تاریخ قرآن کریم

فهرست کتاب

وجوه تصحیف

وجوه تصحیف

۱- نوع اول: صورت‌های تصحیف است که به نوادر و لطیفه‌ها متمایز است و به معنای قرآنی منجر نمی‌شود بلکه دارای معنایی نادر یا عوامانه مبتذل و گاهی بر خلاف معنای قرآنی است.

کتاب‌های تاریخ و نوشته‌های تخصصی در باب تصحیف، پر است از گونه‌های تصحیف که رسم الخط، اساس پیدایش آن بوده است. از جمله، حمزه اصفهانی آورده است که روزی نزدیکی از بزرگان رفته بود و او مصحف چنین قرائت می‌کرد: «یا عیسیبن مریم اذکر نعمتي علیك وعلی والدیك»[۵۶۸] که مخالف با سخن خداوند است که فرمود:

﴿ إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِندَ ٱللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ[آل‌عمران: ۵۹] [۵۶۹] .

«مَثَل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است».

همچنین، حمزه آورده است: عبدالله‌بن احمدبن حنبل برای گروهی نماز می‌خواند و چنین قرائت کرد:

«اقرأ باسم ربك الذي خُلق» ([۵۷۰] ). یعنی: «بخوان بنام پروردگارت که خلق شده است».

کسی به او گفت: پدرت تازیانه خورد، چون می‌گفت: «کلام خداوند مخلوق است» و حال تو خالق همه چیز را مخلوق قرار دادی؟!»[۵۷۱] .

به نظر ما این نوع تصحیف به معنای نامعقولی منجر می‌شود که با معنای قرآنی تضاد دارد لذا قضاوت آن آسان است. آنچه مهم است، آن است که چنین قرائت‌هایی تنها از شخصی ناآگاه به قرآن که آیات را حفظ نیست و معانی آن را در نمی‌یابد، صادر می‌شود و علت آن هم رسم الخط است که احتمال تلفظ صحیح و تلفظ غلط و تصحیف شده را در بردارد.

حمزه اصفهانی کوشیده است تا در کتاب «التنبیه علی حدوث التصحیف» دو تصویر متفاوت از احتمالات قرائتی رسم الخط به ما ارائه نماید:

۱- رسم الخط مصحف، برای کلمه نوشته شده، دو یا چند وجه قرائتی را در بردارد که همه این وجوه قرائتی روایت شده‌اند.

۲- رسم الخط مصحف به وجوه قرائتی مختلفی منجر شده که با قرائت روایت شده در نشانه‌های نوشتاری مشترک است و در معنا با آن مخالف.

حمزه اصفهانی در فصل چهارم کتاب خود، تصویر نخست را با نام «ذکر اختلاف حروف قرآن که الفبای آن احتمال دو لفظ را دارد و چون به هر دو لفظ قرائت شود، به و قرائت تبدیل شوند» اختصاص داده است. وی در این خصوص مثال‌هایی آورده که نمونه‌هایی از آن را در پایین آورده و در کنار مقایسه با قرائت حفص، سعی کرده‌ایم تا نسبت این وجوه قرائتی را [به قاریان شان] پیدا کنیم [شکل اول، قرائت حفص است] .

۱- «هنالك تبلو ـ تتلوا». شکل دوم، قرائت «ابن مسعود» ساست[۵۷۲] .

۲- «فتبینوا ـ فتثبتوا». شکل دوم، قرائت «ابن مسعود» ساست[۵۷۳] .

۳- «تثبیتا ـ تبیینا». شکل دوم، قرائت «مجاهد بن جبر» /است[۵۷۴] .

۴- «ییئس ـ یتبین». شکل دوم، قرائت «ابن مسعود» ساست[۵۷۵] .

۵- «لنبوئنهم ـ لنثوینهم». شکل دوم، قرائت علی ساست[۵۷۶] .

۶- «مثابه[۵۷۷] ـ منابه» صاحب قرائت شکل دوم را، با توجه به منابع در دست، نیافتیم.

۷- «لعنا کبیرا ـ کثیرا». شکل دوم، قرائت ابن مسعود ساست[۵۷۸] .

۸- «الذین هم عبدالرحمن ـ عند الرحمن» شکل دوم، قرائت عمربن خطاب ساست[۵۷۹] .

۹- «قد شغفها ـ شعفها». شکل دوم، قرائت علی و صادق باست[۵۸۰] .

۱۰- «و تالله لأکیدن ـ و بالله». شکل دوم، قرائت معاذ بن جبل ساست[۵۸۱] .

در این نوع از وجوه تصحیفی، ملاحظه می‌شود که در کنار روایت تمامی این وجوه به غیر از وجه ششم [منابه] ، تناسبی با قرائت حفص وجود دارد. این مطلب با مقایسه تصویر دوم این وجوه تصحیفی که در زیر می‌آید، خود را نشان می‌دهد:

۱- شخصی آیه:

﴿ وَٱلۡعَٰدِيَٰتِ ضَبۡحٗا ١[العادیات: ۱] [۵۸۲] .

را «العادیات صبحا» قرائت کرده است و ابن جوزی آن را «والغادیات صبحا» روایت نموده است[۵۸۳] .

۲- کسی آیه:

﴿وَفُرُشٖ مَّرۡفُوعَةٍ ٣٤[الواقعة: ۳۴] [۵۸۴] .

را «مرقوعه» خواند.

۳- شخصی دیگر:

﴿وَأَخَذَ بِرَأۡسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُۥٓ إِلَيۡهِ[الأعراف: ۱۵۰] [۵۸۵] .

را «یحزه» خواند.

۴- کسی دیگر:

﴿فَعَزَّزۡنَا بِثَالِثٖ[یس: ۱۴] [۵۸۶] .

را «فغررنا بثالث» خواند.

۵- عثمان‌بن ابی شیبه آیه:

﴿جَعَلَ ٱلسِّقَايَةَ فِي رَحۡلِ أَخِيهِ[یوسف: ۷۰] .

را «في رجل أخیه» خواند. ابن جوزی آن را «جعل السفینة في رجل أخیه» روایت کرده است[۵۸۷] .

۶- همچنین وی آیه ﴿وَمَا عَلَّمۡتُم مِّنَ ٱلۡجَوَارِحِ[المائدة: ۴] [۵۸۸] . را «من الخوارج» قرائت کرد[۵۸۹] . این نوع تصحیف در قرائت از کسانی روایت شده است که از آنان انتظار نمی‌رود مثل آنچه که از حماد الراویه روایت شده است[۵۹۰] . در واقع علت این نوع تصحیف، خود رسم الخط است. خوب است سخن حمزه اصفهانی را در این مورد ذکر کنیم. او می‌گوید: «اما علت ایجاد نقطه‌ها از آن رو بود که چون مصاحف پنج‌گانه‌ای که عثمان خواستار نوشتنش شده بود، نوشته شده و وی آنها را در میان شهرها پراکنده ساخت، مردم حدود چهل و اندی سال آن مصاحف را قرائت می‌کردند، یعنی از روزگار عثمان تا روزگار عبدالملک. اما تصحیف در زبانشان زیاد گشت چون «باء» و «ثاء» در اتصال و انفصال [به کلمه‌ای] به هم شبیه بودند و نون و یاء هم در اتصال [به کلمه‌ای] به «باء»، «تاء» و «ثاء» شباهت می‌رساندند.

تصحیف چیرگی کامل بر نوشتن دست آورده بود به طوری که در عراق شیوع یافت و موجب شد حجاج به کاتبان خویش پناه آورد و از آنها خواست تا برای این حروف شبیه به هم علامت‌هایی بگذارند، لذا کاتبان نقطه‌هایی فرد و زوج نهادند و جای آنها را با قرار دادن برخی روی برخی حروف و برخی زیر حروف، متفاوت نمودند. بعد از ایجاد نقطه‌ها، مردم زمان طولانی‌ای را گذراندند و دفتر و کتابی را نمی‌نوشتند مگر به نقطه. ولی با توجه به کاربرد نقطه باز و هم تصحیف رخ می‌داد، لذا اعجام را وضع کردند»[۵۹۱] .

[۵۶۸] نک : مائده، بخشی از آیه ۱۱۰ : ﴿يَٰعِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ ٱذۡكُرۡ نِعۡمَتِي عَلَيۡكَ وَعَلَىٰ وَٰلِدَتِكَ[المائدة: ۱۱۰] . [۵۶۹] آل‌عمران، بخشی از آیه ۵۹ : در واقع مثل عیسی نزد خدا همچون مثل [خلقت] آدم است که او را از خاک آفرید ... . [۵۷۰] نک : علق، آیه ۱ : ﴿ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلَّذِي خَلَقَ ١ [۵۷۱] حمزه الاصفهانی، التنبیه علی حدوث التصحیف، نسخه خطی، کتابخانه مجلس، تهران، شماره ۲۸۲، برگ شماره ۴. ج [۵۷۲] یونس، بخشی از آیه ۳۰. بنگرید به: آرتور جفری، ماتریال، ص ۴۶. [۵۷۳] حجرات، بخشی از آیه ۶. بنگرید به : همان، ص ۹۲. [۵۷۴] بقره، بخشی از آیه ۲۶۵. بنگرید به : همان، ص ۷۷. [۵۷۵] رعد، بخشی از آیه ۳۱. بنگرید به : همان، ص ۵۱. [۵۷۶] عنکبوت، بخشی از آیه ۵۸. بنگرید به : همان، ص ۱۸۸. [۵۷۷] بقره، بخشی از آیه ۱۲۵. [۵۷۸] احزاب، بخشی از آیه ۶۸. بنگرید به : همان، ص ۷۶. [۵۷۹] زخرف، بخشی از آیه ۱۹. بنگرید به : همان، ص ۲۲۱. [۵۸۰] یوسف، بخشی از آیه ۳۰. بنگرید به: همان، ص ۳۳۳. همه این مثال‌ها از کتاب التنبیه علی حدوث التصحیف، برگ شماره ۷۸ می‌باشد. [۵۸۱] انبیاء، بخشی از آیه ۵۷. بنگرید به : الکرمانی، شواذ القراءة، ص ۱۵۸. [۵۸۲] حدوث التصحیف، برگ شماره ۴. [۵۸۳] ابوالفرج عبدالرحمان بن علی‌ابن الجوزی، الحمقی والمغفلین، ص ۴۹. [۵۸۴] حدوث التصحیف، برگ شماره ۴. [۵۸۵] همان. [۵۸۶] همان. [۵۸۷] ابن الجوزی، الحمقی والمغفلین، ص ۴۶. [۵۸۸] حمزة الاصفهانی، حدوث التصحیف، برگ شماره ۴. [۵۸۹] همان. [۵۹۰] ابن الجوزی، الحمقی والمغفلین، ص ۴۶. [۵۹۱] حمزة الاصفهانی، حدوث التصحیف، برگ شماره ۱۸. چنین متنی از التصحیف و التحریف عسکری نیز نقل شده است.