داستان موسی و خضر علیهما السلام

فهرست کتاب

عالم و فقیه و مفتی برحق

عالم و فقیه و مفتی برحق

علی بن ابی طالب می‌فرماید: آیا شما را از فقیه واقعی و کامل باخبر نسازم؟ گفتند: آری، فرمود: فقیه واقعی کسی است که مردم را از رحمت خداوند و از امید به درگاه او مأیوس و ناامید نکند، و آنها را از تدبیر و گرفت خداوند در امان نسازد، و با بی‌رغبتی از قرآن به چیز دیگری روی نیاورد، ای مردم آگاه باشید در عبادتی که در آن علم و دانش نباشد خیری نیست و کما اینکه در علمی که در آن درک و فهم نباشد و در قرائتی که در آن تأمل و تدبر نباشد خیر و برکتی نیست.

کعب روایت می‌کند که موسی فرمود: پروردگارا! کدام بنده تو داناتر است. فرمود: عالم غرثان علم. ابن وهب می‌گوید: یعنی عالمی که از علم سیر نمی‌شود. در روایت دیگر از عمر مولای غفره آمده است که موسی گفت: پروردگارا! کدام بنده تو داناتر است؟ فرمود: آنکه در پی علم مردم است تا آن را بر علم خود بیفزاید.

به لقمان گفته شد: کدامیک از مردم غنی‌تر است؟ گفت: آنکه به آنچه که داده شده است قناعت کند، گفتند: پس کدامین آنها داناتر است؟ گفت: کسی که از علم مردم بر علم خود بیفزاید.

از مجاهد درباره معنی آیه: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦[الذاریات: ۵۶]. «من جن و انسانها را نیافریدم مگر اینکه مرا عبادت کنند». پرسیده شد، گفت: تا مرا بشناسند.

ابن جریح در تفسیر این آیه می‌گوید: یعنی تا بدانند که من آنها را بر چه سرشت شهوانی و ربانی آفریده‌ام.

و قتاده می‌گوید: کسی که اختلاف را نشاند بوی فقه به مشامش نرسیده است و کسی هم که عالم به اختلاف مردم نباشد علم موثوق‌تر از آنچه که نزدش هست را از دست داده‌است.

و ابو ایوب سختیانی می‌گوید: جسورترین مردم در فتوی دادن ناآشناترین آنها به اختلاف علماء است، کم جرأت‌ترین آنها در فتوی، داناترین آنها به اختلاف علماء است، و ابن عیینه می‌گوید: عالم کسی است که حق سخن را ادا می‌کند.

ابن الماجشون می‌گوید: در قدیم می‌گفتند: شخص درباره رویداد حاضر نمی‌تواند نظر دهد تا زمانی که از گذشته خبر نداشته باشد.

و عبدالرحمن بن مهدی می‌گوید: کسی که دنبال احادیث شاذ و نادر باشد و یا هر سخنی را که شنیده بازگو کند، یا از هر کس روایت کند نمی‌تواند پیشوا و راهنمای مردم باشد.

خلیل بن احمد فراهیدی می‌گوید: مردم بر چهار دسته‌اند، یکی شخصی است که می‌داند که نمی‌داند این شخص ناآگاه و جاهل است پس باید به او آموخت، دیگری شخصی است که می‌داند ولی نمی‌داند که می‌داند چنین شخصی غافل است پس باید او را متوجه ساخت، و سومی شخصی است که نمی‌داند ولی نمی‌داند که نمی‌داند چنین فردی احمق است از او برحذر باید شد. و چهارمی شخصی است که می‌داند و می‌داند که می‌داند چنین فردی عالم است پس از او باید پرسید.

سعید بن مسیب می‌گوید: هیچ عالم و شریف و صاحب فضلی نیست که خالی از عیب باشد، و لیکن کسی که فضلش از عیب و نقصش بیشتر باشد عیب و نقص او نادیده گرفتنی است کما اینکه کسی که عیب و نقص او غالب باشد فضل او را از بین می‌برد.

و مالک بن أنس می‌گوید: علم از چهار شخص فرا گرفته نمی‌شود: سفیهی که سفاهتش آشکار باشد و صاحب هوی و هوس که مردم را به سوی آن فرا خواند، شخصی که میان مردم به دروغ شهرت داشته باشد گرچه که بر رسول الله صدروغ نگوید، و دیگری صاحب فضل و صلاح که نمی‌داند چه بگوید. و بدانید که فتوای مفتی و حکم حاکم و قضاوت قاضی نه حرامی را حلال می‌سازد و نه حلالی را حرام.