داستان موسی و خضر علیهما السلام

فهرست کتاب

صبر بر مشقتها و ادامه طلب

صبر بر مشقتها و ادامه طلب

موسی ÷به علمی که داشت اکتفا ننمود لذا خانه و کاشانه را با صبر و شکیبایی و امید پاداش از خداوند ترک نمود و پا بر مرکب دریا نهاد، و وقتی با خضر ملاقات نمود به وی گفت:

﴿هَلۡ أَتَّبِعُكَ عَلَىٰٓ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمۡتَ رُشۡدٗا ٦٦ قَالَ إِنَّكَ لَن تَسۡتَطِيعَ مَعِيَ صَبۡرٗا ٦٧ وَكَيۡفَ تَصۡبِرُ عَلَىٰ مَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ خُبۡرٗا ٦٨ قَالَ سَتَجِدُنِيٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ صَابِرٗا وَلَآ أَعۡصِي لَكَ أَمۡرٗا ٦٩[الکهف: ۶۶-۶۹]. یعنی: «آیا می‌توانم از پی تو بیایم به این امید که از علمی که به تو داده شده است به من بیاموزی؟ (خضر) گفت: تو هرگز نمی‌توانی همپای من صبر و شکیبایی کنی و چگونه می‌توانی بر چیزی که بر شناخت آن احاطه نداری شکیبا باشی؟ (موسی ÷) فرمود: مرا ان شاء الله شکیبا خواهی یافت و از دستور تو سرپیچی نخواهم کرد».

و مالک بن انس می‌گفت: زیبنده نیست کسی که علمی دارد آنرا ترک کند (یعنی با عمل نکردن و تعلیم ندادن آن به دیگران)

در روایتی ابن عباس بمی‌گوید: دو گرسنه هیچگاه گرسنگی شان رفع نمی‌شود: یکی طالب و جوینده علم و دیگری طالب دنیا.

روایت شده که به عیسی ÷گفته شد: تا کی باید برای طلب علم سعی نمود. فرمود: تا زمانی که زندگی هست.

بگفته شاعر: ز گهواره تا گور دانش بجوی.

از عبدالله بن مبارک پرسیده شد: تا کی می‌خواهی در طلب علم باشی؟ گفت: تا دم مرگ اگر خدا بخواهد. باری دیگر همین سؤال از وی پرسیده شد، گفت: شاید آن سخن و کلمه‌ای که به من نفع برساند را هنوز ننوشته‌ام.

از سفیان بن عینیه پرسیده شد: چه کسی شایستگی بیشتری دارد که در پی علم باشد؟ گفت: کسی که عالم‌تر است زیرا اگر عالم خطا کند، خطایش زشت‌تر و زننده‌تر جلوه می‌کند.

منصور بن المهدی به مأمون گفت: آیا نکوست که سالخورده در پی علم رود؟ گفت: اگر جهل و نادانی برایش عیب و عار است پس در پی تعلیم رفتن برایش نکوست.

و ابن أبی غسان می‌گوید: زمانی به تو عالم گفته می‌شود که همواره جویای علم باشی، اگر خود را از فراگیری بی نیاز بدانی پس جاهل و نادانی.

و ابوهریره سمی‌گوید: مردم بر من خورده می‌گیرند که ابوهریره زیاد روایت می‌کند، اگر این دو آیه در کتاب خدا نمی‌بود یک حدیث هم روایت نمی‌کردم سپس آن دو آیه را تلاوت نمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ[البقرة: ۱۵۹]. «کسانی که آیات روشن و رهنمودهایی را که ما نازل کرده ایم کتمان می‌کنند».

و این آیه که می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ[البقرة: ۱۷۴]. یعنی: «کسانی که آنچه را که خداوند از کتاب نازل کرده پنهان می‌دارند».

و گفت: برادران مهاجر ما مشغول کار و بار زندگی بودند ولی ابوهریره پیوسته در مجلس پیامبر با تمام وجودش حاضر بود و به سیر شدن شکمش قناعت می‌کرد، و در جایی که بقیه غایب بودند او حضور داشت.

ابو عمر می‌گوید: از این روایت معانی فقهی بسیاری استنباط می‌شود، از آن جمله: حکم روایت کردن حدیث از پیامبر اکرم صحکم کتاب نازل شده خداوند است، و اظهار علم و نشر و تعلیم آن به دیگران، ملازمت مجالس علماء و قناعت کردن به اندک برای حصول علم، و طلب علم را بر مشغول شدن به دنیا و کسب آن ترجیح دادن.

ابن ابی الزناد از پدرش روایت می‌کند که می‌گوید: دیدم که عمر بن عبدالعزیز نزد عبیدالله بن عبدالله می‌آمد و از علم پدرش (ابن عباس ب) سؤال می‌کرد و عبیدالله گاهی به وی اجازه ورود می‌داد و گاهی او را بر می‌گرداند. امام مالک می‌گفت: این کار دست یافتنی نیست تا اینکه طعم فقط چشیده نشود، و سپس موضوع تنگدست شدن ربیعه را در طلب علم متذکر شد تا جایی که مجبور شده بود چوبهای سقف خانه اش را در این راه بفروشد، و حتی گاهی از شدت فقر ناچار شده بود برای سد رمقش از اشغالهای مدینه خوراکی جمع کند و بخورد. و سحنون می‌گوید: علم برای کسانی که تا حد سیری می‌خورند و یا به شستن لباسهایشان اهتمام می‌ورزند به دست آوردنی نیست.

و گفته‌اند: کسی که نمی‌تواند یک ساعت خودش را اسیر قلم کند تا ابد اسیر جهل می‌ماند.

علی سدر یکی از خطبه‌هایش چنین می‌گوید: بدانید که مردم فرزندان کسانی‌اند که نیکی می‌کنند، و قدر و منزلت هر شخص بستگی به احسانش دارد، و از روی علم و دانش سخن گویید تا قدر ارزشتان آشکار گردد.

و قتاده می‌گوید: اگر کسی به گوشه‌ای از علم بسنده می‌کرد البته موسی چنین می‌کرد و لیکن خطاب به خضر ÷فرمود: ﴿قَالَ لَهُۥ مُوسَىٰ هَلۡ أَتَّبِعُكَ عَلَىٰٓ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمۡتَ رُشۡدٗا ٦٦[الکهف: ۶۶]. یعنی: «آیا می‌توانم تو را همراهی کنم تا از آن علمی که به تو داده به من هم بیاموزی».