۱- روایتهای قرائتی با ویژگی لهجهای
ابی و زیدبن ثابت ب«التابوة»[۳۵۶] به لهجه انصار قرائت کردهاند.
ابی س«وذروا ما بقي من الربا»[۳۵۷] را به لهجه قبیله طی و برخی عرب قرائت کرده است.
ابی «وأن تصبروا وتتقوا لا یضررکم کیدهم»[۳۵۸] را به فک ادغام و به لهجه حجاز قرائت کرده است.
ابی، ابن مسعود، ابن عباس و ابن زبیر ش«حراث حرج»[۳۵۹] قرائت کردهاند که قرائت عمومی «حرث حجر» میباشد [که به معنای کشتزارهای ممنوع است] .
ابی «صلقوکم بألسنة حداد»[۳۶۰] به جای «سلقوکم» قرائت کرده است.
ابی و ابن مسعود ب«وإنی عت بربی»[۳۶۱] بدون «ذال» [عذت] قرائت کردهاند.
ابی و ابن مسعود ب﴿﴾«إذا بحثر»[۳۶۲] به جای «بعثر» قرائت کردهاند.
پیامبر ج، ابی و ابن مسعود ب، «إنا أنطیناك»[۳۶۳] به جای «أعطیناك» قرائت کردهاند.
همه این روایتهای قرائتی و امثال آن را که سنتهای لهجهای تفسیر میکنند، در حوزه باز قرائتها در صدر اسلام جایز بوده بعضی از این روایتها را قوانین آوایی مجاز میشمرد، چنان که در قرائت ابی س: «عت»، «بحثر»، «صلقوکم» و «حرج» چنین است.
چه بسا تفسیر این مثالها برای کسی که اندک اطلاعات زبانشناسی داشته باشد، آسان نماید. وقتی که دو صوت کنار هم قرار میگیرند و یکی مجهور و دیگری مهموس باشد، صوتی که مقدم است [مجهور] از آن صورتی که متأخر است [مهموس] متأثر میگردد و در آن ادغام [ادغام صغیر متقارب] میشود مثل: عذت، عت. درمیان قاریان هفتگانه، ابوعمرو بن علاء روشی مشهور در ادغام دارد [أثر القراءات في الأصوات والنحو العربی نگاشت مؤلف] . یا این که آن صوت مجهور از ویژگی اصلیاش عدول کرده تا به ویژگی صوت دیگر [مهموس] نزدیک شود، مثل: «بعثر، بحثر» (۲۷). ابدال «سین» به «صاد» هم جایز است و در کلماتی چون «سقر و صقر» و «سخب و صخب» و ... روایت شده است.
اما اختلاف در ترتیب صوتها در «حرج» که اصل آن «حجر» بوده است، ابن جنی را به دفاع از آن واداشته به طوری که آن را از جنبه آواشناسی مجاز میشمرد و آن را تبدیل آواها در موقعیت خاص خود تفسیر میکند. وی میگوید: «این تبادل آوایی، تا زمانی که اشتقاق اکبر (۲۸) یکی باشد، به معنا ضرر نمیرساند مثل: «ک ل م»، «ک م ل»، «م ل ک»، «م ک ل»، «ل ک م» و «ل م ک» که با تأمل و اندیشه در آنها، در نهایت، به یک معنای کلی برمیگردند و یک غرض و هدف را دنبال میکنند (۲۹). همچنین در بین «حرج» نیز این موارد قابل تصورند «ح ج ر، ج ر ح، ر ج ح، ج ح ر، ح ر ج». اگرچه «ر ح ج» تا آن جا که ما میدانیم مهمل و بیمعناست ولی نقطه مشترک معانی بقیه، به سختی و تنگی و اجتماع برمیگردد. اگر این درست باشد ـ که درست هم هست ـ آیه «حرث حرج ـ به معنای «حرث حجر» است یعنی [مشرکان] پنداشتند که اینها، کشتزارهای ممنوع است که کسی جز آن که آنها بخواهند، نباید از آن بخورد[۳۶۴] .
[۳۵۶] نک : بقره، بخشی از آیه ۲۴۸. بنگرید به : الکرمانی، شواذ القراءة، ص ۴۲؛ ابن خالویه، المختصر من کتاب البدیع، ص ۱۵؛ ابوحیان، البحر المحیط، ج ۲، ص ۲۶۱ و ابن جنی، المحتسب، ص ۲۸ [قرائت عمومی : التابوت] . [۳۵۷] نک: بقره، بخشی از آی ۲۷۸. بنگرید به: البحر المحیط، ج ۲، ص ۳۳۷؛ المختصر، ص ۱۷ و شواذ القراءة، ص ۴۵ [قرائت عمومی : مابقی] . [۳۵۸] نک: آلعمران، بخشی از آیه ۱۲۰. بنگرید به البحر المحیط، ج ۳، ص ۴۳ و شواذ القراءة، ص ۵۳ [قرائت عمومی : لایضرکم] . [۳۵۹] نک : انعام، بخشی از آیه ۱۳۸. بنگرید به : البحر المحیط، ج ۴، ص ۲۳۱؛ المختصر، ص ۴۱؛ شواذ القراءة، ص ۸۲ و المحتسب، ص ۵۵. [۳۶۰] نک: احزاب، بخشی از آیه ۱۹. بنگرید به: ابوحیان، البحر المحیط، ج ۷، ص ۲۲۰ و الکرمانی، شواذ القراءة، ص ۱۹۳ [الصلق : الصوت الشدید و السلق : الطعن باللسان] . [۳۶۱] نک : غافر، بخشی از آیه ۲۷. بنگرید به: شواذ القراءة، ص ۲۱۲. [۳۶۲] عادیات، بخشی از آیه ۹. بنگرید به : شواذ القراءة، ص ۲۶۹؛ ابن خالویه، المختصر، ص ۱۷۸ و البحر المحیط، ج ۸، ص ۵۰۵. [۳۶۳] نک : کوثر، بخشی از آیه ۱. بنگرید به : المختصر، ص ۱۸۱، شواذ القراءة، ص ۲۷۱ و البحر المحیط، ج ۸، ص ۵۱۹. [۳۶۴] عثمانبن جنی، المحتسب، صص ۵۵-۵۶.