نگاهی به روایتهای حدیث
علیرغم فراوانی این روایتها به بیان آنها روی آوردیم و همچنین به ذکر نقد دو استاد علامه احمد شاکر و محمود شاکر در باب سندها و روایتها با اضافاتی اندک، در حد ضرورت، پرداختیم، ایراد این روایتها بدان جهت بود که هیچ کس را درباره این حدیث نیافتیم که در پی ارائه صورت کامل آن برآید، بلکه آن که به این مشکل میپردازد تنها به نقل یک یا دو روایت حدیث [احرف سبعه] بسنده میکند و آن گاه به بیان معانی حروف هفتگانه میپردازد.
اما خلاصه موضعگیری بعد از نگاهی به این روایتها چنین است:
۱- تعداد صحابهای که نامشان [در سلسله سندهای حدیث] آمده است، پانزده نفرند به شرح زیر:
«اُبیَّبن کعب، انس بن مالک، عباده بن الصامت، عبدالله بن مسعود، ابوهریره، امایوب، عبداللهبن عباس، عمربن الخطاب، عبدالله بن عمر، هشامبن حکیم بن حزام، زیدبن ارقم، ابوطلحه زیدبن سهل الانصاری، ابوجهیم الانصاری، ابوبکره نفیع بن الحارث الثقفی و سلیمانبن صرد. سیوطی ضمن ذکر نام این اصحاب در شمارش روایتهای حدیث، افراد زیر را به آنها افزوده است: حذیفهبن الیمان، سمرهبن جندب، عبدالرحمان بن عوف، عثمانبن عفان، عمروبن أبیسلمه، عمروبن العاص، معاذبن جبل، ابوسعید الخدری و ابوایوب».
اما سیوطی از ذکر نام عباده بن الصامت، عبدالله بن عمر و أم ایوب غفلت ورزیده است، بنابراین تعداد اصحاب از نظر او بیست و یک نفرند، در حالی که در واقع بیست و چهار نفرند. سیوطی میگوید: «ابوعبید بر تواتر آن [حدیث احرف سبعه] تصریح کرد و ابویعلی در روایت مسند خود آورده است که عثمان سبر بالای منبر گفته است: خداوند را به یاد کسی میاندازم که از پیامبر جشنیده باشد که فرمود: «قرآن بر هفت حرف نازل شده است که همگی شافی و کافی هستند، و برنخیزد! پس عده بیشماری برخاستند و شهادت دادند که شنیدهاند، آنگاه عثمان گفت: من هم با شما شهادت میدهم»[۲۴] .
۲- تعداد سندهایی که حدیث از طریق آنها روایت شده، چهل و شش سند است، از جمله:
بیست سند در روایات اُبَیّ س، هفت سند در روایتهای ابن مسعود س، چهار سند در روایتهای ابوهریره س، سه سند در روایتهای ام ایوب ل، و سه سند در روایتهای ابن عباس ك، و دو سند، یکی در روایت عمر سو دیگری در روایت فرزندش عبدالله س، و یک سند در روایت زیدبن ارقم، ابوطلحه، ابوجهیم، ابوبکره، ابن صرد، ابن دینار و ابوالعالیه ش.
۳- در میان این سندهای فراوان تنها هشت سند، ضعیف است و بقیه که تعدادش سی و هشت سند میباشد، صحیح هستند و قابل انتقاد نیستند، چنان که تمام سندها متصلاند جز چهارتای آنها که سلسله سند در آنها قطع شده است [منقطع] هر چند که روایت آنها از سوی صاحبان روایت درست و معنای آنها به وسیله احادیث متصل تأیید شده است. این روایتها، روایت ابن ابیلیلی، ابن صرد، ابن دینار و ابوالعالیه هستند. حدیث ـ چنان که گذشت ـ با مجموعه همین سندها به مرتبه تواتر میرسد.
۴- ما درباره متن روایتهایی که گذشت نظری نداریم جز این ممکن است پیرامون روایت نادرست از زیدبن ارقم سشک کنیم که ضعف سند آن بیان شد. ما میپنداریم که این روایت، به دو دلیل ساخته برخی از شیعیان اهل هوی بوده است.
الف) علی سدر مجلس پیامبر جبه عنوان سخنگویی رسمی و رساننده فرمان وی، ظاهر شده باشد. در حالی که در آن موضع، چیزی که مانع سخن گفتن شخص پیامبرجباشد، نبوده است (اگر حدیث درست باشد). در روایت پنجم از روایتهای ابن مسعودسوی را مییابیم که در حدیث پیامبرجمشترک است و تنها نیست.
ب) این مطلب [ساختگی بودن حدیث] چنین تأیید میشود که زیدبن ارقم ساز انصار و در کوفه ساکن بوده و کِنْده برای خود خانهای ساخته است، و در روزگار مختار در همان جا در سال ۶۸ هجری قمری از دنیا رفته است[۲۵] . این گفته یعنی این که، وی دوران حاکمیت شیعه را در آن شهر شیعی دیده است و معاصر حوادث ترسناک آن در مقاومت در برابر امویان بوده است. علیرغم این که اخبار موجود درباره او اندک است، در بین آنها این خبر ضعیف درباره علی سو خبر دیگر درباره مقتل جعفربن ابیطالب سدر جنگ مؤته هم آمده است[۲۶] .
بعید نیست که طرفداران شیعه، نام زیدبن ارقم را در بافتن روایتهای موضوعه از او برای تأیید مذهبشان و پیروی دعوتشان استفاده کرده باشند (۴).
۵- اما از حیث شکلی که در چهارچوب آن خبر نزول قرآن بر هفت حرف آمده است، شکلهای سهگانه زیر از آن محقق است:
۱- خبر در بافت داستانی آمده باشد که اختلاف بین دو یا سه صحابه را به تصویر میکشد و آنگاه نزد پیامبر جبرای داوری در این باره میروند و پیامبر جقرائت همگی را جائز میشمارد و سپس به آنها خبر میدهد که تمام قرآن درست است و بر هفت حرف نازل شده است، این مطلب در احادیث شماره «۱، ۲، ۳، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۴، ۱۵» از روایتهای اُبَیّ و احادیث «۴، ۵ و ۶» از روایتهای ابن مسعود و حدیث عمر، ابوطلحه و ابوجهیم نمایان است.
۲- خبر به صورت فرمانی از جبرئیل ÷در گفتگویی بین او و پیامبرجآمده باشد که گاهی هم میکائیل ÷در آن شریک بوده است. این مطلب در احادیث «۵، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۴، ۱۵، ۱۶» از روایتهای اُبَیّ و حدیث «۳» از روایتهای ابن مسعود و حدیث «۱، ۲» از روایتهای ابن عباس و حدیث مرسل از ابن صرد نمایان است.
۳- خبر در صورت اخبار از جانب پیامبرجبه قرائت یا نزول بر هفت حرف آمده باشد که در حدیث شماره «۳» از روایتهای اُبَیّ، حدیث «۱، ۲» از امایوب و حدیث مرسل از ابن دینار نمایان است.
به این شکلها و حالتها، اجازه پیامبرجبه قرائت کسانی که در برابر ایشان با اختلاف در زبان [لهجه] قرائت کردهاند. هم ضمیمه میشود. این مطلب، مدلول حدیث مرسل ابوالعالیه است.
آنچه که به عنوان توضیح در خصوص دفعههای شکل نخست میگوییم، آن است که معقول مینماید که موضعی مشابه به تعداد راویان از صحابه تکرار گردد، یعنی جایز باشد که قرائت اُبَیّ، ابن مسعود و عمر با برخی از قرائتها تفاوت داشته باشد و در هر دفعه نزد پیامبرجبروند و از او راهنمایی بطلبند، اما این که اُبَیّ با قاریان، نُه دفعه اختلاف داشته باشد و هر دفعه نزد پیامبرجرفته باشد، امری دور از احتمال است، چون در توجیه حل مشکل کفایت میکرد که یک دفعه [نزد پیامبر ج] برود؛ چه در خلال موضعگیری هر قبیله [در هر نه دفعه] وسوسههای شیطان و انگیزههای شک و تکذیب بیش از دوران جاهلی تحریک میگردید.
اما در رابطه با شکل دوم، تقریباً در گمان ما یک حادثه است که به طرق متفاوت روایت شده است، چون در تبلیغ امر آسمان به جواز قرائت به هفت حرف کلی است که جبرئیل÷(به تنهایی یا با میکائیل ÷) در اضاه [آبگیر] بنیغفار یا احجار المرء در مدینه نازل شده باشد و به پیامبر جآنچه را که خداوند به واسطه آن بر بندگانش تفضل نموده، برساند. در شکل سوم مطلب برعکس است، چون درست است، که پیامبرجاین خبر یا امر را به اصحابش، در مناسبتهای مختلف و موقعیتهای فراوان تکرار کرده باشد تا قاعده آن در جان یارانش ثابت بماند.
آنچه که باید مورد توجه قرار گیرد آن است که ابیبن کعب ساز همه صحابه بیشتر به مشکل توجه میکرد و از همه آنها توجه بیشتر به بیان قاعده آن و روایت اخبار آن چه ـ طولانی و چه بلند ـ نشان میداد و در طرق روایی او حتی یک طریق که ضعف آن قطعی باشد نیافتهایم بلکه همه سندهای آن صحیح بوده است، کسی که خواهان اطلاع بیشتر است میتواند به حاشیه تفسیر طبری مراجعه نماید تا شرح و تفصیل بیشتری را مطالعه کند که ما در ضمیمه کتاب نیاوردهایم. در ضمن نباید از نظر دور داشت که عمر سهم به این مسأله توجه داشته و در طول زندگیاش ـ چنان که خواهد آمد ـ آن را پیگیری میکرد.
بعد از ملاحظاتی در باب حدیث «حروف هفتگانه» لازم است که به آرای مختلف در تفسیر آن و سپس به بیان رای خود در این تفسیرها بپردازیم. با این همه، حدیث از جهت روایتها و سندهای آن از جانب برخی از گروههای شیعی دچار خدشه شده است که لازم است از دیدگاه آنها ـ به این اعتبار که بخشی از توجه کلی به مسأله میباشد ـ آگاه گردیم. بعد از دقت نظر در این جنبه انتقادی، به تفسیر مراد از این حروف خواهیم پرداخت.
[۲۴] جلالالدین عبدالرحمان السیوطی، الاتقان، ج ۱، ص ۴۵. [۲۵] محمدبن سعد، الطبقات الکبری، ج ۶، ص ۱۸. [۲۶] ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۱۲.