۲- روایتهای قرائتی با ویژگی تفسیری
این روایتها دو شکل دارند:
الف) ویژگی غالب بعضی از آنها، بیان ترادف خالص است که هدفی تفسیری را تأکید مینماید. قبلاً علت آن را در مصحف ابن مسعود بیان کردهایم. نمونههای آن در مصحف ابی به قرار زیر است:
ابی به جای ﴿وَلَا ٱلضَّآلِّينَ﴾[۳۶۵] ، و «غیر الضالین» قرائت کرده است.
ابی و ابن مسعود به جای ﴿مَّشَوۡاْ فِيهِ﴾[۳۶۶] ، «کلما أضاء لهم مروا فیه» و «مضوا فیه» قرائت کردهاند. ابی و ابن عباس به جای ﴿يُؤۡلُونَ مِن نِّسَآئِهِمۡ﴾[۳۶۷] ، «للذین یقسمون من نسائهم» قرائت کردهاند.
ابی به جای ﴿كَٱلۡمُعَلَّقَةِ﴾[۳۶۸] ، «فتذروها کالـمسجونة» قرائت کرده است.
ابی آیه ۲۰۱ از سوره اعراف را «إن الذین اتقوا إذا طاف من الشیطان طائف تأملوا فإذا هم مبصرون» قرائت کرده است که در قرائت عمومی چنین است:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ إِذَا مَسَّهُمۡ طَٰٓئِفٞ مِّنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبۡصِرُونَ ٢٠١ ﴾[الأعراف: ۲۰۱] .
«در حقیقت، کسانی که [از خدا] پروا دارند، چون وسوسهای از جانب شیطان بدیشان رسد [خدا را] به یاد آورند و به ناگاه بینا شوند».
ابی به جای ﴿وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ﴾[۳۶۹] ، «فزعت قلوبهم» قرائت کرده است.
ابی و ابن مسعود به جای ﴿أَعۡصِرُ خَمۡرٗا﴾[۳۷۰] ، «أعصر عنبا» قرائت کردهاند.
ابی، انس بن مالک و ابن زبیر به جای ﴿صَوۡمٗا﴾[۳۷۱] ، «إنی نذرت للرحمن صمتا» قرائت کردهاند.
ابی و گروهی به جای ﴿فَقَبَضۡتُ قَبۡضَةٗ﴾[۳۷۲] ، «فقبصت قبصة» قرائت کردهاند، بدون شک این تغییرها، به قصد تفسیر و با قرار دادن واژهای مترادف در جای واژه مترادفش به وسیله یکی از حافظان بوده است که حتی یک کلمه از وحی منزل را فراموش نکرده بودند.
ب) اما در شکل دوم این روایتها، ویژگی عبارتهای اضافی ـ بیانی بر آنها غالب است که ـ به نظر ما ـ ویژگیای است که از همان گذشته با آن بوده و بر آن تأکید داشته است. از جمله:
ابی و ابن مسعود ب﴿وَإِذۡ يَرۡفَعُ إِبۡرَٰهِۧمُ ٱلۡقَوَاعِدَ مِنَ ٱلۡبَيۡتِ وَإِسۡمَٰعِيلُ (یقولان) رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآ﴾[البقرة: ۱۲۷] [۳۷۳] . با افزودن «یقولان» قرائت کردهاند.
ابی ﴿رَبَّنَا وَٱبۡعَثۡ فِيهِمۡ (في آخرهم) رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ﴾[البقرة: ۱۲۹] [۳۷۴] . با افزودن «فی آخرهم» قرائت کرده است.
ابی آیه ﴿فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَيَّامٍ أُخَرَ﴾[البقرة: ۱۸۴] [۳۷۵] . را با افزودن «متتابعات» قرائت کرده است [فعدة من أیام آخر ـ متتابعات] (۳۰).
ابی و ابن عباس در آیه ۲۳۸ از سوره بقره ﴿وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ﴾[البقرة: ۲۳۸] [۳۷۶] . را با افزودن «صلاة العصر» قرائت کردهاند [والصلاة الوسطی ـ صلاة العصر] .
ابی، ابن عباس و ابن مسعود ش﴿فَمَا ٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهِۦ مِنۡهُنَّ (إلی أجل مسمی) فََٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ﴾[النساء: ۲۴] [۳۷۷] را با افزودن «إلی أجل مسمی» قرائت کردهاند.
ابی ﴿إِنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِيَةٌ أَكَادُ أُخۡفِيهَا﴾[طه: ۱۵] [۳۷۸] . را با افزودن «من نفسی فکیف أظهرکم علیها» قرائت کرده است (۳۱).
این روایتها در کنار ارزش تفسیریشان، گاهی نمایانگر آرای صاحبان آن در برخی مشکلات، موضعگیریها و احکام فقهی به شمار میآیند، چنان که در تعیین مراد «الصلاة الوسطی» قرائت «صلاة العصر» معنا را روشن کرده و در قرائت ـ متتابعات ـ قطع به اشتراط تتابع ایام در روزه قضا ظاهر میگردد.
گاهی روایت بر حکمی دلالت دارد که قاری آن را میپسندد، در حالی که گرایش صحیح به عکس آن قرائت است و به قرائت درست باید استناد جست مثل آنچه که برخی فقیها به ویژه فقیهان شیعه در جواز ازدواج موقت [متعه] به قرائت ابی، ابن عباس و ابن مسعود شدر آیه ﴿فَمَا ٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهِۦ مِنۡهُنَّ (إلی أجل مسمی) فََٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ﴾[النساء: ۲۴] . استدلال میکنند. ابن عباس ببه ابونضره میگفت: «خدا این چنین نازل کرده است». حال آن که ازدواج موقت بنا به حدیث پیامبر جنهی شده است[۳۷۹] .
چنان که از ابی سروایت شده است که وی تنها هنگام ضرورت، ازدواج موقت را جایز دانسته و میگفته است: ازدواج موقت مثل حالت اضطرار در خوردن گوشت مردار، خون و گوشت خوک می باشد[۳۸۰] . همچنین از ابن عباس ب، عدول از جواز حلیت ازدواج موقت روایت شده است چه وی نسخ این آیه را به آیه ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ﴾[الطلاق: ۱] .بیان کرده است[۳۸۱] . جمهور مسلمانان بر این رایند که ازدواج موقت زناست. قرائت عمومی که خالی از زیادت قرائتی [إلی أجل مسمی] که به منزله تفسیر است، این گرایش را تقویت میکند (۳۲).
۳- روایتهایی که در بر دارنده متونی است که گفته میشود، از قرآن است.
این روایتها ـ علیرغم محدودیت آنها ـ یکی از مهمترین مسایل تاریخ قرآن را برانگیخته است. شیعه با بعضی از این روایتها، آهسته آهسته قدم برداشته و به این سو رو نموده تا ادعاهای مخالف خود با توده مسلمانان را اعلان نمایند، به طوری که برخی از خاورشناسان آن را ابزار حمله به کتاب خداوند قرار دادهاند. به عنوان مثال: ابی و ابن مسعود بآیه ۱۰ سوره واقعه را چنین قرائت کردهاند: «والسابقون بالإیمان بالنبي فهم علي وذریته الذین اصطفاهم الله من أصحابه وجعلهم الـموالي علی غیرهم أولئك هم الفائزون الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون»[۳۸۲] . (۳۳) همچنین است از این گونه روایتها:
از عاصم و او از زربن حبیش و او از ابی آورده است که ابی گفت: پیامبر جبه من فرمود: خداوند به من فرمان داده است تا قرآن را بر تو بخوانم، آن گاه پیامبر جخواندند: ﴿لَمۡ يَكُنِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ...﴾پیامبر جدر ادامه سوره بینه خواندند: «ولو أن ابن آدم سأل وادیاً فأعطیه لسأل ثانیاً، ولو سأل ثانیاً فأعطیه لسأل ثالثاً ولایملأ جوف بنی آدم إلا بالتراب ویتوب الله علی من تاب وذلك الذین عند الله الحنیفیة غیر الـمشرکة ولا الیهودیة ولا النصرانیة ومن یفعل خیراً فلن یکفره»[۳۸۳] .
در الاتقان سیوطی به نقل از عبدالله بن عبدالرحمن و او به نقل از پدرش آورده است که وی میگفت: «در مصحف ابن عباس قرائت ابی و ابوموسی، چنین است: «بسم الله الرحمن الرحیم اللهم إنا نستعینك ونستغفرك ونثنی علیك الخیر ولا نکفرك ونخلع ونترك من یفجرك [سوره خلع] »، همچنین آمده است: «اللهم إیاك نعبد ولك نصلی ونسجد وإلیك نسعی ونحفد، نخشی عذابك ونرجو رحمتك إن عذابك بالکفار ملحق»[۳۸۴] [سوره جفد] ».
این چهار خبر یا روایت، متونی هستند که ادعای قرآن بودن آنها شده است. (اگر خبر اخیر را دو خبر به حساب آوریم (دو سوره خلع و حفد) اخبار، چهار خبر میشوند که به مصحف ابی منسوب هستند). اما روایت نخست، بدون شک ساختگی است چه این که در مصحف علی سنیامده است، و اگر چنین روایتی صحت داشته باشد، شایستهترین مردم به ذکر آن، در گردآوری قرآن، او بوده است و باید از جانب وی در میان مردم رواج مییافت ولی مصحف علی سخالی از این روایت است پس پذیرش آن از سر نادانی است، و انسان خردمند وارد این مسایل نمیشود. در این خصوص باید به مصحف علی سرجوع کرد.
اما روایت دوم که در بخاری آمده است، حدیثی است صحیح از روایت ابن عباس و ابن زبیر و انس بن مالک. سادهترین دلیل بر قرآنی نبودن این عبارات، سخن ابن عباس در روایت بخاری است که در آخر آن گفته است: «نمیدانم این عبارتها آیا از قرآن است یا نه؟[۳۸۵] اگر نظم و ساختار این عبارتها به سخن خداوند بیشتر شبیه بود تا به سخن بشر، ابن عباس در آن شک نمیکرد. این عبارتها در نهایت متضمن نغمهای خوش در زهدورزی و کم ارزش نشان دادن دنیاست، چنان که متضمن تعادل بخشیدن و ارزش نهادن به موضع آدمی در برابر دنیا میباشد. این همان چیزی است که برخی صحابه را به این گمان سوق داد که این عبارتها از قرآنند چنان که از انس و ابی نقل شده است که «ما گمان میکردیم این عبارتها از قرآنند تا این که «ألهاکم التکاثر»[۳۸۶] نازل شد».
نویسنده کتاب «القراءات واللهجات» میگوید: کلمات «یهودیه، نصرانیه، حنیفیه» در این روایت، قرآنی نیستند و به واژگان حدیث شبیهترند. در حدیثی آمده است «بعثت بالحنیفیة السمحة»[۳۸۷] ، چنان که در حدیث دیگر آمده است: «لا یختلجن فی صدرك طعام ضارعت فیه النصرانیة»[۳۸۸] (۳۴).
بعد از این دو روایت، نقش روایت سوم مطرح میشود که شامل دو سوره (خلع و حفد) است. از روایتی که از سیوطی نقل کردهایم، روشن میشود که سه تن از صحابه در روایت این دو سوره در مصحف ابی س، ارتباط دارند که ابن عباس، ابوموسی و ابیشمیباشند. همچنین این دو سوره از طریق عمر و علی بهم روایت شده است. در خبر است که پیامبر جدر نماز به حال قنوت مضر را نفرین میکرد که جبرئیل ÷این دو سوره را با آیهای از قرآن:
﴿لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ﴾[آلعمران: ۱۲۸] .
نازل کرد[۳۸۹] . این دو سوره، بنا به قولی، در مصحف ابی بعد از سوره «الناس» و به قولی بین سوره عصر و همزه قرار داشتهاند.
خاورشناس فرانسوی، بلاشر، در برابر خبر این دو سوره که تنها مصحف ابی ـ نه دیگر مصاحف صحابه ـ به آنها متمایز است، موضع گرفته و به گردآوری مصحف در روزگار ابوبکر سایرادی ناچیز نموده است، وی به مصحف ابی اشاره کرده و آن را در آن روزگار به دور از ارزش و اعتبار دانسته است، چون بیانگر گرایش مدنی بوده است (نسخه گردآوری شده توسط مردم مدینه)[۳۹۰] .
دلیلی قویتر بر قرآنی نبودن این عبارتها از منفرد بودن مصحف ابی سدر خصوص این عبارات وجود ندارد، چه تنها بودن این عبارتها در مصحف ابی، موجب آن نمیشود که عباراتی قرآنی به حساب آیند چون تمام قرآن به تواتر ثابت شده است. عاقلانه نیست، صحابهای که این تواتر را با اجماع بر تک تک آیات قرآن ثابت کردهاند، از قاعدهای که پایبند آن بوده، عدول نمایند و خبری واحد را برای اثبات متن مشخص، بپذیرند، هر چند که این خبر واحد از ابیبن کعب سباشد. همچنین وقتی عمر سهم به تنهایی آیه رجم را آورد، صحابه از وی نپذیرفتند لذا در مصحف نوشته نشد و به عنوان «منسوخ التلاوة دون الحکم» به حساب آمد به طوری که به حکم آن عمل میشود[۳۹۱] (۳۵).
همچنین صحابه، روایت حفصه لدر باب «والصلاة الوسطی وهي صلاة العصر» را رد کردهاند، چه عمر ساز دخترش حفصه لپرسید: آیا برای این سخن شاهدی داری؟ گفت: نه. پس عمر گفت: به خدا قسم، تا زمانی که زنی بدون شاهد به آن گواهی دهد، آن را در قرآن قرار نمیدهیم[۳۹۲] .
چه بسا وجود این عبارتها در مصحف ابی ساز باب ثبت برخی دعاهای پیامبرجاز ترس این که مبادا فراموش شوند یا از بین بروند، باشد و یا چه بسا قرآن بودهاند که در عرضه اخیر قرآن که مصحف در روزگار ابوبکر و عثمان ببر اساس آن، نوشته شده است، نسخ شده باشند (۳۵). با وجود این، ممکن نیست که این عبارتها، نقصی برای مصحف نمونه [امام] به حساب آیند.
[۳۶۵] فاتحه بخشی از آیه ۷. بنگرید به : ابوحیان، البحر المحیط، ج ۱، ص ۲۹؛ الکرمانی، شواذ القراءة، ص ۱۶. [۳۶۶] بقره، بخشی از آیه ۲۰. بنگرید به : ابن خالویه، المختصر، ص ۳؛ الکرمانی، شواذ القراءة، ص ۲۱ و ابوحیان، البحر المحیط، ج ۱، ص ۹۰. [۳۶۷] بقره، بخشی از آیه ۲۲۶. بنگرید به : المختصر، ص ۱۳؛ شواذ القراءة، ص ۳۹ و البحر المحیط، ج ۲، ص ۱۸۰ [به ترک همخوابگی با زنان سوگند میخوردند [ایلاء] ] . [۳۶۸] نساء، بخشی از آیه ۱۲۹. بنگرید به : المختصر، ص ۲۹، البحر المحیط، ج ۳، ص ۳۶۵ [ابوحیان از قول ماوردی میآورد که تعلیق الشیء یعنی دور کردن آن از جایگاه اصلی و آرامش که چنین معنای در سخن نیز نهفته است] . [۳۶۹] انفال، بخشی از آیه ۲. بنگرید به: ابوحیان، البحر المحیط، ج ۴، ص ۴۵۷. [۳۷۰] یوسف، بخشی از آیه ۳۶. الکرمانی، شواذ القراءة، ص ۱۱۹؛ ابن جنی، المحتسب، ص ۸۳ و البحر المحیط، ج ۵، ص ۳۰۸. [۳۷۱] مریم، بخشی از آیه ۲۶. بنگرید به : البحر المحیط، ج ۶، ص ۱۸۵، ابن خالویه، المختصر من کتاب البدیع، ص ۸۴، و شواذ القراءة، ص ۱۴۷. [۳۷۲] طه، بخشی از آیه ۹۶. بنگرید به : المختصر، ص ۸۹؛ المحتسب، ص ۱۰۱؛ البحر المحیط، ج ۶، ص ۲۷۳ و شواذ القراءة، ص ۱۵۴ [قبض گرفتن باتمامی دست و قبض گرفتن با انگشتان دست] . [۳۷۳] بنگرید به: ابوحیان، البحر المحیط، ج ۱، ص ۳۸۸؛ الکرمانی، شواذ القراءة، ص ۳۲ و ابن خالویه، المختصر، ص ۱۰ [و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه [کعبه] را بالا میبردند [میگفتند] : «ای پروردگار ما...] . [۳۷۴] بنگرید به : البحر المحیط، ج ۱، ص ۳۹۲ [پروردگارا! در میان آنان فرستادهای از خودشان برانگیز ...] . [۳۷۵] بنگرید به : البحر المحیط، ج ۲، ص ۳۵. [۳۷۶] بنگرید به: ابوحیان، البحر المحیط، ج ۲، ص ۲۴۰ [ابوحیان ۱۷ قول را در رابطه با صلاة وسطی میآورد که صلاة عصر در صدر قرار دارد] . [۳۷۷] بنگرید به: الکرمانی، شواذ القراءة، ص ۵۹ و البحر المحیط، ج ۳، ص ۲۱۸ [و زنانی را که متعه کردهاید، مهرشان را به عنوان فریضهای به آنان بدهید] . [۳۷۸] بنگرید به: شواذ القراءة، ص ۱۵۱؛ ابن خالویه، المختصر، ص ۸۷ و البحر المحیط، ج ۶، ص ۲۳۳ [در حقیقت قیامت فرارسنده است. میخواهم آن را پوشیده دارم ...] . [۳۷۹] ابوحیان، البحر المحیط، ج ۳، ص ۲۱۸. [۳۸۰] ابوبکر احمدبن علی الرازی، الجصاص، احکام القرآن، ج ۲، ص ۱۴۷. [۳۸۱] همان. [۳۸۲] آرتور جفری، ماتریال، ص ۹۷. [۳۸۳] الکرمانی، شواذ القراءة، ص ۲۶۸. [۳۸۴] جلالالدین السیوطی، الاتقان، ج ۱، ص ۶۵ [اندک تأملی در روایتهای مطرح شده، اضطراب بین این دو سوره به ظاهر سوره را میفهماند مثلاً در برخی «نرجو رحمتک» و نخشی عذابك (باتقدیم و تأخیر) است و در برخی نخشی نقمتك] . [۳۸۵] محمدبن اسماعیل البخاری، صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۰۳. [۳۸۶] همان، ص ۱۰۴. [۳۸۷] عبدالوهاب حموده، القراءات والهجات، ص ۸۰. [۳۸۸] مانسنک، مفتاح کنوز السنة، ترجمان : محمد فؤاد عبدالباقی، ص ۵۰۴. [۳۸۹] جلالالدین السیوطی، الاتقان، ج ۱، ص ۶۵ [آمده است که حضرت علی ÷این دو سوره یا به معنای دقیقتر، این دو دعا را در قنوت میخواندهاند. محمود رامیار، تاریخ قرآن، صص ۳۵۰-۳۵۳] . [۳۹۰] رژی بلاشر، درآمدی به قرآن، ص ۳۸ [رژی بلاشر، در آستانه قرآن، ترجمان : محمود رامیار، ص ۵۷] . [۳۹۱] جلال الدین السیوطی، الاتقان، ج ۱، ص ۵۸. [۳۹۲] حسین بن محمد تقی النوری، فصل الخطاب، ص ۱۲.