیه ۷۹ : «پیشایپش آنان، پادشاهی بود که هر کشتی [درستی] را به زور می‌گرفت». [۴۸۵] آیا مردم ندانستند که من فرزند اویم، هر چند که از سرزمین قبیله، دور بودم؟. [۴۸۶] به مردم شعب [اسم مکانی] وقتی مرا اسیر می‌کنند، می‌گویم : آیا ندانستید که من پسر آن سوارکار زهدمم [زدهم] نام اسب بشربن عمرو برادر عوف بن عمرو جد سحیم بوده است. بنگرید به : تاج العروس، ج ۱۷، ذیل (یئس) و نیز : لسان العرب، ج ۶، ذیل همان و نیز : معجم البلدان، ج ۳، ذیل (شعب). شرح بیت را ببینید در : الکشاف، ج ۱، ص ۲۶۱، زیرنویس شماره ۲] . [۴۸۷] ابن جنی، المحتسب، ص ۸۷. [۴۸۸] ابوحیان، البحر المحیط، ج۵، ص ۳۹۲. [۴۸۹] همان، ص ۳۹۲ [مقایسه کنید با : تاج العروس، ج ۱۷، ص ۵۰] . [۴۹۰] گروهی حدود هجده قاری به اضافه علی س، حسن بصری، شافعی، مجاهد و ابن محیصن، چنین قرائت کرده‌اند. [۴۹۱] ابن جنی، المحتسب، ص ۸۲ [الکشاف، ج ۲، ص ۴۶۷] .