داستان موسی و خضر علیهما السلام

فهرست کتاب

ندانستی بگو نمی‌دانم

ندانستی بگو نمی‌دانم

موسی ÷مورد عتاب قرار گرفت، زمانی که از موسی÷پرسیده شد که عالمترین شخص روی زمین کیست گفت: من، و این عتاب بخاطر این بود که علم دانستن عالمترین انسان روی زمین را به خداوند نسپرد، حال آنکه نسبت دادن علم آن به خداوند صحیح‌تر است، خداوند پیامبر صرا از مدت زمانی که اصحاب کهف در آن غار بسر بردند باخبر ساخت و با این وجود آن حضرت صامر نمود که دانستن مدت زمان بقاء آنها در غار را به خداوند واگذارد، خداوند می‌فرماید: ﴿وَلَبِثُواْ فِي كَهۡفِهِمۡ ثَلَٰثَ مِاْئَةٖ سِنِينَ وَٱزۡدَادُواْ تِسۡعٗا ٢٥ قُلِ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا لَبِثُواْۖ لَهُۥ غَيۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ[الکهف: ۲۵-۲۶].

معنی این آیات قبلاً ذکر شد، از اینجانست که هر گاه سؤالی از علماء پرسیده شود در پایان پاسخ به سوال می‌گویند: (والله اعلم).

و خداوند سبحان سخنی را که ناآگاهانه به وی نسبت داده شود را حرام قرار داده است و فرموده: ﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلۡسِنَتُكُمُ ٱلۡكَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٞ وَهَٰذَا حَرَامٞ لِّتَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ لَا يُفۡلِحُونَ ١١٦[النحل: ۱۱۶]. یعنی: «شما نباید از پیش خود به دروغ چیزی را حلال و چیزی را حرام کرده به خدا نسبت دهید، تا بر خدا دروغ بندید، آنانکه بر خدا دروغ بندند هرگز رستگار نخواهند شد».

و خداوند سبحان می‌فرماید: ﴿قُلۡ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ ٱلۡفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَ وَٱلۡإِثۡمَ وَٱلۡبَغۡيَ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ وَأَن تُشۡرِكُواْ بِٱللَّهِ مَا لَمۡ يُنَزِّلۡ بِهِۦ سُلۡطَٰنٗا وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٣٣[الأعراف: ۳۳]. یعنی: «بگو (ای پیامبر) که: خدای من هرگونه اعمال زشت را چه در آشکار و چه در پنهان و گناهکاری و ستم بناحق و شرک به خدا را که برای آن هیچ دلیلی ندارید و اینکه چیزی را که نمی‌داند از روی جهالت و ناآگاهی به خدا نسبت دهید را حرام کرده است».

یکی از گذشتگان می‌گوید: پرهیز و دوری کنید از اینکه بگویید: خداوند این را حلال کرده و این دیگری را حرام کرده تا به وی گفته نشود: دروغ گفتی، نه این را حلال کرده ام و آن را حرام.

رسول الله صفرماندهش بریده را نهی کرد اگر با دشمن درگیر شد و آنها را محاصره کرد بگوید: با حکم خدا با شما رفتار می‌شود، و فرمود: «زیرا نمی‌دانی واقعاً آنچه را حکم کرده ایی مطابق حکم خداست یا خیر و لیکن با آنها بر طبق رای خود و همراهانت برخورد کن»، و باید بدانیم که میان حکم خدا و اجتهاد فرمانروا و حاکم فرق وجود دارد، مجتهد در اجتهاد و اظهار نظر خود احتمال دارد سخنی درست گفته باشد و یا اشتباه کند، و این تصور در مورد حکم خدا هرگز جائز نیست زیرا حکم خداوند همیشه درست است.

مفتیان پیش از پاسخ به پرسشها تأمل و تلبث داشته باشند، و باید در نظر داشته باشند که دارند از طرف خدا امضاء می‌کنند، اگر چیزی را نمی‌داند بی درنگ بگوید: نمی‌دانم، و سخن درست همان است که اگر انسان مسئله‌ای را نمی‌داند بی مهابا اظهار بی اطلاعی کند، در این رابطه مقوله‌ای در زبان عرب هست که می‌گوید: «من قال لا أدری فقد أفتی» «هر کس (در پاسخ سؤالی که آن را نمی‌داند) بگوید: نمی‌دانم گویا فتوا داده‌است».

خداوند عزوجل می‌فرماید: ﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسۡ‍ُٔولٗا ٣٦[الإسراء: ۳۶]. یعنی: «هرگز بر آنچه علم و اطمینان نداری دنبال مکن (بی تحقیق در پی سخنی مرو و کسی را نیک و بد مخوان و احدی را ندانسته نکوهش یا ستایش مکن و به کسی ظن بد مبر) که (در پیشگاه خدا) چشم و گوش و دل همه مسئولند».

عبدالرحمن ابن ابی لیلی می‌گوید: «یکصد و بیست نفر از اصحاب رسول الله صرا دریافتم و هیچگاه نشد که از آنها سؤالی پرسیده شود مگر اینکه دوست داشتند پاسخ آن سؤال را برادری دیگر بدهد، و هر گاه حدیثی را روایت می‌کردند باز دوست داشتند که شخص دیگری این حدیث را روایت می‌کرد».

و عبدالله بن عباسبمی‌گوید: «هر کس در هر مسئله‌ای که از او پرسیده می‌شود برای مردم فتوی صادر کند دیوانه است». و چنین قولی از عبدالله بن مسعود سنیز روایت شده است.

و یحیی بن سعید می‌گوید: بی پروا‌ترین مردم در فتوا دادن کم علم‌ترین آنهاست. و بعضی با اندک علمی که دارند می‌پندارند که حق همان است که نزد اوست.