داستان موسی و خضر علیهما السلام

فهرست کتاب

گفته‌های دیگر بزرگان دربارۀ علم

گفته‌های دیگر بزرگان دربارۀ علم

۱- علی بن أبی طالب سمی‌گوید: مردم سه گروه‌اند:

نخست: عالم ربانی و خداترس، دوم: متعلمی که در پی علمی است که باعث نجات و سربلندی او شود و گروه سوم: عامه مردم و جهال اند که هیچ چیز نمی‌دانند و هر صدایی را که بشوند از پی آن براه می‌افتند (تشخیص خوب و بد را نمی‌دهند) باد به هر سو بوزد با آن همراهند، نوری از علم بر نگرفته‌اند و به ستون محکمی تکیه نزده‌اند. علم نکوتر از حال است علم از تو پاسدار می‌کند ولی تو از مال، علم با انفاق آن به دیگران افزایش می‌یابد ولی مال با انفاق و خرج کردن کم می‌شود، عالم حکم می‌کند ولی بر مال حکم می‌شود، و محبت علم جزو دین است.

۲- معاذ بن جبل صحابی جلیل رسول الله صمی‌گوید: «علم را بیاموزید زیرا علم خدا ترسی می‌آورد، طلب علم عبادت است و تدریس آن تسبیح و جستجو کردن آن جهاد و آموختن آن به کسانی که نمی‌دانند صدقه و بخشش آن به اقرباء و خویشاوندان تقرب إلی الله است، علم همدم و مونس انسان در تنهایی و رفیق در خلوت، علم راهنمایی است در دین، و آموزنده صبر بر شدت و سختی، خداوند عزوجل بوسیله این علم به عده ایی عزت و مکانت می‌بخشد و آنها را رهبران و سروران امت قرار می‌دهد تا دیگران به آنها اقتدا کنند و آنها راهنمایان مردم‌اند و مردم پیرو راه آنان، علم انسان را به منزلت ابرار و درجات عالی می‌رساند. تفکر در علم معادل با روزه است و درس و تدریس آن معادل با قیام شب، با علم خداوند به نیکویی اطاعت و به نیکویی عبادت می‌شود، با علم توحید و عظمت خداوند بیان می‌شود، با علم صله رحم می‌شود و با آن حلال و حرام شناخته می‌شوند، علم پیشواست و عمل پیرو آن، نیکبختان از علم برخوردار می‌شوند و نگون بختان از آن محروم.

۳- ابو درداء سمی‌گوید: هر کس معتقد باشد بیرون رفتن برای علم جهاد نیست عقل و پندارش ناقص است.

۴- ابن مسعود سمی‌گوید: علم را فرا بگیرید پیش از آنکه از میان شما برداشته شود و از بین برود و از بین رفتن علم با از بین رفتن علماست، سوگند به ذاتی که جان من در دست اوست. البته مردانی که در راه خدا کشته شدند آرزو و تمنا می‌کنند که خداوند آنها را در زمره علماء مبعوث کند وقتی می‌بینند که علماء از چه قدر و منزلتی برخوردارند، و هیچ کس نیست که عالم به دنیا بیاید بلکه علم با فراگیری و تعلم حاصل می‌گردد.

۵- لقمان به پسرش گفت: «با علماء نشست و برخاست کن و پا در رکاب آنان بنه، زیرا خداوند سبحان دلها را با نور حکمت زنده می‌گرداند آنگونه که آب آسمان زمین را زندگی می‌بخشد».

۶- حسن بصری /می‌گوید: اگر علماء نمی‌بودند مردم مثل چهارپایان می‌زیستند.

۷- برخی از گذشتگان می‌گفتند: اگر بر من روزی بگذرد که در آن بر علم من افزوده نشود، خورشید آن روز برای من با برکت نباشد. و همچنین گفته‌اند: کسی که علم را از دست داده چه چیزی را دریافته و کسی که علم را دریافته چه چیزی را از دست داده است.

۸- از عبدالله بن مبارک عالم و مجاهد معروف پرسیده شد که: بهترین مردم چه کسانی‌اند؟ فرمود: علماء، گفته شد: از پادشاهان فرمانروایان چه کسی؟ فرمود: فرمانروایان زاهد و پارسا، پرسیده شد پس انسانهای پست چه کسانی‌اند؟ فرمود: کسی که با دین ارتزاق کند و دین را مایه کسب و شکم پروری کند.

۹- از حسن بصری نقل شده است که فرموده: هر کس بابی از علم را فرا بگیرد و به آن عمل کند برای او از دنیا و و آنچه در آن هست نیکوتر است.

۱۰- ابو عمیر الطوری أبان بن سلیم می‌گوید: یک سخن حکمت آموز که از برادرت به تو رسد بهتر از مالی است که به تو ببخشد زیرا مال سبب طغیان و سرکشی‌ات می‌گردد ولی سخن نیک تو را هدایت و ارشاد می‌کند.

۱۱- و همچنین از حسن بصری روایت شده که فرموده: دنیا همه تاریکی است مگر مجالس علماء.

۱۲- از عالمی دیگر روایت شده که فرموده: مثال عالم در یک شهر و آبادی بمثابه چشمه آب شیرین در آن شهر است.

۱۳- در روایتی دیگر از عبدالله بن مبارک آمده است که می‌گوید: به سلیمان بن داود اختیار داده شد که از میان علم و پادشاهی یکی را برگزیند، و ایشان علم را برگزید، و خداوند به پاس این انتخاب نیک سلیمان ÷نعمت علم و پادشاهی را یکجا به ایشان عنایت نمود.

۱۴- حسن بصری رحمه الله علیه در تفسیر این آیه شریفه: ﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ[البقرة: ۲۰۱]. می‌گوید: حسنه در دنیا یعنی علم و عبادات، حسنه در آخرت یعنی بهشت.

۱۵- ابن مسعود سهر گاه جوانان را می‌دید که در پی علم و دانش‌اند می‌فرمود: خوش آمدید ای چشمه‌های حکمت و چراغهای تاریکیها، ای صاحبان لباسهای بالیده و دلها شاد و تر و تازه، پایبندان خانه‌ها و گل و ریحان هر قبیله.

۱۶- از سخنان حکمت انگیز داود ÷: علم در سینه بسان چراغ در خانه است، به یکی از حکمای نخستین گفته شد: بر عالم و دانشمند کسب و اقتباس چه چیزی شایسته است؟ فرمود: آن چیزی که اگر کشتی‌اش غرق شود با او شنا کند. و دیگری گفت: هر کس علم را لگام قرار دهد مردم او را امام قرار می‌دهند، و هر کس به حکمت معروف و شناخته شود چشمها به او به دیده وقار می‌نگرند.

و عبدالملک بن مروان خلیفه اموی به فرزندانش گفت: ای فرزندانم علم و دانش فرا گیرید زیرا در توانگری برایتان کمال است و در تهی دستی برایتان مال است.

۱۷- معتمر بن سلیمان می‌گوید: زمانی که من درکوفه بودم پدرم در نامه‌ای به من چنین نوشت، ای فرزندم کاغذ بخر و احادیث را بر آن بنویس زیرا علم می‌ماند و دینارها فنا می‌شوند. اسماعیل بن جعفر بن سلیم هاشمی می‌گوید: تعجب می‌کنم از کسی که علم را می‌نگارد و نفس او را به طلب مال وا می‌دارد.

بعضی از علماء گفته‌اند: از آثار ارزش و فضل علم این است که به هر کس نسبت داده شود خوشحال می‌گردد گرچه از اهل آن نباشد، و علم از هر که نفی شود و به او نسبت جهل دهند بر او گران تمام شده و احساس حقارت می‌کند گرچه که جاهل و نادان باشد.

۱۸-جعفر بن محمد (جعفر صادق /) می‌گوید: والاترین درجه کمال تفقه در دین و شکیبایی بر رنج و مشقتها و تدبیر امور زندگی است، و فرمود: موت هیچ کس، ابلیس را بمانند موت عالم و فقیه خوشحال نمی‌کند، یکی از حکماء می‌گوید: از ادله فضیلت و شرافت عالمان این است که مردمان دوست دارند از آنها اطاعت کنند، و گفته‌اند: علم بالاترین حَسَب و ادب و جوانمردی بالاترین نَسَب است، و همچنین گفته شده است: مثال علماء و دانشمندان مانند آب است هر جا بیفتد سود می‌رساند.

۱۹-ابوالأسود الدؤلی (نحوی معروف) می‌گوید: پادشان فرمان روایان بر مردم‌اند و علماء فرمان روایان بر ملوک و پادشاهان، به بزرگمهر گفته شد: چه کسی از فضیلت و برتری بیشتری برخوردار است اغنیاء یا علماء؟ گفت: علما، گفته شد: پس چرا علماء در خانه توانگران واغنیاء می‌روند؟ گفت: به خاطر اینکه علماء فضل غنی را می‌شناسند ولی اغنیاء از فضل علماء بی خبرند، بعضی از حکماء گفته‌اند: برترین و والاترین علمی که برای بدست آوردن آن سعی و تلاش و با دیگران برسد آن رقابت شود علمی است که بر دینداری و نحوت و جوانمری انسان بیفزاید.

۲۰- مُبَرد (صاحب کتاب الکامل) می‌گوید: گفته‌اند: علم را بیاموزید زیرا علم راهنمای بسوی دین، و هشیار کننده مردان، و همدم هنگام ترس و وحشت و همراه انسان در غربت، و وصل کننده انسان به دیگران در مجالس و سبب جلب مال و وسیله‌ای است برای رفع نیازها.

و عبدالله بن مقفع می‌گوید: علم را در هر صورت بطلبید اگر پادشاه باشید بر وجهه تان می‌افزاید، و اگر از عامه بودید می‌توانید بخوبی زندگی کنید و گفته شده است: سه چیزاند که صاحبان آن باید سروری کنند: فقه، امانت داری و ادب.

به لقمان حکیم گفته شد: افضلترین مردم چه کسی است؟ گفت: مؤمن عالم و دانا که اگر خیری از او طلبیده شود یافت می‌شود. حجاج ثقفی به خالد بن صفوان گفت: سرور اهل بصره کیست؟ در جواب حجاج گفت: حسن (بصری) حجاج گفت: چگونه چنین چیزی ممکن است در حالی که او غلام آزاد شده ایست؟ گفت: مردم در امور دین به او نیاز دارند و او از مال و دنیای آنها بی نیازی می‌کند، هیچ یک از اشراف بصره را ندیده ام مگر اینکه سعی می‌کند تا د رحلقه درس او شرکت کند و به سخنان او گوش فرا دهد و علمش را بنگارد، حجاج گفت: سوگند به خدا که سخن درست همین است.

۲۱-کعب می‌گوید: خداوند عزوجل به موسی ؛وحی نمود که: خیر و نیکی را بیاموز و به دیگران آموزش بده زیرا من قبر آموزش دهندگان علم و کسانی را که در پی یادگیری علم هستند را برایشان منور می‌سازم تا در آن دچار وحشت نشوند، شخصی در نامه‌ای به برادرش نوشت: بدان که به تو علم داده شده است پس نور علمت را با تاریکیهای گناه خاموش مگردان تا در تاریکیهای روزی که اهل علم و معرفت با نور علمشان به سوی بهشت گام بر می‌دارند از قافله عقب بمانی.

و گفته‌اند: «هیچ شخصی به برادرش هدیه‌ای ارزشمندتر از سخن حکمت آموزی نداده است که خداوند بوسیله آن بر هدایتش بیفزاید و ناگواری را از او دور گرداند».