علم آموزی فاضل از مفضول
در این داستان دلیلی است بر اینکه متعلم تابع عالم است گرچه درجاتشان فرق داشته باشد، و گمان نمیرود که در تعلم موسی ÷از خضر ÷دلیلی بر فضیلت خضر÷بر موسی باشد، چه بسا برخی از اموری را که مفضول میداند بر فاضل پوشیده شده باشد، و فضل و برتری از آنِ کسی است که خداوند به او فضل و برتری داده باشد. خضر ÷گرچه ولی است، ولی موسی ÷از او برتر است، زیرا موسی ÷نبی است و نبی برتر از ولی است. و اگر نبی هم باشد ولی موسی ÷فضیلتش بر رسالت است. در هر صورت حکمت گمشدۀ مؤمن است و هر جا که یافتش از آن اوست. و هیچ انسانی نیست مگر اینکه سنتی از سنتهای پیامبر ص بر او پوشیده میماند، لذا انسان نباید ننگ و عار داشته باشد از اینکه از کمتر از خود چیزی را بیاموزد، والا خیر کثیری را از دست میدهد، این است که گفتهاند: پیش از آنکه به جاه و مقامی برسید علم و بینش حاصل کنید، و هم چنین گفتهاند: علم و دانش فرا گیری پیش از آنکه به مرحله سیادت و آقایی برسید، و نصیحت را بپذیرید گرچه که از طرف کافری باشد، به گفته خوب عمل نما گرچه که کوچکی تو را بدان راهنمایی کرده باشد.
و عمر سبه عبدالله بن عباسباجازه میداد که در مجلس بزرگان سخن بگوید، و عبدالله بن عباس با وجود سن کمی که داشت ولی عالمی توانمند با دریایی از فهم و دانش و مفسر قرآن و فقیهی عالی قدر بود.
از حجاج بن عمرو بن غزیه روایت است که میگوید: در مجلس زید بن ثابت نشسته بودم که ابن فهد [مردی از یمن] نزد وی آمد و گفت: ای ابا سعید بغیر از همسرانم کنیزکانی نیز دارم ولی نمیپسندم که همه از من باردار شوند، زید بن ثابت رو به من کرد و گفت: ای حجاج جوابش را بده، گفتم: خدا شما را بیامرزد ما در مجلس شما حاضر میشویم تا از علم شما بهره مند شویم، دوباره گفت: ای حجاج جواب سوالش را بده، به سوال کننده گفتم: آنها به مثابه کشتزار تو هستند و تو هم در آبیاری کشتزارت مختاری. و این سخن را از زید بن ثابت سشنیده بودم، زید گفت: راست گفتی.
و شواهد بسیاری در سخن گفتن شخص نزد عالمتر و فاضلتر از خود و پاسخ به مسائل دینی وجود دارد، از آن جمله اینکه مادر امام اعظم ابوحنیفه /به فرزندش میگفت: به مجلس عمر بن ذر [از شاگردان امام] برویم و ایشان مادرشان را به مجلس عمر بن ذر میبرد، و مادر امام از عمر بن ذر سوال میکرد، و ایشان هم از اینکه در حضور استاد ارجمندش سخن بگوید خجالت میکشید، و امام فرمود: او از من [مادرم] این را خواسته است، و عمر بن ذر جواب را از امام میپرسید، سپس عمر بن ذر میگفت: سخن همان است که امام فرمود. رحمت خدا بر همه آن بزرگواران باد.