علم چگونه حاصل میگردد؟
ابوالأحوص روایت میکند که عبدالله بن عمرو فرمود: شخص عالم به دنیا نمیآید بلکه علم با آموزش و جستجو حاصل میشود.
شَبیب میگوید: هیچ طبع و سرشتی بدون ادب ارزش ندارد و هیچ علمی بدون خواستن هم بدست نمیآید.
علی سمیگوید: علم گمشده مؤمن است، علم و دانش را برگیرید اگر چه نزد مشرکان باشد، هیچیک از شما خودش را برتر از آن نداند که حکمتی را بردارد، از هرکس که آنرا شنید.
و همچنین میفرماید: به زیارت و دیدار هم دیگر روید و گفتههای رسول الله صرا با هم مذاکره کنید وإلا آموختههایتان را از دست خواهید داد.
ابن جریج میگوید: آنچه (احادیثی) را که استخراج کرده ام به آسانی بدست نیامده است بلکه با صبر و بردباری توانسته ام به آن دست یابم.
علقمه میگوید: احادیث را به هم یادآور شوید زیرا زنده نگه داشتن حدیث با یاد آوری و مذاکره آن میسر است.
ابن مسعود سمیفرماید: احادیث را با یکدیگر مذاکره کنید زیرا با مذاکره بعضی از احادیث، حدیثهای دیگری در ذهن تداعی میشود.
اسماعیل بن رجاء برای اینکه احادیث در ذهنش بمانند و آنها را فراموش نکند به مکتب بچهها میرفت و احادیث را به آنها عرضه میکرد.
عیسی بن مسیب میگوید: شنیدم که ابراهیم میگوید: اگر حدیثی را شنیدی در همان حین که آنرا میشنوی آنرا بازگو کن حتی برای کسی که خواستار شنیدن آن نیست، زیرا بدین صورت در ذهنت ماندگا رمی شود.
از یزید بن عبدالرحمن بن ابی لیلی روایت است که میگوید: زنده نگهداشتن حدیث (در ذهن) با یادآوری آن است، عبدالله بن شداد به وی گفت: رحمت خدا بر تو باد که چه احادیث فراوانی را در سینه من زنده نگهداشتی.
از بعضی از حکماء پرسیدند: با چه اسبابی علم بدست میآید، گفت: با حرص بر آن جستجو میشود، و با دوست داشتن آن شنیده میشود و با وقت گذاشتن برای آن گردآورده میشود.
و سعید بن جبیر میگوید: عبدالله بن عباس ببرای ما حدیث نقل میکرد، اگر میگذاشت که برای این کارش سر او را ببوسم البته این کار را میکردم، خلیل بن احمدی فراهیدی (پدر علم بلاغت) میگوید: بر آنچه که در سینه داری بیشتر از آنچه که در کتابهایت هست مواظبت داشته باش. یعنی اعتمادت بر آنها بیشتر از اعتمادت بر کتابهایت باشد.
عون بن عبدالله بن عتبه میگوید: نزد ام درداء رفتیم و ایشان آنجا برای ما از فقه و حدیث سخن میگفت، گفتیم: ای ام درداء تو را خسته کردیم، در جواب گفت: مرا ملول و خسته نکردید، عبادت و پرستش خدا را در هر کاری جستجو کردم ولی هیچ کدام مانند مذاکره علم و فقه به من رضایت نفس و آرامش دل عنایت نکرد.
ریاشی میگوید: شنیدم که کسی به اصمامی گفت: چگونه حفظ کردی ولی یارانت فراموش کردند؟ گفت: من به درس و تدریس مشغول شدم ولی آنها ترک کردند.
فراء میگوید: دلم به حال دو شخص بیش از هرکس دیگر میسوزد: یکی به شخصی که علم را میطلبد ولی آنرا نمیفهمد و دیگری بر کسی که میفهمد ولی آنرا نمیطلبد، و تعجب میکنم از کسی که استعداد علم را دارد ولی در پی آموختن آن نیست.
به بزرگمهر گفته شد: با چه چیز به اینهمه علم و حکمت رسیدی؟ گفت: با سحر خیزی مانند سحر خیزی کلاغ و با صبری مثل صبر و بردباری الاغ و با حرص و آزی به مانند حرص و آز خنزیر.
و مردی به ابوهریره سگفت: میخواهم علم بیاموزم ولی میترسم که آنرا از دست بدهم، ابوهریره سگفت: برای از دست دادن آن همین بس که آنرا ترک کنی.
شاعری میگوید:
أدم للعلم مذاکرة
فحیاة العلم مذاکرته
علم را با یادآوری ادامه بده، زیرا جاودانگی علم در یادآوری آن نهفته است.
و قصه موسی ÷با خضر بهترین دلیل بر این مدعاست که علم با راحت طلبی و سستی بدست نخواهد آمد.